کشتار هنگام ظهور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: کشتار هنگام ظهور، ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف.
پرسش: در منابع روایی شیعه نظیر، بحارالانوار و غیبت نعمانی روایاتی درباره کشتار مردم در عصر ظهور به دست امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ وجود دارد؛ مانند کشتن زخمیها، اکراه و اجبار بر پذیرش اسلام، نپذیرفتن جزیه، نپذیرفتن
توبه و ... . این روایات چهگونه قابل توجیه است؟ لطفاً پاسخ کارشناسانه ارائه فرمایید!
پاسخ: روایات بسیاری در زمینه نهضت
مهدی موعود عجلاللهتعالیفرجهالشریف و پیشبینی اتفاقات عصر ظهور در برخی منابع روایی
شیعه گردآوری شده است. وجود این روایات در مجموعههایی مانند
بحار الانوار علامه مجلسی ـ رحمهالله ـ دلیل بر صحت و اتقان تمام این روایات نمیباشد، بلکه باید با بررسی دقیق این
روایات از جهت سند و متن صحت و عدم صحت آنها را احراز نمود. با توجه به وجود افراد غیر موثق در سلسله سند برخی از روایات مطرح شده و همچنین تعارض آنها با روایات دیگر، به نظر میآید که این دسته از روایات ضعیف باشند. البته برخی روایات نیز بهگونهای توجیه پذیرند که در ادامه به این امر اشاره خواهد شد. آنچه شایان توجه است این نکته است که عصر ظهور که با حکومت امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ بر
جهان همراه است، استمرار سنت و سیره والای پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و امامان معصوم خواهد بود. در دولت کریمه حضرت مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ مکارم اخلاقی و ارزشهای والای انسانی در همه ابعاد تحقق مییابد و این امر میسر نمیشود، مگر اینکه رهبری این نهضت و دولت در مراتب والای مکارم اخلاقی قرار گرفته باشد. اما این امر به این معنا نیست که نهضت حضرت مهدی تنها با مسالمت به نتیجه میرسد، بلکه نهضت با مقاومتها، جنگها و درگیریهایی مواجه خواهد شد که ثمره آن تلفات جانی و مالی خواهد بود.
انتظار منجی و مصلح جهانی جزو عقاید و باورهای بیشتر ادیان، بلکه آرزوی تمام بشر در طول
تاریخ بوده است. پیروان
ادیان آسمانی اسلام، مسیحیت و یهود در این عقیده مشترکاند که سرانجام، جهان به دست مصلحی دادگر اداره خواهد شد و به تعبیر
قرآن کریم جهان از آن صالحان خواهد بود.
اعتقاد به
مهدویت و آمدن شخصیتی بزرگ از نسل حضرت رسول ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در آخرالزمان برای برپا کردن حکومت اسلامی که در سایه آن قسط و عدل گسترش یابد و بشریت از یوغ
ظلم و جور رها گردد، از باورهای قطعی و مسلم تمام مذاهب اسلامی است. مسئلهای که هزاران روایت پیرامون آن وارد شده و آن را تثبیت و تأیید نموده است؛ بهگونهای جای شک و تردید را برای هیچ انسان طالب حقیقت باقی نمیگذارد.
نشانههای باور به اندیشه مهدویت اندکی پس از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و در دوره ائمه اطهار به شکل جدی در میان شیعیان با مطرح شدن افرادی بهعنوان مهدی دنبال گردید. با
مطالعه و بررسی تاریخ نهضتهای اولیه شیعیان مانند کیسانیه و زیدیه ظهور و بروز این
اندیشه را در این دوره به وضوح مشاهده مینماییم. برخی شیعیان همواره در طول
حیات سیاسی مذهبی خویش به کسانی بهعنوان مهدی منتظر گرایش پیدا نمودهاند. گاه محمد بن حنفیه و فرزند او ابوهاشم را مهدی دانسته، گاه زید بن علی و گاه محمد
نفس زکیه را به این عنوان شناختهاند، البته مهدی پنداشتن برخی افراد منحصر به این دوره نبوده و همچنان تا عصر حاضر ادامه دارد. شاید عدم شناخت دقیق صفات مهدی موعود و زمان ظهور، عدم فهم دقیق
روایات و نیز وجود روایات ضعیف و تأیید نشده در برخی مجموعههای روایی
شیعه و اهل تسنن، سبب این گرایشها باشد.
بسیاری از روایتهای اسلامی در بابهای مختلف معارف و احکام، قطعی الصدور نیستند، و به سبب بسیاری از عوامل و شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی دستخوش پارهای از آسیبها، اعم از جعل، وضع، تصحیف، اضافه، نقیصه و تعارض شدهاند. لذا وجود روایات و
احادیث در مجموعه روایی شیعه دلیل بر اتقان و صحت همه آنها نمیباشد. این مجموعهها به هدف جمعآوری سخنان و میراث مکتوب اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ تدوین شده که البته در مسیر این گردآوری ممکن است روایات ضعیف مخدوش و یا موضوع نیز در آنها راه یافته باشد، علمای شیعه برای حل این مشکل روشهایی را فراروی محققان قرار دادهاند که همانا بهرهگیری از
دانش حدیثشناسی اعم از رجال، درایه و فقهالحدیث است. محقق و یا
عالم دین با استعانت از این دانش میتواند احادیث سره از ناسره را تمییز و تشخیص داده و مبنای عمل و اعتقاد خود قرار دهد. این مسئله یعنی بررسی و
شناخت احادیث و روایات در تمام حوزههای موضوعات دینی اعم از فقهی، اخلاقی و اعتقادی جاری است.
احادیث مربوط به
امام مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف نیز از این قاعده کلی مستثنا نیستند. لذا در برخورد با روایات مربوط به ظهور میبایست از این روش اصولی پیروی کرد و یا از اهل فن، معنا و مفهوم روایات و صحت و سقم آنها را جویا شد.
برای روشنتر شدن بحث پیرامون روایات مربوط به مهدی منتظر ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ ابتدا به تبیین بخشی از این روایات مطرح شده در پرسش در قالب بررسی سند روایات میپردازیم، سپس در حد امکان توضیحاتی راجع به متن روایات یاد شد، خواهیم داد.
اخباری که در آنها کشتار در حجم وسیعی مطرح شده است بر دو قسم است:
قسمتی از این اخبار و
روایات به فتنههای پیش از ظهور اختصاص دارد. این اخبار عمدتاً ناظر بر اوضاع نابسامان جهان قبل ظهور قائم ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ است. آنچه از مجموع این روایات به دست میآید، این است که شمار زیادی از انسانها به سبب جنگ و درگیری که عمدتاً میان دنیاطلبان رخ میدهد، یا شیوع بیماریهای مرگبار که ظاهراً بر اثر این جنگها و یا فقر و فساد است، جان خود را از دست میدهند.
دسته دیگری از روایات به زمان ظهور قائم ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ مربوط میشود که این نوع روایات نیز بر دو گونهاند:
روایاتی که از طریق عامه نقل شده است که بیشتر آنها مشکل سندی دارد؛ بهطوریکه بعضی از آنها مرسل و برخی نیز از افرادی مانند کعب الاحبار که در زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ
مسلمان نبوده و مورد اعتماد نیستند نقل شده است. عمده این روایات از اسرائیلیات است که با غرضهای مختلفی وارد کتب روایی شدهاند.
عالمی از
اهل سنت مانند ابن کثیر راجع به روایات کعب الاحبار میگوید: نوشتههای وی از
اسرائیلیات است که بیشتر آنها
تحریف شده است و ما را نیازی به آن نیست.
روایاتی که از طریق
اهل بیت نقل شده و در کتابهای شیعه ذکر شده است، نیز بر دوگونه است. برخی صحیح و برخی دیگر از جهت سند یا متن دارای اشکال است و یا با روایاتی دیگر در تعارض میباشد. اکنون برای روشن شدن بحث به بررسی تعدادی از این روایات که در متن سئوال مطرح شده، میپردازیم.
در کتاب
غیبه نعمانی ص ۲۳۴ به روایتی برمیخوریم که علامه مجلسی آن را در کتاب
بحارالانوار،
نقل کرده است. در این روایت که ابیحمزه ثمالی آن را از
امام باقر علیهالسلام نقل میکند، آمده است: کار مهدی جز کشتن چیز دیگری نیست، و از هیچکس
توبه نمیخواهد.
در سند این روایت علاوه بر احمد بن محمد بن سعید که زیدی جارودی است، حسن بن علی بن ابیحمزه بطائنی ذکر شده است که به نقل کشی از محمد بن مسعود، از علی بن حسن بن فضال، او کذاب و ملعون است و دیگران او را
لعن و طرد کردهاند. ضمنا یوسف بن کلیب نیز مجهول است.
روایت دیگر که در ج ۵۲، ص ۳۵۳،
بحار الانوار آمده و مضمون آن مأمور بودن امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ به کشتن است، نیز به دلیل وجود محمد بن علی کوفی که به ابوسمینه معروف است، ضعیف است.
جامع الرواة در مورد او چنین میگوید: علامه در خلاصه و نجاشی او را ضعیف و فاسدالعقیده توصیف نمودهاند. نیز نجاشی گفته است که قمیها به جهت همین ضعفها و شهرت او به غلو، وی را از
قم اخراج نمودند.
روایت ابیالجارود از امام باقر ـ علیهالسلام ـ که در ج ۵۲، ص ۲۹۱
بحار الانوار آمده، یکی دیگر از این مجموعه روایات مورد بحث میباشد. در این روایت آمده است که امام ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ آنقدر از مردم میکشد که جز دین محمد باقی نمیماند.
کشی در مورد ابیالجارود که نام وی زیاد بن منذر است میگوید: وی مذموم است و در مذموم بودن او شکی نیست و نام سرحوب که اسم یکی از شیطانهاست، بر او نهاده شده است.
روایت بشیر نبال از امام باقر ـ علیهالسلام ـ که میفرماید: همچون قصاب که گوسفند را میکشد آنان را میکشد، از دیگر روایات مربوط به کشتار است که در ج ۵۲، ص ۳۵۷ بحار الانوار آمده، البته این روایت راجع به کشتن مرجئه است و به جهت وجود علی بن حسن تیملی که مجهول است و همچنین موسی بن بکر و بشیر النبال که توثیق نشده اند ضعیف میباشد.
کشتن زخمیها و فراریان از جمله روایاتی است که در ج ۵۲، ص ۳۵۳ بحار الانوار نقل شده است. این روایت به دلیل وجود محمد بن علی کوفی در سلسله سند آن ضعیف شمرده شده است. ضمن این که روایت معارض آن نیز نقل شده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
در ج ۵۲، ص ۳۱۳
بحار الانوار روایتی نقل شده است که مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ نوادگان کسانی را که [[|امام حسین ـ علیهالسلام ـ]] را کشتهاند و به عمل آنها راضی بودند، خواهد کشت. سند این روایت منقطع است. افرادی در زنجیره این روایت بودهاند که معلوم نیست چه کسانی هستند.
روایت دیگری حاکی از فرار تعدادی از بنی امیه به روم و...، سرانجام کشتن مردان و شکافتن شکم زنان است که در ج ۵۲، ص ۳۸۹ بحار الانوار عنوان شده است. این روایت علاوه بر ضعف سند از متنی کاملا مضطرب برخوردار است.
در کتاب
خصال ج ۲، صفحه ۵۷۹ که بحار الانوار از آن نقل نموده، سخن از عدم پذیرش جزیه به میان آمده است که به نظر طبرسی خبر غیر مقطوع است.
عدم اعتماد به این روایات ز ربه اشکال سندی آنها برنمیگردد؛ چراکه هرگز ضعف
حدیث به معنای طرد آن نیست و ضعیف بودن سند یک حدیث به تنهایی نمیتواند دلیل بر رد آن باشد. احادیث ضعیف زیادی چه در فقه و چه در غیر فقه مورد استفاده قرار گرفته و علما بدانها تمسک جستهاند، درحالیکه از سند قابل قبولی برخوردار نبودهاند، ولی شواهد و قرائن دیگر به کمک آن احادیث آمده، و بهگونهای آنها را قابل استناد نموده است. شهید ثانی در این مورد مینویسد: برخی عمل کردن به
خبر واحد را اجازه دادهاند که اینان گروه زیادی هستند، البته با این شرط که خبر ضعیف با شهرت روایی تقویت شده باشد.
با توجه به مقدمهای که گفته شد لازم است بدانیم متن برخی روایات یاد شده با روایات دیگر در تعارض است و به همین علت تمسک به این روایات دشوار به نظر میآید. برای روشن شدن مطالب مطرحشده در این روایات اعم از اکراه به پذیرش اسلام، مأموریت برای کشتن، کشتن زخمیان و فراریان، مجازات نوادگان قاتلان امام حسین، عدم قبول جزیه، شکافتن شکم زنان، و ... به چند نکته اشاره مینماییم.
علاوه بر اینکه مضمون روایات یادشده در مورد کشتار و به کار بردن زور در دعوت به اسلام با آیاتی از قرآن مانند: "لا اکراه فی الدین"،
منافات دارد، با روایاتی مانند روایت جابر از امام باقر ـ علیهالسلام ـ نیز در تعارض است.
امام در فرازی میفرمایند که مهدی حکم میکند بین اهل تورات با تورات، و بین اهل
انجیل با انجیل و بین اهل زبور با زبور، و بین اهل قرآن با قرآن.
بنابراین، روایت یادشده بیانکننده عدم اکراه مردم به پذیرش اسلام و آزادی سایر ادیان در سایه حکومت مهدی منتظر است.
البته راجع به مسئله اکراه دو نظریه وجود دارد.
یک دیدگاه معتقد است که مصلحت و منفعت جامعه بشری در یکسانسازی ادیان با ابزارهای مختلف است. و از آنجا که خداوند انسانها را بر اسلام سرشته است،
بسیاری از انسانهای پاک نهاد که عداوت و عنادی ندارند به اسلام میگروند. اما اقلیت باقی مانده، معاند و در حال نبرد با
حق و حقیقت به شمار میآیند و برداشتن آنان از سر راه کمال و تعالی جامعه جهانی با تکیه بر قوه قهریه امری مجاز و مشروع خواهد بود.
دیدگاه دیگری طرفدار
آزادی و
اختیار عقیدتی در عصر ظهور است. این دیدگاه با تکیه بر آیات و روایات بر مختار بودن انسان در همه
اعمال از جمله اعتقاد و جهانبینی دلایلی میآورد. علاوه بر این، اصولاً اعتقاد را که امری قلبی و پذیرشی درونی است اکراهپذیر نمیداند و در صورت وقوع نیز آن را فاقد
ارزش میداند.
در مورد دیدگاه نخست که قائل به اکراه است، چند نکته قابل تأمل وجود دارد که بهاختصار به آنها اشاره میکنیم.
اگر خداوند رضایت دارد که مردمان در عصر ظهور از راه اکراه به
کمال برسند. این کار از طریق معجزه و بدون خونریزی و برپایی جنگها و دادن تلفات نیز ممکن مینمود، حال اینکه خداوند نخواسته است با آوردن معجزات دهشت بار به یک باره تمام کافران را مجاب گرداند تا از سر ترس اسلام بیاورند.
قرآن مجید در این باره میفرماید:"و اگر
پروردگار تو می خواست هرکه در زمین است همه یکسره
ایمان میآوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که ایمان بیاورند.
اگر اکراه عقیدتی صحیح و مجاز بود؛ چرا پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ یهودیان و مسیحیان مدینه را به پذیرش اسلام مجبور نساخت، درحالیکه در اوج اقتدار سیاسی و نظامی بود. پیامبر اکرم نه تنها یهودیان و مسیحیان را مجبور به پذیرش
اسلام نکرد، حتی مشرکان مکه را بعد از فتح آن به اسلام ملزم ننمود.
بنابراین در صورت پذیرش روایات قتل غیر مسلمانان، باید آنها را حمل بر کشتن قشر خاصی از غیر مسلمانان دانست که بهجای پیروی از حکومت مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ و پرداخت جزیه ـ که در ادامه توضیح آن خواهد آمد ـ به دشمنی، عناد، ایستادگی رو میآورند و وارد عرصه جنگ و خشونت میگردند.
به تصریح قرآن کریم پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ رحمة للعالمین بوده است، چهگونه ممکن است آخرین خلیفه و جانشین او بهجای رحمت برای جهانیان نقمت و سبب رنج و محنت گردد؟ روایات فراوانی وجود دارد که راجع به خلقوخوی صفات و سیره عملی حضرت سخن گفته و او را از این جهات مانند پیامبر اکرم (ص) دانسته که با روایات مذکور مخالفت دارد.
امام رضا ـ علیهالسلام ـ در توصیف
شخصیت امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف میفرماید: "او عالمترین، شکیباترین، باتقواترین، سخاوتمندترین، شجاعترین و عابدترین مردمان است".
از آن جمله روایاتی است که به رفتار امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ براساس سنت پیامبر و بسط قسط و عدل
اشاره دارد، بهگونهای که تمام
انسانها و سایر موجودات در سایه حکومت او در امان آسایش و متنعم خواهند بود.
بنابراین نهضت
حضرت مهدی را باید امتداد و استمرار حرکت پیامبر دانست که براساس سنت و سیره او بنا نهاده شده است، نه مأموریت برای کشتن و نابودی انسانها؛ بلکه ماموریت برای
حیات بخشیدن به آنان که در قالب دعوت به
دین حق و بسط عدالت است. همچنین دولت حضرت مهدی بر محور کرامت و لحاظ عالیترین حد کرامتهای الاهی و انسانی حرکت نموده و تبلور مییابد.
در همین زمینه پیامبر میفرماید: "سیرت و سنت او سیرت و سنت من است".
او مانند سایر امامان مظهر کرامت، انس و شفقت است. امام رضا ـ علیهالسلام ـ در توصیف امامان (که شامل امام دوازدهم نیز میشود) میفرماید: "امام، آن همدم و همراه و آن پدر مهربان و برادر مهربان بوده و همانند مادر دلسوز به فرزند خردسال و پناهگاه بندگان در واقعه هولناک است".
سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ـ که به اعتقاد شیعه امام زمان نیز بر همان سیره رفتار خواهد نمود ـ عدم تعرض به مجروحان و فراریان در جنگ است. از برخی روایات استفاده میشود که حضرت مهدی نیز بر این روش رفتار مینماید. از
امام صادق علیهالسلام نقل شده است که در جنگ امام مهدی با سفیانی پس از شکست سپاه دشمن امام دستور میدهند که هیچ فراری را تعقیب نکرده و هیچ مجروحی را نکشند.
در مورد مجازات و کشتن نوادگان قاتلان
امام حسین ـ علیهالسلام ـ که به فعل پدران خود رضایت دارند، باید گفت که در حال حاضر حکم
مجازات راضی به
قتل که هیچ نقشی عملی در قتل نداشته است، قصاص نمیباشد. آری رضایت داشتن به قتل حکایت از خبث باطن دارد و در صورت اثبات چنین رضایتی، مجازات او نیز مخالف عدالت نخواهد بود و معاف بودن آنان از مجازات تنها به خاطر
رحمت الهی در مقطعی خاص میباشد.
لکن این مسئله که شاید در هیچیک از مکاتب جهان نظیر و مانند نداشته باشد. براساس یک واقعیت مهم اجتماعی استوار است و آن اینکه کسانی که در طرز فکر با دیگری شبیهاند، هرچند در برنامه معینی که او انجام داده شرکت نداشته باشند، اما بهطور قطع وارد برنامههای مشابه آن در محیط و زمان خود خواهند شد؛ زیرا اعمال انسان همیشه پرتوی از افکار اوست و ممکن نیست انسان به مکتبی پایبند باشد و در عمل او آشکار نشود.
در این صورت مجازات کسانی که از شهادت
امام حسین ابراز
رضایت دارند، غیر منتظرانه نخواهد بود. ضمن اینکه قرآن نمونه روشنی راجع به این مطلب برای ما ارائه مینماید و آن جریان کشتن ناقه صالح است که در واقع به دست یک فرد انجام پذیرفت، لکن خداوند سایرین را به خاطر رضایت،
سکوت و تشویق به این امر، مجازات نمود.
در مورد مسئله جزیه و نحوه رفتار با اهل کتاب در زمان ظهور با توجه به نصوص با دو نوع رویکرد روبهرو هستیم.
بنا بر یک نظریه بردباری مذهبی در مسئله ظهور منتفی است، بدین معنا که حضرت حجت پس از ظهور، نخست انسانهای غیر مسلمان از جمله اهل کتاب را به آیین مقدس اسلام دعوت مینماید. در صورت پذیرش، با آنان مانند دیگر مسلمانان رفتار خواهد کرد؛ ولی با کسانی که اسلام نپذیرند، خواهد جنگید و بحث جزیه نیز مطرح نمیباشد. براساس این دیدگاه از سیره حضرت هیچکس بر روی
زمین نخواهد ماند، مگر اینکه
مسلمان شده باشد.
دلایل این رویکرد بعضی از روایات است از جمله: اصحاب مهدی بر پیروان هر دینی وارد شوند آنان را به خدا، اسلام، و
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله دعوت کنند و کسانی را که اسلام نمیآورند، به قتل میرساند.
نظریه دیگر که در برابر نظریه پیشین مطرح است قائل به سه گونه رفتار با اهل کتاب است، بر اساس این دیدگاه امام زمان علاوه بر دو گزینه پیشین یعنی اسلام آوردن یا قتل، گزینه سومی را فراروی اهل کتاب قرار خواهد داد و آن باقی ماندن اهل کتاب بر آیین خویش به شرط پرداخت جزیه میباشد. این نظریه بر پایه ادلهای از قرآن و
سنت نظری و عملی پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و سیره حضرت علی ـ علیهالسلام ـ استوار است.
البته برخی از روایات مهدویت نیز بر این نظریه تصریح دارد.
از جمله دلایلی که به بردباری مذهبی با اهل کتاب اشاره دارد، آیاتی از قرآن مجید است که به
حیات اهل کتاب تا
قیامت اشاره دارد
که قاعدتاً شامل عصر ظهور هم میشود. همچنین روایات عامی که سیره حضرت
حجت را عین سنت پیامبر اعظم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میدانند و او را عامل و احیاگر قرآن وصف میکنند که لازمه آن عمل به اصل جزیه و بردباری با اهل کتاب است.
دلیل دیگر جاودانگی
شریعت اسلام است؛ یعنی احکام و آموزههای اسلام ثابت و ماندگار است؛ چون آیین اسلام جهانی و جاوید میباشد. مگر دلیلی بر نسخ و تغییر آن بیابیم. با توجه به این اصل رفتار مسالمتآمیز حکومت اسلامی با
اهل کتاب در دریافت جزیه حکم قرآنی به شمار میآید. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله،
امام علی علیهالسلام بدان
عمل کردهاند. اصل جاودانگی اسلام نیز شامل حکم جزیه و رفتار مسالمتآمیز با اهل کتاب در عصر ظهور میگردد.
از اموری که در اسلام بسیار به آن توصیه شده، رعایت حقوق غیر نظامیان در جنگ است. قرآن کریم میفرماید: "در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکنندگان را دوست ندارد.
قرآن کریم دستور مبارزه با کسانی را جایز شمرده است که دست به اسلحه برده و با مسلمانان وارد کارزار شدهاند. در این آیه علاوه بر
هدف جنگ و مشمولان جنگ، حدود جنگ نیز مشخص شده است. جنگ در
اسلام برای خدا صورت میگیرد، بنابراین نباید هیچ تعدی و تجاوزی در آن صورت گیرد. اسلام در این زمینه به رعایت اصول اخلاقی و عدم تعرض به زنان، پیرمردان و کودکان توصیه نموده است.
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بارها هنگام اعزام سپاهیان به جنگ آنان را از کشتن زنان و
کودکان و سالخوردگان منع مینمود.
همچنین
حضرت علی علیهالسلام در توصیه به سپاه خود میفرمایند: "زخمیها را نکشید و زنان را آزار ندهید؛ هرچند آبروی شما را بریزند ...".
منع از کشتن زنان و کودکان چنان اهمیت دارد که در کتابهای روایی و فقهی مباحثی بهعنوان عدم جواز کشتن
زنان و... مطرح شده است. در این زمینه
امام صادق علیهالسلام میفرماید: "پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از کشتن زنان در دارالحرب نهی نموده است، مگر اینکه به مقابله برخیزند، در این حال نیز تا میتوان باید از کشتن آنان پرهیز نمود".
با توجه به نکاتی که گفته شد، قرآن از زیادهروی و سنت نیز از تعرض به زنان و کشتن آنان گرچه در دارالحرب باشند، نهی نمودهاند. قطعاً امام زمان که عامل به قرآن و
سنت پیامبر است، بر همین روش خواهد بود.
اما نکته مهم در بحث این است که تصور برپایی حکومت عدل امام مهدی بدون جنگ و درگیری و خونریزی غیر واقعی به نظر میآید. مطالعه
تاریخ بشر به خوبی این واقعیت را
آشکار میسازد که موانع رشد و تکامل
انسان جز با قدرت برطرف نمیگردد. تعالیم اخلاقی و اصول تربیتی هرچند تأثیرات ژرف و گستردهای دارد، لکن این تعالیم در برخی از افراد سلطهطلب، دنیاپرست و استثمارگر که منابع اقتصادی، سیاسی و نظامی جامعه را در دست دارند، تاثیرگذار نبوده و یا حداقل تحول آفرین و دگرگونساز نیست.
بنابراین برای
پیشرفت و
رشد و
کمال و تعالی بشر میبایست این موانع بهگونه دیگر برطرف شود. در این صورت است که جنگ بهعنوان یک ضرورت نه یک اصل و قاعده برای دستیابی به هدفهای انسانی مطرح میشود. اسلام نیز مانند سایر ادیان آسمانی دیگر جنگ و
جهاد را که یکی از پیآمدهای آن از دست رفتن جان برخی انسانها است بهعنوان وسیلهای برای تحقق
توحید و عدل و نه بهعنوان هدف و آرمان پذیرفته است.
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: "با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد و همه دین برای خدا گردد".
همانگونه که گفته شد روش امام عمل به سیره پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است و فلسفه ظهور و نهضت امام اقامه قسط و عدل میباشد. ابزار عدالت در قرآن کریم به شکلی کاملاً روشن بیان شده است.
خداوند متعال در آیه ۲۵ سوره حدید از این ابزار
سخن میگوید: حربه اولیه تمام پیامبران برای ایجاد قسط و عدل را کار فرهنگی، یعنی روشنگری به شمار آورده و میفرماید: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم. آنگاه با توجه به قانون عدل، ازکتاب و میزان
سخن به میان میآورد: و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از
باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به
عدالت کنند؛ و در مرحله سوم به قدرت سلاح و نیروی نظامی اشاره کرده میفرماید: و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است.
با توضیحی که داده شد روشن میشود یکی از ابزارهای مورد تایید
قرآن که
پیامبران از آن بهره گرفتهاند، کاربرد قدرت است که قاعدتاً امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ نیز از این ابزار در پیشبرد اهداف و برطرف کردن موانع استفاده خواهد کرد.
سخن دیگر این است که در انقلاب مهدی جنگ و کشتارهای کورکورانه بیعلت و بیهدف نیست؛ بلکه وقتی سخن از کشتن به میان میآید، گاهی مراد از آن اجرای حدود الاهی است که در قرآن بدان تصریح شده است؛ مانند برخورد با کسانی که در مقابل
خدا و رسول او صفآرایی نموده و تلاش مینمایند تا بر روی زمین
فساد و تباهی نمایند.
خداوند دستور برخورد قاطع با این دسته که مصالح جامعه را به خطر میاندازند داده است و جزای آنان را کشته شدن، بریدن دست و پا و یا تبعید دانسته است.
همچنین از جمله کسانی که مستحق عقوبت و کشته شدن هستند و برخی روایات متعرض حال آنان شدهاند، افرادی میباشند که از
دین اسلام برگشته و اصطلاحاً مرتد شده و به دشمنان پناهنده میشوند.
طبق قوانین دین اسلام مجازات این دسته که به اسلام پشت کرده و اصطلاحا مرتد گردیده به یاری دشمنان اسلام میپیوندند کشته شدن خواهد بود.
در پایان تذکر این نکته لازم است که قرار دادن شمشیر و استفاده از قوه قهریه بهعنوان ملاک حاکم خلاف
ضرورت دین است. سیره پیامبر نیز خلاف این رویه بوده، لکن رفع موانع موجود در مسیر
تبلیغ دین و ایجاد
حکومت عدل ضروری است که طبیعتاً همراه با جنگ و کشتار نیز خواهد بود و این امر مورد تایید عقل و شرع است. اما چهرهسازی مخدوش از امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ و منحصر کردن دعوت وی به ابزارهایی چون جنگ، کشتار و اکراه برای تسلط بر جهان با استناد به روایات آحاد و ضعیف و نادیده انگاشتن سایر روایات معارض که به جنبههای دیگر از صفات و
سیره حضرت پرداخته است، کاستن از جایگاه واقعی
امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف است و همچنین قرار دادن وی در ردیف فاتحانی است که توانستند با تکیه بر زور و قدرت بر قسمتی از جهان دست یابند، ولی در تسلط بر قلوب انسانها عاجز ماندند. اصرار بر طرح بیش از اندازه مسئله
جنگ و کشتار به عناوین مختلف و نادیده انگاشتن سایر تواناییها و ابزارهایی که امام از آنها در مسیر دعوت انسانها به
حق و
عدالت بهره میگیرد، ظلمی بسیار فاحش به ساحت مقدس امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ و عاجز قلمداد نمودن وی در جذب و همراه کردن انسانها در نهضت اصلاحی و برپایی دولت کریمه مبتنی بر قسط و
عدل است.
پایگاه اسلام کوئست.