• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وسع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: وسع، تکلیف، تکالیف دینی.
پرسش: معنا و تفسیر «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها ...» چیست؟
پاسخ:



خداوند متعال در قرآن کریم در ارتباط با تکالیف و وظایفی که متوجه بندگان کرده، می‌فرماید: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها، لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ ...»؛ خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند، هر‌کس هر کار خیری کسب کرده، به سود اوست، و هر کار بدی کسب نموده به زیان اوست.

آن‌چه در این آیه محور بحث است، واژه «وسع» می‌باشد.




۲.۱ - دیدگاه راغب

راغب اصفهانی در معنای «وسع» می‌گوید: «السَّعَةُ تقال فی الأمکنة، و فی الحال، و فی الفعل کالقدرة و الجود».

۲.۲ - وسع از «سعة»

«وسع» از «سعة» ـ به فتح و س ع ـ به معنای فراخی و گسترش است:

خواه در مکان باشد؛ مانند «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها»؛ «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید»؟!

خواه در حال؛ مثل «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ»؛ «آنان‌که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند».

و خواه در فعل باشد؛ نظیر «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ»؛ «و رحمتم همه چیز را فراگرفته است».
[۶] قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۷، ص ۲۱۷، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.


۲.۳ - دیدگاه مفسران

براساس این تعریف، مفسران می‌گویند: وسع، به معنای توانایی و تمکن، کنایه از ظرفیت نفس است.
[۸] طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‌۲، ص ۲۷۸، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.



اضافه آن به نفس (وُسْعَهَا) شامل هرگونه توان نفسانی از قدرت دریافت، اراده، اختیار و اعمال می‌شود و هرچه در طریق کمال این میدان‌ها وسیع‌تر و توان اندیشه و اراده بیش‌تر گردد، تکلیف و مسئولیت افزایش می‌یابد؛ یعنی در هر مرتبه‌ای که وسعی می‌یابد، همتش افزون‌تر و ناتوانیش کم‌تر و تکلیف و مسئولیتش بیش‌تر و یا شدیدتر می‌گردد.
[۹] طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‌۲، ص ۲۷۸، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.


۳.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می‌گوید؛ کلمه «وسع» به معنای توانایی و تمکن است، اصل در آن وسعت مکانی بوده، بعدها قدرت آدمی چیزی نظیر ظرف تصور شده، که افعال اختیاری آدمی از آن صادر می‌شود؛ در نتیجه کارهایی که از انسان سر می‌زند، در حدود قدرت و ظرفیت اوست، حال یا کم است و یا زیاد، و آن‌چه از آدمی سر نمی‌زند، ظرفیتش را نداشته؛ در نتیجه این استعمال، معنای وسعت به طاقت منطبق شده، و در آخر طاقت را وسع نامیده، گفتند: (وسع آدمی) یعنی طاقت و ظرفیت قدرت او.

۳.۲ - حق خداوند بر بنده

وی معتقد است، تمام حق خدا بر بنده این است که شنوایی و طاعت داشته باشد، «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» و معلوم است که انسان تنها در پاسخ فرمانی طاعت می‌گوید که اعضا و جوارحش بتواند آن فرمان را انجام دهد؛ چراکه اطاعت به معنای مطاوعه است؛ یعنی تأثیرپذیری قوا و اعضای آدمی در اثر فرمان کسی که به او امر می‌کند. اما چیزی که مطاوعه‌بردار نیست؛ مانند این‌که به کسی امر کنند که با چشم خود بشنود، و با گوش خود ببیند، و یا در آن واحد در چند مکان دور از هم حاضر شود، چنین چیزی نه قابل اطاعت است، و نه آمر حکیم، تکلیفی مولوی در باره آن صادر می‌کند. پس اجابت نمودن فرمان خدا با سمع و طاعت، تحقق نمی‌پذیرد، مگر در چهارچوب قدرت و اختیار انسان و این افعال مقدور و اختیاری است که انسان به‌وسیله آن برای خود نفع و یا ضرر کسب می‌کند. پس کسب، خود بهترین دلیل است بر این‌که آن‌چه آدمی کسب کرده و متصف به آن شده، وسع و طاقت آن‌ را داشته است.

از این بیان به‌خوبی روشن می‌شود که جمله «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ» کلامی است مطابق با سنتی که خداوند در بین بندگانش جاری ساخته، و آن سنت این است که از مراحل ایمان آن مقدار را بر هر یک از بندگان خود تکلیف کرده که در خور فهم او باشد، و از اطاعت آن مقداری را تکلیف کرده که در خور نیرو و توانایی بنده باشد، و نزد عقلا و صاحبان شعور نیز همین سنت و روش معمول و متداول است.


بنابراین خداوند در تکالیفی که کرده، هم توان جسمی و امکانات مادی و ابزارهای موجود را در نظر گرفته، و هم توان فکری و میزان معرفت انسان‌ها را لحاظ کرده است؛ لذا همان‌گونه که تکلیف یک ثروتمند در انفاق مال با تکلیف یک فقیر فرق دارد، تکلیف انسان‌های آگاه و روشن با افراد عوام نیز فرق دارد. ممکن است یک عمل از شخصی عمل نیک و شایسته تلقی شود و همان عمل از شخص دیگری عمل بد و ناپسند به حساب آید.


آن‌چه از جمله دوم آیه «لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ» استفاده می‌شود، این است که تکلیفی که از جانب خداوند متوجه انسان شده، برای تنظیم زندگی و به نفع اوست و برای خدا هیچ‌گونه سودی ندارد. تنها کسی که از آن سود می‌برد، خود انسان است. بعضی از تکلیف‌ها محدودیت می‌آورد، ولی همین محدودیت باعث ایجاد نظم و انضباط در جامعه و در نتیجه رفاه و آسایش انسان می‌گردد.


اکنون که تمام انسان‌ها تحت تکلیف هستند، روشن است که هر کار خوبی انجام دهند، برای آنها، و هر کار بدی که از آنها سر بزند، باز برای آنهاست و اگر به تکلیف عمل کرد، سودی می‌برد و اگر عمل نکرد، زیان می‌بیند.
[۱۳] جعفری، یعقوب، کوثر، ج‌ ۲، ص ۵۵، بی‌جا، بی‌تا.



۱. بقره (۲)، آیه ۲۸۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۸۷۰، دمشق، بیروت، دارالقلم‌، الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۳. نساء (۴)، آیه ۹۷.    
۴. طلاق (۶۵)، آیه ۷.    
۵. اعراف (۷)، آیه ۱۵۶.    
۶. قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۷، ص ۲۱۷، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۴۴۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.    
۸. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‌۲، ص ۲۷۸، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
۹. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‌۲، ص ۲۷۸، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۴۴۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.    
۱۱. موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۶۸۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۲، ص ۴۴۳ و ۴۴۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.    
۱۳. جعفری، یعقوب، کوثر، ج‌ ۲، ص ۵۵، بی‌جا، بی‌تا.



پایگاه اسلام کوئست.    



جعبه ابزار