• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حضرت عیسی در روایات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:حضرت عیسی(علیه‌السلام)، زهد، تقوا، خدمت به همنوع.
پرسش :ویژگی‌های اخلاقی حضرت عیسی (علیه‌السلام) در روایات چگونه معرّفی شده است؟ احادیثی از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) در مورد حضرت عیسی(علیه‌السلام) می‌خواهم؟
پاسخ :



درباره زندگی و احوال حضرت عیسی، آیات زیادی در قرآن ، و روایات متعددی از معصومان(علیهم‌السلام) وارد شده است که برای آگاهی از آنها می‌توانید به زندگی حضرت عیسی مراجعه کنید.در این نوشتار نیز احادیث دیگری تقدیم می‌شود:


یکی از ویژگی‌های اخلاقی حضرت عیسی(علیه‌السلام)، زهد آن پیامبر بزرگ است. او همچون پیامبران دیگر خود را از تشریفات و زیبایی‌های دنیا و نعمت‌های رنگارنگش دور نگه می‌داشت و ابا داشت که کارهای خود را به عهده دیگران واگذارد. در این‌باره، حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرماید:«بالشتش سنگ و لباسش خشن و غذایش ناگوار بود. خورشتش گرسنگی و چراغش در شب، ماه و سایبانش در روز، شرق و غرب زمین بود. میوه و سبزی‌اش، گیاهانی بود که در مناطق مختلف می‌رویید».
خود حضرت عیسی نیز دائماً چنین می‌گفت:«خادم من دستانم و مرکبم پاهایم و فرشم زمین و بالشم سنگ است. در زمستان، سرزمین‌های شرقی مرا گرم خواهند کرد. چراغ شب‌هایم ماه است و خورشتم گرسنگی. شعارم ترس و لباسم پشم و میوه و سبزیجاتم، چیزهایی است که زمین برای حیوانان وحشی و چارپایان رویانده. وقتی می‌خوابم چیزی ندارم و وقتی بیدار می‌شوم نیز چیزی ندارم ولی کسی ثروتمندتر از من روی زمین وجود ندارد».


یکی از صفاتی که باید یک مؤمن آن‌را دارا باشد، داشتن حالت خوف و رجا است؛ یعنی هم از عقاب الهی بترسد و هم به رحمت او امیدوار باشد. به عبارت دیگر؛ هم اهل خوف و گریه باشد و هم اهل خوشحالی. برخی از بندگان خالص خدا ، به دلیل این‌که ایمانی کامل به جهنم و عذاب الهی دارند، دائماً در حال خوف بسر می‌برند. اما کسانی که از این افراد کامل‌تر هستند، هم بیم و هم امید را به یک اندازه در خود ایجاد کرده‌اند. در این زمینه، امام رضا (علیه‌السلام) درباره حضرت عیسی (علیه‌السلام) چنین می‌فرماید:«حضرت عیسی هم گریه می‌کرد و هم می‌خندید ولی حضرت یحیی (علیه‌السلام) فقط گریه می‌کرد و نمی‌خندید. آن حالتی که عیسی داشت، بهتر از حالت یحیی بود».‌


از این جهت که خدای همه مخلوقات یکی است، و همه از او سرچشمه می‌گیرند، نباید پنداشت که لزوم خوش‌رفتاری با دیگران، مخصوص هم‌نوعان یا هم‌کیشان است؛ بلکه این حکم، شامل حیوانات نیز می‌شود؛ یعنی یک بنده خوب خدا، حتی نسبت به حیوانات نیز توجه دارد و در فرصت مناسب، به احوال آنها رسیدگی می‌کند. در این زمینه نقل شده، وقتی حضرت عیسی با حواریون به ساحل دریا رسیدند، قرصی از نان خود را به دریا انداخت. یکی از حواریین به او گفت:ای روح الله چرا چنین کاری کردی؟ آن نان قوت تو بود! عیسی(علیه‌السلام) فرمود:«آن‌را برای یکی از حیوانات دریایی انداختم. ثواب این کار بسیار بزرگ است».


هرچند که دنیا نیز برای انسان مهم است. ولی اهمیت آن در مقابل زندگی اخروی انسان، بسیار ناچیز است. از این‌رو، حضرت عیسی به حواریون می‌فرمود: «وقتی دینتان سالم مانده، به خاطر از دست دادن دنیا تأسف نخورید؛ همان‌طوری که اهل دنیا وقتی دنیایشان سالم باشد، به خاطر از دست رفتن دینشان تأسف نمی‌خورند».


پیامبران الهی که مأموریت هدایت مردم را برعهده دارند، یکی از وظایفشان، بیان آثار شوم خصلت‌های منفی و کارهای ناپسند است. در این زمینه، از حضرت عیسی نقل شده است: «هر کس که غم و ناراحتی‌اش زیاد باشد، بدنش بیمار می‌شود و هر کس که اخلاقش بد باشد، خودش را عذاب می‌دهد و هر کس که زیاد حرف می‌زند، خطاهایش زیاد می‌شود و هر کس که زیاد دروغ بگوید، بی‌ارزش می‌شود و هر کس که با مردان گلاویز شود، مروتش از بین می‌رود».
[۶] شیخ صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص ۵۴۳، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.



مردم ظاهر دنیا را می‌بینند، ولی از حقیقت آن غافلند. حضرت مسیح در بیان باطن دنیا، به حوارایانش چنین گفت:«دنیا پُل است. از آن عبور کنید و آن‌را آباد نکنید».


یکی از عواملی که بر انسان تأثیر بسیاری دارد، کسانی هستند که انسان با آنان حشر و نشر دارد. از این‌رو، وقتی حواریون از ایشان پرسیدند:با چه کسی همنشینی داشته باشیم، ایشان فرمود:کسی که با دیدنش به یاد خدا بیافتید و سخن گفتنش علم شما را افزایش دهد و اعمالش شما را به آخرت ترغیب کند.‌


همیشه بزرگان دین ، از آثار منفی زیاد سخن گفتن ، سخن به میان آورده‌اند. امام صادق (علیه‌السلام) در این‌باره فرمود:«حضرت مسیح دائماً می‌گفت:در غیر یاد خدا ، زیاد سخن نگویید؛ کسانی که زیاد حرف می‌زنند، دل‌هایشان دچار قساوت شده ولی خودشان نمی‌دانند».
از عیسای مسیح در منابع روایی اسلامی بسیار یاد شده است که ما به این اندک بسنده کردیم.


۱. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ص۳۴۷.    
۲. دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج ۱، ص ۳۰۴.    
۳. قطب الدین راواندی، سعید بن هبه الله، قصص الانبیاء، ص ۲۷۳، مشهد، مرکز پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ‌۴، ص ۹، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۵. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص۵۸۵.    
۶. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص ۵۴۳، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، محقق، غفاری، علی اکبر، ج ۱، ص ۶۵، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.    
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۱، ص ۳۹، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ‌۲، ص ۱۱۴، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    



پایگاه اسلام کوئست    



جعبه ابزار