زندگانی امام حسن عسکری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امامت، زندگی نامه، امام حسن عسکری، سیره
پرسش: مختصری از زندگی حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) را بیان نمایید؟
پاسخ: امام حسن عسکری (علیهالسّلام) یازدهمین امام شیعیان بود. بعد از آنکه پدرشان
امام هادی (علیهالسّلام) توسط خلیفه وقت به
سامرا احضار شد، ایشان نیز به همراه پدر به آن شهر رفته و تا زمان
شهادت در همانجا زیر نظر ماموران خلفای عباسی بود.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) و یا «ابو محمد» یازدهمین امام شیعیان است که در
سال ۲۳۲ ق چشم به جهان گشود.
بعد از آنکه پدرشان امام هادی (علیهالسّلام) توسط خلیفه وقت به سامرا احضار شد، ایشان نیز به همراه پدر به آن شهر رفته و تا زمان
شهادت در همانجا زیر نظر ماموران خلفای عباسی بود. شش خلیفه عباسی به نامهای «
متوکل»، «
منتصر»، «
مستعین»، «
معتز»، «
مهتدی» و «
معتمد» در زمان زندگی کوتاه حضرتشان حکومت را در اختیار داشته و در نهایت، ایشان بعد از ۲۸ سال زندگی و ۶ سال
امامت، در تاریخ ۲۶۰ ق به دستور معتمد به
شهادت رسیده و در همان شهر سامرا و در کنار مزار پدرشان به
خاک سپرده شدند.
زندگی آن حضرت، آکنده از تلاش و
جهاد در راه تبلیغ معارف دینی بود و شاگردان بسیاری در مکتب او تربیت یافتند.
حضرتشان با دختری از رومیان
ازدواج کرد که حاصل این وصلت،
امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) بوده که اکنون امام زنده شیعیان است و آنان در انتظار ظهور اویند.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در
روز جمعه هشتم
ربیع الثانی سال ۲۳۲ هجری قمری
به دنیا آمد. پدرش امام دهم حضرت امام هادی (علیهالسّلام) است. در مورد نام مادر آن حضرت که
ام ولد (یعنی مادر فرزند، و آن کنیزی است که از مولای خود آبستن شود.) نیز بوده گزارشهای مختلفی وجود دارد. در برخی از منابع، نام او؛ «حدیث»، «سوسن»،
یا «سلیل»
ذکر شده است.
بنابر نقلی، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سخنی با
امام علی (علیهالسّلام) از ولادت تمام امامان و از جمله امام یازدهم خبر داده و حضرتشان را چنین توصیف فرمود: «خداوند تبارک و تعالی در صلب امام هادی نطفهای قرار داد که او را نزد خود "حسن" نامید و او را همچون نوری در شهرها قرار داد، در
زمین ،
خلیفه و مایه عزت امت جدش نمود و هادی و راهنمای شیعیانش کرده نزد پروردگارش او را
شفیع آنان نمود. خداوند او را مایه
نقمت و عذاب مخالفان قرار داد و برای دوستانش و کسانی که او را
امام خود بدانند،
حجت و
برهان گرداند».
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) ، پدر و پدربزرگشان به «ابن الرضا» نیز معروف بودند.
آن حضرت در
سال ۲۳۴ ق و در حالی که دو سال بیشتر نداشتند به همراه پدر با فراخوان متوکل، به
سامرا رفتند و بالاجبار تا آخر عمر بابرکتشان در همان شهر سکونت گزیدند.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) با نرجس (یا حکیمه) (دختر
یشوعا ، پسر قیصر روم که مادرش از اولاد
حواریون و نسبش به
شمعون وصی حضرت عیسی میرسد)
ازدواج نمود.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) تنها یک فرزند داشت که او همان
حضرت مهدی منتظر (عجّلاللهفرجهالشریف) و آخرین امام شیعیان میباشد.
حضرت امام هادی (علیهالسّلام) به یکی از
اصحاب خود چنین نوشت: «ابو محمد فرزند من از نظر خلقت و آفرینش، سالمترین افراد آل محمد، و حجتش از همه محکمتر، و بزرگترین فرزند و جانشین من بوده، و رشته
امامت و احکام نزد او است، و تو آنچه از من میپرسیدی از او بپرس».
شاهویه بن عبدالله میگوید: امام دهم (علیهالسّلام) نامهای بدین مضمون برایم نگاشتند که؛ «تو خواستی از امام پرسش کنی و نگران این موضوع هستی، ولی نگران نباش! خداوند مردم را پس از هدایت، سرگردان نمیکند... اینک امام شما بعد از من فرزندم ابومحمد است...».
به هر حال بعد از شهادت
امام هادی (علیهالسّلام) در سال ۲۵۴ ق، امامت شیعیان به مدت شش سال در دستان باکفایت امام عسکری (علیهالسّلام) بود.
بیشتر علمای شیعه بر این اعتقاد هستند که حضرت
مسموم شده است
و همچنین پدرش و جدش و همه امامان دیگر به شهادت رسیدهاند.
و در این باره به آنچه از
امام صادق (علیهالسّلام) و
امام رضا (علیهالسّلام) روایت شده استدلال کردهاند که فرمودند: به خدا سوگند! هیچ کدام از ما نیست جز این که
شهید میشود.
حضرتشان در روز
جمعه هشتم
ربیع الاول ۲۶۰ ق به شهادت رسید.
بعد از آن بود که شیعیان برای اقامه
نماز در خانه آن حضرت جمع شدند و جعفر برادر امام یازدهم، خود را برای پیش افتادن در
نماز آماده میکرده که ناگاه حاضران دیدند که نوجوانی آمده و دامن جعفر را گرفته و او را از کنار پیکر امام دور کرده و خود بر ایشان نماز خواند و مردم نیز با او به اقامه نماز پرداختند و سپس محل را ترک کرده و ناپدید شد و مردم نفهمیدند که از کدام سو رفت.
فرزند
عبیدالله بن خاقان میگوید: روزی برای پدرم که وزیر معتمد بود خبر آوردند که امام حسن (علیهالسّلام) بیمار است. پدرم با عجله خبر را به خلیفه داد. خلیفه به پنج نفر از معتمدانش – از جمله نحریر خادم - دستور داد که خانه حضرت را زیر نظر داشته باشند و طبیبی را مقرر کرد که هر صبح و شام از احوال ایشان آگاه شود. بعد از دو روز خبر آوردند که بیماری آن حضرت شدیدتر شده است. پدرم نزد حضرتشان رفته و به پزشگان دستور داد که از آنجا دور نشوند و از
قاضی القضات نیز خواست که ده نفر از دانشمندان سرشناس را پیوسته نزد امام (علیهالسّلام) نگهدارد.
به نظر میرسد تمام اینها صحنه سازیهایی بود که مرگ آن حضرت را طبیعی جلوه دهند.
به هر حال، امام به شهادت رسید و در همان شهر
سامرا و در همان خانهای که پدرشان در آن دفن شده بود به خاک سپرده شد.
جوانمردی ایشان تا اندازهای بود که حتی به مخالفان نیازمند خود نیز کمک میکردند.
محمد بن علی بن ابراهیم بن
موسی بن جعفر (علیهالسّلام) نقل میکند: زمانی به تهی دستی مبتلا شده و زندگی بر
ایمان دشوار شده بود. روزی پدرم (که بعد از
امام هفتم (علیهالسّلام) فردی را به امامت نمیپذیرفت) به من گفت: نزد حسن بن علی برویم؛ زیرا او را به جوانمردی توصیف میکنند. به پدرم گفتم: مگر او را میشناسی؟! گفت: نه! راه که میرفتیم، پدرم گفت: کاش ایشان پانصد درهم به من بدهد تا دویست درهم آن را صرف پوشاک و دویست درهم را صرف پرداخت بدهیها و صد درهم دیگر را هم برای مخارج زندگی به مصرف برسانم. من هم با خود گفتم: کاش سیصد درهم نیز به من میداد تا صد درهم را برای پوشاک و صد درهم را برای مخارج زندگی و با صد درهم دیگر مرکبی تهیه میکردم! وقتی به حضورشان رسیدیم، ایشان از پدرم پرسیدند چرا تاکنون نزد ما نیامدهای؟ پدرم گفت: با این وضع خجالت میکشیدم خدمت برسم! وقتی خواستیم مرخص شویم، همان مقدار پول که آرزویش را داشتیم، به ما دادند... به پدرم گفتم: آیا دلیلی روشنتر از این برای
امامت ایشان میخواهی؟ پدر گفت: من به آیین خود عادت کردم!!
امام عسکری (علیهالسّلام) با وجود تمام محدودیتها و کنترلهایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل میآمد، یک سلسله فعالیتهای مخفیانه سیاسی را رهبری میکرد که از چشم جاسوسان دربار به دور میماند:
«
داود بن اسود »، خدمتگزار امام (علیهالسّلام) که مامور هیزم کشی و گرم کردن
حمام خانه بود، میگوید: حضرتشان به من فرمود: «این چوب را بگیر و نزد
عثمان بن سعید ببر و به او بده»، من چوب را گرفته روانه شدم، در راه به یک نفر
سقا برخوردم،
قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کرده و به قاطر زدم. چوب شکست، وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامههایی افتاد که در داخل چوب بود! به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم در حالی که سقا مرا به باد
فحش و ناسزا گرفت.
وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی» خدمتگزار امام، کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت میگوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟ گفتم: نمیدانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: «چرا کاری میکنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی، اگر شنیدی کسی به ما ناسزا هم میگوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما در شهر و دیار بدی به سر میبریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما میرسد».
این قضیه نشان میدهد که امام (علیهالسّلام) ، اسناد، نامهها و نوشتههایی را که سری بوده، در میان چوب، جاسازی کرده و برای
عثمان بن سعید ، که شخص بسیار مورد اعتماد و رازداری بوده، فرستاده است و این کار را به عهده مامور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعا
سوء ظن کسی را جلب نمیکرده واگذار کرده است، ولی بر اثر بی احتیاطی او، نزدیک بوده این راز فاش شود.
امام عسکری (علیهالسّلام) در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از
خلفای عباسی که هر یک از دیگری ستمکارتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:
۱.
المعتز۲.
المهتدی۳.
احمد المعتمد خلفای عباسی که روز نخست به نام طرفداری از
اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و برای گرفتن انتقام آنان از
بنی امیه قیام کردند، آنچه را که قبلا به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفای بنی امیه و بلکه بدتر از آنان، ستمگری و خودکامگی را آغاز کردند.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) همانند سایر
امامان معصوم (علیهالسّلام ) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشت. چنانکه
شیخ طوسی ، بیش از صد نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را یاد کرده است.
حضرت عسکری (علیهالسّلام) علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتابها و نامههای فراوانی را برای توسعه
علم و
دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونههایی اشاره میشود:
یک: «
تفسیر القرآن» که
حسن بن خالد برادر
محمد بن خالد آن را نقل کرده است. گفتنی است؛ امروزه کتابی با عنوان «
تفسیر الامام العسکری» موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آن را غیر از نوشته اصلی میدانند.
دو: کتاب «
المنقبة » که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل
حلال و
حرام است.
سه: نامهها.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) برای گسترش فرهنگ
تشیع ، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامههای فراوانی به شهرها نوشته است؛ مانند: نامه آن حضرت به شیعیان قم
که متن آن در کتابها ثبت و ضبط شده است. همچنین نامهای که امام به «
علی بن بابویه»،
«اسحاق بن اسماعیل نیشابوری»
نوشته است.
اسحاق کندی که از فیلسوفهای زمان خود بود، مخفیانه و با جدیت به نگارش کتابی به نام «تناقض القرآن» میپرداخت.
یکی از شاگردان او خدمت امام رسید. حضرت عسکری (علیهالسّلام) فرمودند: «یک مرد توانا میان شما وجود ندارد که استادت را از سرگرم شدن به
قرآن باز دارد؟» او گفت: ما از شاگردان این مرد هستیم چطور میتوانیم در این مورد یا کار دیگری بر او اعتراض نمائیم؟! امام (علیهالسّلام) فرمودند: «میتوانی آنچه به تو میآموزم به او برسانی؟» جواب داد: آری. فرمود: «میروی پیش او خیلی به او
محبت میکنی و در کاری که اشتغال دارد به او کمک خواهی کرد. وقتی به تو
انس گرفت و با او نزدیک شدی، میگویی یک سؤال برایم پیش آمده اگر اجازه میدهی بپرسم؟ او خواهد گفت: سؤالت را بپرس. به او بگو: آیا این امکان وجود دارد که قرآن پیش تو بیاید و بگوید منظورم از این سخن غیر آن چیزی است که تو گمان کردهای! استادت چنین امکانی را تایید خواهد کرد... سپس این نکته را به او یادآوری کن که شاید قرآن معنایی غیر از آنچه تو خیال کردهای را
اراده کرده باشد».
