• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اخبار ثواب انقیاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: اهل بیت، ثواب.

پرسش: به تفصیل احادیث «من بلغ» را توضیح دهید و آیا می‌توان به مفاد آنها عمل کرد؟

فهرست مندرجات

۱ - احادیث من بلغ
       ۱.۱ - پیام نهایی
              ۱.۱.۱ - شرط
              ۱.۱.۲ - جزای شرط
              ۱.۱.۳ - حکم الهی
       ۱.۲ - معانی دیگر
۲ - پانویس
۳ - منبع


روایات بسیاری با این مضمون از اهل بیت (علیه‌السّلام) نقل شده‌اند: «اگر فردی با اعتماد به روایتی که ثوابی را برای عمل خیری بیان کرده است، آن را انجام دهد، خدای تبارک و تعالی، آن ثواب را به وی خواهد داد». به جهت شهرت این روایات و نیز کاربرد واژه «مَن بَلغ» در ابتدای بیشتر آنها، این روایات «اخبار مَن بَلغ» نامیده شده‌اند. محدثان و فقیهان در معنای این روایات احتمال‌ها و نظریات مختلفی مطرح کرده‌اند. برخی از فقیهان برپایه این روایات قاعده‌ای بنیان نهاده‌اند که به قاعده «تسامح در ادله سنن» نام‌بردار است.

۱.۱ - پیام نهایی

در توضیح ظاهر این روایات و دستیابی به مفاد و پیام نهایی آنها، اجزای مختلف این روایات را توضیح می‌دهیم. در این روایات یک جمله شرطی است که مرکب از شرط و جزا است و در پی آن یک حکم بیان شده است. بنا‌بر‌این، این روایات مرکب از سه بخش هستند که هر یک از آنها را جداگانه تبیین می‌کنیم.

۱.۱.۱ - شرط

در همه این روایات، تعبیر «مَن بَلغه»، یعنی کسی که به او خبر رسیده، ذکر شده است. این جمله به عنوان شرطی است که پس از آن جزا یا گزاره خبر، ذکر می‌شود. مراد از «بلوغ» نیز رسیدن از مبدأ به مقصد است. در این بخش از روایات، اشاره به خبری مبنی بر ثواب دادن از سوی خداوند و منسوب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا امام (علیه‌السّلام) دارد. خبر مورد نظر، گزارش از ثواب کاری است که اجر و پاداش آن به خود عامل می‌رسد.
[۲] مدنی، سید‌علی‌خان، الطراز الاول فیما علیه من لغة العرب، ج۱، ص۲۳۱.
[۳] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۸۰.
از این‌رو در برخی نقل‌های این روایات، تعبیر «مَن سَمع» آمده، که نشان‌گر شکل رسیدن خبر است. بنا‌بر‌این، هر گونه رسیدن یا به گوش خوردن، بدون در نظر گرفتن اتصال به مبدأ صدور خبر، مراد نیست.
به سخن دیگر، باید مفهوم ابلاغ خبر، و رساندن خبر به شکلی که به حسب ظاهر اتصال آن از گوینده به شنونده برقرار باشد، تحقق یابد. در غیر این صورت، بلوغ و رسیدن خبر از گوینده به شنونده صادق نخواهد بود. توجه بدین نکته بسیار مهم و سرنوشت ساز است؛ زیرا برخی صرف رسیدن خبر یا شنیدن عامل را در ترتّب ثواب کافی می‌دانند و اعتبار خبر را لازم نمی‌شمرند.

۱.۱.۲ - جزای شرط

به دنبال خبری که به شنونده از سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا امام (علیه‌السّلام) رسیده، وی به مضمون آن عمل می‌کند و آن کاری را که ثواب برای آن ذکر شده، انجام می‌دهد. تعبیر «فَعَمِلَه» یا «فَصَنعه» به معنای آن است که: پس شنونده به جهت خبری که به او رسیده این کار را انجام بدهد. به این ترتیب، انگیزه انجام آن کار از سوی شخص، روایتِ ثواب بردنِ عامل بوده است، این انجام کار مبتنی بر اعتماد به خبری بوده که به دست عامل رسیده است.

۱.۱.۳ - حکم الهی

در صورتی که از سوی معصوم (علیه‌السّلام) خبری مبنی بر داشتن چنین ثوابی بر عمل، به کسی برسد و آن شخص بر پایه آن خبر، آن کار را انجام دهد تا به آن ثواب برسد، خداوند تضمین کرده است که آن ثواب را به او خواهد داد، اگر چه آن خبر واقعی، نباشد. این حکم الهی به ظاهر، خبر از آینده می‌دهد، ولی به سبک ترغیب و تشویق به توجه کردن به اخباری است که در آنها ثواب کاری ذکر شده است. بر این اساس، خبرهایی که از سوی خداوند و به واسطه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا امام (علیه‌السّلام) می‌رسند، به صورت متصل و با شرایط لازم اگر به دست مکلف برسد، در صورت تخلف خبر از واقع، خداوند ثواب آن عمل را به عمل کننده و مطیع در برابر آن خبر، می‌دهد. بنا‌بر‌این، روایات در مقام بیان حکم کاری که چنین شخصی انجام داده، نیستند. به این معنا که اثبات استحباب یا وجوب آن عمل را قبل از عمل شخص نمی‌کنند. چنان‌که شرایط حجیت و اعتبار حدیث، مثل وثاقت و عدالت راوی از میان نمی‌برد. این روایات در مقام بیان حکم کاری که انجام شده است نیستند. بلکه این مطلب را بیان می‌کنند که ثواب این‌گونه اعمال وابسته به اصابت کلام ابلاغ کننده به واقع نیست. این مطلب با اینکه باید شرایطی در ابلاغ کننده موجود باشد تا ثواب دهی خداوند مشروط به آنها شود، منافاتی ندارد.
اما این ثواب دهی الهی، با چه قاعده‌ای قابل توجیه است؟ قطعاً این وعده در پی آن جمله گذشته، خبر از آن می‌دهد که خداوند به عنوان ولیّ نعمت‌ها، این ثواب را عطا می‌کند. بر این پایه، قطعا نوعی تفضّل الهی در این باره وعده داده شده است.
اما این تفضل الهی، مبتنی بر آن است که ارزش اعمال بدنی انسان نزد خداوند وابسته به نیت قلبی است. کسی که به خبری عمل می‌کند که در باره یک عبادت به او رسیده است، او به اطاعت الهی و انقیاد در برابر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اقدام کرده است. حتی در صورتی که نسبت خبر به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام (علیه‌السّلام) اشتباه باشد باز او مطیع شمرده می‌شود؛ چه آن‌که این اشتباه از او نبوده، بلکه از سوی دیگری رخ داده است.
با توجه به این معنا از حدیث، مضمون آن تشویق و ترغیب به عمل کردن به هر خبری نیست. (چنانکه برخی فقیهان به این دیدگاه ملتزم شده‌اند.)
[۵] برای نمونه، ر.ک: شیخ بهائی، مفتاح الفلاح.
از این‌رو، نمی‌توان این روایت را حدیثی ساختگی به عنوان دستاویز غلات برای پذیرش هر روایتی از سوی شیعیان دانست؛
[۶] ر.ک: حسنی،‌هاشم، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ص۸۸.
[۷] ر.ک: حسنی،‌هاشم، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ص۱۷۰-۱۷۴.
[۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی.
چه آنکه پیام روایت، پذیرش هر خبر محض نیست، بلکه خبر از عاقبت عمل کردن به اخبار با احتمال عدم صدور آنها شمرده می‌شود. بنا‌بر‌این، این‌گونه اخبار به انگیزه ترغیب و تشویق به اخبار رسیده و ابلاغ شده است.

۱.۲ - معانی دیگر

البته معانی دیگری هم از سوی عالمان اصولی در باره این روایات ذکر شده‌اند، از جمله:
۱. عده بسیاری از فقیهان که از آنها به عنوان مشهور فقیهان یاد می‌شود، بر پایه این روایات، قاعده «تسامح در ادله مستحبات» را بنیان کرده‌اند. ایشان میان ثواب، یک کار با استحباب آن ملازمه می‌بینند. و بر اساس این روایات هر‌گونه رسیدن خبر و ثواب بر عمل را در تحقق استحباب و ثواب کافی می‌دانند. پس اگر خبری که در آن ثواب بر عملی ذکر شده، ضعیف باشد، آن عمل مستحب شمرده می‌شود.
۲. این روایات دلالت بر استحباب عملی دارند که این ثواب برای آن بیان شده است. اما این استحباب، در اصل وجود نداشته و با عنوان ثانوی و به استناد این روایات به وجود آمده است. همچون مواردی که در امارات و حجت‌های شرعی، حکمی بیان شود که به استناد آنها معتبر شمرده شوند.
این دو احتمال مبتنی بر آن است که تساوی یا ملازمه میان ثواب و استحباب وجود دارد و از روایات، حجیت اخبارِ ضعیف در مستحبات و فضائل را برداشت کرده‌اند. به این ترتیب، شرایط معتبر در حجیّت حدیث را در باره این نوع اخبار که در مستحبات و فضائل است، لازم ندانسته‌اند.
از منظر کسانی که اصل ملازمه را نمی‌پذیرند، یعنی احتمال داشتن ثواب عمل بدون دارا بودن حکم استحباب را مطرح می‌کنند، این نتیجه، پذیرفته نیست. افزون بر آن، این روایات، شرایط اعتبار خبر را ملغی نمی‌کنند؛ زیرا حجیت خبر واحد، منوط به داشتن شرایطی است تا «بلاغ»، صدق کند.
۳. قانون‌گذار اسلام محافظت از همه مستحبات را در نظر دارد، امّا در صورتی که در شناخت مستحبات، از راه‌های متعارف در اثبات احکام استفاده شود، امکان از میان رفتن بسیاری از این مستحبات وجود دارد. از این‌رو، اعتماد کردن به هر خبری که در آن ثوابی بر کاری ذکر شده باشد و احتمال صدور از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را داشته باشد، به بیانی که موجب تشویق بندگان به انجام آن عمل باشد، بیان کرده است.
[۱۱] سبحانی تبریزی، جعفر، تهذیب الاُصول، ج۲، ص۲۹۴.

