• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منافات نداشتن طینت علیین و سجین با اختیار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:طین، خاک، طینت علیین، طینت سجین، اختیار.
پرسش :آیا طینت علّیین و طینت سجّین که در قرآن بدان اشاره شده ارتباطی با « طین » یا خاک دارد و آیا داشتن چنین طینت‌هایی با اختیار انسان‌ها منافات ندارد؟ آیا این‌که در برخی، زمینه شقاوت قوی‌تر است و بالعکس، با اختیار منافات ندارد؟
پاسخ :



مسئله طینت از مسائل مهم و پیچیده است و روایات در این زمینه به گونه‌ای است که برخی از علما،‌ آنها را متشابه و معضل دانسته‌اند.
[۱] ر.ک:مجلسی، محمد باقر‌، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‌۷، ص ۱۵،‌ تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
اگرچه با توجه به کثرت این روایات، در صدور آن نمی‌توان تردید کرد، بررسی معنا و مفهوم آنها می‌تواند در حل این معضل راه‌گشا باشد.
روایات طینت، با مضامین گوناگونشان بر این دلالت دارند ‌که ریشه سعادت‌مندان و شقاوت‌مندان که از آن به طینت تعبیر می‌شود گوناگون است. سرشت اهل سعادت از عالم نور ، بهشت ، علّیین ، سرزمین پاک و آب شیرین و گوارا می‌باشد و سرشت اهل شقاوت از عالم تاریکی ، آتش ، سجّین ، سرزمین شوره‌زار ناپاک و آب تلخ است.
[۲] طباطبایی، سیدمحمد حسین، الرسائل التوحیدیة، ص ۷۷، بیروت،‌ مؤسسة النعمان‌، ۱۴۱۹ق.

در این‌جا به یکی از این روایات اشاره می‌کنیم؛ امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود:« خداوند ، دل‌ها و پیکرهای پیامبران را از طینت علیین آفرید و دل‌های مؤمنان را هم از آن طینت آفرید و پیکرهای مؤمنان را از پائین‌تر از آن آفرید و دل‌ها و پیکرهای کافران را از طینت سجّین آفرید؛ آن‌گاه این دو طینت را ممزوج ساخت؛ به همین جهت گاهی از مؤمن، کافر متولد شود و گاهی کافر ، مؤمن می‌زاید و به همین سبب،‌ به مؤمن، گناه و بدی و به کافر ثواب و نیکی می‌رسد؛ پس دل‌های مؤمنان به آنچه از آن آفریده شده‌اند گرایش دارند و دل‌های کافران نیز به آنچه از آن آفریده شده‌اند تمایل دارند».


طینت از ماده «طین» به معنای گِل، مشتق شده است. کلمه «طین» در قرآن‌ مجید نیز آمده است که در این میان، چندین‌بار به صورت نکره درباره خلقت انسان به‌کار رفته است؛ مانند‌ «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ‌ طِینٍ‌».
طینت در زبان عربی، برای بیان حالت و نوع کار یا صفتی به‌کار می‌رود؛ از این‌رو، طینت به معنای سرشت خاصی است که دارای ویژگی خاصی می‌باشد. سرشت انسان را از این جهت طینت گفته‌اند که ماده اولیه آفرینش « انسان نخستین » از گِل بوده است و نطفه هر انسانی هم از انواع مواد موجود در خاک تشکیل می‌شود.
[۸] ابن فارس، احمد،‌ معجم المقاییس اللغة، ج ‌۳، ص ۴۳۷، قم‌، مکتب الاعلام الاسلامی‌، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
خداوند متعال می‌فرماید:«و به یقین، انسان را از عصاره‌ای از گِل آفریدیم».
خاک (طین) مبدأ خلقت مادی انسان است، اما مبدأ زندگی معنوی انسان را «روح» او تشکیل داده است. بنابراین انسان از روح مجرّد و جسم خاکی آفریده شده است. هم‌چنان‌که انسان‌ها از نظر روحی با هم فرق دارند، جسم خاکی انسان‌ها نیز می‌تواند متفاوت باشد.
میان صفات درونی و رفتارهای انسان، با نوع ترکیب بُنیه بدنی انسان یک ارتباط خاصی است. هم‌چنان‌که قوی هیکل یا ریزجثه بودن وراثتی است، مقداری از ترس و شجاعت نیز همین‌گونه است. برخی قوه شهوانی بیشتر و برخی کمتر دارند؛ بعضی از مزاج‌ها خیلی زود عصبانی می‌شوند و....
با توجه به این‌که جبرگرایی با اصول اعتقادی اسلام سازگار نیست و دیدگاه « الأمر بین الأمرین » نظر مختار شیعه امامیه است، باید روایات را به گونه‌ای تبیین نمود که با این مبانیِ صحیح، تناسب داشته باشند.


