وظیفه پیروان اهلبیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اهلبیت، امام، شناخت امام،
پرسش: کسی که شناخت امام برایش ناممکن یا دشوار است، چه وظیفهای دارد؟
پس از درگذشت امام پیشین، پیروان اهلبیت (علیهمالسلام)، بر اساس احادیث، سه وظیفه دارند:
این تکلیف، در صورتی است که امام، حاضر باشد؛ ولی به دلایل سیاسی و یا غیر سیاسی، شخص امام، مجهول باشد. در این صورت، وظیفه پیروان امام پیشین، تلاش برای شناخت امام بعدی است، چنانکه
زراره فرزند خود را برای مشخّص کردن امامِ پس از
امام صادق (علیهالسلام)، به
مدینه اعزام کرد.
در صورتی که به هر دلیل، معرفت تفصیلیِ امام بعدی میسّر نباشد، اعتقاد اجمالی به ولایت و امامت وی کافی است، اعم از این که امام، حاضر باشد و شناخت تفصیلیِ او نیاز به زمان داشته باشد، یا غایب باشد و در دسترس نباشد. در روایت
عیسی بن عبد اللّه آمده است:
تقول: «اللّهُمَّ انّی اتَولّی مَن بَقِیَ مِن حُجَجِکَ مِن وُلدِ الاِمامِ الماضی؛
میگویی: «خدایا! من
ولایت آن کسی را میپذیرم که از حجّتهای تو و از نسل امام پیشین، باقی مانده است».
وظیفه عملیِ کسانی که به امام عصر خود دسترس ندارند، تمسّک به
قرآن و سنّت پیامبر خداست، (بدیهی است که ره نمودهای اهلبیت (علیهمالسلام)، چیزی جز تبیین
کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا نیست.) چنانکه در غالب احادیث این باب، بر آن، تأکید شده است:
«یَتَمَسَّکونَ بِالاَمرِ الَّذی هُم عَلَیهِ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم؛
به همان چیزی که بدان پایبندند، تمسّک کنند، تا آنگاه که حقیقت بر آنان روشن گردد.»
بنابراین، در زمان
غیبت امام عصر (علیهالسّلام) که دسترس به وی و اطاعت از اوامر او، برای یکایک مسلمانان مقدور نیست، همه
مسلمانان، اوّلاً بر اساس احادیثی که دلالت بر وجوب معرفت (شناخت)
امام زمان دارند، بر آنان
واجب است که برای شناخت او و اعتقاد به امامتش تلاش کنند و ثانیاً طبق احادیث این باب، وظیفه دارند که در وظایف فردی و اجتماعی، به
قرآن و
سنّت و رهنمودهای امامان پیشین عمل کنند،
که این، در احکام عملی، از طریق
اجتهاد، یا
تقلید از
مجتهد، و یا
احتیاط، میسّر میگردد.
بنابراین، مقصود از روایاتی که میگویند: «از امام صادق (علیهالسّلام): «انّ الحجّة فلا تقوم للّهِ (عزّوجلّ) علی خلقِهِ الّا بامامٍ حتّی یعرف؛
تا وقتی امام شناخته نشود، حجّت الهی بر مردم، تمام نیست»، این است که شرط یا مقدّمه «وجوب اطاعت از اوامر امام»، معرفت (شناخت) اوست و اگر کسی در شناخت امام زنده و حاضر، کوتاهی نکرده باشد، معذور است. بدیهی است که این، موجب نمیگردد که اوامر امامانِ پیشین،
حجّیت نداشته باشند، یا تلاش برای شناخت امام کنونی و اعتقاد اجمالی به وی، ضروری نباشد.
امّا در مورد گزارشهایی که حاکی از آناند که زُراره، هنگام مرگ، شناخت دقیقی نسبت به امامت امام کاظم (علیهالسّلام) نداشته، چند نکته قابل توجه است:
غالب گزارشهایی که بدانها اشاره شد، فاقد سند معتبرند.
تنها دو روایت معتبر وجود دارند که دلالت دارند بر اینکه زراره، پیش از مرگ، نمایندهای را برای تحقیق در باره جانشین
امام صادق (علیهالسّلام) به
مدینه فرستاد و او با ایمان اجمالی به امام هفتم از
دنیا رفت.
