گسترش دین اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: گسترش اسلام.
پرسش: در
قرآن کریم گفته شده است که گرفتن جان یک جاندار
گناه است، پس چرا اسلام با جنگها و گرفتن جانها گسترش یافته است؟ (در قرآن کریم گفته شده است که گرفتن جان یک جاندار گناه است، اما
اسلام با شمشیرها و جنگها و با گرفتن جانها گسترش یافته است. هر وقت این سؤال را پرسیدهام، این جواب را گرفتهام که «این در راستای یک غایت و
هدف بوده است»؛ آیا این جواب، یک جواب غیر منطقی نیست؟ همانطوری که در قرآن آمده، آیا به جای شمشیر با رفتار و کردار خوب، حل نمیشد؟ ما تُرکها هم با زور
شمشیر مسلمان شدیم؛ یعنی با کشتار جمعی از مردم جرجان (گرگان) و طالقان.این مطلب نه تنها در کتابهای تاریخی و دینی، بلکه در کتابهای درسی خوانده میشود؟
پاسخ: با مراجعه به
سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درمییابیم که بیشتر اقدامات حضرت برای گسترش دین اسلام، فرهنگی بوده است. مورخان و تحلیلگران مسائل اسلامی، عواملی را برای گسترش سریع
دین مبین اسلام در
جزیرة العرب و بعد از آن در سایر کشورها، شمردهاند؛ از جمله: ۱. غنی بودن محتوای دین اسلام و
فرهنگ انساندوستانه و ضد
تبعیض و عدالتمحور آن؛ ۲. حضور
صحابه بزرگ
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در جنگها و فتوحات و قبول مسئولیت فرمانداری در نواحی مختلف؛ ۳. ارتباط غیر مسلمانان با جامعه اسلامی که شاهد حکومتی بدون اشرافیگری و جامعه طبقاتی گذشته بودند.
ضمن اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور حمله و کشورگشایی به هیچ جایی را به کسی نداده، بلکه جنگهای حضرت جنبه تدافعی داشته است و فتوحات مذکور، پس از
رحلت پیامبر انجام گرفته است.
اسلام، نه تنها جان انسانها، بلکه جان
حیوانات را محترم شمرده و از کشتن بدون دلیل آنها
نهی میکند. در عین حال از بین بردن حیوانات موذی را جایز میداند. مثل وقتی که مار یا عقربی قصد آسیب رساندن به
انسان را داشته باشد. همچنین درباره بعضی انسانها، به این دلیل که به جان، ناموس، یا اعتقادات سایر افراد
تعرض میکنند، خونشان را هدر دانسته و حرمتی برای جانشان قائل نیست.
درباره علت جنگها و
غزوات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در صدر اسلام، به نمایههای «سازگاری جهاد با آزادی عقیده انسانها»، سؤال ۶۸۵۸ و «شخصیت عقبة بن ابیمعیط و مجازات او»، سؤال ۲۳۸۹۰ از همین سایت مراجعه نمایید.
بیگمان، علت گسترش سریع دین مبین اسلام در جزیرة العرب و بعد از آن در سایر کشورها، منحصر در یک سبب نیست؛ بلکه مورخان و تحلیلگران مسائل اسلامی، عواملی را در این زمینه برشمردهاند که به آنها اشاره خواهد شد؛ اما قرآن کریم یکی از علل روی آوردن مردم به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و در پی آن پذیرش اسلام را
اخلاق نیکوی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) معرفی میکند و میفرماید: «به (برکت)
رحمت الهی، در برابر آنان
[
مردم
]
نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند».
لذا با مراجعه به سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درمییابیم که بیشتر اقدامات حضرت برای گسترش دین اسلام (به جز موارد خاص نظامی و دفاعی)، اقدامی فرهنگی بوده است. (پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
مدینه اقلیتهای دینی و اسرای
مشرکین را در انتخاب پرداخت جزیه و قبول اسلام آزاد میگذاشت و...اینها بهترین دلیل بر به کار نگرفتن زور و
استبداد در قبولاندن دین اسلام توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است).
درباره سایر کشورها نیز عملکرد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر اساس رسالت جهانیاش بوده
؛ (سباء: ۲۸)؛ .
و
دعوت آنها به اسلام، توسط نامه صورت میگرفته که محتوای نامهها موجود و دلیل بر محوریت کار فرهنگی در برنامههای حضرت است.
بدین گونه، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) توانست در مدت کوتاهی با انقلاب فرهنگی در جامعه جاهلی
افرادی را
تربیت کند که در راه گسترش اسلام جانفشانی نمایند و به مراتب عالی معنوی نایل شوند.
پس از
رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، مسلمانان برای دفاع از کیان اسلام و نشر فرهنگ آن به فراسوی
جهان، مرزهای جغرافیایی را که مانع رسیدن
فرهنگ و شعارهای اسلام بود، برچیدند و زمینههای گسترش اسلام را در سایر کشورها فراهم آوردند که این امر موجب شد مردم آن کشورها کمکم به اسلام روی آورند.
