• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدالت اسلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: عدل، عدالت، ظلم، ستم.

پرسش: جایگاه قرآن در تفکر علوی در جامعه اسلامی کجاست؟

پاسخ: مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند و به عنوان مثال به انسان هم شاخ و یال و بال و... بدهد؛ بلکه مقتضای حکمت آفریدگار این است که جهان را به گونه‌ای بیافریند که بیش‌ترین خیر و کمال بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را که اجزای به هم پیوسته آن را تشکیل می‌دهند، به گونه‌ای بیافریند که متناسب با آن هدف نهایی باشد.
و نیز مقتضای حکمت و عدل الهی این است که هر انسانی را به‌اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد؛ و سپس با توجه به توانایی و تلاش اختیاری وی درباره او قضاوت بکند؛ و سرانجام پاداش یا کیفری در خور کارهایش به او عطا فرماید



معنای لغوی عدل، برابری و برابر کردن است و در عرف مردم به معنای رعایت حقوق دیگران، ‌در برابر ظلم به کار می‌رود؛ ازاین‌روی عدل به معنای «عطا کردن حق هر صاحب حقی» به کار رفته است.براساس این تعریف، باید نخست موجودی را در نظر گرفت که دارای حق باشد تا رعایت آن «عدل»، و تجاوز به آن «ظلم» نامیده شود.


ولی گاهی توسعه‌ای در مفهوم عدل داده شده و به معنای: «هر چیزی را به جای خود نهادن، یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن، به کار رفته است. طبق این تعریف، عدل مرادف با حکم، و کار عادلانه، مساوی با کار حکیمانه می‌گردد.

۲.۱ - کلام امام علی

این تعریف را می‌توان، در کلامی از امام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یافت، آن‌جا که می‌فرماید: «العدل یَضَع الامور مواضعها؛ عدالت هر چیزی را در جای خود می‌نشاند».


حاصل آن‌که: برای عدل می‌توان دو مفهوم خاص و عام در نظر گرفت: یکی رعایت حقوق دیگران و دیگری انجام دادن کار حکیمانه که رعایت حقوق دیگران هم از مصادیق آن می‌باشد.


بنابراین مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که همة مخلوقات را یکسان بیافریند و به عنوان مثال به انسان هم شاخ و یال و بال و...بدهد، بلکه مقتضای حکمت آفریدگار این است که جهان را به گونه‌ای بیافریند که بیش‌ترین خیر و کمال بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را که اجزای به هم پیوسته آن را تشکیل می‌دهند، به گونه‌ای بیافریند که متناسب با آن هدف نهایی باشد.

و نیز مقتضای حکمت و عدل الهی این است که هر انسانی را به‌اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد: «لا یکلف الله نفسا الّا وسعها. خداوند، هیچ‌کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی‌کند».
و سپس با توجه به توانایی و تلاش اختیاری وی درباره او قضاوت بکند: «و قضی بینهم بالقسط و هم لایظلمون؛ و در میان‌ آنها، به عدالت داوری می‌شود، و ستمی بر آنها نخواهد شد»،
و سرانجام پاداش یا کیفری در خور کارهایش به او عطا فرماید: «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و ا تجزون الّا ما کنتم تعلمون؛ (و به آنها گفته می‌شود) امروز به هیچ‌کس ذره‌ای ستم نمی‌شود و جز آن چه را عمل می‌کردید، جزا داده نمی‌شوید».


از آیات فوق و آیات دیگر: «یونس، ۴۴؛ آل‌عمران، ۱۰۸؛ مؤمنون، ۶۲؛ انبیاء، ۴۷؛ اسراء، ۱۵»، نفی ظلم و ستمگری از ساحت خداوند، به دست می‌آید.



۱. آموزش عقاید، اثر استاد مصباح یزدی، ج۱، ص۱۶۱.
۲. تفسیر نمونه، ج۱۱، اثر استاد مکارم شیرازی.



۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۴۲۷.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۲۸۶.    
۳. یونس/سوره۱۰، آیه۵۴.    
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۵۴.    
۵. یونس/سوره۱۰، آیه۴۴.    
۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۰۸.    
۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۲.    
۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۴۷.    
۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۵.    



سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عدالت اسلامی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۱۶.    



جعبه ابزار