با عنایت به اختناق حاکم در آن دوران،
(امام صادق (علیهالسّلام) برای مصون ماندن امام هفتم (علیهالسّلام) از خطرات احتمالی، پنج نفر را به عنوان وصیّ خویش معیّن نمود که
منصور دوانیقی، یکی از این افراد بود. با این شیوه، توطئه منصور برای به قتل رساندن امام هفتم (علیهالسّلام) نقش بر آب شد) مصالح سیاسی ایجاب میکرد که زراره، موضوع امامت امام کاظم (علیهالسّلام) را آشکار نکند. از این رو (چنانکه از امام رضا (علیهالسّلام) روایت شده)، هدف زراره از اعزام پسرش به مدینه این بود که ببیند وظیفه او چیست و آیا اجازه دارد بر خلاف جوّ سیاسی حاکم، کاری انجام دهد یا نه. متن روایت، که
ابراهیم بن محمّد همدانی نقل میکند، چنین است:
قُلتُ لِلرِّضا (علیهالسّلام): یَا بنَ رَسولِ اللّهِ! اخبِرنی عَن زُرارَةَ، هَل کانَ یَعرِفُ حَقَّ ابیکَ علیه السلام؟ فَقالَ: نَعَم. فَقُلتُ لَهُ: فَلِمَ بَعَثَ ابنَهُ عُبَیدَاللّهِ لِیَتَعَرَّفَ الخَبَرَ الی مَن اوصَی الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام؟ فَقالَ: انَّ زُرارَةَ کانَ یَعرِفُ امرَ ابی (علیهالسّلام) وَ نَصَّ ابیهِ عَلَیهِ، وَ انَّما بَعَثَ ابنَهُ لِیَتَعَرَّفَ مِن ابی (علیهالسّلام) هَل یَجوزُ لَهُ ان یَرفَعَ التَّقِیَّةَ فی اظهارِ امرِهِ وَ نَصِّ ابیهِ عَلَیهِ، وَ انَّهُ لَمّا ابطَاَ عَنهُ ابنُهُ طولِبَ بِاِظهارِ قَولِهِ فی ابی (علیهالسلام)، فَلَم یُحِبَّ ان یُقدِمَ عَلی ذلِکَ دونَ امرِهِ، فَرَفَعَ المُصحَفَ وَ قالَ: اللّهُمَّ انَّ امامی مَن اثبَتَ هذَا المُصحَفُ امامَتَهُ مِن وُلدِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیهماالسلام).
به
امام رضا (علیهالسّلام) گفتم: ای پسر پیامبر خدا! در باره زراره برایم بگو که آیا پدرت را به امامت قبول داشت؟ فرمود: «آری». به ایشان گفتم: پس چرا پسرش عبید اللّه را فرستاد تا از وصیّ امام جعفر صادق (علیهالسّلام) خبر بگیرد؟ فرمود: «زراره حقّ امامت پدرم و نصّ پدرش بر
[
امامتِ
]
او را به رسمیت میشناخت و دلیل اعزام پسرش برای خبر گرفتن از وضعیت پدرم، این بود که بداند آیا
تقیّه را در اظهار امامت او و نصّ پدرش بر آن را کنار بگذارد یا نه. و وقتی پسرش عبید اللّه طول داد و از او درخواست شد که نظرش را در باره پدرم بدهد، از آنجا که دوست نداشت بدون دستور امام، اقدام به آن کند، قرآن را روی دست گرفت و چنین گفت: خداوندا! همانا امام من، کسی از فرزندان صادق (علیهالسّلام) است که این قرآن، امامتش را تأیید کرده باشد».
با توجّه به احادیث فراوانی که تصریح به امامت امام کاظم (علیهالسّلام) دارند (بیش از سی روایت در این زمینه وجود دارد)
و با علم به شخصیت و وجاهت زراره در میان اصحاب، میتوان گفت که زراره، سالها قبل از شهادت امام صادق (علیهالسلام)، در باره امام بعدی، شناخت کافی داشته است.
برخی از گزارشها دلالت دارند که زراره، پس از وفات امام صادق (علیهالسلام)، حدود دو سال، زنده بوده است؛ زیرا او در سال ۱۵۰ هجری وفات کرده است.
در این صورت، نمیتوان پذیرفت که او، در این مدّت نسبتا طولانی، نتوانسته باشد جانشین امام صادق (علیهالسّلام) را بشناسد.
بر این اساس و با توجّه به موقعیت علمی زراره و شهرت احادیث مربوط به عدد
امامان اهلبیت (علیهمالسّلام) در روزگار وی و بویژه با توجّه به حدیثی که از امام رضا (علیهالسّلام) در توجیه اقدام زراره گذشت، باید گفت که نه تنها زراره در باره امامت امام کاظم (علیهالسّلام) معرفت لازم را داشته، بلکه (همانطور که
شیخ طوسی فرموده
بیتردید باید وی را از اصحاب ایشان نیز دانست.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «وظیفه پیروان اهلبیت» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۱/۳.