• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مکان خداوند

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: مکان خدا، خدا، قلب، شناخت خدا، عرش، کرسی،

پرسش: آیا می‌توان گفت که خداوند در قلب ما جای دارد؟ بنابراین سؤال این‌جاست که خدا کجاست؟ برخی می‌گویند که خداوند روی عرش خود جای دارد یا این‌که در آسمان‌هاست. لطفا در این مورد توضیح دهید؟

پاسخ: خداوند در آسمان‌ها و زمین وجود دارد و بر عرش نیز مستقر شده و در قلب ما نیز جای دارد. به عبارت دیگر، با این‌که نیاز به مکان و زمان ندارد در همه جا و در همه وقت، می‌توان وجود او را حس نمود و هیچ‌کدام از این گفته‌ها پوچ و بی‌معنا نبوده، بلکه درک صحیح آنها ـ به‌گونه‌ای که غیر متناقض نباشند ـ در بیش‌تر موارد با کمی دقت، امکان‌پذیر بوده و در اندک مواردی، نیاز به اندیشه و تفکر والایی دارد که تنها بندگان خاص خداوند از آن بهره‌مند می‌باشند.

البته، همواره این امکان وجود دارد که مسلمانی واقعی بوده و از طریق آثار و آفریده های خداوند، با یقینی کامل، به وجود او پی ببریم، بدون آن که لازم باشد در ارتباط با کیفیت وجودی او بیش‌تر بیندیشیم و با افتادن در وادی حیرت، زندگی عادی خود را مختل نماییم، همان‌گونه که در ارتباط با بسیاری از دانش‌های بشری نیز به همین شیوه رفتار می‌نماییم.




"... آسمان‌ها و زمین، متعلق به او‌ست. زنده می‌نماید و می‌میراند و بر انجام هر کاری تواناست. او همان‌گونه که اول است، آخر نیز می‌باشد و همان‌گونه که ظاهر است، باطن نیز هست و به هر چیزی دانا‌ست. او آسمان‌ها و زمین را آفریده، سپس بر عرش استقرار یافت!... او با شما‌ست، هرجا که باشید"!


بعد از ترجمه بخشی از آیات فوق، در پاسخ به پرسش، ابتدا روایتی را بیان نموده و سپس تحلیل مختصری را در ادامه آن ارائه خواهیم نمود:
هشام بن حکم که یکی از شاگردان امام صادق ـ علیه‌السلام ـ بود، نقل می‌کند شخصی به نام ابوشاکر دیصانی که دوگانه‌پرست بود، خطاب به من اظهار داشت که در قرآن شما، آیه‌ای وجود دارد که تفکر ما؛ مبنی بر دوگانه‌پرستی را تقویت می‌نماید! گفتم: کدام آیه؟! گفت این آیه که "و هو الذی فی السماء إله و فی الارض إله"؛ یعنی او در آسمان‌ها خدا‌ست و در زمین خداست (پس گویا دو خدا وجود دارد!). من در آن لحظه، جوابی برای سخن او نیافتم تا در ایام حج، امام صادق علیه‌السلام را از این گفت‌و‌گو، آگاه ساختم. امام علیه‌السلام فرمود:

"... هنگامی که برگشتی، به او بگو که نامت در شهر کوفه چیست؟ خواهد گفت که فلان نام! سپس بپرس که نامت در شهر بصره چیست؟ مطمئناً، همان نام قبلی را تکرار خواهد نمود. آن‌گاه رو به او نما و بگو که خدای ما نیز همین‌گونه است! در آسمان‌ها خدا‌ست، در زمین خدا‌ست، در دریا خدا‌ست، در بیابان هم خدا‌ست و در هر کجا و هر مکان خدا‌ست"!


اکنون با توجه به روایت بیان شده به دو نکته زیر توجه فرمایید:

۳.۱ - اول

روایت دیگری که بخشی از پرسش شما ناظر به آن است؛ به نقل از پروردگار بیان می‌دارد: " آسمان و زمین، گنجایش مرا ندارند، اما من در قلب بنده با ایمان خود قرار خواهم گرفت".


با فرض صحیح بودن این روایت،
[۵] چون این روایت از اسناد معتبری که بتوان بدان اعتماد نمود، برخوردار نیست.
پرسش ما این است که آیا اگر شما به دوست خود بگویید که او در قلب شما جای دارد و یا قلبتان برای او می‌تپد، معنای این سخنان محبت‌آمیز شما آن است که جسم فیزیکی او را در قلب خود قرار داده‌اید و یا قلب شما در بدن او قرار گرفته و به اعضای آن، خون رسانی می کند؟! مطمئناً، این‌گونه نیست و این‌گونه کلمات، نشانی از محبت فراوان شما به دوستتان است. به همین ترتیب، اگر خداوند بیان دارد که من در قلب بنده مؤمن خود جای دارم، مفهومش آن است که آن بنده، با پروردگار خود ارتباطی صمیمی و دوستانه دارد، نه آن‌که خدا جسمی باشد که در چنین قلبی، جا و مکان دارد، بلکه باید دانست که او خالق مکان و زمان که هر دو از ویژگی‌های جهان مادی هستند؛ بوده و توصیف او با چنین خصوصیاتی صحیح نیست.

۳.۲ - دوم

در همین راستا، عرش را نیز نباید به معنای مکان مخصوصی که خداوند بر آن نشسته است، تفسیر نمود. خداوند در ارتباط خود با عرش، عبارات مختلفی بیان می‌نماید.

یک بار، خود را "پروردگار عرش" می‌نامد ("رب العرش عما یصفون")،

بار دیگر از خود با عنوان "صاحب عرش" یاد می‌نماید،

و گاهی اعلام می‌نماید که بر عرش جای گرفته است.

طبیعی است که نمی‌توان، "عرش" را در تمام آنها را به یک معنا دانست و به بیان علامه مجلسی: واژه "عرش"؛ با در نظر گرفتن این‌که در چه کلامی قرار گرفته، معنای مخصوص به خود را دارد و تنها آنانی که از دانش والای الاهی برخوردارند، به معنای دقیق آن‌ها دست خواهند یافت.


بر همین اساس و با توجه به این‌که قرآن کریم، به زبان عربی نازل شده که در آن زبان؛ مانند دیگر زبان‌ها هر واژه، علاوه بر معنای اولیه و حقیقی خود، معانی مجازی و تعابیر کنایی را نیز در برخواهد گرفت، باید دید که برای جمله "استوی علی العرش" که در قرآن وجود داشته و منشأ ابهام شما شده، چند معنا متصور است:

۳.۱ - اول

در لغت‌نامه‌های عربی، برای "استوی" چند معنا ذکر شده است. از جمله این‌که: نشست، روی آورد، بالا رفت و مستولی شد و ... . بدیهی است که تمام این معانی را نمی‌توان دلیلی بر آن دانست که خداوند، جا و مکانی داشته و آن مکان، عرش نام دارد!

۳.۲ - دوم

به شعر زیر که در تفسیر یکی از معانی "استوی" بیان شده، دقت فرمایید:
قد استوی بشر علی العراق ••• من غیر سیف و دم مهراق
یعنی فردی به نام بشر، بر عراق مسلط شد، بدون آن‌که از شمشیر و خون‌ریزی استفاده نماید!.

آیا استفاده از واژه "استوی" در این شعر، نشانگر آن است که آن فرمانده جنگی، مردی عظیم‌الجثه بوده که بدن او در تمام مملکت عراق جای گرفته است؟!

چنین تفسیری را هیچ فرد مطلعی از ادبیات عرب نخواهد پسندید و به همین ترتیب، و با توجه به موازین ادبی و تفسیری؛ تفسیر استواء بر عرش در آیات اشاره شده، به مکانی که خداوند در آن جلوس می‌نماید، مورد پذیرش نخواهد بود.


حال، ممکن است بخش بعدی پرسشتان به ذهن آمده و چون خداوند را همانند موجودات مادی می‌پنداریم، به دنبال جا و مکان دیگری غیر از قلب و عرش برای او بوده و بپرسیم که پس او کجاست؟!

پاسخ ساده و اجمالی آن است که خدا از جنس مواد نیست، تا احتیاج به مکان داشته باشد و چون در طول تاریخ، درک دقیق این موضوع با ابهاماتی روبه‌رو بوده و حتی خداپرستان و معتقدان نیز، خود را در دست نیافتن به اطلاعات دقیق در ارتباط با خداوند، مورد ملامت قرار می‌دادند، لازم است مطالبی را در این زمینه، خدمتتان عرضه داریم:


اگر مروری در قرآن کریم و روایات داشته باشید، به این نکته پی خواهید برد که آنها، بیش از آن‌که در صدد اثبات کیفیت و چگونگی پروردگار برای عموم مردم باشند، به دنبال آن هستند که خدا را از راه تفکر و اندیشه در مخلوقات و نیز چگونگی اداره نظام هستی، به جهانیان معرفی نمایند.

۶.۱ - حدیثی از پیامبر

روزی پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با گروهی مواجه شد که در حالت تفکر به سر می‌بردند و از آنان پرسید: "به چه چیزی فکر می‌نمایید؟ آنان پاسخ دادند که در آفریده‌های خدا اندیشه می‌نماییم! پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با تأیید رفتارشان، توصیه فرمودند که برای خداشناسی ، همین روش را ادامه داده و از فکر و اندیشه در مورد خود خداوند بپرهیزید".
[۳۳] ورام بن أبی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۵۰، انتشارات مکتبة الفقیه، قم، بی‌تا.


۶.۲ - حدیثی از امام عسکری

امام حسن عسکری علیه‌السلام نیز در پاسخ یکی از یاران خود که نظر ایشان را در ارتباط با چگونگی خدا جویا شدند، ابتدا بیان فرمودند که خدا از شما نخواسته که به این موضوع بپردازید، سپس توضیحات مختصری در ارتباط با خداوند ارائه فرمودند.