این احتمال اگر چه که با معنایی که ما ذکر کردیم نزدیک است، اما مضمون روایت را به روایات مستحبات اختصاص داده است. به سخن دیگر، با زبان تشویق، تنها شامل مستحبات می‌شود و شامل واجبات نمی‌شود. در حالی که ثواب اگر چه امروزه به عنوان یک اصطلاح در باره غیر الزامی‌ها به‌کار می‌رود، ولی در عصر صدور روایات به معنای لغوی بوده و دلالتی بر استحباب نداشته است.
۴. مورد این روایات جایی است که استحباب حکمی با دلیل معتبر ثابت شود. در آن دلیل ثواب خاصی بر آن عمل مستحب ذکر شده باشد که اصل استحباب در آن تسامحی نیست ولی در مقدار ثواب بر آن عمل تسامح می‌شود.
۵. این روایات دلالت بر آن دارند که اجر و ثواب، برای خود عملی است که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر رسیده که ثواب دارد. اما رسیدن و بلوغ ثواب در این روایات، نقش خاصی ندارد. تنها استناد ثواب به عمل، مراد این روایات است. بر اساس این دیدگاه ملازمه میان ثواب بر کار و استحباب انجام آن کار وجود ندارد.
۶. مفاد این روایات، ارشاد به حکم عقل به نیک بودن انقیاد و فرمان‌برداری است. بر اساس این نظر، ثواب بر انجام کاری که ثوابی بر آن رسیده، از جهت فرمان‌برداری شخص داده خواهد شد، اگر چه روایت آن‌گونه که رسیده، نباشد. این روایات دلالت بر حکم شرعی (چه حکم وضعی و چه حکم وضعی) ندارند. تنها ثواب انقیاد و فرمان‌برداری حتی در موارد احتمال امر الهی را اثبات می‌کند.
سه دیدگاه اخیر (۴ تا ۶) مبتنی بر آن است که در روایات تنها واژه «ثواب» به‌کار رفته و ملازمه‌ای میان ثواب و استحباب وجود ندارد. از این‌رو، اصولاً این روایات هیچ نظری به حکم استحبابی ندارند، بلکه همه مبتنی بر اعطای ثواب از سوی خداوند هستند. با این تفاوت که در دیدگاه چهارم تنها بحث از مقدار ثواب است که به همان مقدار ذکر شده در خبر است. و در دیدگاه پنجم ثواب از آنِ کاری است که ثواب بر آن ذکر شده است. در دیدگاه ششم نیز ثواب هیچ ربطی به عمل خاصّی که ثواب بر آن ذکر شده، ندارد، بلکه این فرمان‌بردار بودن شخص و اطاعت از خبری که به هر شکل به او رسیده ملاک ثواب بردن اوست. این حالت را انقیاد و فرمان‌برداری، شخص می‌گویند.
این برداشت‌ها نیز با مضمون روایات به کلّی سازوار نیست. به تصور این گروه، خصوصیّت اعطای ثواب الهی، بر امید ثواب مترتّب است در حالی که موضوع بحث، بلوغ (هر چند غیر مطابق با واقع) خبر بوده است. عمل به خبری که به او رسیده بر اساس سیاق روایت خودش خصوصیتی ندارد تا حکم به استحباب آن شود.
امّا به هر حال، عمل به این‌گونه روایت که مفروض آن است که احتمال عدم صدور روایت در واقع وجود دارد، حکایت از فرمان بری و انقیاد شخص دارد.


۱. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۴۱۹.    
۲. مدنی، سید‌علی‌خان، الطراز الاول فیما علیه من لغة العرب، ج۱، ص۲۳۱.
۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۸۰.
۴. کاظمی خراسانی، محمدعلی، فوائد الاُصول، ج۳، ص۴۰۹.    
۵. برای نمونه، ر.ک: شیخ بهائی، مفتاح الفلاح.
۶. ر.ک: حسنی،‌هاشم، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ص۸۸.
۷. ر.ک: حسنی،‌هاشم، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ص۱۷۰-۱۷۴.
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی.
۹. حسینی، عبد‌الفتاح، العناوین الفقهیه، ج۱، ص۴۲۶.    
۱۰. کاظمی خراسانی، محمدعلی، فوائد الاُصول، ج۳، ص۴۱۵.    
۱۱. سبحانی تبریزی، جعفر، تهذیب الاُصول، ج۲، ص۲۹۴.
۱۲. ر.ک:اصفهانی غروی، محمد‌حسین، نهایة الدرایة، ج۴، ص۱۷۷.    
۱۳. آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاُصول، ص۳۵۲.    
۱۴. انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ج۲، ص۱۵۶.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «اخبار ثواب انقیاد» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۷/۱۲.    


رده‌های این صفحه : احادیث من بلغ | انقیاد | حدیث شناسی




جعبه ابزار