• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کعب بن اشرف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: کعب بن اشرف.
پرسش: آیا پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ دستور قتل کعب بن اشرف یهودی را دادند؟ آیا بعد از کشتن او دستور داد همه مردان یهودی را بکشند؟
پاسخ: در منابع اهل سنت آمده است: وقتی کعب بن اشرف به دستور پیامبر گرامی اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ کشته شد، ایشان فرمودند: «مَنْ ظَفَرْتُمْ بِهِ مِنْ رِجَالِ یَهُودَ فَاقْتُلُوهُ»؛ به هر یک از بزرگان یهود دست یافتید، او را بکشید. با توجه به نکات زیر می‌توان به دست آورد ‌که آیا پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ دستور قتل رجال یهود را داد، یا خیر: ۱. عبارت «مَنْ ظَفَرْتُمْ بِهِ مِنْ رِجَالِ یَهُودَ فَاقْتُلُوهُ»، قطعاً عمومیت نداشته و همه یهود و یا حتی همه بزرگان یهود آن زمان را شامل نمی‌شود؛ ۲. از ظاهر این داستان به دست می‌آید که قبیله کعب نیز با او همراه بوده‌اند و از او دفاع می‌کردند و به نوعی دشمن و مخالف پیامبر به حساب می‌آمدند و شاید گفتار پیامبر اینان را دربر بگیرد؛ ۳. این داستان در منابع اهل سنت آمده و تقریباً تواتر محتوایی در میان آنها وجود دارد؛ اما در میان منابع شیعی، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که بعدأ خواهد آمد.



پیامبر گرامی اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بعد از هجرت به مدینه، با توطئه‌های مختلفی از طرف مشرکان و یهودیان که در داخل و خارج مدینه زندگی می‌کردند، مواجه شد و خداوند، پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را به صبر و تقوا سفارش فرمود:
[۱] واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق: زغلول، کمال بسیونی، ص ۱۳۸ – ۱۳۹، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.

«لَتُبْلَوُنَّ فیِ أَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشرکُواْ أَذًی کَثِیرًا وَ إِن تَصْبرِواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ «یقیناً در اموال و جان‌هایتان امتحان خواهید شد، و مسلماً از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی به آنان داده شده و (نیز) از کسانی که شرک ورزیدند، سخنان رنج‌آور بسیاری خواهید شنید، و اگر (در برابر آزار اینان‌) شکیبایی ورزید و (از تجاوز از حدود الهی‌) بپرهیزید (سزاوارتر است.) این اموری است که ملازمت بر آن از واجبات است»؛ اما با گذشت زمان و اوج گرفتن دشمنی و حتی گاه خیانت آنان، پیامبر در دوره‌های زمانی مختلف دستور به جنگ و یا قتل آنها را داده است.
بنا بر روایتی، یکی از موارد فوق، کشتن شخصی به نام کعب بن اشرف می‌باشد.


کعب، مردی از قبیله طی بود و مادرش نیز از یهودیان بنی‌نضیر بود؛ اما با گذشت زمان تبدیل به یکی از بزرگان مدینه و عضوی از قبیله بنی‌نضیر شد.


کعب بن اشرف خیانت‌ها و دشمنی‌های بسیاری نسبت به مسلمانان و پیامبر داشت که در این‌جا به تعدادی از آنها به‌صورت مختصر اشاره می‌شود:

۳.۱ - پیمان بستن با مشرکان مکه علیه مسلمانان

«وقتی در جنگ بدر، گروهی از قریش کشته شدند و مسلمانان به پیروزی رسیدند، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را به مدینه فرستاد تا مژده آن پیروزی را به مردم دهند. کعب وقتی این را شنید، گفت: وای بر شما! راست می‌گویید؟ اینان اشراف عرب و پادشاهان مردم بوده‌اند. اگر محمد اینان را کشته باشد، زیر زمین بهتر از روی زمین است. سپس به مکه رفت. او در واکنش به این حادثه، بر کشته‌شدگان مشرکان مکه در بدر نیز عزاداری و گریه کرد و در مکه، مشرکان را بر جنگ با پیامبر تهییج کرد و حتی آنان را بر سرودن شعر علیه پیامبر اسلام ترغیب می‌نمود.
[۶] . ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق:عبد القادر عطا، محمد، عبد القادر عطا، مصطفی، ج ۳، ص ۱۵۸، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.


