نامها و اوصاف قرآن کریم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قرآن،
پرسش: نامها و اوصاف
قرآن کریم چیست؟
خداوند متعال، کتاب جاودان خود، قرآن را به نامها و اوصاف متعددی خوانده است که هیچ یک از آنها مرادف دیگری نیست؛ بلکه هر یک جلوهای از این کتاب را به نمایش میگذارد. هر نام یا وصفی از قرآن، در حقیقت، گواهی است بر کمال و دلیلی است بر جمالی از این کتاب آسمانی و نشانی از مرتبهای از مراتب بیشمار آن.
بازشناسی نامها و اوصاف قرآن کریم میتواند گوشهای از ظرفیت مخازن بی پایان آن را آشکار کند و اهداف هدایتی و تربیتی تعالیم آن را نمایان سازد و به تَبَع، بر میزان شناخت و بهرهمندی از آن بیفزاید. بدین رو، از دیرباز، بسیاری از مفسّران و قرآن پژوهان، موضوع «نامها و اوصاف قرآن» را در کنار
تفسیر قرآن و
علوم قرآنی کاویدهاند.
پژوهشگران قرآنی معاصر نیز در مقالات مستقلّ پرشماری، از نامها و اوصاف قرآن کریم، سخن گفتهاند.
بسیاری از مفسّران و قرآن پژوهان، نامهای بسیاری برای قرآن برشمردهاند، هر چند در شمار آنها با یکدیگر متفق نیستند:
ابو الفتوح رازی (م ۵۵۴ق) حدود ۴۳ نام.
و
فخرالدین رازی (م ۶۰۶ق) ۳۲ نام
برشمرده است.
قاضی ابوالمعالی شیذله(م ۴۹۴ق) ۵۵ نام برشمرده که
بدرالدین زرکشی (م ۷۹۴ق) و
سیوطی (م ۹۱۱ق) هم آنها را نقل کرده و از وجه تسمیه آنها سخن گفتهاند.
زرکشی از ابوالحسن
علی بن احمد حرالی (م ۶۳۷ق) یاد کرده، میگوید: «او نگاشته مستقلّی در این موضوع داشته و بیش از نود نام برای قرآن برشمرده است».
ابن عربی (م ۶۵۶ق) نیز نامهای بسیاری برای قرآن بر میشمارد.
گروهی دیگر از قرآن پژوهان معتقدند که قرآن، یک تا پنج نام بیشتر ندارد و آنچه دیگران بر این افزودهاند، وصف قرآن است، نه نام آن. مثلاً کلمه «
کریم» که با الهام از
آیه «اِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ؛
آن، قرآنِ کریم است.» از نامهای قرآن به شمار آمده، وصف کلمه «قرآن» است و نمیتوان آن را «نام» و «عَلَمِ» قرآن به حساب آورد. همچنین است کلمه «
مبارک» که با استناد به آیه «وَ هَذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ اَنزَلْنَهُ؛
این، ذکر فرخندهای است که فرو فرستادیم.»، آن را از نامهای قرآن، محسوب کردهاند.
بدین ترتیب، فرق ننهادن میان اسم و صفت، موجب شده است که گروه نخست، دهها نام برای قرآن برشمارند.(این نکته را نیز نباید فرو گذاشت که برای برخی پژوهشگران «تعداد اسمای قرآن» به عنوان یک مسئله مطرح نبوده و از این رو اساساً در پی به دست دادنِ معیار و ملاک برای آن و استقصای کامل نامهای قرآن نبودهاند.)
گفتنی است که اسم عَلَم (اسمی که مسمّای آن، بدون وجود هرگونه قیدی، همواره معیّن است)،
در
نحو عربی، به اعتبارات متعدد، تقسیمهایی دارد، از جمله:
۱.
اسم،
کنیه و
لقب؛
۲.
مرتجَل و
منقول.
لقب، اسمی است که برای
مدح یا
ذمّ کسی یا چیزی بر او میگذارند و کُنیه، اسمی است مرکّب که برای پرهیز از ذکر نام شخص، از روی احترام بر او مینهند و همواره با کلمه «اَب»، «اُم»، «ابن» یا «بنت» آغاز میگردد.
