نکات مربوط به واقعه مباهله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: مباهله، پیامبر.
پرسش: چه نکتههای مهمی از قضیه مباهله
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دست میآید؟
واقعه مباهله، از جهات مختلفی حائز اهمّیت و قابل تأمّل و بررسی است. مهمترین و برجستهترین نکاتی که در این رویداد ملاحظه میشود، عبارتاند از:
واقعه مباهله، نشان داد که رهبران مسیحی نجران، مانند دیگر علمای مسیحی معاصر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علائم پیامبر خاتم را در کتب آسمانی خود، خوانده بودند و آنها را کاملاً بر شخصِ ایشان، منطبق میدانستند؛ امّا برای آنکه موقعیت خود را در جامعه
مسیحیت از دست ندهند، حق را کتمان میکردند، چنانکه قرآن تصریح میفرماید:
«الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ اَبْنَاءَهُمْ وَ اِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون؛
کسانی که به آنان کتاب دادیم، او را میشناسند، همچنان که فرزندان خود را میشناسند؛ لیکن گروهی از ایشان، حقیقت را پوشیده میدارند، با آنکه میدانند.»
بنابراین، جریان مباهله، نه تنها برای اثبات صداقت و حقّانیت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر مسیحیت نجران، از هر برهانی کارآیی بیشتری داشت، بلکه یکی از ادلّه حقّانیت
اسلام در برابر مسیحیت در طول زمان و تا دامنه
قیامت است. جالب توجّه، این که: از زمان واقعه مباهله در سال نهم هجری تا کنون، هیچ عالم مسیحیای برای مباهله با
مسلمانان، اعلام آمادگی نکرده است.
دومین نکته قابل توجّه در واقعه مباهله، اثبات جانبداری اسلام از منطق و صلح است. این ماجرا نشان میدهد که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برخورد با قدرتهای مخالف خود، در گام نخست، تلاش میکرد با بهرهگیری از گفتگو و مناظره و استفاده از دلیل و
برهان، آنها را به حق دعوت نماید و در گام دوم، اگر معتقد به خدا بودند، آنها را به مباهله و داوری
خداوند متعال میخواند، و اگر مباهله را هم نمیپذیرفتند، در صورتی که شرایط اسلام را قبول میکردند، پیمان نامه سیاسی امضا میکرد. بنابراین، استفاده اسلام از قدرت در میدان نبرد، تنها برای شکستن سدهای آگاهی و آزادیاندیشه بود.
در واقعه مباهله، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای بیان مصداق «ابنائنا» در آیه مباهله،
حسن (علیهالسّلام) و
حسین (علیهالسّلام) را، و برای روشن شدن مصداق «نسائنا»،
فاطمه (علیهاالسلام) را، و برای نشان دادن مصداق «انفسنا»،
امام علی (علیهالسّلام) را، همراه خود برای مباهله برد و آنان را اهل خود خواند. (در کتاب
المحاسن و المساوی، به نقل از مردی از
بنیهاشم آمده که: پدرم برایم نقل کرد: در جلسه
محمّد بن عایشه در
بصره شرکت کردم. مردی از وسط جمعیت برخاست و
[
رو به محمّد کرد و
]
گفت: ای ابو عبدالرحمان! با فضیلتترین صحابه پیامبر خدا چه کسانی بودند؟ گفت:
ابوبکر،
عمر،
عثمان،
طلحه،
زبیر،
سعد،
سعید،
عبد الرحمان بن عوف و
ابوعبیده جرّاح. آن مرد به محمّد گفت: پس علی بن ابیطالب کجاست؟ گفت: ای مرد! درباره اصحاب پیامبر خدا پرسیدی، یا درباره خودش؟ گفت: درباره اصحابش پرسیدم. گفت: خداوند (تبارک و تعالی) میفرماید: «قُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَ اَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ اَنفُسَنَا وَ اَنفُسَکُمْ؛
بگو: بیایید، پسرانمان و زنانمان و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم». با این وصف، چگونه اصحاب پیامبر، همانند خود او خواهند بود؟! )
این اقدام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، بیانگر برتری آنان بر سایر امّت اسلامی است، چنانکه
اهلبیت (علیهمالسّلام) در احادیث فراوان و در موارد متعدّدی، برای نشان دادن جایگاه الهی و قرآنی خود، به
آیه مباهله احتجاج کردهاند.
آیه مباهله در کنار اقدام عملی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در معرّفی امام علی (علیهالسّلام) به عنوان «نفس» خود، به روشنی نشان میدهد که پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ یک از
صحابه، مانند علی (علیهالسّلام) شایستگی خلافت بلافصل ایشان را ندارد.
از اینرو،
امام رضا (علیهالسّلام) در جواب
مأمون که پرسید: دلیل بر خلافت جدّت
[
علی بن ابیطالب
]
چیست؟ عبارتِ «خودمان» را بیان مینماید و وقتی مأمون میگوید: این در صورتی است که «زنانمان» نبود؛ ولی امام رضا (علیهالسّلام) در جواب میفرماید که: «اگر «پسرانمان» نبود، دلالت نداشت»، که مأمون، ساکت میشود.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «نکات مربوط به واقعه مباهله» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۲/۱۳.