نهجالبلاغه و عرفان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نهجالبلاغه، عرفان،
امام علی علیهالسلام.
پرسش: آیا نمونههایی از عرفان در
نهجالبلاغه وجود دارد؟ در صورت وجود، آیا آنها عرفان نظری هستند یا عملی؟
پاسخ: عرفان در نزد ائمه به نظری و عملی تقسیم نمیشود و در سیره و لسان آنان عرفان عملی از نظری جدا نیست؛ چراکه آنان با عرفان عملی به
[۱] حقایق دست یافتهاند و آنگاه حقایق و دریافتهای خود را در قالب
سخن برای مردم تبیین کردهاند. گذشته از این، تقسیم عرفان به عملی و نظری پیشینهای هزار ساله ندارد؛ بلکه از تقسیمبندیهای سدههای اخیر است؛ اما درعینحال
نهجالبلاغه دریای بیکرانی از عرفان است. این
کتاب بزرگ و ارزشمند، گوشههای از سخنان
انسان کاملی است که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی عارف کامل و
امام عارفان است.
نهجالبلاغه سرشار از عرفان و معارف الاهی اعم از عملی و نظری است که در پاسخ تفصیلی نمونههایی از آنها بیان میشود.
در تعریف عرفان چنانکه گفتهاند: راه و روشی است که طالبان
حق برای نیل به مطلوب و شناسایی حق برمیگزینند.
عرفان خود بر دو نوع است:
عرفان عملی، یعنی سیروسلوک، وصول و
فنا؛
عرفان نظری، یعنی بیان ضوابط و روشهای کشف و شهود.
به بیانی دیگر، عرفان نظری به
تفسیر هستی میپردازد؛ یعنی به تفسیر خدا،
جهان و انسان، و عرفان عملی عهدهدار پرورش کامل انسان است.
قبل از هر سخنی بیان این نکته ضروری است که:
اولاً، عرفان نزد ائمه به نظری و عملی تقسیم نمیشود و در سیره و لسان آنان، عرفان عملی از نظری جدا نیست؛ چراکه آنان با عرفان عملی به شناخت حقایق دست یافتهاند و آنگاه حقایق و دریافتهای خود را در قالب سخن برای مردم تبیین کردهاند؛
ثانیاً، تقسیم عرفان به عملی و نظری پیشینهای هزار ساله ندارد؛ بلکه این تقسیمبندی از زمان ابنعربی شروع شده است و بعد بهتدریج وارد فلسفه نیز شد، که نمونه بارز آن حکمت متعالیه است.
اما درعینحال
نهجالبلاغه دریای بیکرانی از عرفان است. نهجالبلاغه گوشههایی از سخنان انسان کاملی است که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی، عارف کامل است؛ اگرچه تمام آموزههای عرفانی
امام علی ـ علیهالسلام ـ در
نهج البلاغه گردآوری نشده است.
امام عارفان
علی ـ علیهالسلام ـ خود دراینباره میفرماید: "نحن شجرة النبوة و محط الرسالة و مختلف الملائکة و معادن العلم و ینابیع الحکم...."؛ این ماییم که نبوت را درخت، رسالت را فرودگاه، فرشتگان را جایگاه آمدوشد، دانش را کانون و حکمت را چشمههای جوشانیم.
بنابراین اگر علم و دانشی هست و اگر عرفانی وجود دارد، در خاندان وحی و رسالت یعنی علی و فرزندانش یافت میشود.
امام خمینی (ره) آن عارف بزرگ، درباره
نهجالبلاغه میگوید:" و اما
کتاب نهجالبلاغه که نازله روح او (امام علی) است برای تعلیم و
تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خودخواهی، ... مجموعهای است دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی ... و هرچه جامعهها بهوجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هرقدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. هان! فیلسوفان و حکمت اندوزان بیایند و در جملات خطبه اول این
کتاب الاهی به تحقیق بنشینند و افکار بلندپایه خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب
معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به
حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند، ... تا میدان دید فرزند
وحی را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنند؛ و این است آن جمله: "مع کل شیءٍ لابمقارنةٍ و غیر کل شیءٍ لابمزایلةٍ"؛ او بیآنکه در کنار چیزی باشد، با هر چیزی هست و در عین دیگر بودن، از هیچ چیز جدا نیست.
این بیان اشاره به
وحدت وجود است که در عرفان به آن میپردازند.
نهجالبلاغه دریای بیکران عرفان است. عرفان نظری درباره مبدأ و
معاد،
آفرینش،
وحی،
فرشتگان،
جهان مجرد،
عالم ملکوت و ...، و عرفان عملی درباره
اخلاق، فضائل نفسانی،
عدالت،
تقوا، زهد، سیروسلوک،
جهاد، نیایش و ... بحث میکند.
در این مقال بهاختصار چند نمونه از عرفان نظری و عملی را در سخنان آن حضرت پی میگیریم:
اولین
خطبه نهجالبلاغه دریایی از معارف است. آنجا که در عظمت خدای متعال میفرماید:
"سپاس خدای را که نه با همتهای فکری اندیشمندان، نه با فطانت عارفانه
عارفان قابل
شناخت است و نه هیچ هوش ژرفبینی به ژرفایش راه یابد ... عقل و اندیشه را به آن حد صفت خدا که حدش نامحدود است، رهی نباشد ...".
"آغاز و بنیاد
دین شناخت خداست و
کمال این شناخت باور داشتن او، و اوج این باور توحید، و نقطه اوج
توحید اخلاص به حضرت او و زدودن صفتها از اوست ...".
"هستی او را پیشینه پیدایشی نیست؛ چنانکه وجودش را سابقه عدمی. او بیآنکه در کنار چیزی باشد، با هر چیزی هست و در عین دیگر بودن، از هیچ چیزی جدا نیست".
نمونهای دیگر، آنجا که به توصیف آفریدههای آفریدگار جهانیان میپردازد: "سپاس خداوندی را سزد که ... بیهیچ الگوی پیش ساخته و بیپیروی از آفریدگاری پیش از خویش،
خلق را آفرید ...، تمام آفریدگانش را ـ بهگونهای خللناپذیر ـ به رشته محکم
تقدیر کشید و با لطفی تمام به نظمشان درآورد و بهسوی کمالی سزاوار، سمتشان داد ...".
این سخنان جرعهای از دریای بیکران عرفان نظری در
نهجالبلاغه است. چگونه با انگشتانهای از کلمات میتوان اقیانوسی را پیمانه کرد؟!
امام علی ـ علیهالسلام ـ گام نخست در سیروسلوک را چنین بیان میدارد: "عارف راستین کسی است که
عقل خویش را احیا کرده و
نفس خود را میرانده است، تا آنجا که درشتیهایش خرد و خشونتهایش نرم شده است و نوری پرفروغ برایش درخشیدن گرفته است که شاه راه توحید را روشن سازد و در پرتوش راه پیموده شود ...".
"ای بندگان خدا، بیگمان در پیشگاه پروردگار، محبوبترین بنده کسی است که
خداوند او را در نبرد با نفس خویش یاری کرده است. آنکه غم الله را جامه زیرین و
ترس خدا را جامه زبرین کرده است، پس در شبستان قلبش، چراغ هدایت فروزان گردیده است، و زاد و بود پذیرایی را برای روز ویژهای که در آن فرود خواهد آمد، فراهم آورد ".
اوصاف پارسایان در نگاه حضرتش چنین تبلوری دارد: "عظم الخالق فی انفسهم... فهم و الجنة کمن قد رءاها..."؛ ژرفای روحشان را عظمت آفریدگار لبریز کرده است، پس هرچه جز او، در نگاهشان خرد است...، با بهشت چناناند که گویی بدان راه جستهاند و غرق ناز و نعمتاند و با
دوزخ بهگونهای که پنداری در آن میزیند و در زیر شکنجهاند ...".
در جای دیگر چنین میفرماید: "خدای را سپاس میگذارم تا نعمتش فزونی یابد، نشانی از سر سپردگی در برابر عزتش باشد و از نافرمانیش مصونم دارد، از سر نیاز و
ایمان به کفایتش، از او یاری میجویم؛ زیرا هر آنکه از فروغ
هدایت او بهره گیرد، گمراه نشود ...".
"... ما عبدتک خوفاً من نارک و لاطمعاً فی جنّتک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک"؛
پروردگار را تو را
عبادت میکنم، نه بهدلیل
ترس از عذابت و نه برای رسیدن به بهشتت؛ بلکه از آن جهت بندگیات میکنم که تو را شایسته
بندگی یافتم.
در استقبال عارفانه و عاشقانه از
مرگ چنین می فرماید:"و الله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه"؛ به خدا سوگند که انس پسر ابیطالب به مرگ بیش از انسی است که نوزاد به پستان مادرش دارد".
در
سفارش بهرهیزکاران، درباره
شب زندهداری و کمخوابی و کمخوراکی و لاغری فرمود: "اسهروا عیونکم، و اضمروا ابطونکم"؛در دل شبها با شب زندهداری و پرهیز از شکمبارگی به اطاعت برخیزید، ... از
جسم خود بگیرید و بر جان خود بیفزایید".
در ترسیم
جهاد برای مبارزان در راه
حق و
عدالت چنین میفرماید: "فان الجهاد باب من ابواب الجنة، فتحه الله لخاصة اولیائه"؛ بیگمان، جهاد دری از
درهای بهشت است که خدا تنها به روی اولیای خاص خویش گشوده است.
پایگاه اسلام کوئست.