ائمه وارثان انبیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: ائمه، وارث انبیا
پرسش: اثبات اینکه ائمه
وارث انبیا هستند بدون استفاده از قران و روایات؟
پاسخ: تعیین امام به عنوان وارث و جانشین انبیا از سوی خداوند، لطف است، زیرا بیتردید حضور امام منصوب از جانب خدا در جامعه اسلامی زمینه را برای روی آوردن مردمان به اطاعت الهی و پرهیز از گناهان از معاصر آمادهتر میسازد. با استقرار عدالت در جامعه، مقدمات صلاح و رستگاری امت فراهمتر میشود، از سوی دیگر به حکم عقل، لطف بر خداوند لازم است. پس به حکم عقل امام در واقع وارث انبیا بخصوص پیامبر خاتم است چون بقا و استمرار مطلوب آیین اسلام در گرو وجود امام که وارث و جانشین معصوم برای پیامبر است. از این رو عدم نصب امام از سوی خداوند با حکمت الهی ناسازگار خواهد بود، زیرا موجب نقض غرض خداوند از بعثت پیامبر می شد.
می توان از راه های گونا گون بر مسئله استدلال نمود:
به حکم عقل ما انسانها تکالیف و وظایفی داریم و عقل فارغ از آموزه های وحیانی چنین وظایف را برای ما اثبات می کند، مانند لزوم شکر مُنعِم (سپاسگزاری از خداوندی که به ما نعمت بخشیده است) و لزوم شناخت آفریدگار عالم، داریم که عقل ما را به انجام آن الزام میکند، از سوی دیگر، تردیدی نیست که بعثت انبیا به دلیل آن که با آوردن تکالیف شرعی همراه است، زمینه را برای عمل به تکالیف عقلی مهیا میسازد، زیرا عمل به تکالیف شرعی ما را به انجام تکلیف عقلی خود نزدیک میسازد (مثلاً عمل به واجبات به معنای سپاسگذاری از خداوند نعمتبخش است) بنابر این عقلاً لازم است که پیامبری از سوی خدا برای آدمیان فرستاده شود تا آنها را به وظایف خود آشنا کند و به شناخت و سپاسگذاری خدا وادار نماید. این استدلال بر اساس قاعده لطف تنظیم شده است.
چنان که در جای خود به تفصیل آمده:
به حکم عقل فلاسفه معتقدند انسان موجودی اجتماعی است و حفظ نظام اجتماعی در گرو قوانین الهی است و چون اراده خداوند به حفظ بشر تعلق پذیرفته است، حکمت الهی اقتضا دارد قوانین که متضمن حفظ نوع انسانی است در اختیار بشر قرار گیرد. از آن جا که این عمل به صورت مستقیم امکان ندارد، لازم است انسانهای از سوی خداوند برانگیخته شوند تا پس از دریافت قانون الهی آن را به مردم ابلاغ کنند. به این ترتیب، روشن میشود که حکمت الهی مقتضی بعثت پیامبران است.
به عبارت دیگر، عقل با نظر به حکمت خداوند، حکم میکند که بعثت انبیا کاری لازم و ضروری است. همان گونه که ملاحظه میشود، قلمرو دلیل بدون محدودیت شامل انسانهایی با حیات اجتماعی است، زیرا بر اساس نیاز جامعه انسانی، قوانین عادلانه جامعه بدون وحی و قوانین الهی و انبیای الهی تحقیق پیدا نمیکند، چون در جای خود ثابت شده
انسان برای وصول به کمال نهایی خویش نیاز به منبع دیگری، غیر از حس و تجربه و عقل دارد تا با بهرهگیری از آن بتواند در هر مورد راه درست را کاملاً باز شناسد و بر اساس دین شناخت به گزینشی صحیح دست بزند.از این رو از نظر عقل ضرورت انبیا ضرورت انکارناپذیر دارد. و به حکم عقل پس از آنها اوصیا الهی و ائمه معصوم به عنوان وارث وجانشینان انبیا بخصوص نبی خاتم وجودش حقیقتی غیر قابل انکار است چون اگر انسان معصوم به عنوان وارثان علم آنها از آموزه های وحی پاسداری نکنند ره آورد
انبیا از بین خواهد رفت.
