• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منافات نداشتن دعا با رضا به قضا و قدر الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: دعا کردن، قضا و قدر الهی، رضای الهی، استجابت دعا.

پرسش: این مطلب که ما باید راضی به رضای خدا باشیم و آن‌چه را که خدا مقدور فرموده، با کمال میل پذیرا باشیم، چگونه با دعا کردن برای تغییر این قضا و قدر سازگار است؟

پاسخ: دعا خود یک نوع عبادت است؛ بنابراین می‌شود که انسان در عین آن‌که به قضا و قدر الهی راضی باشد و از آن هیچ‌گونه شکوه‌ای نداشته باشد، با دعا و نیایش انس بگیرد و در واقع مشغول دعا باشد که نوعی عبادت است. حتی از ذیل آیه به دست می‌آید، کسانی که از دعا سر باز می‌زنند، در واقع این رفتار نوعی خوی استکباری است که عذاب الهی را در پی دارد. پس دعا و رضا به قضا، می‌تواند در کنار هم قرار بگیرد و منافاتی با هم ندارند.
دعا هرگز به مفهوم اظهار نارضایتی از قضای خداوند نیست؛ بلکه دعا اظهار عجز و بندگی و نیاز انسان در پیشگاه خالق خود است که خداوند در مقابل آن به بنده خود پاداش می‌دهد و با توجه به این‌که دعا نوعی عبادت و اظهار بندگی است، پس دعا نکردن نوعی مقاومت در برابر قضا خواهد بود و انسان مؤمن باید بکوشد با دعا و تضرع، عجز و بیچارگی خود را نسبت به همه حوادث در پیشگاه خالق خود، اظهار کند و نباید حالت سرسختی و مقاومت داشته باشد.
بنابراین دعا با رضا به قضای الهی نه‌تنها منافات ندارد، بلکه هر دو جزء آموزه‌های دینی است و انسان باید به هر کدام از آن آموزه‌ها در جای خود عمل کند.



بی‌تردید همه رخدادها و پیش‌آمدها براساس قضا و قدر الهی است و هیچ پیش‌آمدی از حیطه قضا و قدر بیرون نیست؛ اما باید توجه داشت که قضا و قدر الهی دو گونه است:

۱.۱ - قضا و قدر حتمی

برخی مراتب قضا و قدر، در مرتبه لوح محفوظ است که قضا و قدر حتمی است و هیچ‌گونه تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد و از طریق دعا و صدقه و صله رحم و مانند این‌ها، نمی‌توان در آن تبدیل و تغییری ایجاد کرد.

۱.۲ - قضا و قدر غیر حتمی

اما بعضی از امور در مرتبه قضا و قدر غیر حتمی قرار دارند و در مرتبه لوح محو و اثبات است. براساس آموزه‌های دینی، با دعا و صدقه و صله ارحام می‌توان تغییر و تبدیل در این مرتبه از قضا و قدر ایجاد کرد و خداوند به برکت دعا و نیایش بندگانش، آنچه را به صورت غیر حتمی برای کسی مقدور کرده، تغییر دهد.
بنابراین آنچه که خداوند به طور حتمی مقدور کرده که باید واقع شود، مربوط به مرتبه قضا و قدر حتمی الهی است که انسان‌ها باید بدان راضی باشند و اگر هم راضی نباشند، از هیچ طریق نمی‌توان جلوی وقوع آن را گرفت.
اما آنچه در مرتبه قضا و قدر غیر حتمی و به اصطلاح در مرتبه لوح محو و اثبات است، رضای خدا به آن است که بندگان از طریق دعا، صدقه، صله رحم و ... موجبات تغییر آن را فراهم آورند تا شاید براساس حکمت و مصلحت الهی، در آن تغییر و تبدیل حاصل شود؛ ازاین‌رو بنده باید از طریق آنچه در آموزه‌های دینی آمده مثل دعا، صدقه و امثال آن شرایطی را فراهم آورد که خداوند در لوح محو و اثبات، از وقوع حوادث ناگوار برای بنده خود جلوگیری کند و این مسئله با رضای الهی و رضا به قضا و قدر الهی هیچ‌گونه منافاتی ندارد.
[۱] جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص۲۱۷ و ۲۱۸، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.



نکته دوم آن است که براساس روایات، اساساً دعا برای تغییر در قضا و قدر غیر حتمی سفارش شده است. بنابراین دعا برای دفع بلایا و حوادث، هیچ‌گونه منافاتی با رضا به قدر و قضای الهی ندارد؛ مثلاً در روایتی آمده است:

۲.۱ - روایتی از امام کاظم

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: «ان الدعا یردّ ما قد قُدِّرَ و لم یقدر؛ همانا دعا برمی‌گرداند آنچه را مقدر شده است و آنچه را مقدر نشده است».
راوی می‌گوید: به امام عرض کردم، امر مقدرنشده کدام است؟ حضرت فرمود: «حتی لا یکون» یعنی از مقدر شدن آن امر جلوگیری می‌شود.
طبق این روایت، دعا جلوی تقدیر را می‌گیرد و بلا حاصل نمی‌شود.

