• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

هجرت در اسلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: مهاجرت، تابعیت، اتباع خارجی، پناهندگی.

پرسش: با توجه به مسئله تابعیت و شرایط دشوار پذیرش مهاجرین از سوی اکثر کشورها، چگونه می‌توان به دستور هجرت در اسلام عمل کرد و اساساً آیا چنین دستوری در شرایط فعلی قابل اجرا می‌شود؟

پاسخ: هر چند طبق مقررات و قوانین داخلی برخی کشورها و برخی قوانین بین‌المللی راه برای کسانی که قصد مهاجرت به کشور دیگری را دارند باز باشد، اما اگر بر فرض برای کسی امکان مهاجرت به جای امنی نبود، خداوند تکلیف او را مشخص کرده است و بعد از آن‌که می‌فرماید «اَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» و سفارش به مهاجرت به سرزمین امن می‌نماید، فرموده است: «مگر آن دست از مردان و زنان و کودکانی که به‌راستی تحت فشار قرار گرفته‌اند، نه چاره‌ای دارند و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می‌یابند، آن‌ها ممکن است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفوکننده و آمرزنده است».
پس کسی که توان ندارد و به قول قرآن مستضعف است، معذور است و مستضعف از نظر اسلام کسی است که به لحاظ فکری یا بدنی یا اقتصادی آن‌چنان ضعیف است که قادر به شناسایی حق از باطل نیست یا این‌که با تشخیص عقیده صحیح، بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی و یا محدودیت‌هایی که محیط بر او تحمیل کرده قادر به انجام وظایف خود به طور کامل نباشد و مهاجرت هم نمی‌تواند بکند، در این صورت خداوند تکلیفی که انسان طاقت انجام آن را ندارد، نمی‌کند و این چنین شخص پیش خداوند معذور است. درهرحال با این‌که در خیلی از قوانین بین‌الملل و داخلی کشورها مقرراتی را برای مهاجرت و یا آزادی اقامت و انتخاب اقامتگاه وضع کرده‌اند، ولی امروزه می‌بینیم که در عمل، مهاجرت و انتخاب اقامتگاه به این آسانی نیست و مشکلات فراوانی وجود دارد و کشورها هم به‌راحتی و به‌زودی زیر بار این امور نمی‌روند و از طرفی می‌بینیم که اکثر کشورها متاسفانه از اسلام ناب بیگانه هستند و حتی اجازه پدید آمدن مظاهر اسلامی را هم نمی‌دهند، با این‌که خیلی از این کشورها سردم‌دار شعار دفاع از آزادی عقیده و بیان و حقوق بشر هستند، حتی اجازه نمی‌دهند یک دختر با حجاب اسلامی در اجتماعات آن‌ها حضور پیدا کند، لذا در این زمانه، دینداری برای فردی که بخواهد به همه فرامین الهی عمل کند، بسیار سخت شده است؛ اما خداوند مهربان از هر انسانی به‌ اندازه وسع و توان خودش تکلیف خواسته است.
پس کسانی که عشق دین در سر دارند، باید بکوشند به محیط امن بروند و محیط مساعد برای پرداختن به تکلیف دینی پیدا کنند، هم برای خود و هم برای رشد اهل و فرزندان خود، ولی اگر نتوانستند یا از طاقت خارج بود، باید در همان محیط به مقدار که مقدور است به وظایف و تکالیف خود عمل کند و به مقداری که در اختیار او نیست، پیش خداوند معذور است و خداوند کسی را به خاطر چیزی که در توانش نیست تکلیف نمی‌کند.



در اسلام به مهاجرت از سرزمین کفر سفارش زیادی شده است و یکی از اهداف این مهاجرت حفظ دین و پیدا کردن محیط امن برای انجام فرامین الهی و سرزمینی که دارای آزادی اجتماعی برای عمل به وظایف شرعی است؛ همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید:
«و کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان و گسترده‌ای در زمین می‌یابد؛ و کسی که از خانه‌اش به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خداوند آمرزنده و مهربان است».