واز این روست که در برخی آموزه های دینی نیز در این باره از روش عقلی بر اثبات مسئله استفاده شده که در این جا به عنوان و نمونه به جامعترین و ژرفترین روایت در این باب است اشاره میشود،
امام صادق(ع) فرمود:
«چون ثابت کردیم که آفریننده و سازندهای داریم که برتر از ما و از همة آفریدهها است، و این صانع، حکمتمدار و بلند مقام است و هیچ یک از آفریدگان شایسته و سزاوار آن نیستند که از نزدیک با او گفتوگو نمایند، معلوم میشود که خداوند حکیم میان خلق خود سفرایی دارد که میان او و بندگانش واسطهاند و پیامهای خالق را به خلوق میرسانند و آدمیان را به مصالح و منافع و وسایل بقای آنان و موجبات فنایشان آگاهی میدهد، پس ثابت میشود که میان آفریدگان، کسانی هستند که از سوی خدای حکیم و علیم مأموریت امر و نهی دارند و آنها پیامبران و برگزیدگان اویند.
آنها حکیمانیاند که حکمت الهی را آموخته و با آن مبعوث شدهاند. آنها در خلقت جسمانی با سایر مردم فرقی ندارند، ولی در حالات معنوی اخلاقی و صفات و کمالات وجودی کاملاً از آنها متمایز هستند و از طرف خداوند به حکمت و متانت تأیید شدهاند. افزون بر آن (بعد از انبیا) در هر دورة زمانی رهآورد نبوت از طریق دلایل و براهین آنها به وسیله اوصیا که وارث انبیا اند حفظ شده است تا زمین از حجتی که نشانه صدق و عدالت را به همراه دارد، خالی نباشد.
در این حدیث از راه برهان عقلی بر مسله استدلال شده است.
و به حکم عقل بدین مسئله اشاره گردیده چون خداوند حکیم است و از مشاهده بشر برتر است، از این رو حکمت او ایجاب میکند از طریق انبیا و سفیران خود بندگانش را به راه سعادت هدایت کند و بعد از انبیا، اوصیای آنان که وارثان آنها عهدهدار این مسئولیت هستند.
ودر این باب کلام حیکمانه علامه طباطبایی که با روش عقلی و فلسفی در این باره میگوید:چنان که از راه عنایت خدایی لازم است اشخاصی پیدا شود که وظایف انسانی را از راه وحی درک نموده، به مردم تعلیم کنند، همچنان لازم است این وظایف انسانی آسمانی برای همیشه در جهان انسانی محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم عرض و تعلیم شود، یعنی پیوسته اشخاص وجود داشته باشند که دین خدا نزدشان محفوظ باشد و در وقت لزوم به مصرف برسد. کسی که متصدی حفظ و نگهداری دین آسمانی است و از جانب خدا به این سمت اختصاص یافته امام نامیده میشود که در واقع وارث انبیا اند.
بنابر این تعیین امام به عنوان وارث و جانشین انبیا از سوی خداوند، لطف است، زیرا بیتردید حضور امام منصوب از جانب خدا در جامعه اسلامی زمینه را برای روی آوردن مردمان به اطاعت الهی و پرهیز از
گناهان از معاصر آمادهتر میسازد. با
استقرار عدالت در جامعه، مقدمات صلاح و رستگاری امت فراهمتر میشود، از سوی دیگر به حکم عقل، لطف بر خداوند لازم است.
پس به حکم عقل امام در واقع وارث انبیا بخصوص پیامبر خاتم است چون بقا و استمرار مطلوب آیین اسلام در گرو وجود امام که وارث و جانشین معصوم برای پیامبر است. از این رو عدم نصب امام از سوی خداوند با
حکمت الهی ناسازگار خواهد بود، زیرا موجب نقض غرض خداوند از بعثت پیامبر می شد.
ثالثا - راه دیگر برای درک مسله وراثت امام از انبیا مطرح است وآن راه کشف و شهود عارفانه است، ولی این راه گرچه برای خود شخص صاحب کشف حجت و یقین آور است، ولی کشف او برای دیگران حجت نیست و نمی تواند چیزی را ثابت نماید.
سایت:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی