اراده خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اراده الهی، صفات فعل، صفات ذات.
پرسش: آیا اراده خداوند از صفات ذات است، یا از صفات فعل؟ در کتاب توحید صدوق روایتی از امام رضا ـ علیهالسلام ـ آمده است که میفرماید: «الارادة و المشیة محدثة، فمن زعم أن الله تعالی لم یزل مریداً شائیاً فلیس بموحد.
پاسخ: برای اینکه بدانیم صفت اراده از صفات ذات است یا صفات فعل، باید ببینیم که منظور ما از مرید و با اراده بودن خدا چیست؟ اگر منظور ما این است که خداوند مانند انسان به هنگام صدور افعال دارای اراده است، البته با این تفاوت که ارادهی خدا هیچگاه از مراد خود جدا نمیشود، در این صورت چون مراد، امری حادث است؛ یعنی مسبوق به عدم است، این اراده قطعاً جدای از ذات خدا بوده و از صفات فعل است، در واقع این عین ایجاد
خداوند است که از وجود خلق جدا نیست؛ اما اگر منظور ما این باشد که خداوند اینگونه است که افعال او، از روی اراده صادر میگردد و مجبور نیست یا اینکه منظور ما از اراده،
علم خدا به نظام احسن باشد، در این صورت این صفت از صفات ذات خواهد بود.
یکی از بحثهای قدیمی و پر چالش
علم کلام، مسئله اراده و اختیار است. مسئله اراده از دو جهت مورد بحث قرار گرفته است؛ یکی ارادهای که در انسانها وجود دارد، و دیگری
اراده داشتن خداست؛ به این معنا که یکی از صفات خداوند مرید بودن اوست، بحث اراده
انسان در جای خود بحث مفصلی است و مجال جداگانهای را میطلبد؛ لذا به تناسب بحث فعلی خود، فقط به معنای آن در انسان اشاره میکنیم.
اراده در انسان به معنای به وجود آمدن یک حالت نفسانی است که بعد از آگاهی نسبت به چیزی و پدید آمدن شوق، این حالت ایجاد شده و منشأ صدور فعل میشود، با توجه به این تعریف، اراده چیزی است که بر انسان عارض میشود؛ لذا چیزی است غیر از ذات او.
اصل وجود اراده برای خداوند متعال چیزی است که در میان مسلمانان کسی آن را انکار نمیکند؛ زیرا مسئلهای است که بارها و بارها در
قرآن کریم به شکلهای مختلف به آن اشاره شده و بر آن تأکید شده است؛ بهعنوان مثال خداوند در آیه ۸۲ سوره یس که میفرماید: «
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»؛ امر خدا زمانی که اراده کند، چیزی را این است که به آن بگوید ایجاد شو، بیدرنگ آن چیز ایجاد میشود.
همچنین آیاتی؛ مانند ۱۰۵،
۱۴۲،
۲۱۲،
۲۶۹
و ۲۸۴
سوره بقره و آیات بسیار دیگری که مجال ذکر آن نیست.
با وجود این وجه مشترک در میان مسلمانان، ولی در
تفسیر اراده و نحوه ثبوت آن برای خداوند متعال، میان متکلمان و فلاسفه
مسلمان اختلافاتی وجود دارد. همانطور که در ابتدا نیز اشاره کردیم، این بحث یکی از مباحث قدیمی علم کلام است و قدمت آن به قرن دوم و عصر حضور و ظهور
ائمه اطهار علیهمالسلام میرسد؛ لذا به تناسب این بحث و شبهاتی که پیرامون آن به وجود آمده است، امامان
معصوم علیهمالسلام به مقتضای فهم و درک مخاطبین خود
تفکر صحیح و نظریه کامل را در این مسئله و مسائل مشابه بیان نمودهاند.
عمده نظریاتی که برای این مسئله میتوان شمرد سه نظریه است:
اشاعره که از اتباع شیخ ابو الحسن اشعریاند معتقدند که ذات
حق متصف است به صفات ثبوتیه ثمانیه؛ از قبیل،
علم، قدرت،
حیات، اراده، کلام، سمع و بصر. آنان این صفات را اموری میدانند که زائد بر ذات بوده و درعینحال مانند ذات قدیم هستند.
معتزله برای آنکه خداوند را دارای صفات علم و غیره بدانند، و هم از اعتقاد به تعدد قدما و تکثر در ذات و وقوع در
شرک احتراز جویند، میگفتند صفات خدا عین ذات اوست نه زائد بر ذات؛ به عبارت دیگر، ذات خدا عین علم او و عین قدرت او و عین اراده اوست.
اما آنچه که
شیعه از تعالیم اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ از آن استفاده کرده و به آن معتقد است؛ این است که اراده از صفات فعل خداوند است. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان میگوید؛ روایات وارده از ائمه [اهل بیت [|اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ]] در اینکه اراده خدا از صفات فعل است زیاد است؛ بهطوریکه به اصطلاح علمی به حد استفاضه میرسد.
به همین مناسبت در اینجا به چند
روایت که صریحاً صفت فعل بودن اراده خداوند را مطرح کرده اشاره نموده و بعد به بررسی سخنان برخی فلاسفه و متکلمان میپردازیم.