به‌هر‌حال این موضوع، اختصاصی به این مسئله ندارد؛ بلکه شامل برخی دانش‌های مادی بشری نیز خواهد شد:

ما با این‌که به وجود میلیاردها کهکشان که در هر کدامشان، میلیون‌ها ستاره وجود دارد، یقین داشته و هیچ شک و شبهه‌ای در ارتباط با آن نداریم، اما اگر بدون پیمودن مقدمات دانش ستاره‌شناسی و حتی با پیمودن آن!؛ اگر بخواهیم ذهن خود را در کیفیت دقیق آفرینش یکایک آنان متمرکز نماییم، با دنیایی از حیرت و سردرگمی مواجه خواهیم شد که به هیچ کار دیگری نخواهیم رسید، با این‌که تمام اینها، آفریده آن پروردگاری هستند که هیچ بشری در ارتباط با وجود او، به دانش کامل دست نخواهد یافت.

اما با این وجود، باید توجه داشت که تمام آن‌چه گفته شد به معنای آن نیست که تحقیق و تفکر در ارتباط با پروردگار را به‌صورت کلی و صددرصد ممنوع بدانیم، بلکه افرادی که از توانایی‌های بالای علمی و معنوی برخوردارند، می‌توانند با رعایت شرایطی در این مسیر گام بردارند. در روایت ذیل دقت فرمایید:

۷.۱ - روایتی از امام سجاد

"از امام سجاد علیه‌السلام در مورد خداشناسی پرسش شد. ایشان در پاسخ فرمودند که پروردگار می‌دانست که در آخر الزمان، افرادی نکته بین و ژرف اندیش به وجود خواهند آمد که تفسیر سوره توحید و نیز آیاتی از سوره حدید که در آن اشاره به خصوصیات خداوند شده (همان آیات بیان شده در اول پاسخ)، را به‌خوبی درخواهند یافت. به عبارتی دیگر، اگر آنان نبودند، این آیات نازل نمی‌شد و مسلمانان معاصر با پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و ائمه نتوانستند به معنای واقعی این آیات، دست یابند!


بر همین اساس اگرچه اندیشه دقیق و موشکافانه در مورد خداوند و کیفیت وجودی او را به‌صورت مطلق ممنوع نمی‌دانیم، اما باید گفت که چنین ریزبینی و دقتی از عموم خداپرستان و معتقدان به ادیان الاهی، خواسته نشده و در حد توانایی آنان هم نیست و تنها اشخاصی می‌توانند در این مسیر گام بردارند که قبلاً مقدمات فراوان و دشواری را طی نموده و از ارتباط معنوی محکمی با پروردگار برخوردار باشند. در غیر این صورت، ورود دیگر افراد به این مجال، جز سردرگمی و تحیر بیش‌تر، فایده‌ای برای آنان در بر نخواهد داشت.


۱. حدید (۵۷)، آیه ۶ ۱.    
۲. زخرف (۴۳)، آیه ۸۴.    
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۱۲۸، ح ۱۰، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.    
۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۵۵، ص ۳۹، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.    
۵. چون این روایت از اسناد معتبری که بتوان بدان اعتماد نمود، برخوردار نیست.
۶. توبه (۹)، آیه ۱۲۹.    
۷. انبیاء (۲۱)، آیه ۲۲.    
۸. مؤمنون (۲۳)، آیه ۸۶.    
۹. مؤمنون (۲۳)، آیه ۱۱۶.    
۱۰. نمل (۲۷)، آیه ۲۶.    
۱۱. زخرف (۴۳)، آیه ۸۲.    
۱۲. غافر (۴۰)، آیه ۱۵.    
۱۳. بروج (۸۵)، آیه ۱۵.    
۱۴. اسراء (۱۷)، آیه ۴۲.    
۱۵. تکویر (۸۱)، آیه ۲۰.    
۱۶. اعراف (۷)، آیه ۵۴.    
۱۷. یونس (۱۰)، آیه ۳.    
۱۸. رعد (۱۳)، آیه ۲.    
۱۹. طه (۲۰)، آیه ۵.    
۲۰. فرقان (۲۵)، آیه ۵۹.    
۲۱. سجده (۳۲)، آیه ۴.    
۲۲. حدید (۵۷)، آیه ۴.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۵۵، ص ۳۱، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.    
۲۴. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۴، ص ۴۱۴.    
۲۵. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۹۱.    
۲۶. یونس (۱۰)، آیه ۲۴.    
۲۷. رعد (۱۳)، آیه ۳.    
۲۸. نحل (۱۶)، آیه ۱۱.    
۲۹. نحل (۱۶)، آیه ۶۹.    
۳۰. روم (۳۰)، آیه ۲۱.    
۳۱. زمر (۳۹)، آیه ۴۲.    
۳۲. ملک (۶۷)، آیه ۴ ۳.    
۳۳. ورام بن أبی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۵۰، انتشارات مکتبة الفقیه، قم، بی‌تا.
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۶۰، ح ۱۰، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.    
۳۵. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۱۲، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.    
۳۶. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۹۱، ح ۳، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ه ش.    



پایگاه اسلام کوئست.    



جعبه ابزار