البته پذیرش
دین و
اعتقاد به اسلام در آن کشورها به زور
شمشیر نبود؛ بلکه علل دیگری داشت که به تناسب این نوشته به بعضی از آنها اشاره میشود:
غنی بودن محتوای دین اسلام و فرهنگ انساندوستانه و ضد
تبعیض و عدالتمحور آن، که با
فطرت انسانی سازگار است. به عنوان نمونه، پس از
فتح ایران یکی از سرداران عرب فرمان داد تا به یک
امام جماعت و مؤذّن او
تازیانه زنند؛ چون یکی از معابد زرتشی را ویران کرده بودند و سنگهای آن را در بنای
مسجد به کار برده بودند. گواه این امر، وجود این آتشکدهها تا صدها سال بعد از فتح ایران است به طوری که آتشکدههای زرتشتیان در قرن ده میلادی؛ یعنی سه قرن پس از فتح ایران، در
عراق، فارس، کرمان، سیستان و در سراسر ایران برپا بود.
پیروان دین
زرتشت به تدریج و به
اختیار خود به دین اسلام گرویدند. وجود پیروان زرتشتی در ایران تا عصر حاضر و
آزادی آنان در اجرای مراسم دینی، بهترین دلیل بر نبود
اجبار و زور در پذیرش دین است.
حضور
صحابه بزرگ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در جنگها و فتوحات و قبول مسئولیت فرمانداری در نواحی مختلف نیز، یکی از عواملی بود که در ترویج اسلام تأثیر بسزایی داشت؛ مثلاً هنگامی که
سلمان فارسی از طرف خلیفه برای فرمانداری مداین اعزام شد، مردم آنجا منتظر بودند که او با تشریفات خاصی وارد شهر شود، اما
سلمان سوار بر درازگوشی برهنه برای اداره امور مردم آن دیار وارد این شهر شد و خدمات ارزندهای به مردم ارائه داد. این خود از مهمترین عوامل ترویج اسلام در آن منطقه بود.
پس از گشوده شدن مرزهای کشورها، ارتباط مردم آن دیار با مسلمانان تنگاتنگ شد. این پیوند، خود، به نوعی در ترویج دین اسلام مؤثر بود و آنها از نزدیک شاهد جامعه
مسلمانان بودند که با حکومت اشرافی و جامعه طبقاتی گذشته متفاوت بود.
مثلاً ایرانیانی که قرنها شاهد اشرافیگری شاهان ساسانی و محرومیت طبقات دیگرِ جامعه از امکانات اولیه
زندگی بودند، با مشاهده سادهزیستی خلفای اسلامی، از جمله
امیرمؤمنان (علیهالسلام) و عاملان آنها در شهرهای ایران که مثل پایینترین طبقات مردم زندگی میکردند، به پذیرش آیین اسلام ترغیب شدند.
هرچند
جهاد ابتدایی (جهادی که دفاعی نباشد)، از احکام مسلم اسلام است، اما ماهیت جهاد ابتدایی
جنگ برای تحمیل عقیده نیست؛ بلکه اساساً عقیده در اسلام قابل اکراه نمیباشد. در طول
تاریخ نیز، نه در جنگهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نه خلفای بعد از آن حضرت، افراد مجبور به پذیرش اسلام نمیشدند؛ بلکه اساساً جهاد ابتدایی، نبرد رهاییبخش در برابر خشونت و
اختناق و برای مبارزه با نظامهای خشن و فاسدی است که مانع رسیدن آوای
حق و توصیه به گوش مردمان میشدند. به عبارت دیگر، جهاد ابتدایی خود نوعی دفاع بوده است، ولی نه دفاع از حقوق شخص یا ملت، بلکه
دفاع از «حقوق انسانیت» و دفاع از آزادیِ بررسی و
شناخت حقیقت و برداشتن موانع رسیدن آوای
حق به گوش انسانها؛ لذا
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) پس از بررسی آیات جهاد میفرماید: «پیکار چه در راه دفاع از اسلام یا مسلمین باشد و چه جهاد ابتدایی همه در واقع دفاع از حقیقت
انسانیت است».
در پایان، یادآور میشویم که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در دورۀ خویش دستور حمله و کشورگشایی به هیچ جایی را به کسی ندادند، بلکه جنگهای حضرت دفاعی بود و فتوحات مذکور، پس از
رحلت پیامبر انجام گرفته است. پس بر فرض، اگر در جریان لشکرکشیهای مسلمانان، در جایی
ظلم و بیعدالتی رخ داده باشد، نباید رفتار و برخورد حکّام و فرماندهان
مسلمان را به حساب اسلام گذارد. چهبسا در بین این حکام، افراد ستمگری بودند که با نیرنگهای مختلف به فرماندهی رسیده و یا ردای خلافت را بر تن کرده بودند و با تظاهر به اسلام و اجرای ظاهری
احکام آن، سعی در حفظ ریاست و تاج و تخت خود داشتند که از جمله این حاکمان میتوان به بعضی از خلفای اموی و عباسی اشاره کرد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «گسترش دین اسلام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۶/۲۴.