• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ممکن‌ الوجود

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: واجب الوجود، ممکن الوجود.
پرسش: اگر می‌پذیریم که واجب الوجود بسیط است و ترکیبی در ذات او نیست و در کنار او هیچ موجود دیگری را نمی‌توان فرض کرد، چه‌طور در کنار او می‌توان ممکن الوجود را تصور نمود؟
پاسخ: در سلسله‌ی طولی نظام وجود، در‌عین‌حال که همه‌ی حقایق وجودی موجودند، اما دارای مراتب و طبقات مختلف‌اند که این مراتب، هم اشتراکشان در وجود است و هم اختلافشان. عالی‌ترین مرتبه در این سلسله، از آنِ حضرت حق است که صرف وجود است و هیچ حَدّی برای هویتش نیست. لذا هیچ‌گونه ترکیبی در ذات اقدس او راه ندارد و بقیه‌ی موجودات به‌عنوان معلول، آیت، مظهر، سایه و مخلوق آن ذات اقدس مطرح می‌گردند و چون وجودی محدود و ضعیف هستند؛ از‌این‌رو جنبه‌های عدمی و فقدان کمال در ذات آنها راه یافته، آنان را مرکب می‌سازد؛ ولی واجب الوجود به خاطر بساطت و عدم تناهی وجودش هیچ‌گونه شریکی ندارد، ممکنات در طول وجود حضرتش و معلول وی و عین ربط به ساحت اقدس باری تعالی می‌باشند، همچون وابستگی سایه به شاخص. نتیجه این‌که واجب الوجود بسیط محض است و ممکن الوجود مرکب و محدود و موجود محدود و مرکب یارای در کنار موجود واجب قرار گرفتن را ندارد؛ بلکه در طول اوست و جلوه و شأنی از او. بساطت حضرتش به‌خاطر شدت وجود است و ترکیب ممکنات به خاطر محدودیت وجود.



پیروان حکمت متعالیه که معتقد به وحدت تشکیکی وجود هستند، در ابتدا کثرت‌های موجود در عالم را به دو دسته تقسیم کرده و معتقدند یک قسم از این کثرات، کثرات متباینه هستند و قسم دیگر آن کثراتی هستند که به وحدت باز می‌گردند. جریان وجود در این مورد جریان عدد است. همان‌گونه که در عدد، دو نوع کثرت وجود دارد: یک نوع کثرت که از ناحیه‌ی معدود است، مانند ده کتاب و ده قلم، و دیگری کثرتی که از ناحیه‌ی عدد است و به وحدت باز می‌گردد، مانند کثرتی که در ده، بیست، سی و چهل و ... است؛ زیرا ما به الاشتراک و ما به الامتیاز این ارقام در نفس عدد است و بیگانه در خلال ارقام متعدد راه ندارد تا کثرت آنها به وحدت و اصل عدد برنگردد. در وجود نیز دو نوع کثرت است. یک کثرت موضوعی است که از ناحیه‌ی ماهیت بوده، لذا فاقد وحدت است. مانند کثرتی که میان زمین موجود، با آسمان موجود، وجود دارد. دیگر کثرتی است که از ناحیه‌ی خود وجود بوده و به وحدت باز می‌گردد. مانند کثرتی که در علیت و معلولیت، در حدوث و قدم و در تجرد و مادیت وجود دارد.


از دیدگاه حکمت متعالیه همان‌گونه که عدد از آن جهت که عدد است کمّ منفصل بوده و قابل تقسیم است و از آن جهت که در مراتب خاص ظاهر می‌شود، یا متناهی است و یا غیر متناهی، یا زوج است و یا فرد، وجود نیز از آن جهت که وجود است دارای احکامی است. مانند بساطت، اصالت و مساوقت با شیئیت، اما از آن جهت که ظاهر در کثرت است، واجد احکامی دیگر از قبیل علیت، معلولیت و حدوث و قدم است.
[۱] جوادی آملی، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، الترکّه صائن الدین علی بن محمد، ص ۳۱۹.



حال در سلسله‌ی طولی وجود که در حکمت متعالیه ترسیم می‌گردد، در‌عین‌حال که همه‌ی حقایق وجودی موجودند، اما در موجودیت دارای مراتب و طبقات مختلف‌اند که این مراتب وجودی، هم اشتراکشان در وجود و هستی است و هم امتیاز و اختلافشان، همچون شدت و ضعف در مراتب نور. لذا در این سلسله عالی‌ترین مرتبه از آن حضرت حق است که صرف وجود است و وجود صرف به خاطر بی‌کرانگی وجودش، هیچ‌گونه ماهیت و حَدّ وجودی برای آن مطرح نیست؛ اما بقیه‌ی موجودات چون معلول حضرتش می‌باشند و بسته و ربط محض به ساحت ربوبی باری تعالی می‌باشند، آن‌گونه که سایه وابسته به شاخص است و آن‌طور که تابش آفتاب ربط وجودی به خورشید دارد. یا همچون صور ذهنی انسان نسبت به نفس او که همه‌ی آنها وابسته‌ی صرف و ربط محض به هویت نفس‌اند، در‌صورتی‌که نفس یک آنْ توجه خود را سلب نماید، هیچ اثری از آنها باقی نمی‌ماند.

حال آیا می‌توان فرض کرد این صور در کنار نفس و مانعی برای جولان آن گردد. یا می‌توان پرتو خورشید را موجودی در عرض خورشید فرض نمود. پرتوی که هویت خود را مدیون جرم خورشید است؟ و چون وجود حضرت حق صرف و بسیط محض است، همه‌ی حقایق هستی را به‌عنوان وجود کامل داراست (بسیط الحقیقه کل الاشیاء) و در‌عین‌حال هیچ‌یک از اشیا به‌عنوان حمل شایع بر او حمل نمی‌گردد (و لیس بشئی منها) و فاقد هیچ کمالی نیست و دیگر کمالات رقایق آن حقیقت‌اند که از او نشأت گرفته و به نام "فیض"، از او صادر شده‌اند.

۳.۱ - محال بودن شریک برای واجب الوجود

آری واجب الوجود به خاطر این‌که بسیط محض است، ثانی (شریک) برای او محال است؛ زیرا اگر شریکی برای واجب باشد، هر‌کدام کمال مخصوص به خود را دارند و فاقد کمال مخصوص به دیگری هستند؛ پس هر کدام مرکب از وجدان و فقدان هستند که این قسم از ترکیب (ترکیب از وجدان و فقدان و به عبارت دیگر وجود و عدم)، بدترین قسم از ترکیب است.
[۲] جوادی آملی عبداللَّه، شرح حکمت متعالیه (اسفار اربعه)، ج ۶، بخ ۱، ص ۴۳۴ ـ ۴۳۳، انتشارات الزهراء.



نتیجه این که ممکن الوجود به خاطر محدودیت وجودی یارای در کنار وجود حضرت حق قرار گرفتن را ندارد؛ چراکه بساطت و عدم محدودیت وجود باری تعالی او را از شریک منزه ساخته است. بلکه ممکن الوجود، در طول وجود باری تعالی و از جمله معالیل او، و به تعبیری روشن‌تر جلوه و آیت اوست و مشخص است که چون وجود ممکن محدود است، همه‌ی ضعف‌ها و محدودیت‌ها همچون ترکیب، دارای ماهیت بودن، تحول و تغیر (در قسمی از ممکنات) و امثال آن، همه از جنبه‌های فقدان و ناداری ناشی می‌گردد و این خاصیت معلول است که در عین ربط وجودی به علت، همه‌ی کمالات علت را دارا نیست و علت، افزون بر کمالات معلول، کمالات دیگری را نیز واجد است؛ ازاین‌رو واجب الوجود بسیط محض است، و ممکن الوجود مرکّب و محدود.

۴.۱ - خیر و شر از دیدگاه امام خمینی

به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) وجود، خیر و شرافت و بها و درخشش است و عدم، شر و فرومایگی و تاریکی و کدورت، و هرچه وجود تمام‌تر باشد خیر و شرافت آن کامل‌تر است تا آن‌جا که منتهی گردد به وجودی که هیچ عدمی در آن نیست و کمالی که هیچ نقصانی در آن نمی‌باشد و همه‌ی خیرات و شرافت‌ها از اشراقات و تجلیات و اطوار و تطورات اوست و هیچ خیر و کمال حقیقی نیست، مگر به او و به‌واسطه‌ی او و در او، به اشراف او (به و منه و فیه و علیه) و خیرات سایر مراتب به اعتبار انتساب به اوست.
[۳] امام خمینی، روح اللَّه، شرح دعای سحر، ص ۱۴۳.



۱. جوادی آملی، عبداللَّه، تحریر تمهید القواعد، الترکّه صائن الدین علی بن محمد، ص ۳۱۹.
۲. جوادی آملی عبداللَّه، شرح حکمت متعالیه (اسفار اربعه)، ج ۶، بخ ۱، ص ۴۳۴ ـ ۴۳۳، انتشارات الزهراء.
۳. امام خمینی، روح اللَّه، شرح دعای سحر، ص ۱۴۳.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : فلسفه | مباحث وجود | واجب الوجود




جعبه ابزار