۳.۱.۱ - نقلی دیگر

حتی در برخی منابع نقل شده است که در سؤال کفار مکه که آیا دینِ آنان را برتر می‌داند یا دین محمد؛ دین کفار مکه را برتر دانسته و با آنان پیمان بست و خداوند در آیه‌ای این عمل آنان را سرزنش کرد:
[۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه:بلاغی‌، محمدجواد، ج ۳، ص ۹۲ ـ ۹۳، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی‌ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً»؛ «آیا به کسانی که بهره‌ای اندک از (دانش‌) کتاب (تورات و انجیل‌) به آنان داده شده ننگریستی که به هر معبودی غیر خدا، و هر طغیانگری ایمان می‌آورند؟! و درباره کسانی که کافر شده‌اند، می‌گویند: آنان از کسانی که ایمان (به قرآن و پیامبر) آورده‌اند، هدایت یافته‌ترند».

۳.۲ - شعر کعب در تمسخر و اهانت به پیامبر

در تاریخ نقل شده است کعب در بسیاری از مواقع اشعاری را علیه پیامبر اسلام می‌سرود و از آن‌جا که شخص شاعر و فصیحی بود؛ ازاین‌رو گسترش و نفوذ شعر او نیز بیشتر بوده است. البته توجه به این نکته ضروری است که نقش شعر در آن زمان بسیار پررنگ‌تر از نقش امروزی آن است. شاید نقش شعر در میان عرب جاهلی را بتوان به مانند صنعت و هنر فیلم‌سازی امروز دانست. اگر در آن روز شخص قدرتمند و فصیحی مانند کعب، شعری بر علیه پیامبر اسلام سرود مانند این است که امروزه کسی به دروغ و با استنادات باطل، فیلمی را علیه آن‌ حضرت ساخته باشد و طبیعتاً شیوع و نفوذ این شعر بسیار بیشتر از گفتارها و حتی شعرهای افراد عادی بوده است.

۳.۳ - اذیت، تهمت و تمسخر مسلمانان

کعب، مسلمانان را نیز بسیار اذیت و آزار می‌داد. در مورد او گفته شده است که اسم زنان مسلمان را می‌آورد و آنان را به تمسخر می‌گرفت
[۱۲] بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق:المهدی‌، عبدالرزاق، ج ۱، ص ۵۵۰،‌ داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
و علیه مسلمانان شعر می‌سرود.


در مورد کشته شدن کعب اختلافاتی وجود دارد که در ذیل بیان می‌شوند:


نظریه رایجی در میان اهل سنت پیرامون قتل کعب وجود دارد که هیچ منبع شیعی این داستان را به‌صورت مستقل نقل نکرده است و تنها در معدودی از کتاب‌های شیعی با استناد به منابع اهل سنت آن‌ را این‌گونه ذکر کرده‌اند:
[۱۴] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۲۰، ص ۱۰ ـ ۱۲، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

بعد از اذیت و آزارهای کعب، پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرمود: «چه کسی شَرّ فرزند اشرف را کوتاه می‌کند؟» محمد بن مسلمه گفت: ای پیامبر خدا! من این کار را می‌کنم و او را می‌کشم. پیامبر فرمود: «انجام بده»... در نهایت محمد بن مسلمه، ابو نائله که برادر رضاعی کعب بود و عباد بن بشر و حارث بن اوس و ابوعبس بن جبر بر کشتن کعب بن اشرف هم‌سخن شدند، آنها ابونائله را پیش وی فرستادند که با او سخن گفت و شعری خواند و پس از آن گفت: ای ابن أشرف! من به حاجتی پیش تو آمده‌ام آن‌ را نهان دار، کعب گفت: چنین کنم، (در ادامه ابونائله به بدگویی از پیامبر پرداخت و برای تعدادی از افراد که مانند او فکر می‌کردند، درخواست کمک از کعب کرد)... در نهایت تصمیم بر این شد که ابونائله به همراه تعدادی پیش کعب بیایند و او به آنها کمک کند. سپس همگان پیش پیامبر رفتند و آن‌حضرت آنها را روانه کرد و فرمود: «به نام خدا بروید» و دعا کرد: «خدایا! کمکشان کن». آن‌گاه پیامبر به خانه بازگشت و آنها به سمت قلعه کعب رفتند و ابونائله بانگ زد و کعب از بستر برخواست و زنش به او گفت: «انک امرؤ محارب، و ان صاحب الحرب لا ینزل فی مثل هذه الساعة»؛ تو در حال جنگی و مرد جنگی در چنین وقتی پایین نمی‌رود. آن‌گاه از جای خویش بلند شد و ساعتی با آنها سخن گفت. سپس به راه افتادند تا این‌که محمد بن مسلمه ضربتی بر کعب زد و او را کشت.
سپس پیش پیامبر خدا رفته و خبر کشته شدن دشمن خدا را به او دادند. وقت صبح، یهودیان از کشته شدن دشمن خدا هراسان شدند و هیچ یهودی نبود که بر جان خویش نترسد. پیامبر فرمود: «مَنْ ظَفَرْتُمْ بِهِ مِنْ رِجَالِ یَهُودَ فَاقْتُلُوهُ»؛ به هر یک از بزرگان یهود دست یافتید، او را بکشید.
[۱۸] بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، محقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج ۵، ص ۹۰ ـ ۹۱، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ با کمی تفاوت.


۵.۱ - پیامبر و دستور قتل رجال یهود

با توجه به نکات زیر می‌توان به دست آورد ‌که آیا پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ دستور قتل رجال یهود را داد، یا خیر:

۵.۲ - نکته اول

عبارت «مَنْ ظَفَرْتُمْ بِهِ مِنْ رِجَالِ یَهُودَ فَاقْتُلُوهُ» قطعاً عمومیت نداشته و همه یهود و یا حتی همه بزرگان یهود آن زمان را شامل نمی‌شود؛ زیرا در این صورت، مسلمانان ـ که در آن زمان، دست برتر را داشتند ـ به دستورات پیامبر در مورد کشتن مردان یهود عمل می‌کردند و یا دست‌کم تلاشی در این مورد انجام می‌دادند، اما در تاریخ هیچ نقلی در این مورد وجود ندارد؛ جز این‌که بعد از این ماجرا، یکی از یهودیان به نام ابن سنینه که از تُجّار یهود بود، به دست یکی از مسلمانان به نام محیصه کشته شد.
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که مراد از این کلام تنها تعداد معدودی از سران یهود می‌باشد که مانند کعب، توطئه‌های ضد اسلامی را مدیریت می‌کردند و مخاطبان پیامبر نیز به این حقیقت پی برده و بر همین اساس رفتار کردند.

۵.۳ - نکته دوم

از ظاهر این داستان به دست می‌آید که قبیله کعب نیز با او همراه بوده‌اند و از او دفاع می‌کردند؛ لذا مسلمانان مجبور شدند با حیله او را بیرون آورده و از آنجا دور کنند تا او را بکشند و کعب و قبیله او نیز در حال صلح و دوستی نبودند؛ لذا زن کعب به او می‌گوید: «تو در حال جنگی و مرد در حال جنگ در چنین وقتی پایین نمی‌رود». بنابراین قبیله کعب نیز به نوعی دشمن و مخالف پیامبر به حساب می‌آمدند و شاید گفتار پیامبر اینان را دربر بگیرد.

۵.۴ - نکته سوم

همان‌گونه که گفته شد این داستان در منابع اهل سنت آمده و تقریباً تواتر محتوایی در میان آنها وجود دارد و برخی محدثان شیعه نیز این داستان را از قول اهل سنت نقل کرده‌اند.