نحویان، «اسم» را چنین تعریف کردهاند: عَلَمی که نه کنیه و نه لقب است.
عَلَمِ «مرتجَل»، عَلَمی است که جز در عَلَمیّتِ فعلی، پیشینه استعمال ندارد و عَلَم «منقول»، آن است که پیشتر، برای مسمّایی دیگر به کار رفته و سپس برای مسمّای فعلی استعمال و عَلَم شده است.
مسمّای پیشین در عَلَم منقول، اقسامی دارد؛ از جمله: صفت مانند «حارث»، مصدر مانند «فضل»، اسم جنس مانند «اسد»، جمله مانند «تابط شرّا».
همه اقسام اسم میتوانند به
علم منقول تبدیل شوند. این رو، آنچه قرآن پژوهان با عنوان «اسم» برای قرآن برشمردهاند، میتواند در اصل، یکی از این اقسام، جز کنیه باشد.
گویا با فرق نهادن میان اسم و این اقسام است که
طبری (م ۳۱۰ق) تنها از چهار نام یاد میکند: «قرآن»، «کتاب»، «فرقان» و «ذکر».
شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) و
طبرسی (م ۵۴۸ق) نیز همین چهار نام را میآورند.
آلوسی (م ۱۲۷۰ق) تنها دو نام قرآن و فرقان را میپذیرد و بیان میکند که دیگر نامها در حقیقت به همین دو بازمیگردند.
محمد بن عبدالرحیم نهاوندی (م ۱۳۳۰ق) تصریح میکند که به ظاهر، جز «قرآن»، دیگر نامها، صفت و لقباند.
زرقانی (م ۱۳۶۷ق) نیز جز پنج نام، نامی دیگر برای قرآن نمیشناسد.
و برخی پژوهشگران معاصر جز «قرآن»، دیگر نامها را صفت میدانند.
اکنون نامهایی را که بیشتر منابع تفسیری و قرآنی در ذکر آنها همداستاناند، برشمرده، به اختصار، آنها را شرح میدهیم و آنگاه فهرستی از صفات به دست میدهیم.
چنان که گذشت، بیشتر قرآن پژوهان، از چهار یا پنج نام یاد کردهاند:
قرآن، مشهورترین نام کتاب آسمانی
حضرت محمد (صلیاللَّهعلیهوآله)، و بلکه نام اصلی آن است. این کلمه هفتاد بار در قرآن آمده است که مراد از چهار مورد آن (آیات ۱۷ و ۱۸
قیامت و دو بار در آیه ۷۸
اسرا) قرآن کریم نیست.
درباره ریشه و معنای «قرآن» اختلاف بسیار است؛ از جمله آن که آیا مشتق است یا جامد، مصدر است یا وصف و....
بیشتر دانشمندان فریقین متفقاند که «قرآن»، کلمهای عربی، مشتق، مهموز از ریشه «ق ر ء»، و مصدر با معنای وصف است
که به گونه «
عَلَم منقول» تبدیل به نام کتاب آسمانی حضرت محمد (صلیاللَّهعلیهوآله) شده است؛ اما آنان در معنای «قرآن» با یکدیگر اختلاف دارند؛ برخی قرآن را از «قرء» به معنای خواندن (
تلاوت)
و برخی دیگر از همین ریشه به معنای گردآوردن میدانند (بدین معنا که در قرآن، حروف و آیات و سورهها یکجا گرد آمدهاند).
ابن عطیه اندلسی،
ابوالفتوح رازی و
فخرالدین رازی دو دیدگاه و نام صاحبان و استدلال آنها را معرفی و گزارش کردهاند.
برخی قرآن پژوهان پس از بررسی دیگر نامها و اوصاف، تاکید کردهاند که جز قرآن نمیتوان نام دیگری برای کتاب مسلمانان قائل شد؛
زیرا دیگر نامها در حقیقت، وصفهای قرآناند.
شواهدی این قول را تقویت میکنند، از جمله آن که در آیات قرآن کریم، برای اشاره به
وحی، همین واژه، بیشترین کاربرد را دارد. در غالب روایات نیز از همین کلمه برای اشاره به قرآن استفاده شده است، مانند دعایی از
امام زین العابدین (علیهالسّلام) که در وصف پیامبر خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) به صراحت بیان میکند که خدا کتاب او را «قرآن» نامیده است:
وَ خَصَصتَهُ بِالکِتابِ المُنزَلِ عَلَیهِ وَالسَّبعِ المَثانی المُوحاةِ الَیهِ وَ اسمَیتَهُ القُرآنَ وَ اکنَیتَهُ الفُرقانَ العَظیمَ.
و کتاب فرو فرستاده به سوی او و
سَبْع مَثانیِ وحی شده به او را به وی اختصاص دادی و آن را «قرآن» نامیدی و لقب «فرقان بزرگ» را بر آن نهادی.
فُرقان، مصدر با معنای اسم فاعل، از ریشه «ف ر ق» است. این مادّه به معنای جداییانداختن میان دو چیز است.
قرآن را از آن رو «فرقان» گویند که میان
حق و
باطل و درستی و نادرستی جدایی میافکند.
کلمه «فرقان» برای اشاره به این ویژگی قرآن، از «فرق» بلیغتر است؛ زیرا برای جداییانداختن میان حق و باطل به کار میرود.
شیخ صدوق (رحمهاللَّهعلیه) میفرماید:
وَ الفُرقانُ هُوَ القُرآنُ و انَّما سَمَّاهُ فُرقاناً لانَّ اللَّهَ (عزّوجلّ) فَرَّقَ بِه بَینَ الْحَقِّ وَ الباطِلِ.
فرقان، همان قرآن است و همانا آن را «فرقان» نامید؛ زیرا خداوند (عزّ وجلّ) به وسیله آن، حق را از باطل جدا کرد.»
در
حدیثی قدسی، در توصیف
پیامبر خاتم (صلیاللَّهعلیهوآله)، خدا خطاب به
حضرت موسی (علیهالسّلام) میفرماید:
«وَلَاَنزِلَنَّ عَلَیهِ قُرآناً فُرقاناً شِفاءً لِما فِی الصُّدورِ مِن نَفْثِ الشَّیطانِ.
قرآنی فرو میفرستم که فرقان است
[
و حق را از باطل جدا میسازد
]
و درمان است برای
وسوسه شیطان در دلها.»
لیکن در دو حدیثی که در متن آمد، دو وجه دیگر در تبیین این نام ذکر شده است:
وجه اوّل: قرآن از آن رو «فرقان» نامیده شده که آیات و سورههای آن، متفرّق (جدا از هم) نازل شدهاند، بر خلاف دیگر کتب آسمانی که یکباره و دفعی نازل گشتهاند.
وجه دوم: مقصود از قرآن، همه کتاب خدا (اعم از
محکم و
متشابه) و مقصود از فرقان، آیات محکماند که عمل کردن به آنها
واجب است.
شایان ذکر است که منافاتی میان سه وجه یاد شده، وجود ندارد. بنابر این، همه این وجوه میتوانند در این نام گذاری مورد توجّه باشند.
قرآن کریم در هفت آیه از «فرقان» یاد کرده است
که تنها در دو آیه، مراد، قرآن کریم است.
در بسیاری از روایات نام «فرقان» برای قرآن به کار رفته است، بویژه هر گاه از قرآن در کنار دیگر کتب آسمانی یاد شده است.
بسیاری از مفسران مانند
طبری،
فخر رازی،
ابوالفتوح رازی و
شیخ طوسی،
فرقان را از نامهای اصلی قرآن دانستهاند؛ ولی این کلمه نام اختصاصی قرآن نیست و برخی واژه شناسان، آن را به معنای مطلق «کلام اللَّه» دانستهاند
و برخی دیگر به معنای هر چیز
یا هر کتابی آسمانی
که میان حق و باطل فرق نهد، از این رو، برای دیگر کتابهای آسمانی نیز به کار میرود؛ چنان که در دو
آیه از همین آیات بر
تورات، کتاب آسمانی
حضرت موسی (علیهالسّلام) اطلاق شده است: نخست آیه ۵۳ از
سوره بقره: «وَ اِذْ ءَاتَیْنَا مُوسَی الْکِتَبَ وَ الْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ؛
به یاد آور زمانی را که به موسی کتاب و فرقان دادیم.» و دیگر، آیه ۴۸
سوره انبیاء: «وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسَی وَ هَرُونَ الْفُرْقَانَ؛
به موسی و
هارون قطعاً فرقان دادیم.»
کتاب،
مصدر با معنای
اسم مفعول، از ریشه «ک ت ب» است. لغت شناسان قدیم، این مادّه را به ضمیمه کردن و جمعِ (به هم آوردن/ گردآوردن) دو یا چند چیز، نوشتن، واجب کردن، دوختن
و نظایر اینها معنا کردهاند؛ اما برخی لغت شناسان معاصر، معنای اصلی این کلمه را تقریر و تثبیت خارجی چیزی میدانند که قصد شده، ولی صورت خارجی پیدا نکرده است. تقریر و تثبیت، گاه با جمع کردنْ صورت میپذیرد و گاه با نوشتن، واجب کردن و نظایر اینها. بدین ترتیب، معانی یاد شده، همگی از مصادیق یک معنایند
و کتاب را از آن رو بدین نام نامیدهاند که معانی، کلمات و مقاصد غیر مکتوب را در خود ثبت و ضبط و جمع میکند.
برخی قرآن پژوهان در وجه تسمیه قرآن به «کتاب» گفتهاند: قرآن کریم به گونهای خاص و رسا، جامع انواع آیات، احکام، قصص، اخبار و علوم است و این با معنای لغوی «کتاب» (جمع) متناسب است و این کلمه با کلمه «قرآن» که در آن نیز معنای «جمع» موجود است، تلاقی معنایی دارد؛ اما کلمه قرآن به جامعیت وحی محمدی (صلیاللَّهعلیهوآله) نسبت به کتب انبیای پیشین یا علوم اشاره دارد و کلمه «کتاب» به جامعیت کتاب الهی نسبت به آیات، احکام، قصص، اخبار و علوم.
«کتاب» به صورتهای مختلف مانند معرّف به
الف و لام تعریف،
نکره،
موصوف،
مضاف الیه،
و جمع
بیش از ۲۵۰ بار در قرآن و بیش از این در روایات اسلامی آمده است و پس از واژه «قرآن» بیشترین کاربرد را برای اشاره به قرآن دارد. همچنین در بسیاری از روایات، همراه الف و لام تعریف آمده است؛
مانند این حدیث
امام صادق (علیهالسّلام):
«کُلُّ شَی ءٍ مَردودٌ الَی الکِتابِ وَ السُّنَةِ؛
هر چیزی را باید به
قرآن و
سنت، ارجاع داد (با آنها سنجید).»
یا مضاف به کلمه مبارک «
اللَّه»؛ مانند
حدیث مشهور ثقلین:
«انّی تارِکٌ فیکُمُ الثَقَلَینِ: کِتابَ اللَّهِ و عِترَتی اهلَ بَیتی؛
من در میان شما دو چیز گران بها را قرار دادم: کتاب خدا و عترتم؛ یعنی خاندانم.»
بسیاری از مفسران، «کتاب» را در شمار اسامی اصلی قرآن کریم آوردهاند؛
لیکن هر جا در قرآن یا حدیث از این کلمه برای اشاره به قرآن استفاده شده،
قرینه مقالی یا
مقامی در میان بوده است. از این روست که در شماری از آیات، مراد از «کتاب»، قرآن نیست؛ بلکه کتابهای آسمانی دیگر یا معانی دیگری مراد است،
مانند این آیه که
مسیح (علیهالسّلام) از «کتاب»ی (
انجیل) سخن میگوید که خدا به او عطا کرده است:
«قَالَ اِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ؛
گفت: من بنده خدایم کتاب را به من داده است.»
این کلمه، مصدر از مادّه «ذ ک ر» است و در فرهنگهای لغت به معانی مختلفی مانند یادکرد (قلبی یا زبانی)، شرف و بزرگواری آمده است؛
اما معنای اصلی مادّه «ذک ر»، تذکّر (در برابر غفلت و فراموشی) است
و هرگاه مراد از آن قرآن کریم باشد، به معنای «مذکِّر» (به یاد آورنده) است. قرآن کریم بیش از شصت بار این کلمه را به کار برده است
که در بیش از بیست مورد آن، مراد، قرآن کریم است، از جمله در آیه مشهور «حفظ:»
«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ؛
ما ذکر را فرو فرستادیم، و ما نگه دارنده آنیم.»
در روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) نیز گاه کلمه «ذکر» برای اشاره به قرآن آمده است، چنان که امام صادق (علیهالسّلام) درباره
آیه ۴۴
سوره زخرف فرمودند: «الذّکرُ القرآنُ؛ ذکر، قرآن است».
بیشتر مفسّران، «ذکر» را در شمار نامهای اصلی قرآن آورده و نامگذاری آن بدین نام را به گونههای مختلف توجیه کردهاند، از جمله آن که قرآن، یادآور فرایض و احکام به بندگان است یا قرآن، بزرگی و شرافت است برای کسی که بدان
ایمان آوَرَد.
مصحف، صیغه اسم مفعول (باب افعال) از ریشه «ص ح ف» و در لغت به معنای مجموعهای از ورقهاست که به صورت یکجا گرد آمده باشند.
این کلمه در قرآن نیامده، ولی کلمه «صُحُف» (جمعِ صحیفه: پوست یا کاغذ که بر آن مینوشتهاند
از همین ریشه، در هشت آیه قرآن آمده است
و از میان آنها، تنها آیه دوم
سوره بینه به روشنی به قرآن اشاره دارد:
«رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ یَتْلُواْ صُحُفًا مُّطَهَّرَةً؛
فرستادهای از سوی خداوند که صحیفههای پاک را تلاوت میکند.»
برخی معتقدند که نخستین نام قرآن، «مصحف» بوده و نقل میکنند که مسلمانان پس از وفات رسول خدا (صلیاللَّهعلیهوآله) چون خواستند که نامی برای کتاب خود برگزینند، از میان پیشنهادهای مختلف، کلمه «مصحف» را برگزیدند و پیش از آن مسلمانان نامی برای کتاب خود نداشتند.
عرب پیش از این نیز با کلمه مصحف آشنا بود و به اشعار جاهلیت، «مَصاحِف» میگفت.
با این حال، به نظر میرسد کلمه مصحف را به «مجموعه نوشته شده آیات و سورهها» میگفتهاند که پس از رحلت پیامبر (صلیاللَّهعلیهوآله) پدید آمد و مسلمانان آنها را در چارچوب کتاب (بین الدفّتَین) نگاشتند؛
اما آن وحی که به عنوان واپسین کتاب آسمانی بر پیامبر (صلیاللَّهعلیهوآله) نازل میشد، «قرآن» نام داشت. در حقیقت، وجود مادّی و کَتبی قرآن را «مصحف» گویند و گواه این مدّعا روایاتی است که «قرائت قرآن از روی مصحف» را مایه افزایش نور چشم،
یا نگریستن بدان را
عبادتمی دانند یا روایاتی که احکام رفتار با صورت مادّی و کتبی قرآن را بیان میکنند، همچون:
الجُنُبُ وَ الحائِضُ یَفتَحانِ المُصحَفَ مِن وَراءِ الثَّوبِ وَ یَقرؤونَ مِنَ القُرآنِ ما شاؤوا الَّا السَّجدَةَ.
جنب و حائض، قرآن را با دست پوشیده باز کنند، و هر چه میخواهند بخوانند، جز سورههای سجده دار را.
اوصاف قرآن کریم، توقیفی نیستند.غنا و جامعیت قرآن، بی شماریِ اوصاف کمال و جمال این کتاب آسمانی را ایجاب میکند و از این رو میتوان آن را به هر وصفی که ما را به گوشهای از این کمال و جمال، راه مینماید، ستود.قرآن و احادیث اهل بیت (علیهمالسّلام) بسیاری از این اوصاف را یاد کردهاند.گفتنی است در روایات اهل بیت (علیهمالسّلام) صفاتی بیش از این میتوان یافت.
سایت حدیث نت، برگرفته از مقاله «نامها و اوصاف قرآن کریم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۶.