با نگاه کلی می‌توان احادیث طینت را به دو دسته تقسیم کرد؛ بخش نخست، از سرشت توحیدی در همه افراد بشر سخن می‌گوید، این دسته از احادیث دلالت دارند که نوعی اشتراک میان همه انسان‌ها وجود دارد که به خلقت آنها برمی‌گردد و از آن به « فطرت » تعبیر می‌شود. این اشتراک، فطرت توحیدی است و تمام انسان‌ها (چه مؤمن و چه کافر) دارای گرایش توحیدی هستند.
[۱۲] سوره روم/۳۰، آیه۳۰.     «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّه‌»
بخش دوم از سرشت‌های متفاوت میان نیکوکاران و بدکاران (طینت علّیین و طینت سجّین) سخن می‌گوید؛ مانند روایتی که در ابتدای بحث بیان شد.
بر این اساس؛ باید ذات افراد را دارای دو جنبه دانست که جنبه توحیدی آن در همگان مشترک و جنبه دیگر، در گرایش به خوبی‌ها و بدی‌ها به یک اندازه نیست. انسان‌ها در عین این‌که فطرت حق‌گرا دارند اما در این حق‌گرایی، مناسبت‌ها متفاوت است. آنان‌که از طینت علیین آفریده شده‌اند، مناسبت بیشتری با حق دارند و آنان‌که طینت سجین دارند، مناسبت کمتر.
بنابراین، روایات طینت بیان‌گر گوناگونی استعدادها، شایستگی‌ها و گنجایش‌های وجودی انسان‌ها است.
[۱۴] ر.ک:مجلسی، محمد باقر‌، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‌۷، ص ۱۵،‌ تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

هرقدر انسان از بُعد متعالی و ملکوتی خود دور شود و به بُعد حیوانی خود نزدیک گردد، گرایش او به شرور، نمود بیشتری دارد، ولی باز فاقد آن گوهر ملکوتی نخواهد بود. البته خداوند گزینش و انتخاب هر یک از این دو گرایش را در اختیار بشر نهاد؛ عده‌ای با حُسن اختیار خویش، راه سعادت را دنبال می‌کنند و برخی با سوء اختیار خود، مسیر شقاوت را برمی‌گزینند.
بنابراین،‌ آفرینش افراد بشر از طینت پاک(علّیین) و از طینت آلوده(سجّین)، هیچ‌گونه منافاتی با اختیار ندارد؛ زیرا همان طینت پاک و طینت آلوده را خداوند، مختار قرار داده است. چنان‌که امام باقر (علیه‌السلام) برای دفع شبهه جبر و اضطرار فرمود:«-خداوند می‌فرماید:- من خداوندی هستم که معبودی غیر از او نیست، آگاه به آشکار و نهان هستم، من بر دل‌های بندگانم مطّلع هستم، جور و ظلم نکرده و هیچ ‌کسی را ملزم به فعلی نکرده مگر به آنچه قبل از خلقت از او می‌دانم».
[۱۵] شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج ‌۲، ص ۶۰۹، قم، کتاب فروشی داوری‌، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.     «...فَإِنِّی‌ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا عَالِمُ السِّرِّ وَ أَخْفَی‌ وَ أَنَا الْمُطَّلِعُ‌ عَلَی‌ قُلُوبِ‌ عِبَادِی‌ لَا أَحِیفُ وَ لَا أَظْلِمُ وَ لَا أُلْزِمُ أَحَداً إِلَّا مَا عَرَفْتُهُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَه‌...»

ترکیبات بدن انسان از مواد زمینی مانند گیاهان مختلف است؛ این مواد طبیعی، پیوند و رابطه مستقیمی با خوبی و بدی رفتار او دارند؛ البته به معنای «اقتضا» نه به نحو علت تامه ؛ یعنی طینت ( سرشت اولیه انسان ) همانند عوامل محیطی و دیگر عوامل مؤثر بر وجود و افعال انسان،‌ در گرایش انسان به سمت خوبی و بدی نقش اقتضایی دارد.
به تعبیر دیگر؛‌ سعادت انسان ، ارتباط خاصی به پاکیزه بودن مواد اصلی‌اش دارد؛ چون حامل روح انسانی همین موادند و همین موادند که او را به سوی بهشت هدایت می‌کنند، هم‌چنان‌که شقاوت انسان ، ارتباط مستقیمی با آب و گل‌ او دارد؛ این دو قسم آب و گل است که یکی انسان را به حق و سعادت و بهشت و دیگری به باطل و شقاوت و دوزخ ، به نحو اقتضا، سوق می‌دهند؛ چون خداوند است که این آثار را در آب و گل قرار داده و او می‌تواند سبب دیگری قوی‌تر از آن را به‌کار ببرد و اثر آن‌را خنثی سازد.
براساس بسیاری از شواهد تاریخی، نقش ماده اولیه خلقت (طینت) در حد اقتضا است نه بیش از آن؛ به طور مثال، در خانواده امام معصوم یکی نیکوکار می‌شود؛ مانند امام حسن عسکری (علیه‌السلام) است و دیگری بدکار به نام جعفر کذّاب .
بنابراین می‌توان گفت:این روایات در مقام بیان اقتضا است نه بیان ضرورت؛ یعنی کسانی که خلق شده‌اند، طینت برخی اقتضای میل به بدی و گناه دارد و طینت برخی اقتضای گرایش به خیر دارد. مثل فرزندی که از پدر صالح به وجود آمده است، در برابر نوزادی که از زنا متولد شده است که در این یکی اقتضای گناه بیشتر است ولی در هیچ‌یک به حد جبر نمی‌رسد.
[۱۸] . مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (انسان شناسی)، ج ۳، ص ۳۷۵ - ۳۷۶، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره)، چاپ ششم، ۱۳۹۲ش.

این ویژگی‌های درونی که در رفتار و اعمال انسان مؤثر است،‌ تأثیر آن از حد اقتضا تجاوز نمی‌کند؛ به این معنا که خلق و خوی هر کسی، هیچ وقت او را مجبور به انجام کاری نمی‌کند و اثرش به آن حد نیست که ترک آن کارها را محال سازد و در نتیجه، عمل از اختیاری بودن بیرون شده و جبری شود. شخص عصبانی در عین این‌که عصبانی و دچار فوران خشم شده، باز هم می‌تواند از انتقام صرف‌نظر کند و چنان نیست که شخص شهوت‌ران در آنچه که به مقتضای دعوت شهوتش انجام می‌دهد مجبور باشد، هر چند که ترک عمل دشوار است.
طینت سجّین، گناه را در نظر صاحب آن زینت می‌دهد به‌طوری‌که میل او به گناه زیاد شود اما او هم‌چنان قدرت بر ترک گناه دارد.
[۱۹] آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین‌، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم‌، ج ‌۶، ص ۵۱۳، دانشگاه تهران‌، چاپ چهارم، ‌۱۳۶۶ش.
طینت علیین، مرجّحی است برای این‌که پیروی و اطاعت خدا و پیغمبران کنند و مخالفت ایشان نکنند با وجود این‌که قدرت بر مخالفت دارند.
[۲۰] آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین‌، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم‌، ج ‌۶، ص ۵۱۵، دانشگاه تهران‌، چاپ چهارم، ‌۱۳۶۶ش.
بنابراین، طینت علیینی و سجینی هر دو به صورت زمینه است و شخص می تواند با اراده خود آن زمینه را تقویت کند یا بر آن غلبه نماید.


تعبیر «تحنّ» -که به معنای شوق پیدا کردن و گرایش است- در روایتی که در صدر بحث از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شد، شاهد این معنا است که طینت تنها برانگیزاننده است نه ناگزیر کننده.
همچنین تعبیر «تهوی» -که حکایت از میل و گرایش دارد- در برخی احادیث طینت مؤیّدی بر همین تبیین است.


اگر سعادت و شقاوت، لازمه ذات انسان بوده باشد و هرگز از آن تخلّف نپذیرد (جبر) در این صورت مردم می‌توانند بر ضد خداوند احتجاج کنند؛ چرا که او خود، شقی را شقی، آفریده و از ازل، شقاوت را برایش نوشته است، در حالی‌که چنین نیست و خدا است که بر ما احتجاج می‌کند؛ پس، همین که می‌بینیم خداوند متعال بر ضد خلق، حجت اقامه می‌کند، می‌فهمیم که هیچ‌یک از سعادت و شقاوت، ضروری و لازمه ذات کسی نیست؛ بلکه از آثار اعمال نیک و بد او و اعتقادات حقه و باطله است. اگر انسان مجبور باشد، تلاش مربیان و مصلحان و فرستادن پیامبران بیهوده خواهد بود. در همین زمینه، این روایت شنیدنی است؛ امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) فرمودند:«خداوند نسبت به مخلوقاتش، مهربان‌تر از آن است که آنها را به گناهان اجبار نماید و سپس آنان را عقوبت فرماید».
[۲۵] همچنین پاسخ امام رضا علیه السلام به فضل بن سهل گویای این مطلب است:«خداوند عادل‌تر از آن است که مخلوقاتش را (به گناهان) اجبار نماید و سپس آنان را عذاب کند»؛ ابن طاووس، علی بن موسی‌، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج ‌۱۲، ص ۳۳۰، قم، خیام‌، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.    