شاگرد پیش استادش کندی رفت و مدتی با او همساز شد تا بالاخره این پرسش را مطرح ساخت... کندی بعد از پذیرفتن اشکال از شاگردش پرسید که این اشکال کار خودت نیست و آن را از که آموختهای؟! و بعد از آنکه فهمید که امام عسکری (علیهالسّلام) این توصیه را به شاگردش کرده بود، تمام آنچه نوشته بود را سوزاند.
ابو الادیان میگوید: من در خدمت امام عسکری (علیهالسّلام) کار میکردم و نوشتههای او را به شهرها میبردم هنگامی که آن حضرت در بستر بیماری بود به خدمت امام رسیدم، ایشان نامههایی نوشت و فرمود: «اینها را به
مدائن برسان. چهارده روز سفرت طول میکشد و روز پانزدهم وارد
سامرا میشوی در حالی که از منزل من صدای شیون میشنوی و مرا روی تخته
غسل میبینی».
ابو الادیان میگوید: عرض کردم اگر این اتفاق برای شما بیفتد امام بعد از شما چه کسی خواهد بود؟
امام (علیهالسّلام) فرمود: «هر کس جواب نامههای مرا از تو خواست او بعد از من امام است».
ابو الادیان: نشانهای بیفزائید.
امام (علیهالسّلام): «هر کس بر من
نماز خواند او قائم بعد از من است».
ابو الادیان: نشانهای دیگر بیفزائید.
امام (علیهالسّلام): «هر کس به آنچه در کیسه وجود دارد خبر داد او قائم بعد از من هست».
ابو الادیان: هیبت آن حضرت مانع شد که من بپرسم در کیسه چیست؟
من نامهها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانچه فرموده بود روز پانزدهم به سامرا برگشتم و در خانهاش صدای شیون بود و تعدادی از شیعیان مشغول غسل دادن ایشان بودند، ناگهان دیدم جعفر برادر امام بر در خانه است و
شیعه گرد او جمع هستند و او را تسلیت میدهند و به
امامت تهنیت میگویند. با خود گفتم: اگر امام این است پس امامت باطل است؛ زیرا میدانستم که جعفر
شراب مینوشد و
قمار میکند و
طنبور هم میزند! من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزی از من نپرسید سپس شخصی بیرون آمد و گفت: یا سیدی برادرت کفن شده است برخیز و بر او
نماز بخوان، جعفر بن علی با جمعی از شیعیان که اطرافش بودند وارد حیاط شد و وقتی وارد صحن خانه شدیم جنازه حسن بن علی بر روی
تابوت کفن کرده بود، جعفر جلو ایستاد که بر برادر نماز بخواند چون خواست الله اکبر گوید کودکی گندم گون و مجعد مو و پیوسته دندان از اطاق بیرون آمد و ردای جعفر را عقب کشید و گفت: «ای عمو! من سزاوارترم که به جنازه پدرم نمازگزارم! عقب بایست!». جعفر با روی درهم و رنگ زرد عقب ایستاد و آن کودک جلو ایستاد و بر او نماز خواند و امام حسن عسکری (علیهالسّلام) در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. سپس آن کودک گفت: «ای بصری! جواب نامهها را بیاور که با تو است»، آنها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه. سپس نزد جعفر رفتم که داشت ناله و فریاد میکرد و از دست آن کودک مینالید، حاجز وشاء به او گفت: آن کودک که بود؟! گفت: به خدا سوگند! من تا کنون نه او را دیدم و نه او را میشناسم. ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از
قم آمدند و از رحلت امام عسکری (علیهالسّلام) مطلع شده و به دنبال جانشین او بودند که آنان را به سوی جعفر بن علی فرستادند. قمیان بر او
سلام کرده و... اظهار داشتند که نامهها و اموالی با ما است، بگو: نامهها از کیست و چقدر مال در این کیسهها است؟ جعفر از جا پرید و جامههای خود را تکانید و گفت از ما
علم غیب میخواهید؟! خادمی از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت: نامههایی که با شما است از فلان و فلان است و در همیان، هزار اشرفی است. آنها نامهها و اموال را به دست او سپردند و گفتند: آن کسی که تو را برای خاطر اینها فرستاده است او امام است.
پایگاه اسلام کوئست برگرفته از مقاله « زندگینامه حضرت امام حسن عسکری» تاریخ باز یابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۶.