۱.۱ - حدیثی از پیامبر

و پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) هم فرموده‌اند: «کسی که برای حفظ آیین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر حتی به ‌اندازه یک وجب مهاجرت کند، استحقاق بهشت را می‌یابد و هم‌نشین محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و ابراهیم (علیه‌السلام) خواهد بود».
[۲] عروسی، شیخ عبدعلی، تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۴۱.



اما در حال حاضر کسانی که می‌خواهند از کشوری به کشور دیگری مهاجرت کنند، طبق برخی قوانین با رعایت ضوابطی راه برای آن‌ها باز است؛ به عنوان مثال طبق قانون کشور جمهوری اسلامی ایران اتباع بیگانه در ورود به ایران و اقامت در نقاطی که مایل باشند آزادند؛ به شرط آن‌که از مقامات مربوط پروانه اقامت دریافت نمایند و صدور ویزا و پروانه اقامت در ایران مانند هر کشوری تابع نظامات امنیتی و اجتماعی است.

۲.۱ - قانون گذرنامه

در قانون گذرنامه مصوَّب ۱۰/۱۲/۵۱ و اصلاحیه‌های آن آمده: برخلاف رفت‌وآمد در داخل کشور، خروج از کشور و ورود به آن مستلزم اخذ گذرنامه و ویزاست و از نظر حقوقی و اصول حقوق بین‌الملل، صلاحیت دولت در دادن گذرنامه به اتباع خود صلاحیت تکلیفی است؛ به این معنی که دولت نمی‌تواند بدون موجبِ قانونی از دادن گذرنامه خودداری کند؛ ولی صلاحیت دولت در مورد دادن ویزا، یعنی اجازه ورود به اتباع خارجی، صلاحیت اختیاری است؛ یعنی دولت مختار است؛ چنان‌چه ورود عناصری را به کشور مضر تشخص دهد، از اعطای ویزا به آن‌ها خودداری کند.
[۳] طباطبایی مؤمنی، منوچهر، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر، گفتار دوم.


۲.۲ - مهاجرت به کشورهای دیگر

برای مهاجرت به کشورهای دیگر هم، طبق قوانین و مقررات مجامع بین‌المللی در مورد مهاجرت و اقامت در کشور بیگانه تا حدود زیادی راه باز گذاشته شده است؛ مثلاً طبق ماده ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر «هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید و هر کشوری از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود بازگردد».
بنابراین اگر فردی، آزادی و مصالح خود را در جایی در خطر دید، می‌تواند به کشور دیگری که این آزادی برای او مهیاست پناه ببرد و عدالت اقتضا می‌کند که آن کشور هم او را بپذیرد، در مقاوله‌نامه‌ای که در این باره در ۲۸ ژوئیه ۱۹۵۱ به تصویب سازمان ملل متحد رسیده است، دولت‌های امضاکننده این مقاوله‌نامه، این اصل را پذیرفته‌اند که پناهنده را به‌هیچ‌وجه اخراج نکنند و او را به سوی مرزهای کشور متبوعش که در آنجا زندگی و آزادی‌اش به جهت نژاد یا مذهب یا ملیت، یا تعلقش به یک گروه اجتماعی مورد تهدید قرار گرفته است، عقب نرانند.
[۴] مقاوله‌نامه ۲۸، ژوئیه ۱۹۵۱، اصل ۳۳.



نهایت این‌که هر چند طبق مقررات و قوانین داخلی برخی کشورها و برخی قوانین بین‌الملی راه برای کسانی که قصد مهاجرت به کشور دیگری را دارند باز باشد، اما اگر بر فرض برای کسی امکان مهاجرت به جای امنی نبود، خداوند تکلیف او را مشخص کرده است و بعد از آن‌که می‌فرماید «اَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» و سفارش به مهاجرت به سرزمین امن می‌نماید، فرموده است: «مگر آن دست از مردان و زنان و کودکانی که به‌ راستی تحت فشار قرار گرفته‌اند، نه چاره‌ای دارند و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می‌یابند، آن‌ها ممکن است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفوکننده و آمرزنده است». («اِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلاً»)


