• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علت ترساندن انسان‌ها در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قرآن، ترس، خوف حسن، خوف ممدوح، خوف مذموم، ترساندن، قبح عقلی، سعادت.

پرسش: ترس و وحشت در علم اخلاق از ویژگی‌های ناپسند انسانی اعلام شده است. پس چرا در قرآن کریم، خداوند صدها بار با تهدید به عذاب و نیز گزارش عذاب پیشینیان، انسان‌ها را می‌ترساند؟!

پاسخ اجمالی: ترس و خوف حالتی نفسانی است که به جهت احتمال ضرر و تصوّر رسیدن ضرری برای انسان حاصل می‌گردد. در علم اخلاق، ترس به دو دسته پسندیده و ناپسند تقسیم می‌گردد. ترس پسندیده، ترس و وحشتی است که انسان را در رسیدن به کمال خویش یاری نماید و ترس ناپسند، ترسی است که به نابودی انسان‌ها انجامیده و آنان را از سعادت دنیوی و اخروی باز می‌دارد.
پس اگر خدا انسان‌ها را از عذاب می‌ترساند یا وعده به پاداش می‌دهد، به جهت بیان واقعیت گناهان یا اعمال نیک است؛ و طبیعی است اگر کسی پی ببرد که گناهش پر از ضرر و زیان است، در دل او ترسی پسندیده ایجاد می‌شود که با کمک آن، گناهان را ترک کرده، اعمال نیک انجام داده و در مسیر پیروی از خدا گام برمی‌دارد. این روش، در واقع اهمیت دادن به تربیت درونی و بیرونی انسان است. از طرفی، هرکه شناختش از مقام پروردگار بیشتر و بالاتر باشد، نوعی ترس و خشیت (نه از نوع عادی آن) او را فرا می‌گیرد.



در علم اخلاق «خوف» عبارت است از: «دل سوختن و متالّم بودن (اندوهگین شدن) به سبب تشویش رسیدن به ناخوشی که تحقق آن محتمل باشد»؛ یعنی ترس حاصل نمی‌گردد مگر به جهت تشویش ذهن و اضطراب خاطر از رسیدن ضرر و مکروهی که آدمی آن‌را در ذهن خویش تصور می‌نماید و در حقیقت، از این‌که چنین تصوری در خارج محقق شود و ضرری به او برسد، متالّم و خائف می‌گردد. (اما «جُبن» احساسی است که در آن درد و الم وجود ندارد. به همین دلیل کسی که جرات نمی‌کند شب را تنها بماند، جُبن دارد نه خوف.)


خوف بر دو قسم است: یکی خوف ممدوح و نیکو و دیگری خوف مذموم و ناپسند. خوف ممدوح همان خوف از خدای متعال و عظمت او و از گناهان خویش است. خوف مذموم (که از جمله صفات ناپسند بوده) سبب هلاکت انسان شده، و او را از سعادت دنیوی و اخروی باز می‌دارد.
جهت حصول ترس در ترس ممدوح، آن است که ادراک قدرت قاهره و عظمت باهره، باعث اضطراب و وحشت می‌شود. به عبارت دیگر؛ عظمت آفریدگار، قدرت، و صفات جلال و جمال او در نهایت شدّت و قوّت است و فهمیدن این امر سبب می‌شود انسان نسبت به اعمالی که در ارتباط با این امر مهم و بزرگ انجام می‌دهد، احساس نگرانی کند. البته ادراک مراتب این شدّت و قوّت، به اختلاف عقول و مدرِکات مختلف می‌گردد؛ یعنی هرکس که عقلش کامل‌تر است، حیرت و سرگردانی بیشتری در شناخت عظمتِ جلال و جمال الهی دارد، و نتیجه این حیرت و سرگردانی بیشتر، خوف و ترس او نیز افزون‌تر خواهد بود. خدای تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می‌ترسند». امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: ««اَعْلَمُکُمْ اَخْوَفُکُم؛ داناترین شما، بیمناک‌ترین شماست».
نتیجه این حالت پرهیز از معاصی است؛ زیرا معرفت به عظمتِ جلال و جمال الهی در دل اثر می‌کند و آن‌را به سوزش و اضطراب وادار می‌نماید، و اثر آن نیز از دل به بدن سرایت نموده، تن را ضعیف و لاغر، چهره را زرد و دیده را گریان می‌سازد. سپس به جوارح و اعضا سرایت می‌کند و آنها را از معصیت باز داشته و به طاعت و عبادت وا می‌دارد. پس کسی که سعی در ترک گناهان و کسب طاعات نمی‌کند، دل او از خوف خدا خالی است.
نتیجه دیگر تحقق این صفت در انسان، پرهیز از شهوت‌رانی است؛ زیرا حالت خوف به سایر حالات و صفات شخص سرایت کرده و سبب می‌شود لذت‌های حرام دنیوی نزد او ناگوار گردد، و لذّت حاصل از پیروی شهوت برای او مانند عسلی است که با زهر آمیخته شده باشد. در حقیقت هیچ چیز مانند خوف، لذّت و شهوت دنیا را قلع و قمع نمی‌کند. از این جهت است که قرآن در مدح این صفت می‌فرماید:
«هدایت و رحمت برای کسانی بود که از پروردگار خویش می‌ترسند [و از مخالفت فرمانش بیم دارند]».
«خدا از ایشان راضی و خشنود و ایشان از خدا راضی و خشنودند؛ این برای کسی است که از خدا بترسد».
البته خوف مراتبی دارد که هر یک نتایج مختصّ به خود را دارند. اقلّ مراتب خوف آن است که اثر آن در اعمال ظاهر شود و آدمی را از گناهان باز دارد. در این هنگام صفت «ورع» برای شخص حاصل می‌شود. اگر از این مرتبه ترقی کند و خوف او به مرتبه‌ای رسد که او را از شُبَهات نیز نگاه دارد، در این صورت صاحب «تقوا» خواهد شد. اما اگر از این مرتبه نیز ترقّی کند و خود را کاملاً وقف خدمت پروردگار نموده و نفس را از زیادات دنیوی باز دارد، در این صورت از «صدیقین» خواهد شد.


مراتب خوف را می‌توان به لحاظ علت پیدایش آن نیز تقسیم نمود. گاهی خوف به دلیل دوری از قرب الهی و محجوب بودن از لذّت لقای پروردگار است. این مرتبه بالاترین و بهترین مراتب خوف است که امام علی (علیه‌السّلام) این‌گونه به آن اشاره نموده‌اند:
«فهبنی یا الهی و سیدی و مولای، و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک؛ ای معبود من! فرض که بر عذاب تو بتوانم صبر کنم، اما چگونه بتوانم دوری تو را تحمل نمایم».
مرتبه بعدی، خوف عبّاد و زهّاد است که خود انواعی دارد: گاهی از سکرات مرگ و شدّت آن است، گاهی از عذاب قبر و تنهایی آن، گاهی از هول عرصه قیامت، گاه از رسوایی و شرمساری در محشر، گاهی از رنج حسرت و پشیمانی و ندامت و... این مرتبه برای کسی است که از پروردگار خود بترسد.
از بسیاری از آیات استفاده می‌شود که این خوف، از لوازم ایمان بوده و کسی که از او نمی‌ترسد، نشان از بی‌ایمانی او دارد؛ در قرآن کریم آمده است:
«مؤمنان فقط کسانی هستند که چون نام خداوند ذکر شد، دل‌های ایشان ترسناک گردد».
«اگر از اهل ایمان هستید از من بترسید».


اما درباره ارتباط خوف با رجاء و امید باید گفت؛ آنچه در فضیلت و مدح خوف ذکر شد، برای وقتی است که این صفت از حدّ خود تجاوز نکند. به عبارت روشن‌تر، خوف از خدا حکم تازیانه‌ای دارد که بنده را به سوی مواظبت بر علم و عمل و طاعت می‌کشاند تا به واسطه آنها، به مرتبه قرب الهی رسیده و لذت محبت و انس به خدا را به دست آورد و همان‌گونه که تازیانه حدّی معیّن دارد (به گونه‌ای که اگر از آن کمتر باشد، نفع نمی‌بخشد و اگر از آن تجاوز کند، متادّب را هلاک می‌سازد)، خوف نیز حدّی دارد که باید رعایت گردد. به همین جهت، اگر خوف از حد خود تجاوز کند و به حد افراط رسد، منجر به ناامیدی و یاس از رحمت خدا می‌شود، که طبق فرموده خداوند، برابر با کفر است: «مایوس نمی‌شوند از روح الهی مگر کافران». همچنین اگر خوف به این حدّ رسد، شخص را از طاعت باز داشته و او را نسبت به ترک محرّمات بی‌اعتنا می‌نماید؛ زیرا تا امید به نجات نباشد، نشاط و شوقی برای طاعت الهی و ترک معاصی وجود نداشته و شخص رغبتی به انجام تکالیف نخواهد داشت. پس چنین خوفی عین فساد و نقصان بوده و در نزد عقل و شرع مذموم است؛ لذا خوفی مذموم است که مانع از رجاء و امید به رحمت الهی بوده و انسان را از رسیدن به کمال باز دارد.
با توجه به مطالبی که بیان شد؛ اوّلاً: ترس در همه موارد مذموم نیست؛ ثانیاً: اگر خدا انسان‌ها را از عذاب اخروی می‌ترساند یا وعده به پاداش می‌دهد، به جهت بیان واقعیت گناهان یا اعمال نیک انسان است؛ و طبیعی است اگر کسی پی ببرد که گناه او چنین آثار بدی دارد و پر از ضرر و زیان است، در دل او ترس ممدوح ایجاد می‌شود و بدین وسیله گناهان را ترک می‌کند و اعمال نیک انجام می‌دهد، و به سوی اطاعت الهی گام برمی‌دارد. این‌روش، در واقع اهمیت دادن به تربیت درونی و بیرونی انسان است.


۱. نراقی، ملا‌احمد، معراج السعادة، ص۱۷۰، قم، هجرت، چاپ پنجم‌، ۱۳۷۷ش.    
۲. نراقی، ملا‌احمد، معراج السعادة، ص۱۷۰، قم، هجرت، چاپ پنجم‌، ۱۳۷۷ش.    
۳. ر.ک:سایت ویکی پرسش، مقاله «خوف اولیای الهی».    
۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.    
۵. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۱۳، فم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.‌    
۶. نراقی، ملا‌احمد، معراج السعادة، ص۱۸۲.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۴.    
۸. بینه/سوره۹۸، آیه۸.    
۹. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۸۴۷، بیروت، مؤسسه فقه شیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.    
۱۰. انفال/سوره۸، آیه۲.    
۱۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۵.    
۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۷.    
۱۳. ر.ک:نراقی، ملا‌احمد، معراج السعادة، ص۱۷۰-۱۹۷.    
۱۴. ر.ک:سایت ویکی پرسش، مقاله «تربیت دینی و انواع آن».    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «علت ترساندن انسان‌ها در قرآن»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱/۲۳.    






جعبه ابزار