۱. ر.ک:مجلسی، محمد باقر‌، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‌۷، ص ۱۵،‌ تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۲. طباطبایی، سیدمحمد حسین، الرسائل التوحیدیة، ص ۷۷، بیروت،‌ مؤسسة النعمان‌، ۱۴۱۹ق.
۳. شیخ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص ۲۴ - ۲۵، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.    
۴. ر.ک:کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ‌۲، ص ۲.    
۵. ر.ک:کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‌۳، ص ۷، قم، دار الحدیث‌، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.    
۶. سوره انعام/۶، آیه۲.    
۷. ر.ک:صاحب بن عباد، ابوالقاسم اسماعیل‌، المحیط فی اللغة، ج ‌۲، ص ۳۳۰.    
۸. ابن فارس، احمد،‌ معجم المقاییس اللغة، ج ‌۳، ص ۴۳۷، قم‌، مکتب الاعلام الاسلامی‌، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۹. راغب أصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۵۳۳، بیروت، دمشق‌، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول،‌ ۱۴۱۲ق.    
۱۰. سوره مؤمنون/۲۳، آیه۱۲.    
۱۱. ر.ک:طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن‌، ج ‌۱۳، ص ۲۶۴.    
۱۲. سوره روم/۳۰، آیه۳۰.     «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّه‌»
۱۳. ر.ک:کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‌۳، ص ۳۴، بَابُ فِطْرَةِ الْخَلْقِ عَلَی التَّوْحِید، قم، دار الحدیث‌، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.    
۱۴. ر.ک:مجلسی، محمد باقر‌، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‌۷، ص ۱۵،‌ تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۱۵. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، علل الشرائع، ج ‌۲، ص ۶۰۹، قم، کتاب فروشی داوری‌، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.     «...فَإِنِّی‌ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا عَالِمُ السِّرِّ وَ أَخْفَی‌ وَ أَنَا الْمُطَّلِعُ‌ عَلَی‌ قُلُوبِ‌ عِبَادِی‌ لَا أَحِیفُ وَ لَا أَظْلِمُ وَ لَا أُلْزِمُ أَحَداً إِلَّا مَا عَرَفْتُهُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَه‌...»
۱۶. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن‌، ج ‌۸، ص ۱۲۵-۱۲۶.    
۱۷. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن‌، ج۸، ص۱۲۵.    
۱۸. . مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (انسان شناسی)، ج ۳، ص ۳۷۵ - ۳۷۶، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره)، چاپ ششم، ۱۳۹۲ش.
۱۹. آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین‌، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم‌، ج ‌۶، ص ۵۱۳، دانشگاه تهران‌، چاپ چهارم، ‌۱۳۶۶ش.
۲۰. آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین‌، شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم‌، ج ‌۶، ص ۵۱۵، دانشگاه تهران‌، چاپ چهارم، ‌۱۳۶۶ش.
۲۱. ر.ک:ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‌۱۳، ص ۱۲۹، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۲۲. ر.ک:کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‌۳، ص ۱۳، قم، دار الحدیث‌، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.    
۲۳. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن‌، ج ۱۳، ص ۲۶۴.    
۲۴. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، التوحید، ص ۳۶۰، قم، دفتر نشر اسلامی‌، چاپ اول،‌ ۱۳۹۸ق.    
۲۵. همچنین پاسخ امام رضا علیه السلام به فضل بن سهل گویای این مطلب است:«خداوند عادل‌تر از آن است که مخلوقاتش را (به گناهان) اجبار نماید و سپس آنان را عذاب کند»؛ ابن طاووس، علی بن موسی‌، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج ‌۱۲، ص ۳۳۰، قم، خیام‌، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.    



پایگاه اسلام کوئست    



جعبه ابزار