صفوان بن یحیی میگوید به
امام رضا علیهالسلام عرض کردم: از اراده خدا و اراده مخلوقات او برایم بگو، حضرت فرمود: اراده مخلوق آن چیزی است که در ضمیر و نفس او میگذرد و بعد بهصورت انجام کاری
آشکار میشود؛ اما اراده خداوند متعال همان احداث کردن و ایجاد نمودن اوست و چیزی غیر آن نیست؛ زیرا خدا تروّی و تفکر و هم و غم فکری ندارد، همه این صفات از او نفی میشود؛ چراکه اینها صفات
خلق خداست، پس اراده خدا همان فعل خداست نه غیر آن! او میگوید ایجاد شو و آن چیز ایجاد میشود، بدون اینکه لفظی به کار بَرَد یا با زبانی
سخن بگوید، یا اینکه از قبل به آن اهتمام داشته یا به آن
فکر کند، هیچ چگونگی برای آن وجود ندارد؛ همانطور که خود خدا هیچ چگونگی و کیفیتی ندارد.
امام علی علیهالسلام در فرازی از
نهج البلاغه میفرماید: وقتی خداوند بودن یک چیزی را اراده کند به او میگوید، ایجاد شو و آن نیز بیدرنگ ایجاد میشود، گفتن او، صوتی نیست که در گوش فرو رود و صدایی نیست که شنیده شود، کلام خداوند سبحان یکی از افعال اوست که آن را ایجاد میکند، چیزی است که پیش از آن مانند آن نبوده (حادث است) و اگر بخواهد قدیم باشد، خدای دومی خواهد بود.
علامه طباطبایی در تفسیر
المیزان میفرماید: بههرحال اراده و
مشیت وصفی است خارج از ذات و عارض بر ذات، و به همین جهت خدای تعالی آنطور که به صفات ذاتیاش از قبیل علم و قدرت موصوف میشود، به اراده و مشیت موصوف نمیشود؛ چون ذات او منزه از تغییر است، و با عروض عوارض دگرگون نمیشود. پس اراده و مشیت از صفات فعل او، و منتزع از فعل او، و یا از جمع شدن اسباب ناقصه که مجموع علت تامه است، میشود. بنابراین اگر ما اراده خدا را مانند اراده انسان زائد بر ذات بدانیم و از طرفی آن را قدیم و لایزال بدانیم، در این صورت لازمه کلام ما این میشود که غیر از ذات خدا چیز دیگری هم ازلی بوده، چیزی که مخلوق او نبوده، بلکه با او بوده است، و این با
توحید منافات دارد.
اما با این وجود در برخی تعبیرات حکما و فلاسفهی شیعه دیده میشود که اراده را صفت ذات میدانند نه صفت فعل؛ لذا باید دید که منظور هر کدام از اراده چیست؟
مرحوم شهید مطهری در توضیح اینکه اراده در خداوند چیست و چگونه است میگوید: ذات او نظام خیر را
تعقل میکند، نظام
خیر ملائم با ذات است نه منافی. هر ذاتی با فعل خود ملائمت دارد. همین ملائمت میشود اراده او. وقتی ذات او فعلی را اقتضا داشته باشد و علم به آن فعل داشته باشد و (آن فعل) ملائمت با علم و
عقل او هم داشته باشد، پس معنای اراده هم در او صادق است.
همانطور که ملاحظه میشود، ایشان اراده را همان ملائمت فعل با ذاتی که نظام خیر را تعقل میکند، میداند؛ و چون تعقل نظام خیر و علم خدا همه از صفات ذات هستند و عین آن هستند طبیعتاً، و ملائمت نظام احسن که فعل خداست با ذات او همیشگی است، در نتیجه اراده به این معنا همیشگی بوده و عین ذات خواهد بود. به عبارت دیگر، در اینجا منشأ بودن و مبدأ بودن ذات خداوند متعال برای نظام احسن میشود اراده خدا و این یک صفت ذات است نه فعل!
نظیر این کلام از مرحوم شیخ مفید نیز نقل شده است: اراده خدا، علم اوست به نظام احسن یا مصلحت نهفته در کارها؛ علمی که سبب
آفرینش پدیدهها و انجام کارها در زمانهای معین میشود. وصفِ ذات حق به اراده ازلی، همانا وصف ذات او به علم ازلی است.
تفسیر دیگری نیز میتوان از اراده نمود که بنا بر آن، اراده از صفات ذات خواهد بود و آن تفسیر این است که اگر ما ثبوت صفت اراده برای خدا را به معنای مختار بودن او بدانیم؛ یعنی فعلی که از او صادر میشود را خود او معین میکند نه اینکه دیگری برای او معین کند و او را مجبور به انجام آن سازد، در این صورت این صفت از صفات ذات خواهد بود نه صفات فعل، چون این صفت به مقتضای
واجب الوجود بودن خدا برای او ثابت میشود و اگر این صفت را از صفات ذات خداوند ندانیم، به این معناست که وجودی فوق وجود خدا وجود دارد که افعال او را معین میکند و او را مجبور و مقهور میسازد و این عین نقص است و با واجب الوجود بودن خدا سازگار نیست.
بنابراین اگر ما اراده خدا را چیزی غیر از ذات خدا
تفسیر کرده و به معنای صدور فعلی از افعال از ناحیه او بدانیم، در این صورت قطعاً صفت فعل اوست و اگر آن را به معنای مبدأیت خداوند برای صدور افعال بدانیم، و یا آن را عین
علم او به نظام احسن دانسته و یا آن را تعبیر دیگری از صفت مختار بودن بدانیم، در این صورت، صفت اراده، صفت ذات خواهد بود.
پایگاه اسلام کوئست.