منابع شیعی عموماً کشتن کعب را در زمان درگیری پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با قبیله بنی‌نضیر دانسته‌اند که البته در میان این منابع نیز اختلاف نظر وجود دارد:
برخی منابع شیعی اشاره کرده‌اند: در شبی که مسلمانان بر قبیله بنی‌نضیر پیروز شدند، کعب نیز کشته شد.
[۲۱] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج ۱، ص ۲۰۱، نشر بنی‌هاشمی، تبریز، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
البته در نقل‌ها آمده که علت این‌که پیامبر با بنی‌نضیر وارد جنگ شد نیز به جهت کعب بوده و در واقع کعب آتشی را روشن کرد که خود و قبیله‌اش در آن سوختند: «حضرت رسول ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نزد کعب بن اشرف رفت تا از وی قرض بگیرند، او ابتدا به پیامبر احترام نمود و از وی تجلیل کرد، پس از این‌که حضرت با اصحاب خود نشستند، کعب به بهانه فراهم کردن غذا از مجلس بیرون شد؛ ولی در نظر داشت آن‌ جناب را به قتل برساند. در این هنگام، جبرئیل فرود آمد و پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را از نیت او مطلع ساخت، حضرت رسول از خانه کعب بیرون رفت و چنین وانمود کرد که برای قضای حاجتی می‌رود، پیامبر چون می‌دانست اطرافیان کعب اصحاب او را نخواهند کشت؛ لذا به‌تنهایی راه مدینه را در پیش گرفت. (زیرا خانه و قبیله کعب در خارج مدینه بود) هنگامی که پیامبر به مدینه مراجعت می‌کردند یکی از اصحاب کعب که برای کمک و یاری او می‌آمد، در راه، رسول خدا را دید و جریان را به کعب اطلاع داد و پیامبر محمد بن مسلمه را نزد بنی‌نضیر فرستاد و آنان را میان کوچ کردن از آنجا و یا جنگ مخیر ساخت».
[۲۳] بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.


۶.۱ - منابع دیگر

اما در برخی منابع دیگر آمده است: کعب و افراد قبیله او کشته نشدند؛ بلکه تنها اموال آنان مصادره شده و از آن‌جا بیرون رانده شدند و کعب نیز طبیعتاً با آنها از آن‌جا خارج شده است.


۱. واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق: زغلول، کمال بسیونی، ص ۱۳۸ – ۱۳۹، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
۲. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۸۶.    
۳. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون (دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر)، تحقیق:خلیل شحادة، ج ۲، ص ۴۳۱، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.    
۴. ابن کثیر دمشقی‌، البدایة و النهایة، ج ۴، ص ۶، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.    
۵. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون (دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر)، تحقیق:خلیل شحادة، ج ۲، ص ۴۳۱، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.    
۶. . ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق:عبد القادر عطا، محمد، عبد القادر عطا، مصطفی، ج ۳، ص ۱۵۸، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه:بلاغی‌، محمدجواد، ج ۳، ص ۹۲ ـ ۹۳، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
۸. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۲، ص ۱۷۰، کتاب‌خانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ق.    
۹. نساء (۴)، آیه ۵۱.    
۱۰. ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج ‌۳، ص ۱۵۸.    
۱۱. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۳، ص ۳۲۷، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹ق.    
۱۲. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق:المهدی‌، عبدالرزاق، ج ۱، ص ۵۵۰،‌ داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق:زکار، سهیل، زرکلی، ج ۱، ص ۲۸۴، ریاض، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۲۰، ص ۱۰ ـ ۱۲، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
۱۵. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۴۳ ۱۴۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق.    
۱۶. کاتب واقدی، محمد بن سعد‌، الطبقات الکبری‌، ج ۲، ص ۲۴ ۲۵، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق:محمد أبوالفضل ابراهیم، ج ۲، ص ۴۹۰ ۴۹۱، دارالتراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق    
۱۸. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، محقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج ۵، ص ۹۰ ـ ۹۱، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ با کمی تفاوت.
۱۹. مقریزی، تقی‌الدین‌، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‌، ج ۱، ص ۱۲۵ ۱۲۶، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.    
۲۰. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۹۲ ۹۳، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.    
۲۱. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج ۱، ص ۲۰۱، نشر بنی‌هاشمی، تبریز، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۸۸، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق    
۲۳. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۲۴. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح:موسوی جزائری، طیب،‌ ج ۲، ص ۳۵۹، دارالکتاب، قم، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.    
۲۵. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج ۵، ص ۱۵۴، تحقیق:اعلمی، حسین، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.    



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار