• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ناقص العقل خواندن زنان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژه: حضرت علی، ناقص العقل، روایت
پرسش: چرا حضرت علی علیه‌السلام، زنان را ناقص العقل می‌خواند؟
پاسخ: این روایت باید در پنج محور کلی مورد بررسی قرار گیرد:

فهرست مندرجات

۱ - محورهای کلی روایت
۲ - عرضه روایت به قران کریم
       ۲.۱ - عدم تفاوت زن و مرد
              ۲.۱.۱ - در مقام خلقت
              ۲.۱.۲ - در مقام بیان مسئولیت
              ۲.۱.۳ - در مقام ایمان و پذیرش عمل
              ۲.۱.۴ - در مقام بیان کرامت انسانی
              ۲.۱.۵ - در مقام اغواء و فریب و گمراهی
              ۲.۱.۶ - در مقام بیان الگوی ایمانی
۳ - بررسی اسناد روایت
۴ - بررسی شأن صدور و فضای تاریخی روایت
۵ - بررسی سیره عملی امام علی علیه‌السلام در برخورد با زنان
۶ - بررسی متن روایت
       ۶.۱ - نقص ایمان در زنان
       ۶.۲ - نقص عقل در زنان
       ۶.۳ - نقص بهره مالی در زنان
              ۶.۳.۱ - ارث زن در مقام دختر و همسر
              ۶.۳.۲ - ارث زن در مقام مادر
۷ - نتیجه
       ۷.۱ - نحوه برخورد با این روایت
       ۷.۲ - مذمت اهل بصره توسط امام
       ۷.۳ - مذمت عایشه قبل از جنگ جمل
       ۷.۴ - دیدگاه آیت الله جوادی آملی
       ۷.۵ - راهکار برگزیده
۸ - پانویس
۹ - منبع


محور اول: عرضه روایت به قرآن کریم؛
دوم: بررسی اسناد روایت؛
سوم: بررسی شأن صدور و فضای تاریخی این روایت؛
چهارم: بررسی سیره عملی حضرت امیر علیه‌السلام در برخورد با زنان؛
پنجم: بررسی متن روایت.


آیات قرآن کریم چه در مقام خلقت زن و مرد، چه در مقام بیان مسئولیت، چه در مقام مراتب ایمان و پذیرش عمل، چه در مقام بیان کرامت انسانی، چه در مقام بیان اغواء و فریب خوردن و گمراهی از حق و چه در مقام ارائه الگو و نمونه ایمانی، زن و مرد را به صورت مساوی در کنار هم قرار داده است.

۲.۱ - عدم تفاوت زن و مرد

هنگام مراجعه به قرآن کریم و تلاوت این کتاب شریف و الهی، هیچ تفاوتی از جهات مذکور، میان زن و مرد دیده نمی‌شود:

۲.۱.۱ - در مقام خلقت

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا....؛ای مردم بترسید از آن خدایی که شما را از نفس واحد آفرید و جفت او را از آن (از همان نفس) خلق کرد».

۲.۱.۲ - در مقام بیان مسئولیت

«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُوْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّآئِمِینَ وَالصَّآئِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً؛ مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‌ پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه ‌ دهنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می ‌کنند، خدا برای (همه) آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است».

۲.۱.۳ - در مقام ایمان و پذیرش عمل

۱) «وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیراً؛ و هر کس کارهای شایسته انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، در حالی که مؤمن باشد، پس آنان به بهشت وارد می‌شوند و کمترین ستمی به آنان نمی‌شود».
۲) «مَنْ عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی‌ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ‌؛ هر کس از مرد یا زن، که مؤمن باشد و کار شایسته کند، حتماً به زندگی پاک و پسندیده‌ای زنده‌اش می‌داریم و قطعاً مزدشان را بر پایه‌ نیکوترین کاری که می‌کرده‌اند، پاداش خواهیم داد».

۲.۱.۴ - در مقام بیان کرامت انسانی

«یَآ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی‌ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».

۲.۱.۵ - در مقام اغواء و فریب و گمراهی

«وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ• فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ».

۲.۱.۶ - در مقام بیان الگوی ایمانی

۱) «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین».
۲) «وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ».
بنابراین بر اساس آیات قرآن، تفاوتی در ایمان و مسئولیت پذیری و کرامت انسانی و یا بالعکس فریب و گمراهی، میان زن و مرد دیده نمی‌شود و هرجا صحبت از کوتاهی در انجام مسئولیت یا گمراهی است، مساله دو سویه و بر زن و مرد، اطلاق دارد و جنسیت بر اساس آیات قرآن کریم، در ایمان و یا گمراهی افراد، نقشی ندارد و بالعکس در آیات قرآن کریم تصریح شده است که نفس انسانی مخاطب تقوا و فجور است نه جنسیت: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا • فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا • قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا • وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا».


روایت فوق، به صورت کامل و یا در برخی منابع به صورت ناقص و صرفا عبارت «ان النساء نواقص العقول»، در منابع ذیل یافت می‌شوند:
۱) وسائل الشیعه، باب تحریم صلاه و صیام و نحوهما علی الحائض.
۲) بحار، تتمه کتاب فتن و محن.
[۱۲] بحار،ج۳۰، ص۷.

۳) ارشاد القلوب
[۱۳] ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۲.

۴) خصائص الائمه
[۱۴] خصائص الائمه، ص۹۷.

۵) غرر الحکم
[۱۵] غرر الحکم، باب نساء، ۴.

۶) اختصاص
۷) خصال
[۱۷] خصال، ج۲، ص۳۷۸.

۸) کافی
۹) نهج
[۱۹] نهج، ص۳۷۳-۱۴.

۱۰) حیاة الامام الحسن
[۲۰] القرشی، حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۸. عبارت «ان انساء نواقص العقول».

در تمامی منابع فوق، روایت مذکور به صورت مرسل مرسل یا مرفوع، وارد شده است و در منبع اخیر نیز، در سلسله سند آن، ابوطالب مکی دیده می‌شود که دچار جنون گردیده بود و قابل اعتماد نیست.
مهدی مهریزی هم در خصوص سلسله سند این روایت می‌نویسد:« برای این حدیث، سند متصلی وجود ندارد و منبع قابل استنادی هم برای آن نیامده است»
[۲۱] مهدی مهریزی، شخصیت و حقوق زن در اسلام، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲.



۱) امام علی علیه‌السلام این خطبه را پس از پایان جنگ جمل، ایراد فرمود. نوه ابن جوزی در التذکره بیان می‌کند که علمای سیره گفته‌اند:«زمانی که علی علیه‌السلام از جنگ جمل فارغ گردید، در شهر بصره، بالای منبر رفت و این خطبه را خواند».
[۲۲] سبط ابن جوزی، التذکره الخواص، ص۸۵.

۲) همچنین حضرت علیه‌السلام، این سخن را در کتابی که پس از چیره شدن عمروعاص بر مصر و کشتن محمد بن ابوبکر، نوشته بودند، آوردند.
[۲۳] نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، نشر زمزمه زندگی، ص۶۵.
بعید نیست که آن حضرت، این سخن را چندین مرتبه گفته باشند که یکی از آن‌ها پس از جنگ جمل و دیگری در آن کتاب مذکور باشد. همان طور که سید رضی، این موضوع را ذکر کرده است.
[۲۴] نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۶۵، به نقل از الخطیب، ج۲، ص۸۶.

نکات:
۱) نکته شایان توجه این‌که از روایت نوه ابن جوزی بر می‌آید که قسمتی از خطبه شماره ۱۳ «کنتم جند امراة» و خطبه ۱۴ که در ابتدای آن «ارضکم قریبة من الماء» آمده است با این خطبه حضرت، یکی باشد؛ چون سیاق آن‌ها با هم یکی است.
[۲۵] نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۶۵، به نقل از الخطیب، ج۲، ص۸۶.

۲) نکته دیگری که در این محور، باید بیان گردد این است که حضرت امیر علیه‌السلام، چند خطبه قبل از آغاز جنگ جمل در تقبیح کار عایشه، طلحه و زبیر و همچنین روشنگری در خصوص اهداف آنان از برافروزی آتش این جنگ داشتند و نیز بیاناتی پس از جنگ جمل و در مذمّت عایشه و سرپیچی شخص او از فرمان خدا و رسول صلوات‌الله‌علیه ایراد نموده‌اند که در بسیاری از آنان، نام عایشه به صراحت ذکر گردیده است.


۱)امام علی علیه‌السلام در طول زندگی خویش – از کودکی تا شهادت – طوری زیستند که اطراف حضرت علیه‌السلام را زنان نیک کرداری(چه در محیط خانه و چه خارج آن) فراگرفته بودند که به چنان ویژگی‌های انسانی و ملکات روحی و ایمانی دست یافتند که بر بسیاری از مردان، برتری داشتند.
۲) روایاتی که در مورد طرز برخورد حضرت علیه‌السلام با زنان آمده، چنان نیست که از کرامت زن، کم کند یا تحقیر و اهانت به زن را دربر داشته باشد بلکه عکس این مطلب بود، موضع عملی ثبت شده از حضرت علیه‌السلام، بزرگداشت، احترام و توجه قائل شدن به زن را روشن می کند؛ رفتار و برخورد عملی حضرت امیر علیه‌السلام، با زنانی چون فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها خدیجه کبری سلام‌الله‌علیها، فاطمه ام البنین، ام سلمه و یا دیگر زنانی که جهت تظلم و دادخواهی به آن حضرت علیه‌السلام مراجعه می‌کردند، گواه تامی برای رفتار و منش بزرگوارانه و محترمانه با زن، در سیره عملی حضرتشان است
[۲۶] به عنوان نمونه ماجرای دادخواهی سوده دختر اسک از یکی از کارگزاران حضرت علیه‌السلام نزد حضرت امیر علیه‌السلام و ترتیب اثر دادن حضرت به دادخواهی او و توبیخ و عزل کارگزار مربوطه.(ر.ک: الاخلاق الاسلامیة،‌ علی فضل الله، بیروت، ص۱۳۰ – به نقل از زن در نهج البلاغه.)
که در هیچ فردی از مسلمانان جز رسول خدا صلوات‌الله‌علیه یافت نمی‌شد و بدون شک، این واقعیت و حقیقت عملی، دیدگاه امام علیه‌السلام را نسبت به زن ثابت می‌نماید. بنابراین موضع امام علیه‌السلام نسبت به زن، با شارع مقدس و گفته رسول خدا صلوات‌الله‌علیه و عمل ایشان هیچگونه تعارضی ندارد.
[۲۷] نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۲۷۳.



در متن روایت، عللی که بر نقصان عقل، ایمان و بهره مالی زن، مطرح شده است، عللی مذموم نیست و موجب نقص در ایمان و عقل و مال نمی‌شود بلکه موارد مطروحه، تفاوت میان زن و مرد را بیان می‌دارد.

۶.۱ - نقص ایمان در زنان

در خصوص نقص ایمان که علت آن‌را کاستی نماز و روزه در ایام عادت ماهیانه ذکر نموده‌اند، باید گفت که این کاستی در نماز و روزه، به فرمان مولاست. همان گونه که قصر نماز مسافر و افطار او، امر مولاست و ایمان، یعنی اطاعت خداوند و امر او، در هر شرایطی؛ لذا اسقاط نماز و روزه در ایام عادت ماهیانه، امر مولاست و تبعیت از آن، عین ایمان است نه نقصان در آن، مضاف بر این‌که هم روزه‌ها قضا می‌شوند و هم در زمان عادت ماهیانه زن می‌تواند در مصلای خود بنشیند و به ذکر خدا مشغول باشد.
به این مساله، شش سال شرفیابی زودتر زنان به بارگاه تکلیف الهی را نیز باید افزود و نیز نماز و روزه کامل در ایام یائسگی و حمل را، لذا به نظر نمی‌رسد تفاوت چندانی در کمیت عبادت میان زنان و مردان وجود داشته باشد. با تاکید بر این مساله که ایمان، عمل به دستورات مولا و خالق هستی و ذات باری تعالی است و زنان در ایام عادت ماهیانه نه به خواست خود، که به جهت تسلیم فرمان خداوند، از نماز و روزه باز می‌ایستند و این خود عین ایمان است و نقصان و مذمتی در این مساله، مشاهده نمی‌شود.

۶.۲ - نقص عقل در زنان

الف) در خصوص نقص عقل، در روایت مذکور، شهادت دو زن در مقابل یک مرد، علت نقصان عقل، معرفی شده است در حالی که در قرآن کریم، تصریح شده است که: «... فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَیهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَیهُمَا الْأُخْرَی‌...». یعنی اگر یکی از دو زن، فراموش نمود، دیگری یادآوری نماید و اگر بنابر فراموشی نبود و مبنای دو شاهد زن گرفتن، نقصان عقل - به معنای کمبود و نقص در عقل - بود، زن دوم نیز زن است و عقل او نیز ناقص. لذا آن‌چه جهت احقاق حق، در آیه شریفه بدان تاکید دارد، محقق نمی‌شد.
ب) ضمن این‌که در مواردی شهادت مرد پذیرفته نیست؛ مثلا در مورد اثبات زنده متولد شدن طفل، شهادت مرد، چیزی از ارث را برای طفل ثابت نمی‌کند ولی با شهادت هر زن «یک چهارم» از ارث ثابت می‌شود و در این مورد، فقط شهادت زنان مسموع است.
ج) شهادت بر موارد و یا عیوب جنسی زنان نیز موارد دیگری است که در آن تنها شهادت زنان پذیرفته است. لذا به نظر نمی‌رسد نقصان عقل به معنای وجود نقیصه و کاستی در عقل و درک زنان، دلیل دو شاهد زن در مقابل یک شاهد مرد باشد زیرا اگر چنین بود، به هر حال در دو زن نیز این نقیصه موجود بود و مرتفع نمی‌گشت.
د) البته دیدگاه دیگری نیز به تفاوت عقل نظری و عملی و ابزاری، در زن و مرد اشاره دارد و نقص عقل مورد بحث را از زمره نقص نسبی در یکی از زمینه‌های فوق، در زنان نسبت به مردان می‌داند و از این زاویه، روایت را در این زمینه موجه می‌نماید.
[۲۹] دانشورانی چون آیت‌ الله جوادی آملی تصریح کرده‌اند که در صورت پذیرش تفاوت عقلی، این تفاوت صرفاً در ناحیه عقل ابزاری است.(عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۲۲۸.) لبیب بیضون، شارح نهج البلاغه، بر تفاوت در عقل عملی، تصریح کرده ‌است (لبیب بیضون، «زن در اسلام»، فصلنامه پژوهشی و اطلاع‌رسانی نهج البلاغه، ش۹ و ۱۰، بهار ۱۳۸۳، ص۴۲ـ۴۵.) و برخی چون آیت ‌الله محمد تقی جعفری، نقص را ناظر به عقل نظری دانسته‌اند.(محمد تقی جعفری، زن از دیدگاه امام علی۷، ص۹۸.)


۶.۳ - نقص بهره مالی در زنان

در مورد نقص در بهره مالی نیز باید به نکات زیر توجه نمود:

۶.۳.۱ - ارث زن در مقام دختر و همسر

اولا؛ نصف بودن ارث در زنان، به دلیل عدم وجود تکالیف مالی در شرع اسلام برعهده زن، می‌باشد. به این معنا که زن، هیچ مسئولیت مالی برعهده ندارد؛ بلکه مرد باید نفقه و مهریه و مسکن و پوشاک و خوراک او را تهیه نماید، همچنین وظایف مالی دیگری که برعهده مرد است و زن در قبال آن‌ها مسئولیتی ندارد. لذا قاعدتا سهم ارث مرد، باید بیش‌تر باشد تا گوشه‌ای از بار مسئولیت مالی وی تامین گردد.

۶.۳.۲ - ارث زن در مقام مادر

ثانیا؛ همواره این‌گونه نیست که سهم ارث زنان، نصف مردان باشد، زن در مقام دختر و همسر، سهم ارث کمتری دارد اما در مقام مادر، سهم ارثی برابر با مرد - پدر- دارد. همچنین در مواردی
[۳۰] مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم می‌برد و دختر بیش از آن. نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می‌برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می‌برد.
سهم ارث زن بیشتر از مرد است. لذا نه کمتر بودن ارث زن، امری مذمت بار است و نه در مواردی که ارث او بیش‌تر از مرد است، تحسین آور، بلکه این مساله صرفا مربوط به دایره مسئولیت‌ها و امور جاری زندگی است و مشمول نقص یا توصیف مذمت بار، نمی‌شود.
بنابراین بررسی سه فراز روایت، در مورد نقصان عقل، نقصان ایمان و نقصان در بهره مالی، نشان دهنده این است که تمام سه مورد فوق، صرفا از مصادیق تفاوت زن و مرد در زمینه فیزیولوژیکی، مسئولیت‌های زندگی و تکالیف شرعی است و به تعبیری، بیان تفاوت‌های زن و مرد در سه عرصه است نه نقصان و مذمت.


با توجه به بررسی پنج محور فوق در خصوص توصیفاتی که از زنان در خطبه ۸۰ نهج البلاغه ذکر شده است، یعنی بررسی سندی روایت، عرضه آن به قرآن کریم، فضای صدور روایت، سیره عملی حضرت امیر علیه‌السلام در برخورد با زنان در زمان زندگی و حکومت خویش و نیز بررسی محتوای روایت، ما ناگزیر از سه راه هستیم:

۷.۱ - نحوه برخورد با این روایت

الف: یا روایت را معارض قرآن دانسته و آن را طرح نماییم.
ب: یا آن‌را توجیه نموده و نقص را به معنای تفاوت بدانیم و به تفاوت زن و مرد در سه عرصه مورد اشاره در روایت، قائل شویم.
ج: یا اصولا روایت را صرفا در خصوص مورد صدورش یعنی جریان جنگ جمل، حمل نماییم. زیرا در این جنگ که عایشه در آن نقش کلیدی داشت و رهبر سپاه بود، حضرت امیر علیه‌السلام باید روشی قاطع و شدید در هشیاری مردم انتخاب نمایند که متناسب با شکاف عمیقی باشد که عایشه با کار خود، آن را ایجاد کرد و متناسب با عواقب ناگواری باشد که ضربه سختی بر اتحاد مسلمین وارد ساخت.
[۳۱] نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۲۷۸.


۷.۲ - مذمت اهل بصره توسط امام

مساله جمل، صرفا با عایشه به تنهایی برپا نشد بلکه در پس و پیش این مساله، مردانی چون طلحه و زبیر به عنوان گردانندگان اصلی آن و مردان بسیاری به عنوان سپاه آنان وجود داشتند لذا مذمت حضرت امیر علیه‌السلام صرفا متوجه عایشه – یعنی یک زن – نیست و در ضمن ایراد خطبه‌ها و سخنانی، در جهت بیداری مردم و بیان هدف و راهی که عایشه برخلاف دستور خدا و رسول صلوات‌الله‌علیه در التزام همسران پیامبر صلوات‌الله‌علیه به ماندن در خانه داشتند، در خطبه ۸۰، با شدت و قاطعیت بیش‌تری وی را هدف قرار داده و از او انتقاد می‌نماید، همان‌گونه که مردم بصره و مردان آنان را قبل و پس از جنگ مورد مذمت قرار داد:
۱) آن حضرت قبل از آغاز جنگ جمل، به اهل بصره خطاب کردند: « سرزمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است، عقل‌های شما سست و افکار شما سفیهانه است...».
[۳۲] نهج البلاغه، خطبه۱۴.

۲) پس از جنگ جمل، خطاب به اهل بصره فرمودند:«شما سپاه یک زن و پیروان حیوان – شتر عایشه- بودید تا شتر صدا می‌کرد می‌جنگیدید و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید».
[۳۳] نهج البلاغه، خطبه۱۳.

۳) همچنین در تبیین زشتی کار طلحه و زبیر در خارج نمودن حریم رسول خدا صلوات‌الله‌علیه فرمودند: « طلحه و زبیر و یارانشان، بر من خروج کردند در حالی که همسر رسول خدا صلوات‌الله‌علیه را به همراه خود می کشیدند. چونان کنیزی که به بازار برده فروشان برند، به بصره روی آوردند در حالی که همسران خود را پشت پرده نگاه داشتند لیکن همسر (پرده نشین) رسول خدا صلوات‌الله‌علیه را در برابر دیدگان خود و دیگران قرار دادند».
[۳۴] نهج البلاغه، خطبه۱۷۲.


۷.۳ - مذمت عایشه قبل از جنگ جمل

از دیگر نصوصی که قبل از جنگ جمل بیان فرمودند و عایشه را مورد خطاب قرار دادند خطبه‌ای بود که در آن، وی را صراحتا به دلیل زن بودن، از جنگ و جهاد برحذر داشتند: «ای عایشه ! تو از خانه خویش بیرون آمدی در حالی که از دستور خدا و رسول او صلوات‌الله‌علیه سرپیچی کردی و کاری که از عهده تو ساقط بود، طلبیدی و گمان می‌بری خواهان اصلاح میان مسلمانان هستی، به من بگو زنان را با رهبری سپاه و ظاهر شدن در برابر مردان و به راه افتادن فتنه میان اهل قبله و ریختن خون‌های پاک و محترم چه کار ؟...»
[۳۵] سبط ابن جوزی، فی ذکر حرب الجمل.


۷.۴ - دیدگاه آیت الله جوادی آملی

آیت الله جوادی آملی نیز شان صدور روایت را در مورد خاصی می‌دانند و قائلند که گاهی‌ حادثه‌ و یا موضوعی، در اثر یک‌ سلسله‌ عوامل‌ تاریخی، زمان، مکان، افراد، شرایط‌ و علل‌ و اسباب‌ آن، ستایش‌ یا نکوهش‌ می‌شود. معنای‌ ستایش‌ یا نکوهش‌ بعضی‌ حوادث‌ یا امور جنبی‌ حادثه، این‌ نیست‌ که‌ اصل‌ طبیعت‌ آن‌ شیء، ستایش‌ و یا نکوهش‌ شده، بلکه‌ احتمال‌ دارد زمینه خاصی‌ سبب‌ این‌ ستایش‌ یا نکوهش‌ شده‌ است‌ و این‌ نکوهش‌ نهج‌البلاغه‌ راجع‌ به‌ زن، ظاهراً‌ به‌ جریان‌ جنگ‌ جمل‌ برمی‌گردد. همان‌ گونه‌ که‌ از بصره‌ و کوفه‌ نیز در این‌ زمینه‌ نکوهش‌ شده‌ است‌. با این‌ که‌ بصره، رجال‌ علمی‌ فراوانی‌ تربیت‌ کرده‌ و کوفه‌ نیز مردان‌ مبارز و کم‌ نظیری‌ را تقدیم‌ اسلام‌ نموده‌ و بسیاری‌ از کسانی‌ که‌ به‌ خون خواهی‌ سالار شهیدان‌ برخاستند از کوفه، نشأت‌ گرفتند و هم‌اکنون‌ نیز کوفه‌ جایی‌ است‌ که‌ به‌ انتظار ظهور حضرت‌ مهدی(عج) در آن‌جا نماز می‌خوانند، مسجدی‌ دارد که‌ مقامات‌ بسیاری‌ از صالحین‌ و صدیقین‌ در آن‌ واقع‌ شده‌ و نمی‌توان‌ گفت‌ که‌ چون‌ مثلاً‌ از کوفه‌ یا بصره‌ نکوهش‌ شده، آن‌ دو شهر برای‌ همیشه‌ و ذاتاً‌ سزاوار نکوهش‌ می‌باشند. قضایای‌ تاریخی‌ در یک‌ مقطع‌ خاص‌ و حساس، زمینه ستایش‌ یا نکوهش را فراهم‌ کرده‌ و سپس‌ با گذشت‌ آن‌ مقطع، مدح‌ و ذم‌ نیز منتفی‌ می‌شود.
[۳۶] عبد الله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص۳۳۰-۳۳۲.
لذا به نظر می‌رسد کلماتی که در خطبه ۸۰ در خصوص زنان به کارگرفته شده است، کنایه‌ای به عایشه، در تقبیح برپایی بلوای جمل است.

۷.۵ - راهکار برگزیده

از میان سه راهکار فوق، آن‌چه مناسب‌تر از همه به نظر می‌رسد این است که راه دوم را برگزینیم و به توضیح روایت و بیان تفاوت زن و مرد در سه مورد مطروحه بپردازیم. زیرا آن‌چه روایت را به جمل و حوادث آن پیوند می‌دهد، وجه تفاوت میان زن و مرد در وجوه مختلف است، تفاوتی که دقیقا در سه زمینه مختلف، بیان شده و نشان دهنده این است که برای زن و مردی که از ساختار فیزیکی و خلقت متفاوت برخوردارند، در حوزه‌های خاص و مجزایی، تعیین مسئولیت شده است و ورود هر یک در حوزه دیگری و نیز نادیده گرفتن این تفاوت و پیروی از اصول تخطی شده، می‌تواند حوادث ناگوار و غیر قابل جبرانی به وجود آورد.
توضیح دقیق‌تر این‌که، زنان نباید در حوزه جنگ و جهاد، که بر طبق تفاوت ساختاری زن و مرد، از وظایف خاص مردان برشمرده شده، وارد شوند و هدایت و ریاست حوزه‌ای را به دست گیرند که هیچ تجربه، مهارت، دانش و توانمندی در آن ندارند زیرا حاصل آن جنگی خانمان سوز و پرکشتار و تفرقه افکن و نهایتا شکست بار، خواهد شد همان گونه که جمل چنین بود.
اگر نقص در روایت، معنای تفاوت بدهد.
[۳۷] همان گونه که در آیه ۳ سوره ملک، تفاوت به معنای نقص، به کار گرفته شده است.
به وضوح می‌توان سه حوزه متفاوتی که حضرت امیر علیه‌السلام میان زن و مرد ترسیم نموده‌اند را مورد ملاحظه و عمل قرار داد و از این حیث نه نیاز به طرح روایت است و نه اختصاص آن به یک شان صدور خاص و نه در تعارض با سیره عملی حضرتشان علیه‌السلام.


۱. نساء/سوره۴، آیه۱.    
۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.    
۳. نساء/سوره۴، آیه۱۲۴.    
۴. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۳۵.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۳۶.    
۸. تحریم/سوره۶۶، آیه۱۱.    
۹. تحریم/سوره۶۶، آیه۱۲.    
۱۰. شمس/سوره۹۱، آیه۷-۱۰.    
۱۱. وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۴۴.    
۱۲. بحار،ج۳۰، ص۷.
۱۳. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۲.
۱۴. خصائص الائمه، ص۹۷.
۱۵. غرر الحکم، باب نساء، ۴.
۱۶. اختصاص، ص۱۷۶.    
۱۷. خصال، ج۲، ص۳۷۸.
۱۸. کافی، ج۵، ص۳۲۲.    
۱۹. نهج، ص۳۷۳-۱۴.
۲۰. القرشی، حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۸. عبارت «ان انساء نواقص العقول».
۲۱. مهدی مهریزی، شخصیت و حقوق زن در اسلام، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲.
۲۲. سبط ابن جوزی، التذکره الخواص، ص۸۵.
۲۳. نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، نشر زمزمه زندگی، ص۶۵.
۲۴. نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۶۵، به نقل از الخطیب، ج۲، ص۸۶.
۲۵. نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۶۵، به نقل از الخطیب، ج۲، ص۸۶.
۲۶. به عنوان نمونه ماجرای دادخواهی سوده دختر اسک از یکی از کارگزاران حضرت علیه‌السلام نزد حضرت امیر علیه‌السلام و ترتیب اثر دادن حضرت به دادخواهی او و توبیخ و عزل کارگزار مربوطه.(ر.ک: الاخلاق الاسلامیة،‌ علی فضل الله، بیروت، ص۱۳۰ – به نقل از زن در نهج البلاغه.)
۲۷. نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۲۷۳.
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۲۹. دانشورانی چون آیت‌ الله جوادی آملی تصریح کرده‌اند که در صورت پذیرش تفاوت عقلی، این تفاوت صرفاً در ناحیه عقل ابزاری است.(عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۲۲۸.) لبیب بیضون، شارح نهج البلاغه، بر تفاوت در عقل عملی، تصریح کرده ‌است (لبیب بیضون، «زن در اسلام»، فصلنامه پژوهشی و اطلاع‌رسانی نهج البلاغه، ش۹ و ۱۰، بهار ۱۳۸۳، ص۴۲ـ۴۵.) و برخی چون آیت ‌الله محمد تقی جعفری، نقص را ناظر به عقل نظری دانسته‌اند.(محمد تقی جعفری، زن از دیدگاه امام علی۷، ص۹۸.)
۳۰. مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم می‌برد و دختر بیش از آن. نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می‌برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می‌برد.
۳۱. نجوا صالح، زن در نهج البلاغه، ترجمه ورود سلامی، ص۲۷۸.
۳۲. نهج البلاغه، خطبه۱۴.
۳۳. نهج البلاغه، خطبه۱۳.
۳۴. نهج البلاغه، خطبه۱۷۲.
۳۵. سبط ابن جوزی، فی ذکر حرب الجمل.
۳۶. عبد الله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص۳۳۰-۳۳۲.
۳۷. همان گونه که در آیه ۳ سوره ملک، تفاوت به معنای نقص، به کار گرفته شده است.



پایگاه شهر سوال    


رده‌های این صفحه : زنان | عقل زنان




جعبه ابزار