• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منکران مهدویت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، مهدویت، مسلمانان.

پرسش: آيا كسي از مسلمانان، منكر عقيده مهدويت شده است؟

پاسخ: اعتقاد به مهدویت از جمله باورهای است که همه مسلمانان بر آن پایبند هستند و انتظار آمدن موعود که عدل و داد را در سراسر عالم فراگیر خواهد کرد، از اعتقادات تمام ادیان الهی است و ریشه در آیات و روایات متواتر شیعه و سنی دارد؛ اما در این میان، تعداد‌ اندکی از نویسندگان عموما متأخر سنی‌مذهب به انکار این اصل اعتقادی و باور دینی پرداخته و در آن تردید کرده‌اند؛ از جمله این افراد می‌توان از ابن‌خلدون، محمد عبده، رشید‌رضا، احمد امین مصری، محمد‌فرید وجدی، محمد محیی‌الدین عبدالحمید نام برد؛ اینان با طرح چند ادعای کلی تلاش کرده‌اند که اصل باور مهدویت را زیر سؤال ببرند و مردم را دچار تردید نمایند. در ادامه تلاش می‌کنیم، ادعای این افراد را طرح و سپس نقد کنیم.

فهرست مندرجات

۱ - شبهه اول ابن‌خلدون
       ۱.۱ - پاسخ اول
              ۱.۱.۱ - روایت اول
              ۱.۱.۲ - روایت دوم
              ۱.۱.۳ - روایت سوم
              ۱.۱.۴ - روایت چهارم
       ۱.۲ - پاسخ دوم
       ۱.۳ - اعتراف اهل سنت به تواتر احادیث مهدویت
              ۱.۳.۱ - ابویعلی بیضاوی
              ۱.۳.۲ - عبدالعلیم بستوی
              ۱.۳.۳ - قرطبی
              ۱.۳.۴ - شهرزوری برزنجی
              ۱.۳.۵ - سفارینی حنبلی
              ۱.۳.۶ - محمد بن علی شوکانی
              ۱.۳.۷ - محمدصدیق‌خان قنوجی
              ۱.۳.۸ - کتانی
              ۱.۳.۹ - رابطه العالم الاسلامی
              ۱.۳.۱۰ - بن باز
              ۱.۳.۱۱ - آبری سجستانی
              ۱.۳.۱۲ - ابن قیم جوزیه
              ۱.۳.۱۳ - ابن‌حجر هیثمی
              ۱.۳.۱۴ - یوسف بن زکی مزی
              ۱.۳.۱۵ - ابن‌حجر عسقلانی
              ۱.۳.۱۶ - سخاوی
       ۱.۴ - کافر و فاسق بودن منکر حدیث متواتر
              ۱.۴.۱ - محمد بن عبدالوهاب
              ۱.۴.۲ - کتاب الفتاوی الهندیه
۲ - شبهه دوم ابن‌خلدون
       ۲.۱ - پاسخ
              ۲.۱.۱ - عدم صلاحیت تضعیف روایات
              ۲.۱.۲ - تصحیح ابن‌خلدون بر راویان مهدویت
              ۲.۱.۳ - عدم تأثیر تضعیف سندی در روایت متواتر
              ۲.۱.۴ - اختلاف در تقدیم جرح بر تعدیل
       ۲.۲ - اشکالات غیرمعتبر رجالی
       ۲.۳ - تضعیف راویان صحیحین
۳ - شبهات رشید رضا
       ۳.۱ - تعارض روایات مهدویت
              ۳.۱.۱ - پاسخ ناصرالدین البانی
       ۳.۲ - تعارض در جزئیات مسئله مهدویت
              ۳.۲.۱ - پاسخ شبهه
       ۳.۳ - نقل احادیث مهدویت فقط از شیعه
              ۳.۳.۱ - پاسخ البانی
       ۳.۴ - نقل نشدن احادیث مهدویت در صحیحین
              ۳.۴.۱ - پاسخ اول، عدم ضعف به‌سبب عدم بیان
                     ۳.۴.۱.۱ - ابن‌حجر
                     ۳.۴.۱.۲ - ذهبی
                     ۳.۴.۱.۳ - نووی
                     ۳.۴.۱.۴ - ابن‌صلاح
                     ۳.۴.۱.۵ - حاکم نیشابوری
              ۳.۴.۲ - پاسخ دوم، اشاره به مهدویت در صحیحین
                     ۳.۴.۲.۱ - حدیث اول
                     ۳.۴.۲.۲ - حدیث دوم
                     ۳.۴.۲.۳ - حدیث سوم
              ۳.۴.۳ - تحریف مهدویت در صحیح مسلم
                     ۳.۴.۳.۱ - نقل ابن‌حجر هیثمی
                     ۳.۴.۳.۲ - متقی هندی
                     ۳.۴.۳.۳ - محمدعلی صبان
                     ۳.۴.۳.۴ - حمزاوی مالکی
       ۳.۵ - آثار منفی اعتقاد به مهدویت
              ۳.۵.۱ - پاسخ به شبهه
       ۳.۶ - خرافی بودن عقیده مهدویت
              ۳.۶.۱ - پاسخ به شبهه
۴ - شبهات احمدامین مصری
       ۴.۱ - خرافه بودن مسئله مهدویت
              ۴.۱.۱ - پاسخ عبدالمحسن العباد
       ۴.۲ - آثار منفی برای اعتقاد به مهدویت
              ۴.۲.۱ - پاسخ عبدالمحسن العباد
۵ - شبهه محمد فرید وجدی
       ۵.۱ - پاسخ به شبهه
۶ - دسته‌بندی روایات مهدویت در منابع اهل‌سنت
       ۶.۱ - دسته اول
       ۶.۲ - دسته دوم
       ۶.۳ - دسته سوم
       ۶.۴ - دسته چهارم
              ۶.۴.۱ - بررسی سندی این حدیث
                     ۶.۴.۱.۱ - ابوبکر بن ابی شیبة
                     ۶.۴.۱.۲ - احمد بن عبد الملک
                     ۶.۴.۱.۳ - ابوالملیح الرقی
                     ۶.۴.۱.۴ - زیاد بن بیان
                     ۶.۴.۱.۵ - علی بن نفیل
                     ۶.۴.۱.۶ - سعید بن مسیب
                     ۶.۴.۱.۷ - ام سلمه
       ۶.۵ - دسته پنجم
۷ - پانویس
۸ - منبع


شبهه اول ابن‌خلدون: روایت صحیح السندی برای مهدویت وجود ندارد!

ابن‌خلدون اگرچه در ابتدا موضوع مهدویت و اقتدا کردن حضرت عیسی (علیه‌السلام) به حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را مشهور بین تمام مسلمانان در گذر زمان‌ها می‌داند و حتی قبول کرده است که عده‌ای از ائمه حدیث، احادیث مهدویت را از تعدادی از صحابه روایت کرده‌اند؛ ولی در ادامه اقوال منکران را با استناد به قاعده رجالی «الجرح مقدم علی التعدیل» ترجیح داده و تلاش می‌کند که باور مهدویت را زیر سؤال ببرد. وی در این‌باره می‌گوید:

اعلم ان فی المشهور بین الکافة من اهل الاسلام علی ممر الاعصار انه لابد فی آخرالزمان من ظهور رجل من اهل البیت یؤید الدین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الاسلامیة ویسمی بالمهدی ... و ان عیسی ینزل من بعده فیقتل الدجال او ینزل معه فیساعده علی قتله ویاتم بالمهدی فی صلاته ... ان جماعة من الائمة خرجوا احادیث المهدی منهم الترمذی وابو داود والبزار ابن ماجة والحاکم والطبرانی وابو یعلی الموصلی واسندوها الی جماعة من الصحابة مثل علی وابن عباس وابن عمر وطلحة وابن مسعود وابی هریرة وانس وابی سعید الخدری وام حبیبة وام سلمة... ربما یعرض لها المنکرون کما نذکره الا ان المعروف عند اهل الحدیث ان الجرح مقدم علی التعدیل فاذا وجدنا طعنا فی بعض رجال الاسانید بغفلة او بسوء حفظ او ضعف او سوء رای تطرق ذلک الی صحة الحدیث واوهن منها. بدان که در مشهور بین تمام مسلمانان در گذر زمان‌ها این است که: لازم است در آخرالزمان، مردی از اهل بیت ظهور، دین را تأیید و عدل را آشکار کند؛ مسلمانان از او تبعیت کنند و او بر ممالک اسلامی مستولی و مهدی نامیده می‌شود ... و عیسی در نماز بر او اقتدا کند...
و عده‌ای از ائمه حدیث مثل: ترمذی و ابوداود و ابن‌ماجه و حاکم نیشابوری و طبرانی و ابویعلی موصلی، احادیث مهدویت را از تعدادی از صحابه مثل: [امیر المؤمنین] علی [(علیه‌السلام)] و ابن عباس و ابن‌عمر و طلحه و ابن‌مسعود و ابوهریره و انس و ابوسعید خدری و ام‌حبیبه و‌ ام‌سلمه و ... روایت کرده‌اند؛ ولی چه‌بسا بر این (قول مشهور) قول منکران مقدم باشد. در نزد اهل حدیث، معروف و مشهور این است که: «جرح [واژگانی که در تضعیف راوی نقل شده بر تعدیل [واژگانی که وثاقت راوی را اثبات می‌کند] مقدم است»، وقتی در بعضی راویان سندهای این احادیث، صفاتی همچون غافل بودن یا سوء‌حافظه و یا سوء‌نظر یافتیم، به صحت حدیث ضربه وارد می‌کند و موجب ضعف حدیث می‌شود.

۱.۱ - پاسخ اول

اعتراف خود ابن‌خلدون به صحت روایات مهدویت: در نقد و ارزیابی دیدگاه ابن‌خلدون چند نکته قابل توجه و اهمیت است:
از میان روایاتی که خود وی نقل کرده (که آن هم تعداد‌ اندکی از روایات مهدویت هستند) دست‌کم چهار روایت، بنابر تصریح خود ابن‌خلدون یا بنا بر نقلی که از دیگران کرده است، اسناد خوب و قابل قبولی دارند:

۱.۱.۱ - روایت اول

ابن‌خلدون روایت را چنین نقل کرده است:
اما الترمذی فخرج هو و ابوداود بسندیهما الی ابن عباس من طریق عاصم بن ابی النجود احدالقراء السبعه الی زرّ بن حبیش عن عبدالله بن مسعود عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): لو لم یبق من الدنیا الایوم لطول الله ذلک الیوم، حتی یبعث الله فیه رجلاً منی او من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی؛ اما ترمذی و ابوداوود با سند خودشان از ابن عباس از طریق عاصم بن ابی‌النجود که یکی از قاریان هفت‌گانه است، نقل کرده‌اند و وی از زرّ بن حبیش و او از عبدالله بن مسعود نقل کرده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: اگر از دنیا یک روز بیش‌تر باقی نماند، خداوند آن روز را طولانی می‌کند تا این‌که خداوند؛ مردی از من یا از اهل بیت من را که اسم او اسم من و اسم پدر او اسم پدر من است، برمی‌انگیزد.

ابن‌خلدون سپس برای تأیید صحت روایت ابوداوود چنین آورده است:
هذا لفظ ابی‌داود و سکت علیه وقال فی رسالته المشهورة ان ما سکت علیه فی کتابه فهو صالح؛ این لفظ ابوداود است و بر این لفظ ساکت مانده (چیزی درباره آن نگفته) و در رساله مشهورش گفته است که درباره هر چیزی که در کتابش ساکت بود، آن چیز صلاحیت دارد (حدیث صحیح است.) سپس ابن‌خلدون می‌افزاید: و کلاهما حدیث حسن صحیح.
هر دوی این‌ها حدیث حسن و صحیح هستند.
ناگفته نماند که تتمه‌ای که ابن‌خلدون در آخر روایت ذکر کرد «واسم ابیه اسم ابی». در سنن ترمذی وجود ندارد. بلکه این واژه‌ای است که ابن‌خلدون خود اضافه نموده است.

۱.۱.۲ - روایت دوم

وی در جای دیگر می‌نویسد:
۲. ما رواه الحاکم من طریق سلیمان بن عبید، عن ابی‌الصدیق الناجی عن رسول الله قال: یخرج اخر امتی المهدی یسقیه الله الغیث، و تخرج الارض نباتها، و یعطی المال صحاحاً وتکثر الماشیة وتعظم الامة یعیش سبعا او ثمانیة یعنی حججا؛ آنچه که حاکم نیشابوری از طریق سلیمان بن عبید از ابوالصدیق الناجی از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: در آخر امت من، مهدی، خروج می‌کند؛ خداوند باران را بر او نازل می‌کند و زمین گیاهانش را خارج می‌کند و مال را به‌طور صحیح می‌دهد و چهارپایان زیاد می‌شوند و امت بزرگ و عزیز می‌شوند و حضرت مهدی، هفت سال یا هشت سال زندگی می‌کند.

ابن‌خلدون پس از ذکر این حدیث، قول حاکم نیشابوری را آورده که وی این حدیث را صحیح دانسته است:
وقال فیه حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه مع ان سلیمان بن عبید لم یخرج له احد من الستة لکن ذکره ابن حبان فی الثقات ولم یرد ان احدا تکلم فیه حدیث؛ حاکم نیشابوری درباره این حدیث گفته است که این حدیث صحیح است با این‌که بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند؛ با این‌که هیچ‌کدام از کتاب‌های شش‌گانه اهل سنت حدیثی را از سلیمان بن عبید نیاورده‌اند، ولی ابن‌حبان وی را در کتاب «الثقات» آورده است و کسی درباره (در مذمت) او حرفی نزده است.

۱.۱.۳ - روایت سوم

ابن‌خلدون هم‌چنین از حاکم نقل می‌کند:
و رواه الحاکم ایضاً من طریق عوف الاعرابی عن ابی الصدیق الناجی عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله: لا تقوم الساعة حتی تملا الارض جوراً و ظلماً و عدواناً، ثم یخرج من اهل بیتی رجلٌ یملاها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً؛ و حاکم نیشابوری هم‌چنین از طریق عوف الاعرابی عن ابی‌الصدیق الناجی عن ابی‌سعید الخدری که گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: قیامت برپا نمی‌شود تا این‌که زمین از ظلم و ستم و دشمنی پر شود، سپس از اهل بیت من مردی خروج می‌کند که زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛ هم‌چنانکه از ظلم و ستم و دشمنی پر شده است.

وی بعد از ذکر این حدیث می‌نویسد:
وقال فیه الحاکم: هذا صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه؛ حاکم نیشابوری گفته است: این حدیث، صحیح است بنا بر شرط بخاری و مسلم با این‌که آن را نیاورده‌اند.

۱.۱.۴ - روایت چهارم

ابن‌خلدون روایت دیگری را از ابوداود چنین نقل کرده است:
ثم رواه ابوداود من روایة ابی خلیل عن ابی عبدالله بن الحارث عن‌ ام سلمه ... و رجاله رجال الصحیحین لا مطعن فیهم و لا مغمز؛ سپس ابوداوود از روایت ابوخلیل از ابوعبدالله بن الحارث از‌ ام سلمه ... و رجال سند آن، رجال صحیحین است که طعنه‌ای برآن نیست.

بنابراین از میان تعداد‌ اندک روایتی که ابن‌خلدون نقل کرده، دست‌کم این چهار مورد را یا خود او یا صاحب‌نظران دیگر که وی از آن‌ها نقل کرده است، به سلامت و درستی اسانید آن‌ها اذعان کرده‌اند، و اگر نبود جز همین چند روایت صحیح که به‌طور طبیعی با دیگر احادیث ضعیف تأیید شده‌اند، برای اثبات موضوع مهدویت کفایت می‌کرد؛ چون بسیاری از موضوعات دیگر اعتقادی، با همین مقدار قابل اثبات هستند.

۱.۲ - پاسخ دوم

تواتر احادیث مهدویت، از دیدگاه اهل سنت: ذکر این نکته اهمّیت دارد که از میان صدها، بلکه هزاران روایتی که در منابع گوناگون شیعه و اهل سنّت نقل شده، بیان چند روایت و نقد و بررسی آن‌ها و داوری براساس همان چند حدیث و به ایجاد تردید و تشکیک پرداختن، خالی از دقّت علمی است و در نزد اهل‌نظر کار عالمانه‌ای نیست. در موارد متعدد، بسیاری از دانشمندان و صاحب‌نظران اهل سنّت، به تواتر روایات مهدویت تصریح کرده‌اند، با اثبات این تواتر، دیگر جایی و ضرورتی برای بررسی اسناد روایات، باقی نمی‌ماند و صرف تواتر یک خبر در یک موضوع، یقینی بودن آن را اثبات می‌کند. در همین زمینه، ابن تیمیه می‌گوید:
وایضا فالخبر الذی رواه الواحد من الصحابة والاثنان اذا تلقته الامة بالقبول والتصدیق افاد العلم عند جماهیر العلماء ومن الناس من یسمی هذا المستفیض؛
[۶] ابن تیمیه حرانی، احمد بن عبدالحلیم (متوفای ۷۲۸ هـ)، کتب و رسائل وفتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیة، ج۱۸، ص۷۰، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.
خبری که یکی از صحابه یا دو تا از آنان آن را نقل کرد و امت آن را تلقّی به قبول کرد، نزد همة عالمان علم‌آور است و برخی از مردم به این‌ خبر مستفیض گویند.

ملاحظه می‌شود ابن تیمیه که در علوم حدیث مورد قبول اهل سنت است، نقل حدیثی به ‌وسیلة یک یا دو نفر از صحابه را که همراه با تلقّی قبول آن از سوی امت باشد، علم‌آور می‌داند، حال جای این پرسش هست که احادیث مهدویت که دست‌کم سی نفر از صحابه آن را ذکر کرده‌اند، چگونه علم‌آور نیست؟ و حتی خود ابن‌خلدون نیز در ابتدای این مبحث، تصریح کرده است که امت اسلامی در تمام قرون به مهدویت معتقد بوده‌اند:
اعلم ان فی المشهور بین الکافة من اهل الاسلام علی ممر الاعصار انه لا بد فی آخرالزمان من ظهور رجل من اهل البیت یؤید الدین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالک الاسلامیة ویسمی بالمهدی...؛ بدان‌که در مشهور بین تمام مسلمانان در گذر زمان‌ها این است که لازم است در آخرالزمان، مردی از اهل بیت ظهور، دین را تأیید و عدل را آشکار کند؛ مسلمانان از او تبعیت کنند و او بر ممالک اسلامی مستولی و مهدی نامیده می‌شود...

۱.۳ - اعتراف اهل سنت به تواتر احادیث مهدویت

علمای اهل سنت به تواتر احادیث مهدویت اعتراف کرده‌اند: در تکمیل این قسمت، از باب نمونه به‌گفته‌های چند نفر از بزرگان اهل سنّت که به تواتر احادیث مهدویت تصریح کرده‌اند، اشاره می‌کنیم:

۱.۳.۱ - ابویعلی بیضاوی

ابویعلی بیضاوی از دانشمندان معاصر اهل سنت در مقدمه‌ای که بر کتاب العرف الوردی نوشته است، ضمن ردّ نظر غیرعالمانه ابن‌خلدون درباره احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام)، می‌گوید:
«و تتبع ابن‌خلدون فی مقدّمته طرق احادیث خروجه مستوعبا لها علی حسب وسعه فلم تسلم له من علّه لکن ردّوا علیه بانّ احادیث الوارده فیه علی اختلاف روایاتها کثیره جدّا تبلغ حدّ التواتر». «و ابن‌خلدون در کتاب «مقدمه»‌اش طرق احادیث مهدویت را بر حسب توان (و علم ناقص) خود بررسی کرده و طریقی از این احادیث، برایش سالم نمانده است. ولی (عموم علمای اهل سنت) گفتار او را مردود دانسته‌اند؛ زیرا احادیثی که درباره حضرت مهدی (علیه‌السلام) وارد شده است، بنابر طرق مختلف‌شان، جدّاً فراوان هستند به طوری ‌که به حدّ تواتر می‌رسند».

۱.۳.۲ - عبدالعلیم بستوی

عبدالعلیم بستوی از دیگر دانشمندان معاصر اهل سنت در کتاب «المهدی المنتظر (علیه‌السلام) فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحة» احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) را بسیار زیاد دانسته و می‌گوید:
«لا شک ان من نظر فی کتب السنة المختلفة یری احادیث کثیرة قد وردت فی مهدی بشر به النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) هذه الامة».
[۹] بستوی، عبدالعلیم عبدالعظیم، معاصر، المهدی المنتظر (علیه‌السلام) فی ضوء الاحادیث والآثار الصحیحة، ص۲۸، ناشر: المکتبة المکیة ـ مکة المکرمة ـ السعودیة/ دار ابن حزم للطباعة و النشر و التوزیع ـ بیروت ـ لبنان، ‌ اول، ۱۴۲۰ق.
«هیچ شکی نیست که اگر کسی در کتاب‌های مختلف اهل سنت نگاهی بیاندازد احادیث فراوانی درباره حضرت مهدی (علیه‌السلام) می‌بیند که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امت اسلام را به حضرت بشارت داده است»..

بستوی پس از اعتراف به کثرت احادیث حضرت مهدی (علیه‌السلام)، این احادیث را مورد قبول امت اسلامی دانسته و می‌گوید:«تلقی الامة احادیث المهدی بالقبول: لقد کان من الطبیعی ان تبادر الامة الاسلامیة بتصدیق کل ما صح عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) والایمان به والاعتقاد به بموجبه و هکذا کان الامر فیما یتعلق بخلافة المهدی ایضا»؛
[۱۰] بستوی، عبدالعلیم عبدالعظیم، معاصر، المهدی المنتظر (علیه‌السلام) فی ضوء الاحادیث والآثار الصحیحة، ص۲۹، ناشر: المکتبة المکیة ـ مکة المکرمة ـ السعودیة/ دار ابن حزم للطباعة و النشر و التوزیع ـ بیروت ـ لبنان، ‌ اول، ۱۴۲۰ق.
«امت اسلام احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) را قبول کرده است: طبیعی است که امت اسلام همه احادیث صحیح پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تصدیق کرده و به‌همین دلیل، ایمان و اعتقاد به آن احادیث دارد. احادیث مربوط به خلافت حضرت مهدی (علیه‌السلام) نیز از قبیل احادیث صحیح پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است»..

بستوی در جای دیگر چنین تصریح می‌کند که:
«ان خلافة المهدی حق و انه لا بد ان یملک قبل قیام الساعة».
[۱۱] بستوی، عبدالعلیم عبدالعظیم، معاصر، المهدی المنتظر (علیه‌السلام) فی ضوء الاحادیث والآثار الصحیحة، ص۳۸۴، ناشر: المکتبة المکیة ـ مکة المکرمة ـ السعودیة/ دار ابن حزم للطباعة و النشر و التوزیع ـ بیروت ـ لبنان، ‌اول، ۱۴۲۰ق.
«قطعاً خلافت حضرت مهدی (علیه‌السلام) حق است و قطعاً آن حضرت قبل از برپایی قیامت حکومت خواهد کرد»..

۱.۳.۳ - قرطبی

قرطبی که یکی از مفسّران اهل سنت در قرن هفتم است، در تفسیر خود می‌نویسد:
«تواترت علی ان المهدی من عترة رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فلا یجوز حمله علی عیسی والحدیث الذی ورد فی انه لا مهدی الا عیسی غیر صحیح قال البیهقی فی کتاب البعث والنشور: لان راویه محمد بن خالد الجندی وهو مجهول یروی عن ابان بن ابی عیاش وهو متروک عن الحسن عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) وهو منقطع والاحادیث التی قبله فی التنصیص علی خروج المهدی وفیها بیان کون المهدی من عترة رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) اصح اسنادا»؛.
[۱۲] انصاری قرطبی، محمد بن احمد (متوفای۶۷۱هـ)، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۱۲۲، ناشر: دار الشعب ـ القاهرة.
«احادیث متواتر است بر این‌که مهدی از عترت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، پس جائز نیست حمل نمودن آن بر حضرت عیسی و حدیثی که در آن امده است که مهدی نیست مگر همان عیسی، صحیح نیست. بیهقی در کتاب «بعث و نشور» گفته است: از آن‌جایی که روایت محمد بن خالد جندی مجهول است، او این روایت را از ابان بن ابی عیاش نقل کرده که روایات او از حسن (بصری) حدیثش ترک می‌شود و روایت حسن از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منقطع است. اما احادیثی که قبل از آن تصریح بر خروج مهدی دارد با این مضمون که مهدی از عترت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد، از نظر سند صحیح‌تر هستند»..

۱.۳.۴ - شهرزوری برزنجی

شهرزوری برزنجی در مورد تواتر احادیث مهدویت می‌نویسد:
«قد علمت ان احادیث وجود المهدی وخروجه آخرالزمان وانه من عترة رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) من ولد فاطمة بلغت حد التواتر المعنوی فلا معنی لانکارها».
[۱۳] شهرزوری برزنجی، محمد بن عبدالرسول، متوفای ۱۱۰۳ه، الاشاعه لاشراط الساعه، ص۱۷۳، تحقیق: موفق فوزی الجبر، دار الهجره، بیروت، دوم، ۱۴۱۶ه.
دانستی که احادیث وجود مهدی و خروج او در آخرالزمان و این‌که او از عترت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از نسل فاطمه است، به حد تواتر معنوی می‌رسد، بنابراین انکار آن معنی ندارد!

«وغایة ما ثبت بالاخبار الصحیحة الکثیرة الشهیرة التی بلغت حد التواتر المعنوی وجود الآیات العظام التی منها بل اولها خروج المهدی وانه یاتی فی آخرالزمان من ولد فاطمة یملا الارض عدلا کما ملئت ظلما»؛
[۱۴] شهرزوری برزنجی، محمد بن عبدالرسول، متوفای ۱۱۰۳ه، الاشاعه لاشراط الساعه، ص۲۸۴، تحقیق: موفق فوزی الجبر، دارالهجره، بیروت، دوم، ۱۴۱۶ه.
نهایت چیزی که با اخبار صحیحه فراوان و مشهور که به حد تواتر معنوی می‌رسد ثابت شده است، این است که نشانه‌های بزرگی رخ می‌دهد که اولین آن‌ها خروج مهدی است و او در آخرالزمان می‌آید و از نسل فاطمه است و زمین را همان‌طور که پر از ظلم شده است، پر از عدل می‌نماید.

۱.۳.۵ - سفارینی حنبلی

یکی دیگر از علمای حنبلی اهل سنت که بر تواتر احادیث حضرت مهدی (علیه‌السلام) تصریح دارد، سفارینی است. او در این‌باره می‌گوید:
«والصواب الذی علیه اهل الحق ان المهدی غیر عیسی وانه یخرج قبل نزول عیسی (علیه‌السلام) وقد کثرت بخروجه الروایات حتی بلغت حد التواتر المعنوی وشاع ذلک بین علماء السنة حتی عد من معتقداتهم»؛ «و عقیده صحیح که اهل حق و حقیقت بر آن هستند، این است که حضرت مهدی (علیه‌السلام) غیر از حضرت عیسی (علیه‌السلام) است و حضرت پیش از فرود آمدن حضرت عیسی قیام خواهد کرد. قطعاً احادیث فراوانی درباره قیام حضرت مهدی (علیه‌السلام) نقل شده به طوری ‌که به حدّ تواتر معنوی رسیده است و به‌ گونه‌ای میان علمای اهل‌سنت شیوع پیدا کرده که از اعتقادات آن‌ها به شمار می‌آید».

۱.۳.۶ - محمد بن علی شوکانی

شوکانی که از علمای اهل سنت در قرن گذشته و مورد احترام وهابی‌هاست، عقیده خود را درباره تواتر احادیث مهدویت چنین ابراز کرده‌ است:
«والاحادیث الواردة فی المهدی التی امکن الوقوف علیها منها خمسون حدیثا فیها الصحیح والحسن والضعیف المنجبر وهی متواترة بلا شک ولا شبهة بل یصدق وصف التواتر علی ما هو دونها فی جمیع الاصطلاحات المحررة فی الاصول»؛
[۱۶] قنوجی، محمدصدیق‌خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۵۰، ۱۵۱، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن‌حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
«و احادیث وارد شده درباره حضرت مهدی (علیه‌السلام) که پایبندی بر آن ممکن است، پنجاه حدیث هستند و در بین آن‌ها احادیثی صحیح، حسن و ضعیف وجود دارند که احادیث ضعیف به‌واسطه دیگر احادیث صحیح، ضعفشان قابل جبران است. و احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) قطعا بدون هیچ شکی متواتر هستند. بلکه طبق اصطلاحات اصول حدیث، بر احادیث کمتر از احادیث مهدویت نیز، وصف تواتر صادق است».

و در جای دیگر گفته‌ است:
«فتقرر ان الاحادیث الواردة فی المهدی المنتظر متواترة و الاحادیث الواردة فی الدجال متواترة، والاحادیث الواردة فی نزول عیسی بن مریم متواترة»؛
[۱۷] قنوجی، محمدصدیق‌خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۹۸، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
«پس ثابت می‌کنیم که احادیث وارد شده درباره حضرت مهدی منتظَر متواتر است و هم‌چنین احادیث وارد شده درباره دجال و نزول حضرت عیسی متواتر هستند».

۱.۳.۷ - محمدصدیق‌خان قنوجی

محمدصدیق‌خان قنوجی از دیگر علمای اهل سنت در قرن گذشته، پیرامون تواتر احادیث مهدویت چنین می‌گوید:
«الاحادیث الواردة فی المهدی علی اختلاف روایاتها کثیرة جدا تبلغ حد التواتر المعنوی وهی فی السنن وغیرها من دواوین الاسلام من المعاجم والمسانید»؛
[۱۸] قنوجی، محمدصدیق‌خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۴۹، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن‌حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
«احادیثی که درباره حضرت مهدی (علیه‌السلام) نقل شده است با طرق نقل مختلف جدّا فراوان است و دارای تواتر معنوی است که در کتاب‌های سنن و معاجم و مسانید اسلامی موجود است».
قنوجی در جای دیگر نیز به متواتر بودن قیام حضرت مهدی (علیه‌السلام) تصریح کرده و می‌گوید:
«لا شک فی ان المهدی یخرج فی آخرالزمان من غیر تعیین لشهر وعام لما تواتر من الاخبار فی الباب واتفق علیه جمهور الامة سلفا عن خلف الا من لا یعتد بخلافة»؛
[۱۹] قنوجی، محمد صدیق خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۸۲، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
«در این‌که حضرت مهدی (علیه‌السلام) در تاریخ غیر معلومی در آخرالزمان قیام خواهد کرد شکی نیست؛ چراکه اخبار متواتری در این باب وارد شده و عموم امت اسلامی نسل‌ اندر نسل بر آن اتفاق دارند، مگر معدود کسانی که مخالفت آن‌ها قابل اعتنا نیست».
هم‌چنین قنوجی ضمن اعتراض شدید به ابن‌خلدون، تشکیک او در مسئله حضرت مهدی (علیه‌السلام) را ایستادگی در برابر احادیث مشهور متواتر دانسته و می‌گوید:
«فلا معنی للریب فی امر ذلک الفاطمی الموعود المنتظر المدلول علیه بالادلة بل انکار ذلک جراة عظیمة فی مقابلة النصوص المستفیضة المشهورة البالغة حد التواتر»؛
[۲۰] قنوجی، محمد صدیق خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۸۳، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
«پس درباره‌ مسئله آن فاطمی وعده داده شده که همه منتظر او هستند و ادله‌ای بر او دلالت دارد، شک و تردید معنا ندارد. بلکه انکار آن جرئت و جسارت بزرگی در برابر نصوص و احادیث مستفیضه مشهوری است که به حدّ تواتر می‌رسند».

۱.۳.۸ - کتانی

محمد بن جعفر کتانی از علمای اهل سنت در قرن حاضر به تواتر احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) تصریح کرده و می‌گوید: «و الحاصل ان الاحادیث الواردة فی المهدی المنتظر متواترة»؛ «و نتیجه این‌که احادیث وارد شده درباره حضرت مهدی منتظَر (علیه‌السلام) متواتر است».

۱.۳.۹ - رابطه العالم الاسلامی

«رابطة العالم اسلامی» که در حقیقت مرکز فرهنگی وهابیت است، در ماه می‌ سال ۱۹۷۶ میلادی رسماً اعلام کرد:
«فانّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً علی کل مسلم و هو جز من عقائد اهل السنة و الجماعة و لا ینکر ذلک الاّ کلّ جاهل او مبتدع»؛
[۲۲] من الرسالة المؤرخة فی ۲۱ مایو ۱۹۷۶، التی جات بتوقیع مدیر المجمع الفقهی الاسلامی محمد منتظر الکنانی.
«اعتقاد به ظهور مهدی، یک امری است واجب بر همه مسلمانان. و عقیده این، جزء عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و بدعت‌گذار، کسی نمی‌تواند این عقیده را انکار کند».

۱.۳.۱۰ - بن باز

«بن باز» (مفتی اعظم سابق عربستان سعودی) می‌گوید:
امر المهدی معلوم و الاحادیث فیه مستفیضة، بل متواترة و قد حکی غیر واحد من اهل العلم تواترها و هی متواترة تواترا معنویا، لکثرة طرقها و اختلاف مخارجها و صحابتها و رواتها و الفاظها، فهی ـ بحق ـ تدل علی ان هذا الشخص الموعود به امره ثابت و خروجه حق؛
[۲۳] مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، العدد ۳، السنة الاولی ۱۳۸۸، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد.
«قضیه مهدویت، قضیه روشنی است، احادیث در این‌باره مستفیض و بلکه متواتر هستند و عده زیادی از اهل علم تواتر آن را قائل شده‌اند و این احادیث؛ متواتر معنوی هستند؛ زیرا طرق، سند، الفاظ و راویان آن متعدد هستند و این احادیث حقیقتاً دلالت می‌کنند بر اینکه این شخص وعده داده شده و حکومتش ثابت و خروجش حق است».

۱.۳.۱۱ - آبری سجستانی

آبری سجستانی، از علمای اهل سنت در قرن چهارم به‌صراحت می‌گوید:
«قد تواترت الاخبار و استفاضت [بکثرة رواتها عن المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم)یعنی] فی المهدیـ وانه من اهل بیت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) وانه یملک سبع سنین ویملا الارض عدلاً وانه یخرج مع عیسی بن مریم و یساعده فی قتل الدجال بباب لد بارض فلسطین وانه یؤم هذه الامة و عیسی (صلی‌الله‌علیه) یصلی خلفه»؛ «قطعا احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) متواتر و مستفیض است و این بخاطر راویان فراوانی است که این احادیث را از حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند. این احادیث متواتر و مستفیض درباره این است که حضرت مهدی (علیه‌السلام) از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و حکومت آن حضرت هفت سال است و آن حضرت زمین را پُر از عدالت می‌کند و حضرت عیسی بن مریم برای کمک به حضرت مهدی (علیه‌السلام) و از بین بردن دجال خروج می‌کند و حضرت مهدی (علیه‌السلام) امامت می‌کند و حضرت عیسی پشت سر ایشان اقتدا خواهد کرد».

۱.۳.۱۲ - ابن قیم جوزیه

ابن قیم جوزیه به نقل از آبری با تأیید صحت روایات. ابن قیم جوزیه که از علمای حنبلی قرن هشتم هجری است، به نقل از آبری می‌گوید:
«و قد تواترت الاخبار و استفاضت عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بذکر المهدی وانه من اهل بیته وانه یملک سبع سنین وانه یؤم الارض عدلا وان عیسی یخرج فیساعده علی قتل الدجال وانه یؤم هذه الامة ویصلی عیسی خلفه»؛ «قطعاً احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) متواتر و مستفیض است و این بخاطر راویان فراوانی است که این احادیث را از حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند. این احادیث متواتر و مستفیض درباره این است که حضرت مهدی (علیه‌السلام) از اهل‌بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و حکومت آن حضرت هفت سال است و آن حضرت زمین را پُر از عدالت می‌کند و حضرت عیسی بن مریم برای کمک به حضرت مهدی (علیه‌السلام) و از بین بردن دجّال خروج می‌کند و حضرت مهدی (علیه‌السلام) امامت می‌کند و حضرت عیسی پشت سر ایشان اقتدا خواهد کرد».
او در ادامه تصریح می‌کند: «و الاحادیث علی خروج المهدی اصح اسنادا؛ و احادیث دال بر قیام حضرت مهدی (علیه‌السلام) سند صحیح‌تری دارند».

۱.۳.۱۳ - ابن‌حجر هیثمی

ابن‌حجر هیثمی تأیید قطعی بودن مهدویت، و نقل تواتر از آبری. ابن‌حجر هیثمی از دانشمندان سنّی قرن دهم در کتاب الصواعق المحرقه قیام حضرت مهدی (علیه‌السلام) را مسلّم و غیر قابل انکار و قبل از نزول حضرت عیسی دانسته و سپس قول آبری را نقل می‌کند:
«تنبیه الاظهر ان خروج المهدی قبل نزول عیسی (علیه‌السلام) و قیل بعده قال ابو الحسن الآبری قد تواترت الاخبار واستفاضت بکثرة رواتها عن المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بخروجه وانه من اهل بیته وانه یملا الارض عدلا وانه یخرج مع عیسی علی نبینا وعلیه افضل الصلاة والسلام فیساعده علی قتل الدجال بباب لد بارض فلسطین وانه یؤم هذه الامة ویصلی عیسی خلفه»؛ «تنبیه: آنچه آشکارتر به‌نظر می‌رسد این است که قیام حضرت مهدی (علیه‌السلام) قبل از فرود آمدن حضرت عیسی (علیه‌السلام) است و البته نظر (مورد مناقشه‌ای) آن را پس از قیام حضرت مهدی (علیه‌السلام) می‌داند. ابوالحسن آبُری چنین گفته است: احادیث متواتر است و راویان زیادی از حضرت مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این‌باره؛ یعنی درباره مهدی که او از اهل‌بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد، نقل کرده‌اند و این‌که او هفت سال بر روی زمین حکومت، زمین را از عدل و داد پر می‌کند و این‌که حضرت عیسی خروج می‌کند و حضرت مهدی را بر کشتن دجال کمک می‌کند».

۱.۳.۱۴ - یوسف بن زکی مزی

مزی به نقل از آبری: «مزی» که از بزرگترین علمای رجال الحدیث اهل سنت است، در کتاب تهذیب الکمال به نقل از آبری می‌نویسد:
«قال ابو الحسن الابری: قد تواترت الاخبار واستفاضت بکثرة رواتها عن المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم)، یعنی فی المهدی، وانه من اهل بیته، وانه یملک سبع سنین ویملا الارض عدلا، وانه یخرج عیسی بن مریم فیساعده علی قتل الدجال»؛ «ابوالحسن ابری گفته است: احادیث متواتر است و راویان زیادی از حضرت مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این‌باره؛ یعنی درباره مهدی که او از اهل بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد، نقل کرده‌اند و این‌که او هفت سال بر روی زمین حکومت، زمین را از عدل و داد پر می‌کند و این‌که حضرت عیسی خروج می‌کند و حضرت مهدی را بر کشتن دجال کمک می‌کند».

۱.۳.۱۵ - ابن‌حجر عسقلانی

ابن‌حجر عسقلانی به نقل از آبری: ابن‌حجر عسقلانی از دیگر دانشمندان رجال الحدیث اهل سنت در دفاع از احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام)، به نقل از «ابوالحسن الابری» گفته‌ است:
«و قد تواترت الاخبار واستفاضت عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بذکر المهدی وانه من اهل بیته وانه یملک سبع سنین وانه یؤم الارض عدلا وان عیسی یخرج فیساعده علی قتل الدجال وانه یؤم هذه الامة ویصلی عیسی خلفه»؛ «قطعاً احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) متواتر و مستفیض است و این بخاطر راویان فراوانی است که این احادیث را از حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند. این احادیث متواتر و مستفیض درباره این است که حضرت مهدی (علیه‌السلام) از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و حکومت آن حضرت هفت سال است و حضرت زمین را پُر از عدالت می‌کند و حضرت عیسی بن مریم برای کمک به حضرت مهدی (علیه‌السلام) و از بین بردن دجّال خروج می‌کند و حضرت مهدی (علیه‌السلام) امامت می‌کند و حضرت عیسی پشت سر ایشان اقتدا خواهد کرد».

۱.۳.۱۶ - سخاوی

سخاوی به نقل از آبری: سخاوی که از علمای اواخر قرن نهم و آغاز قرن دهم هجری است، به نقل از آبُری احادیث مهدویت را از جمله احادیث متواتر دانسته و تصریح می‌کند: الاحادیث المتواتره: ... وَ (ذکر) الْآبُرِیُّ فِی مَنَاقِبِ الشَّافِعِیِّ حَدِیثَ الْمَهْدِی؛ «و آبری در کتاب مناقب شافعی احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) را از احادیث متواتر ذکر می‌کند».

۱.۴ - کافر و فاسق بودن منکر حدیث متواتر

نظرات تعدادی از علمای اهل سنت را در متواتر بودن احادیث مهدویت دانستیم، بد نیست که نظریه عده‌ای دیگر از علمای اهل سنت را درباره انکار حدیث متواتر بدانیم:

۱.۴.۱ - محمد بن عبدالوهاب

۱. محمد بن عبدالوهاب در رساله خود منکر حدیث متواتر را فاسق شمرده:
... ومن انکر ذلک فقد انکر المتواتر وحال منکره معلوم اقل مراتبه ان یکون فاسقاً؛ ... و کسی‌که آن را انکار کند، پس متواتر را انکار کرده است و حالی منکر متواتر معلوم است و کمترین مراتب آن این است که فاسق است».

۱.۴.۲ - کتاب الفتاوی الهندیه

۲. در کتاب «الفتاوی الهندیه» نیز آمده است:
«وَمَنْ اَنْکَرَ الْمُتَوَاتِرَ فَقَدْ کَفَرَ؛ وکسی‌که متواتر را انکار کند، کافر شده است».
جالب است که برخی از علمای سنی تصریح کرده‌اند کسی که منکر ظهور حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) شود، کافر شده است.

عن جابر بن عبدالله رضی الله عنه قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ومن انکر نزول عیسی ابن مریم (علیه‌السلام) فقد کفر ومن انکر خروج الدجال فقد کفر؛ از جابر بن عبدالله نقل شده است که رسول خدا فرمود: هرکس خروج مهدی را انکار کند، به‌درستی که کافر شده به آن‌چه‌ که بر محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده است. هر کس نزول عیسی بن مریم و خروج دجال را منکر شود، کافر شده است.

حال با توجه به ادعای تواتری که در سخنان عده‌ای از علمای اهل سنت موجود است و عده‌ای نیز منکر احادیث متواتر را فاسق یا کافر دانسته‌اند، آیا تردید یا انکار احادیث مهدویت می‌تواند قابل قبول باشد؟


اشکال دوم ابن‌خلدون بر روایات مهدویت تقدیم جرح بر تعدیل است: ابن‌خلدون برای تقویت دیدگاه خود در تضعیف احادیث امام مهدی، گفته است: والجرح مقدم علی التعدیل؛ جرح و تضعیف اسناد حدیث، بر تصحیح و تأیید آن اسناد مقدّم است.
وی ادعا دارد در تمام روایات مهدویت افرادی هستند که دچار تضعیف هستند، و این تضعیف بر توثیق مقدم شده و روایات مهدویت از کار می‌افتد! در توضیح این مطلب به اختصار باید گفت: در علم الحدیث، بحثی مطرح است که اگر یک راوی به‌وسیله برخی نکوهیده، و از طرف برخی دیگر ستوده شود و به‌عبارت علمی، اگر تعارض بین جرح و تعدیل پدید آمد، چه باید کرد؟ در حل این تعارض، چند قول را آورده‌اند که سیوطی آن‌ها را آورده است، یکی از آن اقوال، همان است که ابن‌خلدون به آن اشاره کرده است:
(واذا اجتمع فیه) ‌ای الراوی (جرح) مفسر (وتعدیل فالجرح مقدم) ولو زاد عدد المعدل هذا هو الاصح عند الفقهاء والاصولیین؛ وقتی که در یک راوی، جرح تفسیرکننده و تعدیل، با هم جمع شوند، جرح بر تعدیل، مقدم است اگرچه تعداد تعدیل کننده‌ها بیش‌تر باشد، این قول، در نزد فقها و اصولیین، صحیح‌تر است.

۲.۱ - پاسخ

در ادامه به این شبهه ابن‌خلدون از چند جهت پاسخ می‌دهیم:

۲.۱.۱ - عدم صلاحیت تضعیف روایات

عبدالمحسن العباد، از علمای معاصر سنی مذهب در پاسخ ابن‌خلدون گفته است که او اصلا صلاحیت تضعیف روایات را ندارد:
وانما حکم علی اکثرها بالضعف وهو لیس اهلا للحکم لکونه لیس من اهل الاختصاص؛ ابن‌خلدون حکم به ضعیف بودن احادیث مهدی کرده است و حال این‌که وی صلاحیت تضعیف آن‌ها را ندارد؛ زیرا او متخصص در علوم حدیث نیست.

۲.۱.۲ - تصحیح ابن‌خلدون بر راویان مهدویت

ب. ‌بسیاری از روایات مهدویت توسط خود ابن‌خلدون تصحیح شده‌اند! گذشت که خود ابن‌خلدون، بسیاری از روایات مهدویت را تصحیح سندی کرده است! ‌پس این اشکال در مورد آن روایات وارد نیست.

۲.۱.۳ - عدم تأثیر تضعیف سندی در روایت متواتر

ج. وقتی روایتی متواتر شد، دیگر تضعیف سندی در مورد آن معنی ندارد! یکی از مسائل که ابن‌خلدون از آن غفلت یا تغافل داشته است، این است که در مسئله مهدویت، روایات به حد تواتر می‌رسد، و تواتر یقین‌آور است! ‌و وقتی روایتی یقین‌آور بود، دیگر نیازی به بحث ظنی حجیت سند آن نیست (بحث تصحیح سندی، ظن معتبر است، و بحث تواتر، مسئله یقین؛ و یقین از ظن معتبر قوی‌تر است!)


۲.۱.۴ - اختلاف در تقدیم جرح بر تعدیل

د. اختلاف علمای اهل سنت در معنی تقدیم جرح بر تعدیل و یا مخالف با آن. این نظر که ابن‌خلدون ادعا کرده است، در نظر غالب علمای اهل سنت به صورت مطلق صحیح نیست: گروهی اعتقاد به تقدیم تعدیل بر جرح در صورت بیش‌تر بودن معدلین دارند.

باید گفت: در کنار این قول، چند قول دیگر نیز وجود داردکه یکی از آن‌ها این است که: اگر تعداد تعدیل کننده‌ها بیش‌تر باشد، قول تعدیل کننده مقدّم است و سیوطی این قول را نیز آورده است: وقیل ان زاد المعدلون قدم التعدیل. و گفته شده که اگر تعداد تعدیل‌کننده‌ها بیش‌تر باشد، قول تعدیل‌کننده مقدّم است.
جرح در صورتی مقدم است که اجتهادی نباشد! و مستند به دلیل باشد از این گذشته، بعضی از کسانی هم که دیدگاه اول (تقدیم جرح بر تعدیل) را قبول کرده‌اند آن را به صورت مطلق و کلی نپذیرفته‌اند؛ همچان‌که سیوطی از ابن ابن دقیق العید نقل کرده است که وی بر این قاعده قید زده است:

و قیده ابن‌دقیق العید بان یبنی علی امر مجزوم به لا بطریق اجتهادی کما اصطلح علیه اهل الحدیث فی الاعتماد فی الجرح علی اعتبار حدیث الراوی بحدیث غیره والنظر الی کثرة الموافقة والمخالفة؛ و ابن‌دقیق العید، این امر را مقید کرده است، به‌ این صورت که باید علت جرح امری قطعی باشد و نه این‌که شخصی با اجتهاد خود او را جرح کرده باشد؛ همان‌طور که اهل حدیث نیز این‌چنین قراردادی بین خود دارند که روایت یک شخص را به خاطر (موافقت یا مخالفت با) روایات دیگر جرح کرده و یا نظر به کثرت موافقت و مخالفت می‌کنند (و به این دلیل، به صورت اجتهادی حکم به جرح یا عدم آن می‌کنند).

در این‌جا مناسب است سخنی را از سبکی شافعی در تحلیل و توضیح چگونگی قبول جرح در مورد راویان احادیث ذکر کنیم که چگونه او این خطر را احساس می‌کرده است:
فانک اذا سمعت ان الجرح مقدم علی التعدیل ورایت الجرح والتعدیل وکنت غرا بالامور او فدما مقتصرا علی منقول الاصول حسبت ان العمل علی جرحه فایاک ثم ایاک والحذر کل الحذر من هذا الحسبان بل الصواب عندنا ان من ثبتت امامته وعدالته وکثر مادحوه ومزکوه وندر جارحه وکانت هناک قرینة دالة علی سبب جرحه من تعصب مذهبی او غیره فانا لا نلتفت الی الجرح فیه ونعمل فیه بالعدالة والا فلو فتحنا هذا الباب او اخذنا تقدیم الجرح علی اطلاقه لما سلم لنا احد من الائمة اذ ما من امام الا وقد طعن فیه طاعنون وهلک فیه‌ هالکون.
هرگاه شنیدی که جرح مقدم است بر تعدیل و جرح و تعدیل را دیدی و فریب قاعده را خوردی و اکتفا کردی بر اصول (قواعد) و گمان کردی که برحسب جرح باید عمل کنی، برحذر باش که بر طبق‌ گمان خود عمل کنی، بلکه حق در نزد ما این است که هر کسی که عدالتش ثابت شود و مدح‌کنندگان او زیاد و جرح کنندگان او کم باشند و قرینه‌ای هم وجود داشته باشد که سبب جرحش به سبب تعصب مذهبی یا غیر آن بوده، به جرح درباره او توجه نکرده، بنا را بر عدالت او می‌گذاریم. اگر این باب گشوده شود و به طور مطلق جرح را بر تعدیل مقدم بداریم، هیچ‌یک از راویان بزرگ، در امان نخواهند ماند؛ زیرا به‌هر‌حال درباره هریک از آنان از طرف برخی افراد ایرادها و طعن‌هایی وارد شده است.

وی از ابن عبدالبر نقل می‌کند که در این‌باره گفته است:
ثم قال ابو عمر... ان من ثبتت عدالته وصحت فی العلم امامته وبالعلم عنایته لم یلتفت فیه الی قول احد الا ان یاتی فی جرحته ببینة عادلة تصح بها جرحته علی طریق الشهادات؛ ابن عبدالبر گفته است ... کسی که عدالت او اثبات شده و پیشوایی او در علم، مورد قبول باشد ... به سخن هیچ‌کس درباره‌اش توجهی نمی‌شود، مگر جرح او با بینه‌ای عادل که جرح یا سخن او صحیح باشد، به صورت شهادت اثبات شود.

۲.۲ - اشکالات غیرمعتبر رجالی

اشکالات رجالی ابن‌خلدون، اشکالات اجتهادی و غیر معتبر است. با توجّه به آن چه ذکر شد، روشن می‌شود که «الجرح مقدم علی العدیل» قاعده کلّی نیست که بتوانیم در همه‌جا از آن استفاده کنیم. ازاین‌رو این استناد ابن‌خلدون به صورت عام غیر قابل قبول است؛ به‌ویژه در مورد احادیث امام مهدی که تضعیف وی از برخی از راویان آن، بیش‌تر جنبه تعصبی و فرقه‌ای داشته که همان‌گونه که پیش‌تر ذکر کردیم، چنین جرحی نزد اهل نظر اعتبار ندارد. متاسفانه ابن‌خلدون حداقل در مورد ۵ نفر از این راویان براساس شیعی بودن داوری کرده که عبارت‌اند از:

۱. قطن بن خلیفه که درباره او گفته است:
و قطن بن خلیفة و ان وثقه احمد و یحیی ابن القطان وابن معین والنسائی وغیرهم الا ان العجلی قال حسن الحدیث وفیه تشیع قلیل وقال ابن معین مرة ثقة شیعی؛ قطن بن خلیفه را اگر چه احمد بن حنبل و یحیی بن قطان و ابن معین و نسائی و غیر این‌ها توثیق کرده‌اند، ولی «عجلی» گفته است که وی حسن الحدیث است و در او کمی شیعه بودن است و ابن معین یک مرتبه اورا ثقه شیعه دانسته است.

۲. عمار الدُهْنی که اسم وی را عمار الذهبی آورده و گفته است:
مع ما ینضم الی ذلک من تشیع عمار الذهبی وهو وان وثقه احمد وابن معین وابو حاتم النسائی وغیرهم فقد قال علی بن المدنی عن سفیان ان بشر بن مروان قطع عرقوبیه قلت فی‌ای شیء قال فی التشیع؛ بخاری از وی حدیثی نقل نکرده است با این‌که درباره عمار الذهبی تشیع او نیز منضم می‌شود (ضعف وی را شدید می‌کند) و اگر چه احمد و ابن معین و ابوحاتم نسائی و غیراینها او را ثقه دانسته‌اند، ولی علی بن مدنی عن سفیان نقل کرده است که بشر بن مروان دو استخوان پای او را قطع کرد، گفتم برای چه چیزی؟ گفت: به جهت تشیع او.

۳.‌ هارون که درباره وی نیز آورده است:
سکت ابوداود علیه وقال فی موضع آخر فی‌ هارون هو من ولد الشیعة؛ ابوداوود در‌باره وی سکوت کرده است و در جای دیگر از کتابش گفته است که او از فرزندان شیعه است.

۴. عبدالرزاق بن همام: و کان مشهوراً بالتشیع. فیه عبدالرزاق بن همام وکان مشهورا بالتشیع؛
در این حدیث عبدالرزاق بن همام است و او مشهور به تشیع است.

۵. یزید بن ابی زیاد که وی را از بزرگان شیعه دانسته است:
و یزید بن ابی زیاد... وقال محمد بن الفضیل من کبار ائمة الشیعة؛ یزید بن ابی زیاد... که محمد بن فضیل درباره وی گفته که او از بزرگان پیشوایان حدیثی شیعه بوده است.

بنابراین نمی‌توان به استناد این که یک راوی را با انگیزه‌های فرقه‌ای و تعصبی تضعیف کرده‌اند، اصل حدیث را زیر سؤال ببریم و از حجیت بیندازیم بدون توجه به این‌که دیگران این شخص را توثیق کرده‌اند. راستی اگر چنین روشی معمول شود، آیا می‌توان یک نفر از راویان احادیث اهل سنت را از این قاعده مستثنا دانست؟ کم‌تر راوی از راویان اهل سنت را می‌توان یافت که یک یا چند نفر او را تضعیف نکرده باشند. و اگر بخواهیم قاعده «الجرح مقدم علی التعدیل» به صورت کلی و درباره تمام راویان سنی مذهب اعمال کنیم، روایتی برای استنباط احکام شرعی باقی نمی‌ماند.

۲.۳ - تضعیف راویان صحیحین

ابن‌خلدون و تضعیف راویان صحیحین به خاطر از کار‌انداختن احادیث مهدویت: در پایان این قسمت، ذکر این نکته خالی از فایده نیست و آن این‌که ابن‌خلدون که در همین مقدمه، صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتاب‌های صحاح و سنن را می‌ستاید و آن‌ها را مهمترین کتاب‌های حدیثی معرفی می‌کند، شروط پذیرش راوی را به‌ویژه در صحیحین مقبول و معتبر نزد همه عالمان اهل سنت می‌شمارد:

لان الشروط التی اعتمدها البخاری ومسلم فی کتابیهما مجمع علیها بین الامة کما قالوه وشروط الطحطاوی غیر متفق علیها... فلهذا قدم الصحیحان بل وکتب السنن المعروفة علیه لتاخر شرطه عن شروطهم ومن اجل هذا قیل فی الصحیحین بالاجماع علی قبولهما من جهة الاجماع علی صحة ما فیهما من الشروط المتفق علیها؛ زیرا شروط پذیرش راوی که بر آن، بخاری و مسلم در کتابشان اعتماد کرده‌اند، مقبول و معتبر و مجمع علیه در نزد همه عالمان اهل سنت می‌باشد، هم‌چنان‌که گفته‌اند، ولی شروط طحطاوی متفق علیه نمی‌باشد ... و برای همین صحیحین و کتاب‌های سنن دیگر بر کتاب طحطاوی مقدم است، برای این‌که شرط طحطاوی در پذیرش روایت از شروط بخاری و مسلم و صاحبان سنن دیگر متاخر است و برای همین است که در مورد صحیحین گفته شده است که اجماع در مقبول بودن آن‌ها وجود دارد به جهت اجماع در قبول شروط صحیحین که متفق علیه است. در این‌جا باید به ابن‌خلدون گفت که گویا خبر نداری که تعدادی از این راویان احادیث مهدی (علیه‌السلام) که در این بخش از کتاب شما جرح و تضعیف شده‌اند، از رجال یکی از صحیحین یا هر دو صحیح هستند؛ مانند:

۱. عکرمة بن عمار العجلی: ابن‌حجر در کتابش «تهذیب التهذیب» وی را از رجال صحیح بخاری و مسلم می‌شمارد:
خت م ۴ البخاری فی التعالیق و مسلم و الاربعة عکرمة بن عمار العجلی ابو عمار الیمامی بصری الاصل.
[۴۵] ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۳۲، ناشر: دارالفکر ـ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ ـ ۱۹۸۴ م.
بخاری تعلیقا و مسلم و چهار صحاح دیگر از عکرمة بن عمار العجلی ابوعمار یمامی که اصلیتش از بصره است، روایت کرده‌اند.

و هم‌چنین کتاب «رجال صحیح بخاری» نیز وی را از رجال بخاری شمرده است: ۱۲۷۶ عکرمة بن عمار العجلی الیمامی کنیته ابو عمار؛ عکرمة بن عمار العجلی از یمامه است و کنیه‌اش ابوعمار است.

۲. یزید بن ابن زیاد الهاشمی: ابن‌حجر در کتاب تقریب التهذیب وی را از رجال بخاری و مسلم می‌داند:
۷۷۱۷ یزید بن ابی زیاد الهاشمی ... خت م؛ یزید بن ابی‌زیاد الهاشمی ... بخاری تعلیقا و مسلم از او روایت کرده‌اند.

۳. عمرو بن ابی قیس: ابن‌حجر عسقلانی وی را از رجال بخاری شمرده است:
۵۱۰۱ عمرو بن ابی قیس الرازی الازرق کوفی نزل الری... خت؛ عمرو بن ابی‌قیس الرازی الازرق؛ از اهل کوفه است و در ری ساکن شد ... بخاری تعلیقاّ از او روایت کرده است.

و هم‌چنین «مزی» در «تهذیب الکمال» وی را جزء رجال صحیح بخاری می‌داند:
خت ۴: عَمْرو بن اَبی قیس الرازی الازرق... استشهد به البخاری وروی له الاربعة؛ بخاری تعلیقا از عَمْرو بن اَبی قیس الرازی الازرق روایت کرده است ... و بخاری به او استشهاد کرده است و صحاح اربعه از او روایت کرده‌اند.

۴. اسد بن موسی. ابن‌حجر عسقلانی وی را از رجال بخاری شمرده است:
۳۹۹. اسد بن موسی بن ابراهیم بن الولید بن عبد الملک بن مروان الاموی اسد السنة صدوق ... خت د س؛ اسد بن موسی بن ابراهیم بن الولید بن عبدالملک بن مروان اموی، اسد السنه، صدوق و راستگو است... (بخاری تعلیقا ـ ابوداود ـ النسائی از او روایت کرده‌اند.)

نکته مهمی که لازم است در این‌جا مورد توجه قرار گیرد این است که: تعدادی از روایات مهدویت که ابن‌خلدون آن‌ها را ضعیف دانسته است، به سبب وجود یکی از این چند نفر در سند آن احادیث بوده؛ در حالی که همین چند نفر در سند روایاتی از هر دو صحیح بخاری و مسلم و یا یکی از صحیحین و نیز دیگر کتب معتبر اهل سنت حضور دارند. البته ابن‌خلدون با زیرکی و هوشمندی به‌منظور گریز، بلکه پیش‌گیری از این اشکال، عباراتی بدین معنا می‌نگارد:

ولا تقولن مثل ذلک ربما یتطرق الی رجال الصحیحین فان الاجماع قد اتصل فی الامة علی تلقیهما بالقبول والعمل بما فیهما وفی الاجماع اعظم حمایة واحسن دفعا؛ مگو که مانند این (عیوب) چه بسا در راویان دو صحیح (بخاری و مسلم) نیز راه یافته است؛ زیرا در میان امت، به اجماع، اخبار این دو کتاب مقبول است و به آن‌ها عمل می‌کنند، و اجماع، خود، نیکوترین دفاع و بزرگ‌ترین حمایت از حقیقت به شمار می‌آید.

اما باید به این قاضی شهیر گفته شود که عالمان فریقین، در موضوع مهدویت نیز «اجماع» کرده‌اند؛ چنان‌که متن عبارات آنان پیش‌تر نقل شد که احادیث موضوع مهدویت را متواتر می‌دانستند. چگونه است که شما درباره «صحیحین»، اجماع را نیکوترین و بزرگ‌ترین مدافع می‌دانید؛ اما در اعتقاد به ظهور منجی، همین اجماع، بی اثر و بدون ثمر می‌شود؟! با این‌که درباره کتب بخاری و مسلم، فقط علمای اهل سنت اجماع کرده‌اند، نه شیعیان، برخلاف اعتقاد به مهدی که همه فرقه‌های اسلامی بر آن اجماع کرده‌اند. آیا این گونه داوری قابل توجیه است؟


یکی دیگر از منکران باور مهدویت، نویسنده معاصر سنی‌مذهب، محمد بن رشید، مشهور به رشید رضا است که تلاش کرده است با شبهه‌پراکنی گوناگون، این اعتقاد مسلمانان را خدشه‌دار نشان دهد.

۳.۱ - تعارض روایات مهدویت

شبهه اول: تعارض روایات مهدویت: وی در تفسیرش آورده است:
واما التعارض فی احادیث المهدی فهو اقوی واظهر والجمع بین الروایات فیه اعسر والمنکرون لها اکثر والشبهة فیها اظهر. و اما تعارض در احادیث مهدی قوی‌تر و آشکارتر و جمع بین روایات در آن مشکل‌تر و انکارکنندگان آن بیش‌تر و شبهه آن آشکارتر است.

و در جای دیگر آورده‌اند:
اَنَّ اَحَادِیثَ الْمَهْدِیِّ لَا یَصِحُّ مِنْهَا شَیْءٌ یُحْتَجُّ بِهِ، وَاَنَّهَا مَعَ ذَلِکَ مُتَعَارِضَةٌ مُتَدَافِعَةٌ. هیچ‌یک از روایات مهدی، روایات صحیحی نیست که بتوان به آن احتجاج کرد؛ بااین‌حال با یکدیگر متعارض و غیر قابل جمع هستند.

۳.۱.۱ - پاسخ ناصرالدین البانی

ناصرالدین البانی در پاسخ می‌گوید: تعارض فرع اعتبار روایات است، ولی روایات مخالف مهدویت اصلاً معتبر نیست!
قبل از این‌که به این شبهه و سایر شبهات رشیدرضا پاسخ دهیم خوب است متذکر شویم که پاسخ محمد ناصرالدین البانی (که از وی به «بخاری دوران» تعبیر می‌کنند) ما را از سایر پاسخ‌ها به شبهه رشیدرضا بی‌نیاز می‌کند، مخصوصا که وی تصریح به خطای گفتار رشیدرضا در این زمینه نموده است. وی در پاسخ به کسی که از او خواسته بوده که برای مرتبه دوم کتاب‌های رشیدرضا و محمد عبدالله السمان، را مطالعه نماید، نوشته است:
نعم لقد کنت علی علم بما کتبه الشیخ رشید ـ رحمه الله ـ وکذا بماکتبه الاستاذ السمان فی کتابه الذی اسماه " الاسلام المصفی "! وانا اجزم بخطا ما کتباه فی هذه المسالة.
[۵۴] ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، مقاله «حول المهدی ( (علیه‌السلام)، چاپ دمشق، سال ۱۳۷۱هـ ق.
بله من آگاهم به آنچه که شیخ رشیدرضا و استاد سمان در کتابش «الاسلام المصفی» نوشته است و من یقین دارم به خطای آنچه که آن دو نفر در این مسئله نوشته‌اند.

ناصرالدین البانی سپس در پاسخ به شبهه تعارض روایات مهدویت می‌نویسد:
وقد اعلها السید بعلة اخری وهی التعارض! وهذه علة مدفوعة لانالتعارض شرطه التساوی فی قوة الثبوت، واما نصب التعارض بین قوی وضعیف فمما لا یسوغه عاقل منصف، والتعارض المزعوم من هذا القبیل.
[۵۵] ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، ص۶۴۳، مقاله «حول المهدی ( (علیه‌السلام)، چاپ دمشق، سال ۱۳۷۱هـ ق.
و سیدمحمد رشیدرضا احادیث مهدویت را به علت تعارض تضعیف کرده است، این تضعیف مردود است؛ زیرا شرط تعارض، مساوی بودن در قوّت و ثابت بودن است؛ اما تعارض بین قوی و ضعیف را هیچ عاقل با انصافی جایز نمی‌شمارد و تعارضی که در این‌جا مورد گمان وی است از این قبیل است.

۳.۲ - تعارض در جزئیات مسئله مهدویت

شبهه دوم: در جزئیات مسئله مهدویت تعارض وجود دارد! سپس رشیدرضا تعارض در جزئیات و خصوصیات حضرت مهدی را به‌عنوان نمونه‌ای از تعارض در احادیث مهدویت می‌آورد:
ولاجل ذلک کثر الاختلاف فی اسم المهدی ونسبه وصفاته واعماله وکان لکعب الاحبار جولة واسعة فی تلفیق تلک الاخبار. مِنْهَا: اَنَّ اَشْهَرَ الرِّوَایَاتِ فِی اسْمِهِ وَاسْمِ اَبِیهِ عِنْدَ اَهْلِ السُّنَّةِ اَنَّهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، وَفِی رِوَایَةٍ: اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، وَالشِّیعَةُ الْاِمَامِیَّةُ مُتَّفِقُونَ عَلَی اَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیَّ وَهُمَا الْحَادِی عَشَرَ وَالثَّانِی عَشَرَ مِنْ اَئِمَّتِهِمُ الْمَعْصُومِینَ، وَیُلَقِّبُونَهُ بِالْحُجَّةِ وَالْقَائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ. و برای همین تعارض در اخبار مهدی می‌باشد که در اسم مهدی و نسب او و صفات او و اعمال او اختلاف زیاد شده است و برای کعب‌الاحبار فرصت وسیعی پیش آمده است برای تلفیق آن احادیث. از آن اختلاف احادیث این است که از مشهورترین روایات درباره اسم مهدی و اسم پدرش در نزد اهل سنت این است که او محمد بن عبدالله است و در یک روایتی: احمد بن عبدالله است و شیعه امامیه متفق القول هستند براینکه فرزند امام عسکری (علیه‌السلام) است که این دو یازدهم و دوازدهم از امامان معصومشان است و ایشان (مهدی) را لقب داده‌اند به «الحجة» و «القائم» وَ «المنتظَر».

۳.۲.۱ - پاسخ شبهه

وقتی اصل ثابت شده است، تعارض در جزئیات اصل را زیر سوال نمی‌برد! در این‌جا پاسخی که ما می‌دهیم این است که: بر فرض که ما همه احادیث در باب مهدویت را از نظر قوت و ضعف مساوی بدانیم و متعارض بودن آن‌ها را را بپذیریم؛ این تعارض در جزئیات و خصوصیات حضرت مهدی می‌باشد و در اصل و اساس اعتقاد به مهدویت هیچ‌گونه تعارضی در بین اخبار و روایات نمی‌باشد و حال این‌که ما روایاتی که مهدی را غیر از فرزند امام عسکری (علیه‌السلام) می‌داند را قبول نداریم.

۳.۳ - نقل احادیث مهدویت فقط از شیعه

شبهه سوم: احادیث مهدویت، تنها از طریق شیعه نقل شده است! رشید رضا می‌نویسد:
اَنَّ اَحَادِیثَ الْمَهْدِیِّ لَا یَصِحُّ مِنْهَا شَیْءٌ یُحْتَجُّ بِهِ... وَاَنَّ مَصْدَرَهَا نَزْعَةٌ سِیَاسِیَّةٌ شِیعِیَّةٌ مَعْرُوفَةٌ، وَلِلشِّیعَةِ فِیهَا خُرَافَاتٌ مُخَالِفَةٌ لِاُصُولِ الدِّینِ لَا نَسْتَحْسِنُ نَشْرَهَا فِی هَذَا التَّفْسِیر. احتجاج کردن به هیچ‌کدام از احادیث مهدویت صحیح نیست، ... و جایگاه صدور آن‌ها انگیزش سیاسی معروف شیعه است و برای شیعه در آن‌ها خرافاتی است که مخالف اصول دین است که انتشار آن در این تفسیر خوب نیست.

۳.۳.۱ - پاسخ البانی

پاسخ ناصرالدین البانی به این شبهه: بسیاری از اسانید مهدویت ربطی به شیعیان ندارد! البانی در پاسخ می‌نویسد:
هذا ثم ان السید رشید او غیره لم یتتبعوا ما ورد فی المهدی منالاحادیث حدیثاً حدیثاً، ولا توسعوا فی طلب ما لکل حدیث منها منالاسانید، ولو فعلوا لوجدوا فیها ما تقوم به الحجة حتی فیالامور الغیبیة التی یزعم البعض آن‌ها لا تثبت الا بحدیث متواتر! مما یدلک علی ذلک ان السید رشید ـرحمه اللهـ ادعی ان اسانیدهالا تخلو عن شیعی! مع ان الامر لیس کذلک علی اطلاقه، فالاحادیثالاربعة التی اوردتها لیس فیها رجل معروف بالتشیع، علی انه لوصحت هذه الدعوی لم یقدح ذلک فی صحة الاحادیث لان العبرة فی الصحةانما هو الصدق والضبط، واما الخلاف المذهبی فلا یشترط فی ذلککما هو مقرر فی مصطلح علم الحدیث ولهذا روی الشیخان فی صحیحیهمالکثیر من الشیعة وغیرهم من الفرق المخالفة واحتجا باحادیث هذاالنوع.
[۵۸] ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، ص۶۴۳، مقاله «حول المهدی ( (علیه‌السلام)، چاپ دمشق، سال ۱۳۷۱هـ ق.

رشیدرضا و غیر او احادیث مهدویت را یکی یکی جستجو نکردند و تلاش برای اسانید هریک از احادیث نکردند و اگر تلاش می‌کردند، هر آیینه می‌یافتند آنچه را که با آن حجت اقامه می‌شود حتی در امور غیبی که به گمان بعضی‌ها، درآن امور غیبی فقط حدیث متواتر ثابت و حجت است، و دلیل این مطلب برای شما این است که: رشیدرضا ادعا کرده است که: «سندهای احادیث مهدویت خالی از اشخاص شیعه نمی‌باشد» و حال این‌که می‌بینیم که به‌طو ر مطلق این‌طور نیست؛ زیرا احادیث چهارگانه‌ای که (پیش از این) آوردم در آن‌ها فردی که معروف به تشیع باشد نبود (چهار حدیث درباره حضرت مهدی را در قبل از این آورده بود) و بر فرض که اگر این ادعای رشید رضا در شیعی بودن اسانید این احادیث صحیح هم بود، ضرری به صحیح بودن احادیث مهدویت نمی‌زد، زیرا معیار در صحیح بودن احادیث، راست بودن آن و ضابط بودن راوی آن‌ها می‌باشد، واما مخالف مذهب بودن راوی حدیث؛ هرگز در مورد قبول بودن آن شرط نیست؛ هم‌چنان‌که این مطلب در علم الحدیث (علم رجال و درایه) ثابت شده است، برای همین نیز بخاری و مسلم در کتابشان احادیث زیادی از مخالفین مذهب را آورده‌اند و به این نوع از احادیث احتجاج کرده‌اند.

۳.۴ - نقل نشدن احادیث مهدویت در صحیحین

شبهه چهارم: (نقل نشدن احادیث مهدویت در صحیح بخاری و مسلم): رشید رضا گفته است:
ولذلک لم یعتد الشیخان بشئ من روایاتها فی صحیحیهما. و برای همین بخاری و مسلم در صحیح‌شان به چیزی از روایات آن (مهدویت) اعتنا نکرده‌اند.

۳.۴.۱ - پاسخ اول، عدم ضعف به‌سبب عدم بیان

در پاسخ به این کلام رشید رضا چند مطلب لازم به یادآوری است:
پاسخ اول: یافت نشدن حدیثی در صحیحین دلیلی بر ضعف آن نمی‌باشد: روشن است که اگر حدیثی در صحیح بخاری و مسلم یافت نشد، هرگز دلیلی بر ضعف آن حدیث در نزد آن دو (بخاری و مسلم) نیست؛ زیرا هرگز از بخاری و مسلم چنین نقل نشده است که گفته باشند همه احادیث صحیح را جمع‌آوری کرده‌اند و چیزی از احادیث صحیح باقی نمانده است، بلکه آنان درصدد جمع‌آوری همه احادیث صحیح نبوده‌اند و از خود آن‌ها نیز نقل شده است که: «ما همه احادیث صحیح را نیاورده‌ایم».

۳.۴.۱.۱ - ابن‌حجر

ابن‌حجر عسقلانی در «مقدمه فتح الباری» به این مطلب تصریح کرده است:
و روی الاسماعیلی عنه قال لم اخرج فی هذا الکتاب الا صحیحا وما ترکت من الصحیح اکثر ... وقال ابو احمد بن عدی سمعت الحسن بن الحسین البزار یقول سمعت ابراهیم بن معقل النسفی یقول سمعت البخاری یقول ما ادخلت فی کتابی الجامع الا ما صح وترکت من الصحیح حتی لا یطول. اسماعیلی از بخاری روایت کرده است که بخاری گفت: در این کتاب نیاورده‌ام، مگر حدیث صحیح را و مقداری از احادیث صحیح را که (در این‌جا) نیاورده‌ام بیش‌تر است (از آنچه آورده‌ام) ... و ابراهیم بن معقل نسفی گفته است: از محمد بن اسماعیل (بخاری) شنیدم که می‌گفت: در این کتاب جامع (صحیح بخاری) چیزی را وارد نکردم، مگر آنچه که صحیح بوده است و از احادیث صحیح نیز مقداری نیاوردم تا کتاب طولانی نشود.

و ابن‌حجر عسقلانی در کتاب «تغلیق التعلیق» نیز از قول «ابراهیم بن معقل» عین همین مطلب را آورده است:

۳.۴.۱.۲ - ذهبی

ذهبی نیز به این مطالب اذعان دارد: اخبرنا ابن الخلال اخبرنا الهمدانی اخبرنا السلفی اخبرنا ابوعبدالله الرازی حدثنا عبدالله بن الولید اخبرنا احمد بن الحسن بن بندار اخبرنا ابو احمد بن عدی سمعت الحسن بن الحسین البزاز سمعت ابراهیم بن معقل سمعت البخاری یقول ما ادخلت فی هذا الکتاب الا ما صح وترکت من الصحاح کی لا یطول الکتاب. ابراهیم بن معقل گفت: شنیدم از محمد بن اسماعیل (بخاری) شنیدم که می‌گفت: در این کتاب جامع (صحیح بخاری) چیزی را وارد نکردم، مگر آنچه که صحیح بوده است و از ا حادیث صحیح نیز مقداری را نیاوردم تا کتاب طولانی نشود.

۳.۴.۱.۳ - نووی

نووی نیز در مقدمه شرح خود بر صحیح مسلم بر همین مطلب تأکید کرده است:
فانهما لم یلتزما استیعاب الصحیح بل صح عنهما تصریحهما بانهما لم یستوعباه وانما قصدا جمع جمل من الصحیح کما یقصد المصنف فی الفقه جمع جملة من مسائله لا انه یحصر جمیع مسائله؛ آن دو (بخاری و مسلم) ملتزم نشده‌اند که تمام احادیث صحیح را آورده‌اند؛ بلکه صحت دارد از آن دو تصریح بر این‌که همه احادیث صحیح را جمع‌آوری نکرده و تنها قصد جمع‌آوری تعدادی از احادیث صحیح را داشته‌اند، هم‌چنان‌که مؤلف کتاب فقه جمع‌آوری تعدادی از مسائل فقه (ابوابی از فقه) را قصد می‌کند نه این‌که تمام مسائل فقه را جمع کند.

۳.۴.۱.۴ - ابن‌صلاح

از دیگر نکاتی که واضح و روشن می‌کند که بخاری درصدد جمع‌آوری تمام احادیث صحیح نبوده است، این گفته ابن الصلاح در «علوم الحدیث» می‌باشد که وی از بخاری نقل کرده است:
وقد قال البخاری احفظ مائة الف حدیث صحیح ومائتی الف حدیث غیر صحیح. و بخاری گفته است: من صد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح از حفظ دارم.

ابن‌صلاح بعد از نقل این سخن بخاری می‌گوید:
وجملة ما فی کتابه الصحیح سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حدیثا بالاحادیث المتکررة وقد قیل آن‌ها باسقاط المکررة اربعة آلاف حدیث. «... با این‌که تمام آنچه در صحیحش آورده است ـ آن هم با به حساب آوردن احادیث مکرر، ۷۲۷۵ (هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج) حدیث است، و بنابر نقلی با حذف احادیث مکرر، تعداد آن، ۴۰۰۰ (چهار هزار) حدیث می‌باشد».

۳.۴.۱.۵ - حاکم نیشابوری

از دیگر شواهد و قرائنی که این موضوع را ثابت می‌کند، این است که حاکم نیشابوری که از محدثان بزرگ و معروف اهل سنت است، در کتاب «المستدرک علی الصحیحین»، صدها حدیث را آورده، و در آن‌ها تصریح نموده به این‌که براساس شرایط بخاری و مسلم و یا دست‌کم براساس شرط یکی از آن دو، این احادیث صحیح هستند، و حال این که آن صدها احادیث در صحیح بخاری و مسلم یافت نمی‌شوند:

ذهبی که از علمای بزرگ اهل سنت است در این‌باره می‌گوید: فی المستدرک شیء کثیر علی شرطهما وشیء کثیر علی شرط احدهما ولعل مجموع ذلک ثلث الکتاب. در مستدرک (حاکم نیشابوری) احادیث زیادی است بنابر شرط آن دو (بخاری و مسلم) و احادیث زیادی است بنابر شرط یکی از آن دو (بخاری و مسلم)، و شاید مجموع آن‌ها ثلث آن کتاب باشد.
ملاحظه می‌شود که چگونه این حدیث‌شناس معروف اهل سنت تصریح دارد به این‌که در کتابی غیر از صحیحین، احادیث فراوانی وجود دارد که صحیح هستند و در عین‌حال، بخاری و مسلم آن‌ها را نیاورده‌اند، پس اگر بر فرض که بخاری و مسلم احادیث مربوط به حضرت مهدی را نیاورده باشند، هرگز نمی‌تواند دلیل و شاهدی برای صحیح نبودن این احادیث قرار گیرد.

ابن‌صلاح نیز همین نکته (قرینه و شاهد) را در جواب ابن اخرم آورده است:
ثم ان ابا عبدالله بن الاخرم الحافظ قال قل ما یفوت البخاری ومسلما مما یثبت من الحدیث یعنی فی کتابیهما ولقائل ان یقول لیس ذلک بالقلیل فان المستدرک علی الصحیحین للحاکم ابی عبدالله کتاب کبیر یشتمل مما فاتهما علی شئ کثیر؛ ابوعبدالله ابن اخرم گفته است: روایت صحیح کمی است که بخاری و مسلم آن را در کتابشان نیاورده باشند، ولی باید کسی به او بگوید: احادیث صحیحی که در این روایت نیامده است کم نیست، مستدرک علی الصحیحین از حاکم ابوعبدالله نیشابوری، کتاب بزرگی است که احادیث زیادی را که در کتاب بخاری و مسلم نیامده است را دارد.

ابن‌صلاح چنین می‌گوید:
ثم ان الزیادة فی الصحیح علی ما فی الکتابین یتلقاها طالبها مما اشتمل علیه احد المصنفات المعتمدة المشتهرة لائمة الحدیث کابی داود السجستانی وابی عیسی الترمذی وابی عبد الرحمن النسائی وابی بکر بن خزیمة وابی الحسن الدارقطنی وغیرهم منصوصا علی صحته فیها ولا یکفی فی ذلک مجرد کونه موجودا فی کتاب ابی‌داود وکتاب الترمذی وکتاب النسائی وسائر من جمع فی کتابه بین الصحیح وغیره ویکفی مجرد کونه موجودا فی کتب من اشترط منهم الصحیح فیما جمعه ککتاب بن خزیمة. احادیث صحیح، افزون بر آنچه که در دو کتاب بخاری و مسلم وجود دارد، جوینده احادیث صحیح می‌تواند آن را در یکی از نوشته‌ها و مصنفات معتمد و مشهور امامان حدیث از جمله ابوداوود سجستانی و ابوعیسی ترمذی و ابوعبدالرحمن نسائی و ابوبکر بن خزیمه و ابوحسن دارقطنی و غیر این‌ها که تصریح دارند بر صحت آن احادیث پیدا کند.

روشن شد که حدیث صحیح فقط حدیثی نیست که در صحیح بخاری و مسلم هست؛ بلکه تصحیح حدیث و معتبر دانستن آن راه‌های مختلفی دارد، که یکی از آن راه‌ها وجود آن حدیث در این دو کتاب است، ولی این راه راه انحصاری نیست، هم‌چنان‌که سیوطی در تدریب الراوی به نقل از نواوی آورده است:
قال فما صححه ولم نجد فیه لغیره من المعتمدین تصحیحا ولا تضعیفا حکمنا بانه حسن. نواوی گفته: آنچه را که حاکم نیشابوری صحیح بداند و از غیر از او از معتمدین، تصحیح و تضعیفی در رابطه با ان ذکر نکرده باشد، ما حکم به صحیح بودن آن می‌کنیم.

۳.۴.۲ - پاسخ دوم، اشاره به مهدویت در صحیحین

پاسخ دوم: در احادیث صحیحین اشاره به حضرت مهدی (علیه‌السلام) شده است. درست است که در صحیحین حدیثی که به صراحت اسم حضرت مهدی در آن ذکر شده باشد، نیامده است، ولی در صحیح بخاری یک حدیث و در صحیح مسلم چند حدیث آمده، که با توجه به قرائن و شواهد، تردیدی وجود ندارد که منظور از این احادیث، حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌باشد و جز این، امکان تطبیقی دیگری، وجود ندارد:

۳.۴.۲.۱ - حدیث اول

در صحیح بخاری، کتاب الانبیاء، بَاب ۵۰ (بَاب نُزُولِ عِیسَی بن مَرْیَمَ عَلَیْهِمَا السَّلَام) آمده است:
۳۴۴۹ حدثنا بن بُکَیْرٍ حدثنا اللَّیْثُ عن یُونُسَ عن بن شِهَابٍ عن نَافِعٍ مولی ابی‌قَتَادَةَ الْاَنْصَارِیِّ اَنَّ اَبَا هُرَیْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) کَیْفَ اَنْتُمْ اذا نَزَلَ بن مَرْیَمَ فِیکُمْ وَاِمَامُکُمْ مِنْکُمْ. نافع مولای ابوقتاده انصاری از ابوهریره نقل می‌کند که وی گفت که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: شما چطور خواهید بود زمانی که پسر مریم (حضرت عیسی) فرود آید و در آن حال امام شما از خودتان باشد.
در صحیح مسلم نیز همین حدیث آمده است و سندش، غیر از دو نفر اول، همانند سند حدیثی است که بخاری آن را نقل کرده است:

۳.۴.۲.۲ - حدیث دوم

روایت دیگری در این زمینه فقط در صحیح مسلم آمده است:
۱۵۶ حدثنا الْوَلِیدُ بن شُجَاعٍ وَ هَارُونُ بن عبداللَّهِ وَحَجَّاجُ بن الشَّاعِرِ قالوا حدثنا حَجَّاجٌ وهو بن مُحَمَّدٍ عن بن جُرَیْجٍ قال اخبرنی ابو الزُّبَیْرِ اَنَّهُ سمع جَابِرَ بن عبد اللَّهِ یقول سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ من اُمَّتِی یُقَاتِلُونَ علی الْحَقِّ ظَاهِرِینَ الی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قال فَیَنْزِلُ عِیسَی بن مَرْیَمَ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فیقول اَمِیرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ لنا فیقول لَا اِنَّ بَعْضَکُمْ علی بَعْضٍ اُمَرَاءُ تَکْرِمَةَ اللَّهِ هذه الْاُمَّةَ. ابوالزبیر از جابر بن عبدالله انصاری شنیده است که جابر می‌گفت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: پیوسته گروهی از امت من تا روز قیامت بر حق می‌جنگند، فرمود: پس عیسی بن مریم فرود می‌آید، پس امیر آن‌ها به حضرت عیسی (علیه‌السلام) می‌گوید بیا و برای ما نماز بخوان، حضرت عیسی (علیه‌السلام) می‌گوید: نه؛ بعضی از شما (مسلمانان) برای بعضی دیگر امیر و حاکم هستید؛ به ‌جهت گرامی داشتن خداوند متعال این امت را (مسلمانان را).

این دو حدیث که متن آن‌ها نقل شد، تصریح دارند به این‌که در هنگام نزول حضرت عیسی (علی‌نبیناواله‌وعلیه‌السلام)، امام مسلمانان از خودشان خواهد بود؛ کنایه از این‌که حضرت عیسی (علی‌نبیناواله‌وعلیه‌السلام) امام مسلمانان نخواهد شد؛ بلکه امام مسلمانان از خودشان است، حال این پرسش پیش می‌آید که این امامی که در این دو حدیث بدان اشاره شد و اسمی از او به میان نیامده، چه کسی است؟

جواب این پرسش را می‌توان به راحتی از روایاتی که همین مضمون را نقل کرده‌اند ولی تصریح به نام آن حاکم و امام مسلمانان دارند؛ به دست آورد و از این راه می‌توان به راحتی فهمید که مقصود از امام در آن دو حدیثی که در صحیح بخاری و مسلم آمده؛ چه کسی است؟

در کتاب «المنار المنیف» از مسند ابواسامه نقل شده است:
وقال الحارث بن ابی‌اسامة فی مسنده حدثنا اسماعیل بن عبدالکریم حدثنا ابراهیم بن عقیل عن ابیه عن وهب بن منبه عن جابر قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ینزل عیسی بن مریم فیقول امیرهم المهدی تعال صل بنا فیقول لا ان بعضهم امیر بعض تکرمة الله لهذه الامة وهذا اسناد جید؛ حارث بن ابی‌اسامة در مسندش از جابر بن عبدالله انصاری روایتی را آورده است که جابر گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: عیسی بن مریم فرود می‌آید، پس امیر آن‌ها حضرت مهدی (علیه‌السلام) به حضرت عیسی (علیه‌السلام) می‌گوید بیا و برای ما نماز بخوان، حضرت عیسی (علیه‌السلام) می‌گوید: نه؛ بعضی از شما (مسلمانان) برای بعضی دیگر امیر و حاکم هستید؛ به جهت گرامی داشتن خداوند متعال این امت را (مسلمانان را). سند این روایت «جید» است.

بررسی سندی این حدیث:
۱. الحارث ابن ابی اسامة: ذهبی وی را «الحافظ الصدوق» دانسته است:
الحارث بن محمد ابن ابی اسامة و اسم ابی اسامة داهر الحافظ الصدوق العالم مسند العراق ... صاحب المسند المشهور. الحارث بن محمد ابن ابی‌اسامة و اسم ابواسامه، داهر است، حافظو راستگو و عالم مسند نویس عراق و صاحب مسند مشهور است.

۲. اسماعیل بن عبدالکریم: ذهبی در کتاب «الکاشف» آورده است:
۳۹۲ اسماعیل بن عبدالکریم بن معقل ... قال النسائی لیس به باس. اسماعیل بن عبدالکریم بن معقل ... نسائی گفته است که هیچ اشکالی در او نیست.

ابن‌حجر عسقلانی وی را «صدوق» دانسته است:
۴۶۴ اسماعیل بن عبدالکریم بن معقل بن منبه بالموحدة ابو هشام الصنعانی صدوق من التاسعة دفق. اسماعیل بن عبدالکریم بن معقل بن منبه ابوهسام صنعانی، صدوق (راستگو) از طبقه نهم است.

۳. ابراهیم بن عقیل: ذهبی در «الکاشف» آورده است:
۱۱۷ ابراهیم بن عقیل الیمانی ... وثق. ابراهیم بن عقیل بن معقل یمنی ... توثیق شده است.

ابن‌حجر عسقلانی وی را «صدوق» دانسته است:
۲۱۸ ابراهیم بن عقیل بن معقل الصنعانی صدوق من الثامنة. ابراهیم بن عقیل بن معقل صنعانی صدوق (راستگو) از طبقه هشتم است.

۴. ابیه (عقیل بن معقل): ذهبی گفته است که احمد بن حنبل وی را موثق دانسته است:
۳۸۵۹ عقیل بن معقل... وثقه احمد وقال کان قد قرا التوراة والانجیل والقرآن. عقیل بن معقل ... احمد بن حنبل وی را ثقه دانسته است و گفته است که تورات و انجیل و قرآن را خوانده است.

ابن‌حجر عسقلانی وی را «صدوق» دانسته است:
۴۶۶۴ عقیل بن معقل بن منبه الیمانی بن اخی وهب صدوق من السابعة. عقیل بن معقل بن منبه یمنی، پسر برادر وهب صدوق (راستگو) از طبقه هفتم است.

۵. وهب بن منبه: ذهبی در «الکاشف» وی را صدوق دانسته است:
۶۱۱۶ وهب بن منبه الصنعانی اخو همام ... صدوق صاحب کتب. وهب بن منبه الصنعانی برادر همام ... راستگو و صاحب کتاب‌ها است.

ابن‌حجر عسقلانی وی را ثقه دانسته است: ۷۴۸۵ وهب بن منبه بن کامل الیمانی ابوعبدالله الابناوی ... ثقة من الثالثة. وهب بن منبه بن کامل یمنی ابوعبدالله ابناوی ... ثقه است از طبقه سوم است.
ناصرالدین البانی نیز این حدیث را تصحیح کرده است:
[۹۲] البانی، محمد ناصرالدین، السلسلة الصحیحة، ج۵، ص۲۷۶، ح۲۲۳۶، الناشر: مکتبة المعارف ـ الریاض.

با توجه به تصریح این حدیثی که بررسی سندی شد، معلوم می‌گردد که منظور از امیری که در دو حدیث منقول از صحیح بخاری و مسلم ذکر شد، همان حضرت مهدی (علیه‌السلام) است و به همین سبب است که ابن‌حجر عسقلانی درشرح خود (فتح الباری) در ذیل حدیثی که از بخاری ذکر شده بود، از ابوالحسن آبری در مناقب الشافعی نقل کرده که: «تواترت الاخبار بان المهدی من هذه الامة و ان عیسی یصلی خلفه». احادیث متواترند بر این‌که مهدی از این امت است و عیسی پشت سر وی نماز می‌خواند.

۳.۴.۲.۳ - حدیث سوم

در صحیح مسلم سه روایت دیگر وجود دارد که مضمون هر سه یکی است و در آن‌ها یک ویژگی از حضرت مهدی (علیه‌السلام) بیان شده است؛ ولی به نام حضرت مهدی (علیه‌السلام) تصریح نشده است که در این‌جا یکی از آن سه روایت را می‌آوریم:

۲۹۱۳ حدثنا زُهَیْرُ بن حَرْبٍ وَعَلِیُّ بن حُجْرٍ واللفظ لِزُهَیْرٍ قالا حدثنا اسماعیل بن ابراهیم عن الْجُرَیْرِیِّ عن ابی‌نَضْرَةَ قال کنا عِنْدَ جَابِرِ بن عبد اللَّهِ ... قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یَکُونُ فی آخِرِ اُمَّتِی خَلِیفَةٌ یَحْثِی الْمَالَ حَثْیًا لَا یَعُدُّهُ عَدَدًا. از ابونضره روایت است که گفته است در نزد جابر بن عبدالله انصاری بودیم ... جابر گفت که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: در زمان آخر امت من خلیفه‌ای می‌باشد که می‌دهد اموال را به ‌طوری که شمردنی نیست.

در این احادیث گرچه اسمی از حضرت مهدی (علیه‌السلام) به میان نیامده است، ولی در روایات دیگری همین ویژگی با صراحت به آن حضرت نسبت داده شده است که بیانگر آن است که این سه حدیث نیز، گویای همین مطلب است مثل روایتی که ترمذی آن را آورده و سند آن را حسن دانسته است:

۲۲۳۲ حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ قَال سمعت زَیْدًا الْعَمِّیَّ قَال سمعت اَبَا الصِّدِّیقِ النَّاجِیَّ یحدث عن ابی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قال خَشِینَا اَنْ یَکُونَ بَعْدَ نَبِیِّنَا حَدَثٌ فَسَاَلْنَا نَبِیَّ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فقال اِنَّ فی اُمَّتِی الْمَهْدِیَّ یَخْرُجُ یَعِیشُ خَمْسًا او سَبْعًا او تِسْعًا زَیْدٌ الشَّاکُّ قال قُلْنَا وما ذَاکَ قال سِنِینَ قال فَیَجِیءُ الیه رَجُلٌ فیقول یا مَهْدِیُّ اَعْطِنِی اَعْطِنِی قال فَیَحْثِی له فی ثَوْبِهِ ما اسْتَطَاعَ اَنْ یَحْمِلَهُ قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ. از ابوسعید خدری روایت است که گفت: ترسیدیم که بعد از پیامبر ما (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حادثه‌ای رخ دهد، پس ما از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسیدیم، پس فرمود: در امت من مهدی خروج می‌کند؛ پنج یا هفت یا نه سال زندگی می‌کند، تردید از زید (راوی) است، ابوسعید می‌گوید: گفتیم چه چیز است آن؟ فرمود: مردی می‌آید و می‌گوید: (مردی می‌آید و می‌گوید: ‌ای مهدی! چیزی به من بده، به دامنش می‌ریزد آن قدری که بتواند ببرد). ترمذی می‌گوید این حدیث حسن است.

از دانشمندان بزرگ وهابی معاصر؛ عبدالمحسن العماد (قائم مقام دانشگاه مدینه منوره) در مجله «رسالة الثقلین» شماره ۲۵، سال هفتم می‌گوید:
فهذا الحدیثان الواردان فی الصحیحین و ان لم یکن فیها التصریح بلفظ المهدی تدل علی صفات رجل صالح یؤم المسلمین.

این دو روایتی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده، اگرچه در آن نام مهدی نیامده، ولی دلالت می‌کند بر مرد صالحی که پیش نماز مسلمین خواهد شد.
پس با توجه به این توضیحاتی که ذکر شد، روشن است که هرچند در صحیحین، تصریحی به نام حضرت مهدی (علیه‌السلام) نشده است، ولی شواهد و قراینی که ذکر شد معلوم کرد که این چند حدیث که در صحیح بخاری و مسلم آمده است، مثل احادیث صریح هستند و از آن‌ها می‌توان عقیده مهدویت را ثابت کرد.

۳.۴.۳ - تحریف مهدویت در صحیح مسلم

پاسخ سوم: مهدویت در صحیح مسلم به صورت صریح بوده و تحریف شده است: برخی از علمای اهل سنت در کتاب‌های خودشان، حدیثی را از صحیح مسلم نقل می‌کنند که در این حدیث، از حضرت مهدی (علیه‌السلام) با صراحت اسم برده شده و وی را از فرزندان حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) دانسته است؛ ولی اکنون در صحیح مسلم هیچ اثری از آن حدیث نیست!
برای روشن شدن مطلب، عین حدیث و عبارات چند نفر از علمای اهل سنت (که دو نفر از آنان از شهرت خوبی در نزد اهل سنت برخوردارند) را در این‌جا می‌آوریم:

۳.۴.۳.۱ - نقل ابن‌حجر هیثمی

۱. ابن‌حجر هیثمی است؛ در کتابش آورده است:
و سیاتی فی الفصل الثانی جملة مستکثرة من الاحادیث المبشرة به، ومن ذلک ما اخرجه مسلم وابو داود والنسائی وابن ماجة والبیهقی وآخرون (المهدی من عترتی من ولد فاطمة) در فصل دوم احادیث زیادی را که بشارت‌دهنده به حضرت مهدی (علیه‌السلام) هستند، می‌آوریم و از آن احادیث، حدیثی است که آن را مسلم و ابوداوود و ابن ماجه و بیهقی و دیگران آورده‌اند: (مهدی از خاندان من از فرزندان فاطمه است.)

۳.۴.۳.۲ - متقی هندی

۲. متقی هندی در کتابش کنز العمال: ۳۸۶۶۲ ـ المهدی من عترتی من ولد فاطمة. (د، م ـ عن‌ ام سلمة). مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است. (ابوداوود و مسلم از‌ ام سلمه نقل کرده‌اند).
همان‌طور که خود متقی هندی در مقدمه کتابش گفته: منظور از (د) ابوداود و منظور از (م) صحیح مسلم است.

و هذه رموزه (خ) للبخاری (م) لمسلم (ق) لهما (د) لابی داود. رموز این کتاب: (خ) برای بخاری؛ (م) برای مسلم؛ (ق) روایتی که بخاری و مسلم نقل کرده‌اند؛ (د) روایتی که ابوداود نقل کرده است.

۳.۴.۳.۳ - محمدعلی صبان

۳. محمدعلی صبان در کتابش «اسعاف الراغبین» چنین آورده است: اخرج مسلم و ابوداود و النسائی و ابن ماجه والبیهقی و آخرون «المهدی من عترتی من ولد فاطمة».
[۱۰۰] صبان، محمدعلی (متوفای ۱۳۰۳)، اسعاف الراغبین، ج۲، ص۲۸.
مسلم و ابوداوود و نسائی و ابن‌ماجه و بیهقی و دیگران روایت کرده‌اند که مهدی از عترت من (رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) از فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است.

۳.۴.۳.۴ - حمزاوی مالکی

۴. حمزاوی مالکی در کتاب مشارق الانوار می‌نویسد:
ففی مسلم و ابی داود و النسائی و ابن ماجه و البیهقی و آخرین «المهدی من عترتی من ولد فاطمة»؛
[۱۰۱] حمزاوی مالکی، حسن (متوفای ۱۳۰۳)، مشارق الانوار، ص۱۱۲.
در کتاب‌های مسلم و ابوداوود و نسائی و ابن ماجه و بیهقی و دیگران آمده که مهدی از عترت من (رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) از فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است.

با این نقل‌هایی که شد می‌توان به راحتی ثابت کرد که تصریح به نام حضرت مهدی دست‌کم در صحیح مسلم وجود داشته است، که عده‌ای از علمای اهل سنت، آن را با صراحت از مسلم نقل کرده‌اند؛ البته واضح و روشن است که کسی نمی‌تواند ادعا کند که این علمای اهل سنت در ارجاع دادن دچار اشتباه شده‌اند؛ زیرا احتمال اشتباه در یک نفر ممکن است؛ اما در بیش از یک نفر احتمال آن بسیار کم است.

۳.۵ - آثار منفی اعتقاد به مهدویت

شبهه چهارم: (اعتقاد به مهدویت؛ آثار منفی را به دنبال دارد): شبهه بعدی رشید رضا این است که: فکر و‌ اندیشه مهدویت در جهان اسلام، تبعات و آثار منفی فراوانی را برجای گذاشته است که باعث اختلاف و کشتارهایی در جامعه اسلامی شده است:

وَقَدْ کَانَتْ اَکْبَرَ مَثَارَاتِ الْفَسَادِ وَالْفِتَنِ فِی الشُّعُوبِ الْاِسْلَامِیَّةِ؛ اِذْ تَصَدَّی کَثِیرٌ مِنْ مُحِبِّی الْمُلْکِ وَالسُّلْطَانِ، وَمِنْ اَدْعِیَاءِ الْوِلَایَةِ وَاَوْلِیَاءِ الشَّیْطَانِ، لِدَعْوَی الْمَهْدَوِیَّةِ فِی الشَّرْقِ وَالْغَرْبِ، وَتأیید دَعْوَاهُمْ بِالْقِتَالِ وَالْحَرْبِ، وَبِالْبِدَعِ وَالْاِفْسَادِ فِی الْاَرْضِ حَتَّی خَرَجَ اُلُوفُ الْاُلُوفِ عَنْ هِدَایَةِ السُّنَّةِ النَّبَوِیَّةِ، وَمَرَقَ بَعْضُهُمْ مِنَ الْاِسْلَامِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ... عقیده مهدویت، یکی از بزرگ‌ترین عوامل و انگیزه‌های فساد و فتنه‌ها در امت اسلامی است؛ زیرا بسیاری از دوست‌داران سلطنت و پادشاهی و اولیای شیطان، مدعی مهدویت می‌شوند و برای تأیید ادعای خود به جنگ و کشتار و بدعت و فساد در زمین متوسل می‌شوند تا این‌که هزران هزار نفر از هدایت سنت نبوی خارج می‌شوند و بعضی از آن‌ها از دین خارج می‌شوند هم‌چنان‌که تیر از کمان خارج می‌شود.

هم‌چنین وی شکایت می‌کند که چرا مسلمانان با اعتقاد به مهدویت، به‌ جای حرکت به سوی انجام تکالیف اجتماعی خود مثل ایجاد عدل و داد و ... انجام همه آن وظایف را موکول به ظهور حضرت مهدی می‌نمایند وی در این‌باره آورده است:

وَالْمُسْلِمُونَ لَا یَزَالُونَ یَتَّکِلُونَ عَلَی ظُهُورِ الْمَهْدِیِّ، وَیَزْعُمُ دَهْمَاؤُهُمْ اَنَّهُ سَیَنْقُضُ لَهُمْ سُنَنَ اللهِ تَعَالَی اَوْ یُبَدِّلُهَا تَبْدِیلًا، وَهُمْ یَتْلُونَ قَوْلَهُ تَعَالَی: «فَهَلْ یَنْظُرُونَ اِلَّا سُنَّةَ الْاَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِیلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَحْوِیلًا. » و مسلمانان پیوسته، تکیه بر ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام) می‌نمایند و گمان می‌کنند که مهدی برای آن‌ها سنت‌های الهی را تغییر می‌دهد، با این‌که آن‌ها این آیه شریفه را تلاوت می‌کنند: آیا آن‌ها چیزی جز سنت پیشینیان و (عذاب‌های دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنت الهی تغییری نمی‌یابی.

۳.۵.۱ - پاسخ به شبهه

پاسخ: سوء استفاده از یک عقیده، دلیل بر بطلان آن نیست!
در پاسخ به این شبهه، می‌گوییم که: اعتقاد به مهدویت، یک اعتقاد اصیل اسلامی است که احادیث متواتر بر آن دلالت دارند، پس یک‌ اندیشه صحیح اسلامی است و همیشه عده‌ای معدود در جامعه بوده‌اند که از هر‌ اندیشه صحیح اسلامی سوء استفاده می‌کردند، و با آن‌ها مبارزه می‌شده است و هیچ‌گاه به‌جهت سوء استفاده عده‌ای قلیل از یک اعتقاد صحیح اسلامی، منکر اصل آن اعتقاد صحیح اسلامی نمی‌شدند؛ برای همین ما می‌بینیم که بسیاری از بزرگان شیعه، در عین قبول داشتن اعتقاد مهدویت، با سوء استفاده از آن و با فکرهای غلط در رابطه با انتظار، به مقابله برخاسته‌اند و با کژاندیشی‌هایی در این زمینه مبارزه کرده‌اند: مرحوم شهید مطهری (رحمة‌الله‌علیه) با تقسیم انتظار به دو قسمت سازنده و ویرانگر، به نکوهش انتظار ویرانگر پرداخته‌اند که خلاصه‌ای از گفتار ایشان در این‌جا می‌آید:

این‌که بعد از آنکه دنیا پر از ظلم و جور شد، عدل کلی پیدا می‌شود، مسئله‌ای را به وجود آورده است و آن این‌که بعضی از افراد با اتکا به‌ همین مطلب، با هر اصلاحی مخالف‌اند و می‌گویند: دنیا پر از ظلم و جور شود تا پس از از آن انقلاب شود و عدل و داد صورت بشود.

و اگر این سخن رشید رضا دلیل بطلان مهدویت باشد، دلیل بطلان نبوت و توحید نیز خواهد بود؛ زیرا افرادی هستند که از عقیده نبوت سوء استفاده کردند، و خود را نبی معرفی کردند و هم‌چنین گروه دیگری از اعتقاد به خدا سوء استفاده کرده و خود را خدا معرفی کردند!

۳.۶ - خرافی بودن عقیده مهدویت

شبهه پنجم: خرافی بودن عقیده مهدویت: یکی دیگر از شبهاتی که رشید رضا آورده است، خرافی بودن عقیده مهدویت باشد، وی در این زمینه، عبارت کوتاهی دارد:

وَلِلشِّیعَةِ فِیهَا خُرَافَاتٌ مُخَالِفَةٌ لِاُصُولِ الدِّینِ لَا نَسْتَحْسِنُ نَشْرَهَا فِی هَذَا التَّفْسِیر. برای شیعه در این عقیده مهدویت خرافاتی است که مخالف با اصول دین است که آوردن آن در این تفسیر نیکو نیست.

۳.۵.۱ - پاسخ به شبهه

پاسخ: بر فرض خرافی بودن بخشی از جزئیات این عقیده، آیا باید اصل آن را منکر شد؟! در این‌جا ما نیز یک پاسخ اجمالی می‌دهیم و پاسخ تفصیلی از این شبهه در قسمت بعدی که پاسخ به شبهات احمد امین مصری است، موکول می‌کنیم که تأکید بیش‌تری بر این شبهه نموده است، و این پاسخ اجمالی این است که: همان‌طور که پیش از این گفتیم، اعتقاد به مهدویت، از اعتقادات اختصاصی شیعیان نیست؛ بلکه یک اعتقاد عمومی است و تمام مسلمانان بر آن اتفاق دارند و روایات متواتر فریقین نیز آن را تأیید می‌کند. آیا چنین مسئله می‌تواند یک مسئله خرافی باشد؟


احمدامین نیز چند شبهه از شبهات رشید رضا را تکرار کرده است که عبارت‌اند از: ا. منحصر بودن احادیث مهدویت به شیعه (ادعای شیعی بودن عقیده مهدویت)؛ ۲. نقل نشدن احادیث حضرت مهدی در صحیح بخاری و مسلم؛ ۳. آثار و عوارض منفی اعتقاد به مهدویت، که پاسخ همه این‌ها داده شد. ۴. خرافی بودن عقیده مهدویت.
پاسخ به شبهات‌ این شخص، همان پاسخ به شبهات رشید رضا می‌باشد؛ اما چونکه (همان‌طور که قبلاً نیز اشاره شد) احمد امین، از بین این شبهات، بر شبهه خرافی بودن عقیده مهدویت، بیش‌تر تأکید ورزیده است، پاسخ تفصیلی از این شبهه در این‌جا آورده می‌شود.

۴.۱ - خرافه بودن مسئله مهدویت

شبهه اول: خرافه بودن مسئله مهدویت: نخست عین کلمات وی را در این‌باره می‌آوریم، وی در این‌جا چند گفتار را آورده است که هرکدام به طور جداگانه جواب داده می‌شود.
حدیث المهدی هذا حدیث خرافة و قد ترتب علیه نتائج خطیرة فی حیاة المسلمین.
[۱۰۷] امین مصری، احمد (متوفای ۱۹۵۴م)، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۳، مکتبة الاسرة، مصر، ۱۹۹۹م.
حدیث مهدی، حدیث خرافی است و بر آن، نتایج خطرناکی در زندگی مسلمانان مترتب است.

احمدامین، درجایی دیگر، اخبار و احادیث حضرت مهدی (علیه‌السلام) را نوعی خبر دادن از غیب می‌داند و سپس به طور کلی وجود هر نوع اخبار غیبی در احادیث را منکر می‌شود:
فامتلات عقول الناس باحادیث تروی وقصص تقص ونشا باب کبیر فی کتب المسلمین اسمه الملاحم فیه اخبار الوقائع من کل لون فاخبار العرب والروم واخبار فی قتال الترک.
[۱۰۸] امین مصری، احمد (متوفای ۱۹۵۴م)، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۴، مکتبة الاسرة، مصر، ۱۹۹۹م.
عقل‌های مردم پرشد از احادیث و قصه‌هایی و در کتاب‌های مسلمانان، باب بزرگی پیدا شد که اسم آن «مسائل غیبی» بود و در آن خبرهای حوادث آینده از هر رنگ پیدا می‌شد، مثل خبرهای عرب و روم و خبرهایی در کشتار ترک.

۴.۱.۱ - پاسخ عبدالمحسن العباد

پاسخ عبدالمحسن العباد به این گفته احمد امین: عبدالمحسن بن حمد العباد به این شبهه احمدامین پاسخ داده است و آن را در مجله‌ای که مدیر آن، مفتی اعظم سابق عربستان (بن باز) بوده است، جواب داده است و جواب وی در این مورد برای هر شنونده با انصافی کافی است:
هذا القول فیه زیادة فی الهلکة لما فیه من استنکار هذا الباب الذی اشتملت علیه دواوین السنة النبویة وهو باب الملاحم وما یندرج تحته من احادیث عن اخبار بمغیبات وکثیر من احادیث هذا الباب موجودة فی الصحیحین وفی غیرها. در این گفته احمد امین، زیاده روی در به هلاکت افکندن گوینده است؛ زیرا در آن انکار بابی است که بر آن مطالب سنت نبوی مشتمل است و آن مسائل و اخبار غیبی است و بیش‌تر احادیث این باب در صحیحین موجود است.

۴.۲ - آثار منفی برای اعتقاد به مهدویت

شبهه دوم: وجود آثار منفی برای اعتقاد به مهدویت: وی در ادامه با شمردن برخی از آثار منفی که به گمان وی برای احادیث مهدویت به وجود آمده است، می‌نویسد:
وجعلت هذه الاشیاء کلها احادیث بعضها نسبوه الی النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) وبعضها الی ائمة اهل البیت وبعضها الی کعب الاحبار ووهب بن منبه وهکذا وکان لکل ذلک اثر سیئ فی تضلیل عقول الناس وخضوعهم للاوهام ... وهذا کله من جراء نظریة خرافیة هی نظریة المهدیة وهی نظریة لا تتفق وسنة اللّه فی خلقه ولا تتفق والعقل الصحیح"انتهی.
[۱۱۰] امین مصری، احمد (متوفای ۱۹۵۴م)، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۴، مکتبة الاسرة، مصر، ۱۹۹۹م.
و برای همه این اخبار غیبی، احادیثی جعل شد و بعضی از آن احادیث را به نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بعضی دیگر را به امامان اهل بیت (علیهم‌السّلام) نسبت دادند و بعضی دیگر را به کعب الاحبار و وهب بن منبه (که غیر مسلمان بودند و بعداً مسلمان شدند) نسبت دادند و برای هرکدام از آن‌ها اثر بدی در گمراه کردن عقل‌های مردن و پناه بردن آن‌ها به اوهام و خیال پردازی بود ... و نظریه خرافی مهدویت، نظریه‌ای است که با سنت خداوند و با عقل صحیح نمی‌سازد.

۴.۱.۱ - پاسخ عبدالمحسن العباد

پاسخ عبدالمحسن العباد به این گفته احمدامین:
وی ‌می‌نویسد:
یجاب عنه بان مثل ذلک لا یصلح ان یطلق علیه نظریة لانه من الامور الغیبیة التی هی لیست محلا للرای والنظر وانما یتوقف قبول ذلک علی صحة الحدیث به عن رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) وقد صاحت الاحادیث بخروج المهدی فی آخرالزمان والعقل السلیم لا یختلف مع النقل الصحیح بل یتفق معه اذ ان العقل تابع للنقل وهو معه کالعامی المقلد مع العالم المجتهد کما قال ذلک بعض العلماء وخروج المهدی فی آخرالزمان متفق مع سنة اللّه فی خلقه فان سنة اللّه تعالی ان الحق فی صراع دائما مع الباطل واللّه تعالی یهیئ لهذا الدین فی کل زمان من یقوم بنصرته ولا تخلو الارض فی‌ای وقت من قائم للّه بحجته والمهدی فرد من امة محمد (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ینصر الله به دینه فی الزمن الذی یخرج فیه الدجال وینزل فیه عیسی بن مریم علیه الصلاة والسلام من السماء کما صحت الاخبار بذلک عن الذی لا ینطق عن الهوی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم). جواب داده می‌شود به اینکه: اطلاق نظریه چنین ادعائی اصلا صحیح نیست؛ زیرا این گفته از امور غیبیه است که نمی‌توان بر آن رای و نظر گفت؛ زیرا قبول عقیده مهدویت متوقف است بر صحیح بودن حدیث درباره آن از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و احادیث نیز فریاد می‌زنند بر خروج مهدی (علیه‌السلام) در آخرالزمان و عقل سلیم نیز هرگز با نقل صحیح اختلافی ندارد، بلکه با آن همراه و متفق است؛ زیرا عقل تابع نقل است، و همراهی عقل با نقل، مثل تقلید عوام مردم با مجتهد می‌باشد؛ هم‌چنان‌که بعضی از علما این را گفته‌اند.

و خروج مهدی در آخرالزمان با سنت خداوند نیز متفق است، زیرا (در سنت خداوند) حق، دائما با باطل، در جنگ است و خداوند متعال همیشه برای یاری این دین، کسی را آماده کرده است و زمین هیچ‌گاه خالی از حجت الهی نیست و مهدی (علیه‌السلام) فردی از امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که خداوند به سبب او دینش را در زمانی که دجال خروج می‌کند و حضرت عیسی از آسمان نزول می‌کند، هم‌چنان‌که روایات؛ از کسی که ار روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید (پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) بر صحت این مطلب گواهی می‌دهند.


محمد فرید وجدی می‌گوید: در متون روایات مهدویت مطالبی است که یقین به جعلی بودن اصل مهدویت می‌کنیم. وی پس از نقل احادیث مهدی منتظر می‌گوید:
والناظرون فیها من اولی البصائر لا یجدون فی صدورهم حرجا من تنزیه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) من قولها. فان فیها من الغلو والخبط فی التواریخ والاغراق فی المبالغة والجهل بامور الناس والبعد عن سنن الله المعروفة ما یشعر المطالع لاول وهلة آن‌ها احادیث موضوعة تعمد وضعها رجال من اهل الزیغ او المتشایعین لبعض اهل الدعوة من طلبة الخلافة فی بلاد العرب او المغرب.
[۱۱۲] فرید وجدی، محمد، دائرة المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۴۸۰ـ۴۸۱، الناشر: تصویر دار المعرفة، الطبعة الثالثة، ۱۹۷۱م.
کسانی که با چشم بصیرت به این احادیث بنگرد، تردید نمی‌کنند که باید ساحت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آن منزه کنند؛ زیرا این روایات سرشار از غلو، اشتباهات تاریخی، اغراق، مبالغه و نادانی به امور مردم بوده و از سنت‌های مشهور خداوند دور است، کسی که در آن‌ها مطالعه کند، در همان لحظه اول می‌فهمد که همه آن‌ها روایاتی است ساختگی که عمداً توسط اهل گمراهی و برخی از پیروان طالبان خلافت در سرزمین‌های عربی و غربی ساخته شده است.

۵.۱ - پاسخ به شبهه

در واقع این شبهه، یک مغالطه بسیار ساده است که از فرق نگذاشتن بین اشیای متشابه به‌ وجود می‌آید؛ تردیدی نیست که ممکن است در روایات مهدویت، به‌ویژه آن‌ها که از طریق غیر اهل البیت (علیهم‌السّلام) نقل شده‌اند، اشکالاتی وجود داشته باشد؛ اما این دلیل نمی‌شود که اصل اعتقاد به مهدویت که با روایات متواتر اسلامی ثابت شده، به خاطر این روایات ضعیف زیر سؤال برود.

و نیز تردیدی نیست که روایات ضعیف و مخالف با عقل در همه ابواب و مسائل اعتقادی، مثل توحید، نبوت، معاد و ... به وفور یافت می‌شود؛ مثل روایاتی که در بخاری، مسلم و دیگر صحاح سته اهل سنت مبنی بر جسمانیت خداوند وجود دارد و ثابت می‌کند که خداوند: دست، پنج انگشت، پا، کمر، صورت و ... دارد، مانند ماه شب چهارده می‌درخشد، سوار بر حیوانات می‌شود و ...

آیا کسی می‌تواند ادعا کند که چون چنین روایاتی درباره خداوند وجود دارد و با عقل و منطق و قرآن ناسازگار است؛ پس باید اصل وجود خداوند را منکر شویم؟ در واقع اگر کسی بخواهد مانند او مغالطه کند می‌تواند بگوید: «با اولین نظر در روایات توحید، خرافات فراوانی دیده می‌شود؛ پس مسئله توحید خرافه است!!».

عقیده به مهدویت و ظهور منجی آخرالزمان، از اعتقادات مشترک تمام مسلمانان و بلکه از اعتقادات مشترک تمام ادیان آسمانی است، آیات قرآن کریم و روایات متواتر آن را ثابت می‌کند، حال اگر روایت و یا روایاتی وجود دارد که از آن بوی غلو، اغراق، مبالغه، جهل و ... استشمام می‌شود، وظیفه علما و بزرگان دین است که آن روایات را رد و روایات صحیح و خالی از اشکال را برای مردم بخوانند، نه این‌که به محض دیدن یک یا چند روایت ضعیف و دارای اشکال، اصل اعتقاد به مهدویت را منکر شوند.

افزون بر افراد پیش‌گفته که در مسئله مهدویت خدشه کرده‌ و با جبهه گیری علمای اهل سنت در دفاع از مهدویت مواجه شده‌اند، افراد دیگری نیز همچون «سعد محمد حسن» در کتاب «المهدیه فی الاسلام» و «عبدالله محمود» در کتاب «لا مهدی ینتظر بعد الرسول خبر البشر» نیز حرف‌های منکران قبل از خود را تکرار کرده‌اند که پاسخ‌های علمای اهل سنت که در همین مقاله ارائه شد، برای ردّ آنان کافی است.


در این‌جا مناسب است که به چند دسته از روایت در کتاب‌های اهل سنت درباره مهدویت اشاره کنیم:

۶.۱ - دسته اول

دسته اول: احادیثی که حضرت مهدی (علیه‌السلام) را هم‌نام پیامبر می‌داند:
ترمذی در سنن خود آورده است:
حدثنا عبدالْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال یَلِی رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وانا ابو صَالِحٍ عن ابی هُرَیْرَةَ قال لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا الا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ. قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ. عبدالله بن مسعود روایت می‌کند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: مردی از اهل بیت من که اسم او اسم من است؛ حکومت را به دست می‌گیرد، ابوصالح از ابو هریره روایت کرده است که اگر از دنیا یک روز هم باقی نماند، خداوند آن روز آن‌قدر طولانی می‌کند تا این‌که مردی از اهل بیت من حکومت را به دست می‌گیرد، ابو عیسی (ترمذی صاحب سنن) می‌گوید: این حدیث حسن صحیح است.

۶.۲ - دسته دوم

دسته دوم: احادیثی که نزول حضرت عیسی را در زمان ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام) بیان می‌کند:
در صحیح مسلم آمده است:
۱۵۶ حدثنا الْوَلِیدُ بن شُجَاعٍ وَهَارُونُ بن عبد اللَّهِ وَحَجَّاجُ بن الشَّاعِرِ قالوا حدثنا حَجَّاجٌ وهو بن مُحَمَّدٍ عن بن جُرَیْجٍ قال اخبرنی ابو الزُّبَیْرِ اَنَّهُ سمع جَابِرَ بن عبد اللَّهِ یقول سمعت النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ من اُمَّتِی یُقَاتِلُونَ علی الْحَقِّ ظَاهِرِینَ الی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قال فَیَنْزِلُ عِیسَی بن مَرْیَمَ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فیقول اَمِیرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ لنا فیقول لَا اِنَّ بَعْضَکُمْ علی بَعْضٍ اُمَرَاءُ تَکْرِمَةَ اللَّهِ هذه الْاُمَّةَ. ابوالزبیر گفت که از جابر بن عبدالله انصاری شنیدم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: پیوسته عده‌ای از امت من برحق می‌جنگند تا روز قیامت، پس حضرت عیسی فرود می‌آید، پس به فرمان‌روای (امام) مسلمانان می‌گوید که جلو بایست‌ ای روح الله و برای ما نماز بخوان (امام جماعت باش) ولی حضرت عیسی می‌فرماید بعضی از شما در این امت فرمانراوایان بعض دیگر هستید به جهت گرامی داشتن خداوند این امت را.

مقدسی شافعی در کتاب عقد الدرر، این حدیث را در زیر مجموعه بابی با این عنوان نقل می‌کند:
الباب العاشر فی ان عیسی ابن مریم (علیه‌السلام) یصلی خلفه ویبایعه وینزل فی نصرته. «باب دهم درباره این‌که حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السلام) در پشت سر حضرت مهدی (علیه‌السلام) نماز می‌خواند و با آن حضرت بیعت کرده و به خاطر یاری کردن آن حضرت از آسمان فرود می‌آید».

نکته دیگر این‌که مقدسی در این باب علاوه بر روایت مسلم بیش از ده روایت دیگر به مضمون روایت مسلم نقل می‌کند که در همه‌ی آن‌ها به نام مقدس «مهدی» به‌عنوان فرمان‌روای مسلمانان که حضرت عیسی پشت سر ایشان نماز می‌خواند تصریح شده است.

۶.۳ - دسته سوم

دسته سوم: احادیثی که در آن‌ها اوصافی از حضرت مهدی و از حالات زمان ظهور آن حضرت؛ بیان شده است:

۱. مسلم در صحیح خود آورده است:
حدثنا زُهَیْرُ بن حَرْبٍ وَعَلِیُّ بن حُجْرٍ واللفظ لِزُهَیْرٍ قالا حدثنا اسماعیل بن ابراهیم عن الْجُرَیْرِیِّ عن ابی نَضْرَةَ قال کنا عِنْدَ جَابِرِ بن عبد اللَّهِ فقال یُوشِکُ اَهْلُ الْعِرَاقِ اَنْ لَا یُجْبَی اِلَیْهِمْ قَفِیزٌ ولا دِرْهَمٌ... ثُمَّ قال قال رسول اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یَکُونُ فی آخِرِ اُمَّتِی خَلِیفَةٌ یَحْثِی الْمَالَ حَثْیًا لَا یَعُدُّهُ عَدَدًا قال قلت لِاَبِی نَضْرَةَ وَاَبِی الْعَلَاءِ اَتَرَیَانِ اَنَّهُ عُمَرُ بن عبد الْعَزِیزِ فَقَالَا لَا. از جریری روایت است که ابونضره گفت: در نزد جابر بن عبدالله انصاری بودیم که گفت: زود است که به اهل عراق پیمانه و درهمی نرسد ... سپس گفت که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: که در آخر امت من خلیفه‌ای خواهد بود که اموال را بدون شمارش می‌دهد (دلیل بر سخاوت است)، جریری می‌گوید به ابونضره و ابوعلاء گفتم آیا این خلیفله را عمر بن عبدالعزیز می‌دانید؟ هر دو گفتند نه.

۲. ترمذی حدیثی را در این‌باره آورده و آن را صحیح دانسته است:
حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ قَال سمعت زَیْدًا الْعَمِّیَّ قَال سمعت اَبَا الصِّدِّیقِ النَّاجِیَّ یحدث عن ابی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قال خَشِینَا اَنْ یَکُونَ بَعْدَ نَبِیِّنَا حَدَثٌ فَسَاَلْنَا نَبِیَّ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فقال اِنَّ فی اُمَّتِی الْمَهْدِیَّ یَخْرُجُ یَعِیشُ خَمْسًا او سَبْعًا او تِسْعًا زَیْدٌ الشَّاکُّ قال قُلْنَا وما ذَاکَ قال سِنِینَ قال فَیَجِیءُ الیه رَجُلٌ فیقول یا مَهْدِیُّ اَعْطِنِی اَعْطِنِی قال فَیَحْثِی له فی ثَوْبِهِ ما اسْتَطَاعَ اَنْ یَحْمِلَهُ قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ. از ابوسعید خدری روایت است که گفت: ما ترسیدیم که بعد از پیامبر ما (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حادثه‌ای رخ دهد، پس از نبی مکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسیدیم، پس فرمود: مهدی از امت من است و خروج می‌کند، پنج، هفت و یا نه سال زندگی می‌نماید (تردید از زید است) گفتیم: او چند سال حکومت می‌کند؟ فرمود: چند سال؛ پس مردی می‌آید و از او درخواست مال می‌کند؛ پس او آن‌قدر به او می‌دهد که توانائی بردنش را داشته باشد. ابوعیسی (ترمذی) گفته است که این روایت حسن است.

حاکم نیشابوری حدیثی را از ابوسعید خدری نقل کرده است: عن ابی سعید الخدری رضی الله عنه ان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال یخرج فی آخر امتی المهدی یسقیه الله الغیث وتخرج الارض نباتها ویعطی المال صحاحا وتکثر الماشیة وتعظم الامة یعیش سبعا او ثمانیا یعنی حججا. هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه. از ابوسعید خدری روایت شده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: در آخر زمان امت من، مهدی خروج می‌کند و خداوند او را از باران سیراب می‌فرماید و زمین روییدنی‌های خود را خارج می‌سازد و مال را به‌طور صحیح می‌دهد امت بزرگ شمرده می‌شود و آن حضرت هفت یا هشت سال حکومت می‌کند.
این حدیث صحیح است، ولی آن را بخاری و مسلم نیاورده‌اند.

۶.۴ - دسته چهارم

دسته چهارم: احادیثی که حضرت مهدی را از عترت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یا از فرزندان حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) شمرده‌اند:
ترمذی در سنن خود حدیثی را از ابوهریره آورده و آن را صحیح دانسته است، در این روایت آمده است که حضرت مهدی (علیه‌السلام) از اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد:

۲۲۳۱ حدثنا عبدالْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال یَلِی رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وانا ابو صَالِحٍ عن ابی هُرَیْرَةَ قال لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا الا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ. از عبدالله بن مسعود روایت است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: والی می‌شود (حکومت را به دست می‌گیرد) از اهل بیت من؛ مردی که اسم او اسم من است، عاصم گفت که ابوصالح از ابوهریره حدیث کرد که: اگر از دنیا باقی نماند؛ مگر یک روز؛ خداوند متعال آن روز را آن قدر طولانی می‌کند تا این‌که او حکومت را به دست بگیرد، ابو عیسی (ترمذی) می‌گوید: این حدیث حسن صحیح است.

روایتی نیز در سنن ابن ماجه آمده است که حضرت مهدی (علیه‌السلام) از فرزندان حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است:
حدثنا ابوبَکْرِ بن ابی شَیْبَةَ ثنا اَحْمَدُ بن عبد الْمَلِکِ ثنا ابو الْمَلِیحِ الرَّقِّیُّ عن زِیَادِ بن بَیَانٍ عن عَلِیِّ بن نُفَیْلٍ عن سَعِیدِ بن الْمُسَیَّبِ قال کنا عِنْدَ اُمِّ سَلَمَةَ فَتَذَاکَرْنَا الْمَهْدِیَّ فقالت سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یقول الْمَهْدِیُّ من وَلَدِ فَاطِمَةَ. سعید بن مسیب می‌گوید در نزد‌ ام سلمه بودیم که از مهدی گفت‌وگو کردیم، ‌ام سلمه گفت که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمودند: مهدی از فززندان فاطمه است.

همچین همین روایت در سنن ابی داوود نیز آمده است:

۶.۴.۱ - بررسی سندی این حدیث

در ادامه به بررسی سندی روایت مذکور می‌پردازیم:

۶.۴.۱.۱ - ابوبکر بن ابی شیبة

ابوبکر بن ابی‌شَیْبَةَ: ذهبی درباره وی آورده است:
ابوبکر بن ابی‌شیبة الحافظ عدیم النظیر الثبت النحریر ... قال احمد ابو بکر صدوق هو احب الی من اخیه عثمان وقال العجلی ثقة حافظ وقال الفلاس ما رایت احفظ من ابی بکر بن ابی شیبة وکذا قال ابو زرعة الرازی ... وقال الخطیب کان ابو بکر متقنا حافظا صنف المسند والاحکام والتفسیر. ابوبکر بن ابی‌شیبة، حافظ، بی‌نظیر، مورد اعتماد، مرد زیرک و دانا است ... احمد بن حنبل گفته است: ابوبکر بسیار راستگو است و او دوست داشتنی‌تر است برای من از برادرش عثمان بن ابی‌شیبه. عجلی گفته: او مورد اعتماد و حافظ است. فلاس گفته: من کسی را قوی‌تر از ابوبکر بن ابی شیبه در حفظ روایات ندیدم، همین سخن را ابوزرعه نیز گفته است. و خطیب گفته است: ابوبکر، محکم کار و حافظ بود و مسند و احکام و تفسیر را تألیف کرده است.

۶.۴.۱.۲ - احمد بن عبد الملک

احمد بن عبدالملک بن واقد الحافظ الحجة محدث الجزیرة ... قال احمد رایته حافظا لحدیثه صاحب سنة... قال ابو حاتم کان نظیر النفیلی فی الصدق والاتقان. احمد بن عبدالملک بن واقد حافظ و حجت و محدث جزیرة است ... احمد بن حنبل گفته است: او را حافظ حدیث و صاحب سنت دیدم ... و ابوحاتم گفته است: وی نظیر نفیلی است در راستگویی و محکم بودن (در نقل حدیث).

سپس ذهبی همین حدیث را از احمد بن عبدالملک آورده است بدون این‌که این حدیث را ضعیف بشمارد و یا خدشه‌ای در راویان ان بنماید:
اخبرنا عبد الحافظ بن بدران انا عبدالله بن احمد سنة ۶۱۵ انا ابوالفتح بن البطی انا ابو الفضل بن خیرون انا الحسن بن احمد البزاز انا احمد بن محمد القطان انا ابوجعفر محمد بن غالب حدثنی احمد بن عبدالملک الحرانی انا ابو الملیح الرقی عن زیاد بن بیان عن علی بن نفیل عن سعید بن المسیب عن‌ام سلمة عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال المهدی من ولد فاطمة (علیهماالسلام). سعید بن المسیب از‌ ام سلمه از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است که فرمودند: مهدی از فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌باشد.

۶.۴.۱.۳ - ابوالملیح الرقی

ابن ابی حاتم از ابوزرعه نقل کرده که ابو مَلِیحِ رَّقِّی؛ ثقه است: حدثنا عبدالرحمن قال سئل ابو زرعة عن ابی الملیح الرقی فقال اسمه الحسن بن عمر الفزاری وهو ثقة. عبدالرحمن حدیث کرد که از ابوزرعه درباره ابوملیح رقی پرسیده شد، گفت که اسم او حسن بن عمر فزاری است و او ثقه (مورد اعتماد) است.

مزی در تهذیب الکمال از قول احمدبن حنبل و ... تصریح بر ثقه بودن وی می‌کند: قال ابوالحسن المیمونی، عن احمد بن حنبل: ثقة، ضابط لحدیثه، صدوق، وهو عندی اضبط من جعفر بن برقان ... وَقَال ابو زُرْعَة (۱): ثقة. ابوالحسن میمونی از احمد بن حنبل نقل می‌کند که ابو ملیح رقی ثقه (مورد اعتماد) است و حدیث را خوب حفظ می‌کند و بسیار راستگو است و او در نزد من از جعفر بن برقان ضابط‌تر است (بیش‌تر بر حفظ حدیث مهارت دارد) ... و ابوزرعه وی را ثقه (مورد اعتماد) دانسته است.

۶.۴.۱.۴ - زیاد بن بیان

ذهبی در الکاشف؛ زیاد بن بیان را صدوق (بسیار راستگو) می‌داند: زیاد بن بیان الرقی عن میمون بن مهران وجماعة وعنه ابو الملیح وابن علیة صدوق قانت لله الکاشف. زیاد بن بیان رقی از میمون بن مهران و عده‌ای روایت نقل می‌کند و از او ابوملیح و ابن علیة روایت نقل می‌کنند، او صدوق (بسیار راستگو) و عبادت کننده برای خداوند و کاشف است.

ابن‌حجر عسقلانی نیز وی را صدوق دانسته است:
«مزی» در تهذیب الکمال، کلماتی را در مدح وی از نسائی و ابن حبان آورده است: وَقَال النَّسَائی: لیس به باس. و ذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب"الثقات"، وَقَال: کان شیخا صالحا. و نسائی گفته: در او هیچ اشکالی نیست، و ابن‌حبان او را در کتاب «الثقات» آورده است و گفته است: شیخ صالح است.

۶.۴.۱.۵ - علی بن نفیل

ابن‌حجر در کتاب «تقریب التهذیب» آورده است: علی بن نفیل بنون و فاء مصغر النهدی بنون الجزری لا باس به. علی بن نفیل، اشکالی در او نیست.

ذهبی نیز قول ابوحاتِم را درباره وی آورده است که هیچ اشکالی از عمل کردن به احادیث علی بن نفیل نیست: علی بن نفیل بن زراعد ق ابو النهدی الحرانی جد ابی جعفر النفیلی الحافظ... قال ابوحاتم: لا باس به. ابوحاتم گفته که در علی بن نفیل اشکالی نیست.

۶.۴.۱.۶ - سعید بن مسیب

سعید بن مسیب از تابعین است و ذهبی وی را ثقه دانسته و چنین ستوده است:
سعید بن المسیب بن حزن الامام ابو محمد المخزومی احد الاعلام وسید التابعین عن عمر وعثمان وسعد وعنه الزهری وقتادة ویحیی بن سعید ثقة حجة فقیه رفیع الذکر راس فی العلم والعمل. سعید بن المسیب بن حزن امام ابومحمد مخزومی یکی از مشاهیر و سرور تابعین است که از عمر، عثمان و سعد (بن ابی وقاص) روایت نقل کرده است و از او زهری و یحیی بن سعید روایت کرده‌اند، سعید بن المسیب؛ ثقه، حجت و فقیه بود، خوشنام و در علم و عمل پیشگام بود.

ذهبی در کتاب دیگرش «سیر اعلام النبلاء» مراسیل سعید بن المسیب را حجت دانسته است: و مراسیل سعید محتج بها. و به احادیث مرسل سعید بن المسیب احتجاج می‌شود.

۶.۴.۱.۷ - ام سلمه

‌ام‌المؤمنین ام سلمه (رضی‌الله‌عنها) همسر گرامی نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، است. بنابراین در سند این روایت هیچ اشکالی دیده نمی‌شود.

۶.۵ - دسته پنجم

دسته پنجم: احادیثی که سجایای اخلاقی حضرت مهدی را مثل سجایای اخلاقی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌داند:
أ. حدیثی که ابن حبان در این زمینه آورده است: ذکر البیان بان المهدی یشبه خلقه خلق المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم):

۶۸۲۵ـ اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَوْنٍ الرَّیَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ شُبْرُمَةَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ اَبِی النَّجُودِ عَنْ زِرٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اُمَّتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَخُلُقُهُ خُلُقِی فَیَمْلَؤُهَا قِسْطًا وَعَدْلا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا. عبدالله بن مسعود از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت کرده است: مردی از امت من خروج می‌کند که اسم او اسم من است و اخلاق او او اخلاق من است و زمین را پر از عدل و داد می‌کند هم‌چنان‌که از ظلم و جور پر شده است.

روایات دیگری از روایات حضرت مهدی در کتاب‌های شیعه و اهل سنت را نیز می‌توان یافت، اما ما به ذکر همین مقدار بسنده می‌کنیم و دوستان عزیز را به کتاب‌های تفصیلی مثل «معجم احادیث المهدی» و ... ارجاع می‌دهیم.


۱. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۱۳۱۲، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۲. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۲، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۳. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۶، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۴. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۶، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۵. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۴، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۶. ابن تیمیه حرانی، احمد بن عبدالحلیم (متوفای ۷۲۸ هـ)، کتب و رسائل وفتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیة، ج۱۸، ص۷۰، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.
۷. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۱، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۸. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، العرف الوردی فی اخبار المهدی (علیه‌السلام)، ص۴۴.    
۹. بستوی، عبدالعلیم عبدالعظیم، معاصر، المهدی المنتظر (علیه‌السلام) فی ضوء الاحادیث والآثار الصحیحة، ص۲۸، ناشر: المکتبة المکیة ـ مکة المکرمة ـ السعودیة/ دار ابن حزم للطباعة و النشر و التوزیع ـ بیروت ـ لبنان، ‌ اول، ۱۴۲۰ق.
۱۰. بستوی، عبدالعلیم عبدالعظیم، معاصر، المهدی المنتظر (علیه‌السلام) فی ضوء الاحادیث والآثار الصحیحة، ص۲۹، ناشر: المکتبة المکیة ـ مکة المکرمة ـ السعودیة/ دار ابن حزم للطباعة و النشر و التوزیع ـ بیروت ـ لبنان، ‌ اول، ۱۴۲۰ق.
۱۱. بستوی، عبدالعلیم عبدالعظیم، معاصر، المهدی المنتظر (علیه‌السلام) فی ضوء الاحادیث والآثار الصحیحة، ص۳۸۴، ناشر: المکتبة المکیة ـ مکة المکرمة ـ السعودیة/ دار ابن حزم للطباعة و النشر و التوزیع ـ بیروت ـ لبنان، ‌اول، ۱۴۲۰ق.
۱۲. انصاری قرطبی، محمد بن احمد (متوفای۶۷۱هـ)، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۱۲۲، ناشر: دار الشعب ـ القاهرة.
۱۳. شهرزوری برزنجی، محمد بن عبدالرسول، متوفای ۱۱۰۳ه، الاشاعه لاشراط الساعه، ص۱۷۳، تحقیق: موفق فوزی الجبر، دار الهجره، بیروت، دوم، ۱۴۱۶ه.
۱۴. شهرزوری برزنجی، محمد بن عبدالرسول، متوفای ۱۱۰۳ه، الاشاعه لاشراط الساعه، ص۲۸۴، تحقیق: موفق فوزی الجبر، دارالهجره، بیروت، دوم، ۱۴۱۶ه.
۱۵. سفارینی، محمد بن احمد، متوفای ۱۱۸۸ه، لوامع الانوار البهیة وسواطع الاسرار الاثریة لشرح الدرة المضیة فی عقد الفرقة المرضیة، ج۲، ص۸۴، الناشر:مؤسسة الخافقین دمشق، سنة النشر:۱۴۰۲ ه ۱۹۸۲ م.    
۱۶. قنوجی، محمدصدیق‌خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۵۰، ۱۵۱، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن‌حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
۱۷. قنوجی، محمدصدیق‌خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۹۸، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
۱۸. قنوجی، محمدصدیق‌خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۴۹، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن‌حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
۱۹. قنوجی، محمد صدیق خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۸۲، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
۲۰. قنوجی، محمد صدیق خان، متوفای ۱۳۰۷ه، الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه، ص۱۸۳، تحقیق: بسّام عبد الوهاب الجابی، ناشر: دار ابن حزم، بیروت، اول، ۱۴۲۱ه.
۲۱. کتانی، محمد بن جعفر، متوفای ۱۳۴۵ه، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص۲۲۹، تحقیق:شرف حجازی، دار النشر:دارالکتب السلفیة مصر، دوم.    
۲۲. من الرسالة المؤرخة فی ۲۱ مایو ۱۹۷۶، التی جات بتوقیع مدیر المجمع الفقهی الاسلامی محمد منتظر الکنانی.
۲۳. مجلة الجامعة الاسلامیة بالمدینة المنورة، العدد ۳، السنة الاولی ۱۳۸۸، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد.
۲۴. ابری سجستانی، محمد بن حسین، المتوفی:۳۶۳ ق، مناقب الامام الشافعی، التحقیق:د/ جمال عزون، ناشر:الدار الاثریة، اول، ۱۴۳۰ ه.    
۲۵. ابن قیّم جوزیه حنبلی، محمد بن ابی‌بکر، متوفای ۷۵۱ ق، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ص۱۴۱ ۱۴۳، تحقیق عبد الفتاح ابو غدة، الناشر مکتب المطبوعات الاسلامیة، حلب، ۱۴۰۳ ق.    
۲۶. ابن‌حجر هیثمی، احمد بن محمد (متوفای۹۷۳ه)، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض والضلال والزندقة، ج۲، ص ۴۸۰، تحقیق:عبد الرحمن بن عبدالله الترکی کامل محمد الخراط، ناشر:مؤسسة الرسالة لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه ۱۹۹۷م.    
۲۷. مزی، یوسف بن زکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، ج۲۵، ص۱۴۹، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه ۱۹۸۰م.    
۲۸. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۱۴۴، ناشر:دارالفکر بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ ۱۹۸۴ م.    
۲۹. سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، المتوفی:۹۰۲ه، فتح المغیث بشرح الفیة الحدیث، ج۴، ص۲۲۲۳، المحقق:علی حسین علی، الناشر:مکتبة السنة مصر، اول، ۱۴۲۴ه/ ۲۰۰۳م.    
۳۰. محمد بن عبدالوهاب (متوفای ۱۲۰۶ ه)، رسالة فی الرد علی الرافضة، ج۱، ص۴۱، تحقیق:الدکتور/ ناصر بن سعد الرشید، ناشر:مطابع الریاض، الریاض، الطبعةالاولی.    
۳۱. نظام و جماعة من علماء الهند، الفتاوی الهندیة فی مذهب الامام الاعظم ابی حنیفة النعمان، ج۲، ص۲۶۵، ناشر:دارالفکر، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۱م.    
۳۲. کشمیری هندی، محمد انور شاه (متوفای۱۳۵۲ه)، التصریح بما تواتر فی نزول المسیح، ج۱، ص۲۴۲، تحقیق:عبد الفتاح ابو غدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة حلب، الطبعة:الرابعة، ۱۴۰۲ه ۱۹۸۲م.    
۳۳. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۲، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۳۴. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۳۶۴.    
۳۵. عباد، عبدالمحسن بن حمد، الرد علی من کذّب بالاحادیث الصحیحة الوارده فی المهدی، ج۴۵، ص۳۲۰، مجلة الجامعة الاسلامیة المدینة المنورة، العدد ۴۵، قسمت ۱۷، ۱۴۰۰ه ق.    
۳۶. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۳۶۳.    
۳۷. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۳۶۴.    
۳۸. سبکی شافعی، عبدالوهاب بن علی (متوفای ۷۷۱ه)، طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۹۱۰، تحقیق:د. محمود محمد الطناحی د. عبدالفتاح محمد الحلو، ناشر:هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۳ه.    
۳۹. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۳، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۴۰. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۹، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۴۱. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۴، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۴۲. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۲۰، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۴۳. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۷، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۴۴. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۴۴۵، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۴۵. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۳۲، ناشر: دارالفکر ـ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ ـ ۱۹۸۴ م.
۴۶. اصبهانی، احمد بن علی بن منجویه (متوفای:۴۲۸ ق)، رجال صحیح مسلم، ج۲، ص۱۱۰، تحقیق عبدالله اللیثی، ناشر:دارالمعرفة بیروت الطبعةالاولی، ۱۴۰۷ ق.    
۴۷. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۰۱، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶. علی بن عابس.    
۴۸. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۲۶، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶. علی بن عابس.    
۴۹. مزی، یوسف بن زکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۲۰۳، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه ۱۹۸۰م.    
۵۰. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۴، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶. علی بن عابس.    
۵۱. ابن‌خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۳۱۲، ناشر:دارالقلم بیروت ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۵۲. محمدرشید بن علی‌رضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۹، ص۴۱۶، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۵۳. محمدرشید بن علی‌رضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۱۰، ص۳۴۲، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۵۴. ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، مقاله «حول المهدی ( (علیه‌السلام)، چاپ دمشق، سال ۱۳۷۱هـ ق.
۵۵. ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، ص۶۴۳، مقاله «حول المهدی ( (علیه‌السلام)، چاپ دمشق، سال ۱۳۷۱هـ ق.
۵۶. محمدرشید بن علی‌رضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۹، ص۴۱۸، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۵۷. محمدرشید بن علی‌رضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۱۰، ص۳۴۲، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۵۸. ناصرالدین البانی، محمد، مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، ص۶۴۳، مقاله «حول المهدی ( (علیه‌السلام)، چاپ دمشق، سال ۱۳۷۱هـ ق.
۵۹. محمدرشید بن علی‌رضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۹، ص۴۱۶، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۶۰. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱، ص۷، تحقیق:محمد فؤاد عبد‌الباقی، محب‌الدین الخطیب، ناشر:دار‌المعرفة بیروت، ۱۳۷۹ه.    
۶۱. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تغلیق التعلیق، ج۵، ص۴۲۰، تحقیق:سعید عبد الرحمن موسی القزقی، ناشر:المکتب الاسلامی، دار عمار بیروت، عمان الاردن، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۵ه ق.    
۶۲. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۹۶۹۵، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۶۳. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۴۰۲، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۶۴. نووی شافعی، یحیی بن شرف (متوفای۶۷۶ ه)، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج۱، ص۲۴، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۳۹۲ ه.    
۶۵. کردی شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن (متوفای۶۴۳ه)، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص۸۶.    
۶۶. کردی شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن (متوفای۶۴۳ه)، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص۸۷.    
۶۷. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۷، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۶۸. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۹، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۶۹. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۶۱، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۷۰. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۶۲، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۷۱. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۶۵، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۷۲. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۶۸، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۷۳. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۷۳، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۷۴. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۷۵، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۷۵. کردی شهرزوری، ابوعثمان بن عبدالرحمن (متوفای۶۴۳ه)، مقدمة ابن‌الصلاح فی علوم الحدیث، ص۸۶.    
۷۶. کردی شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن بن عثمان (متوفای۶۴۳ه)، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص۸۷.    
۷۷. سیوطی، جلال‌الدین (متوفای۹۱۱ه)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۱۱۱.    
۷۸. بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۶۸، حدیث۳۴۴۶.    
۷۹. قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۶، کِتَاب الْاِیمَانِ، باب ۷۱ (باب نُزُولِ عِیسَی بن مَرْیَمَ حَاکِمًا بِشَرِیعَةِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم))، حدیث۱۵۵، تحقیق:محمدفؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۸۰. قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۷، کِتَاب الْاِیمَانِ، باب ۷۱ (باب نُزُولِ عِیسَی بن مَرْیَمَ حَاکِمًا بِشَرِیعَةِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم))، حدیث۱۵۶، تحقیق:محمدفؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۸۱. حنبلی دمشقی، محمد بن ابی‌بکر (متوفای ۷۵۱ ه)، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ج۱، ص۱۴۷، تحقیق:عبد الفتاح ابو غدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة حلب، الطبعةالثانیة، ۱۴۰۳ ه.    
۸۲. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۳۸۸، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۸۳. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، الکاشف ج۱، ص۲۴۷.    
۸۴. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۸، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶. علی بن عابس.    
۸۵. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۲۱۹، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دارالقبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۸۶. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۲، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶. علی بن عابس.    
۸۷. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۳۱، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دارالقبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۸۸. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۲۱۹، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۸۹. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۳۹۶، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دارالرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶. علی بن عابس.    
۹۰. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۳۵۸. تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۹۱. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۸۵، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دارالرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶. علی بن عابس.    
۹۲. البانی، محمد ناصرالدین، السلسلة الصحیحة، ج۵، ص۲۷۶، ح۲۲۳۶، الناشر: مکتبة المعارف ـ الریاض.
۹۳. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۴۹۴، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة بیروت.    
۹۴. قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۳۴، ح۲۲۱۴، کتاب الْفِتَنِ وَاَشْرَاطِ السَّاعَةِ، بَاب لَا تَقُومُ السَّاعَةُ...، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۹۵. قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۳۵، ح۲۹۱۴، کتاب الْفِتَنِ وَاَشْرَاطِ السَّاعَةِ، بَاب لَا تَقُومُ السَّاعَةُ...، تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۹۶. ترمذی سلمی، محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۶، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۹۷. ابن‌حجرهیثمی، احمد بن محمد (متوفای۹۷۳ه)، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض والضلال والزندقة، ج۲، ص۴۷۲، تحقیق عبدالرحمن بن عبدالله الترکی کامل محمد الخراط، ناشر:مؤسسة الرسالة لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه ۱۹۹۷م.    
۹۸. هندی، علی المتقی بن حسام‌الدین (متوفای۹۷۵ه)، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، ج۱۴، ص۲۶۴.    
۹۹. هندی، علی المتقی بن حسام‌الدین، کنز العمال، ج۱، ص۶.    
۱۰۰. صبان، محمدعلی (متوفای ۱۳۰۳)، اسعاف الراغبین، ج۲، ص۲۸.
۱۰۱. حمزاوی مالکی، حسن (متوفای ۱۳۰۳)، مشارق الانوار، ص۱۱۲.
۱۰۲. محمدرشید بن علی‌رضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۹، ص۴۱۶، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۱۰۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۳.    
۱۰۴. محمدرشید بن علیرضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۹، ص۴۱۷، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۱۰۵. مطهری، مرتضی (مستشهد ۱۳۵۸ش)، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۶۲، ناشر:انتشارات صدرا تهران، ۱۳۷۹ش.    
۱۰۶. محمدرشید بن علی‌رضا بن محمد (متوفای ۱۳۵۴ه)، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۱۰، ص۳۴۲، ناشر:الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.    
۱۰۷. امین مصری، احمد (متوفای ۱۹۵۴م)، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۳، مکتبة الاسرة، مصر، ۱۹۹۹م.
۱۰۸. امین مصری، احمد (متوفای ۱۹۵۴م)، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۴، مکتبة الاسرة، مصر، ۱۹۹۹م.
۱۰۹. عباد، عبدالمحسن بن حمد، الرد علی من کذّب با لاحادیث الصحیحة الوارده فی المهدی، ج۴۵، ص۳۱۸، مجلة الجامعة الاسلامیة المدینة المنورة، العدد ۴۵، قسمت ۱۷، ۱۴۰۰ه ق.    
۱۱۰. امین مصری، احمد (متوفای ۱۹۵۴م)، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۴، مکتبة الاسرة، مصر، ۱۹۹۹م.
۱۱۱. عباد، عبدالمحسن بن حمد، الرد علی من کذّب با لاحادیث الصحیحة الوارده فی المهدی، ج۴۵، ص۳۱۸، مجلة الجامعة الاسلامیة المدینة المنورة، العدد ۴۵، قسمت ۱۷، ۱۴۰۰ه ق.    
۱۱۲. فرید وجدی، محمد، دائرة المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۴۸۰ـ۴۸۱، الناشر: تصویر دار المعرفة، الطبعة الثالثة، ۱۹۷۱م.
۱۱۳. ترمذی سلمی، محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۵، حدیث ۲۲۳۱تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۱۱۴. قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۷، کِتَاب الْاِیمَانِ، بَاب نُزُولِ عِیسَی بن مَرْیَمَ حَاکِمًا بِشَرِیعَةِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۱۱۵. مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی (متوفای:۶۸۵ ه)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص۲۹۱.    
۱۱۶. مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی (متوفای:۶۸۵ ه)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص۲۹۱ ۲۹۸.    
۱۱۷. قشیری، مسلم بن حجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۳۴، کِتَاب الْفِتَنِ وَاَشْرَاطِ السَّاعَةِ، بَاب لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حتی یَمُرَّ الرَّجُلُ بِقَبْرِ الرَّجُلِ فَیَتَمَنَّی اَنْ یَکُونَ مَکَانَ الْمَیِّتِ من الْبَلَاءِ، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۱۱۸. ترمذی سلمی، محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۶، تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۱۱۹. حاکم، محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۶۰۱، ح۸۶۷۳، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دارالکتب العلمیة بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه ۱۹۹۰م.    
۱۲۰. ترمذی سلمی، محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹ه)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۵، حدیث ۲۲۳۱تحقیق:احمد محمد شاکر وآخرون، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۱۲۱. قزوینی، محمد بن یزید (متوفای۲۷۵ه)، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۸، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دارالفکر بیروت.    
۱۲۲. سجستانی ازدی، سلیمان بن اشعث (متوفای ۲۷۵ه)، سنن ابی داوود، ج۴، ص۱۰۷، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دارالفکر.    
۱۲۳. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۱۶۱۷.    
۱۲۴. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۳۸.    
۱۲۵. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۳۹.    
۱۲۶. رازی تمیمی، عبدالرحمن بن ابی حاتم محمد (متوفای ۳۲۷ه)، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۵، ناشر:دار احیاء التراث العربی بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۲۷۱ه ۱۹۵۲م.    
۱۲۷. مزی، یوسف بن زکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۸۲، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه ۱۹۸۰م.    
۱۲۸. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۴۰۸، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۱۲۹. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۱۸، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶.    
۱۳۰. مزی، یوسف بن زکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، ج۹، ص۴۳۷.    
۱۳۱. ابن‌حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۰۶، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ۱۹۸۶.    
۱۳۲. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸، ص۱۸۱، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دارالکتاب العربی لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه ۱۹۸۷م.    
۱۳۳. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، الکاشف ج۱، ص۴۴۴، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دارالقبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۱۳۴. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۲۱، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۳۵. تمیمی بستی، محمد بن حبان (متوفای۳۵۴ ه)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص۲۳۷، تحقیق:شعیب الارنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه ۱۹۹۳م.    




مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، برگرفته از مقاله «آیا کسی از مسلمانان، منکر عقیده مهدویت شده است؟».    







جعبه ابزار