پس کسی که توان ندارد و به قول قرآن مستضعف است، معذور است و مستضعف از نظر اسلام کسی است که به لحاظ فکری یا بدنی یا اقتصادی آن‌چنان ضعیف است که قادر به شناسایی حق از باطل نیست یا این‌که با تشخیص عقیده صحیح، بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی و یا محدودیت‌هایی که محیط بر او تحمیل کرده قادر به انجام وظایف خود به طور کامل نباشد و مهاجرت هم نمی‌تواند بکند، در این صورت خداوند تکلیفی که انسان طاقت انجام آن را ندارد، نمی‌کند و این چنین شخص پیش خداوند معذور است. درهرحال با این‌که در خیلی از قوانین بین‌الملل و داخلی کشورها مقرراتی را برای مهاجرت و یا آزادی اقامت و انتخاب اقامتگاه وضع کرده‌اند، ولی امروزه می‌بینیم که در عمل، مهاجرت و انتخاب اقامتگاه به این آسانی نیست و مشکلات فراوانی وجود دارد وکشورها هم به‌راحتی و به‌زودی زیر بار این امور نمی‌روند و از طرفی می‌بینیم که اکثر کشورها متأسفانه از اسلام ناب بیگانه هستند و حتی اجازه پدید آمدن مظاهر اسلامی را هم نمی‌دهند، با این‌که خیلی از این کشورها سردم‌دار شعار دفاع از آزادی عقیده و بیان و حقوق بشر هستند، حتی اجازه نمی‌دهند یک دختر با حجاب اسلامی در اجتماعات آن‌ها حضور پیدا کند، لذا در این زمانه، دینداری برای فردی که بخواهد به همه فرامین الهی عمل کند، بسیار سخت شده است؛ اما خداوند مهربان از هر انسانی به‌ اندازه وسع و توان خودش تکلیف خواسته است («لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً اِلاَّ وُسعَها ...»).

پس کسانی که عشق دین در سر دارند، باید بکوشند به محیط امن بروند و محیط مساعد برای پرداختن به تکلیف دینی پیدا کنند، هم برای خود و هم برای رشد اهل و فرزندان خود، ولی اگر نتوانستند یا از طاقت خارج بود، باید در همان محیط به مقدار که مقدور است به وظایف و تکالیف خود عمل کند و به مقداری که در اختیار او نیست، پیش خداوند معذور است و خداوند کسی را به خاطر چیزی که در توانش نیست تکلیف نمی‌کند.


این نکته را هم در پایان یادآور می‌شویم که در اسلام یک مهاجرت فیزیکی داریم و آن همین بحثی بود که مطرح نمودیم و یک مهاجرت دیگر داریم از گناه و از هوای نفس به سوی عبادت و بندگی خدا، که این نوع مهاجرت هم بسیار مهم است و هم برای همه مقدور است و به صِرف آلوده بودن محیط نباید ما هم در آن محیط آلوده ذوب شویم و اجری که خداوند برای این مهاجر یعنی «تائب» قرار داده است بسیار عظیم است.


۱. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، قم، انتشارات هدف ۱۳۸۰، ج ۴، ص ۸۲ ـ ۹۴ ذیل آیات ۹۷ تا ۱۰۱ سوره نساء.
۲. حقوق بین‌الملل خصوصی، محمد نصیری، مبحث اول فصل تابعیت، فصل اقامتگاه و مبحث دوم، مسئله وضع بیگانگان.


۱. نساء/سوره ۴، آیه ۱۰۰.    
۲. عروسی، شیخ عبدعلی، تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۴۱.
۳. طباطبایی مؤمنی، منوچهر، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر، گفتار دوم.
۴. مقاوله‌نامه ۲۸، ژوئیه ۱۹۵۱، اصل ۳۳.
۵. نساء/سوره ۴، آیه ۹۸-۹۹.    
۶. بقره/سوره ۲، آیه ۲۸۶.    




سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «هجرت در اسلام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۱/۱۰.    



رده‌های این صفحه : تابعیت | حقوق بین‌الملل | هجرت




جعبه ابزار