۲.۲ - روایتی دیگر

ـ و در روایتی دیگر آمده است:
«ان الدعا و البلاء یترافقان الی یوم القیامه، انّ الدعا لیردّ البلاء؛ همانا دعا و بلا تا روز قیامت با هم رفاقت کنند و همانا دعا بلا را برگرداند».

ـ و در روایتی دیگر آمده است:
«بر شما باد به دعا؛ زیرا دعا به درگاه خداوند و خواستن از او، برگرداند بلایی را که مقدر شده و حکم بدان شده و جز اجرای آن چیزی نمانده است؛ پس چون خداوند خوانده شد و از او درخواست شد، یک‌باره بلا برگردانده شود».
براساس این‌گونه روایات معلوم می‌شود، همان‌طور که در دستورات دینی، دستور به رضا به قضای الهی داده شده، دستور به دعا نیز آمده است.
از این بیان معلوم می‌شود که منافاتی بین این دو نیست؛ چون خداوند ممکن است براساس سنت الهی خود، برخی امور را به گونه‌ای تنظیم کند که با دعا و نیایش بنده تغییر کند؛ لذا بنده در این‌گونه امور باید دست به دعا برآورد و از خداوند بخواهد که از او حادثه مقدر را دفع کند.


نکته سوم آن است که از مطالعه در سیره عملی ائمه (علیهم‌السلام) به‌خوبی به دست می‌آید که رضا به قضا و قدر الهی، هرگز با دعا در جهت دفع بلایا و حوادث منافاتی ندارد؛ به همین دلیل ائمه (علیهم‌السلام) با آن‌که به بالاترین مقام رضا و تسلیم در برابر قضا و اراده خداوند دست یافته بودند و تسلیم محض به رضای الهی بوده‌اند، درعین‌حال بیش‌ترین دعاها را داشته‌اند و برای دفع و رفع حوادث دعا می‌کرده‌اند. از این نکته نیز معلوم می‌شود که دعا و رضا به قضا باهم منافاتی ندارند و انسان باید در عین تسلیم و رضا، اهل دعا و نیایش باشد.

۳.۱ - دیدگاه امام خمینی

عارف بزرگ امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در تحلیل این مسئله می‌گوید:
«از سیره انبیای عظام و حضرات ائمه معصومین (علیهم‌السلام) نیز چنان ظاهر می‌شود که با آنکه مقامات آن‌ها بالاتر از صبر و رضا و تسلیم بوده، مع ذلک هیچ‌گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمی‌کردند و عرض حاجات خود را به حضرت حق‌تعالی می‌نمودند و این مخالف با مقامات روحانیه نیست؛ بلکه تذکر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمت کامل مطلق، غایت آمال عارفین است.


در قرآن کریم آمده است:
«وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»؛ «پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم، کسانی که از عبادت من تکبر می‌ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ می‌شوند».

۴.۱ - حقیقت دعا

از این آیه به دست می‌آید که دعا خود یک نوع عبادت است؛ بنابراین می‌شود که انسان در عین آن‌که به قضا و قدر الهی راضی باشد و از آن هیچ‌گونه شکوه‌ای نداشته باشد، با دعا و نیایش انس بگیرد و در واقع مشغول دعا که نوعی عبادت است باشد. حتی از ذیل آیه به دست می‌آید، کسانی که از دعا سر باز می‌زنند، در واقع این رفتار نوعی خوی استکباری است که عذاب الهی را در پی دارد.
پس دعا و رضا به قضا، می‌تواند در کنار هم قرار بگیرد و منافاتی با هم ندارند.

گذشته از این، دعا هرگز به مفهوم اظهار نارضایتی از قضای خداوند نیست؛ بلکه دعا اظهار عجز و بندگی و نیاز انسان در پیشگاه خالق خود است که خداوند در مقابل آن به بنده خود پاداش می‌دهد و با توجه به این‌که دعا نوعی عبادت و اظهار بندگی است، پس دعا نکردن نوعی مقاومت در برابر قضا خواهد بود و انسان مؤمن باید بکوشد با دعا و تضرع، عجز و بیچارگی خود را نسبت به همه حوادث در پیشگاه خالق خود، اظهار کند و نباید حالت سرسختی و مقاومت داشته باشد.


بنابراین از مجموع آنچه بیان شد، به‌خوبی معلوم می‌شود که دعا با رضا به قضای الهی نه‌تنها منافات ندارد، بلکه هر دو جزء آموزه‌های دینی است و انسان باید به هر کدام از آن آموزه‌ها در جای خود عمل کند.


۱. جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص۲۱۷ و ۲۱۸، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.
۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۳۰۳، ح۴، ان الدعا یردّ البلاء و القضاء، کتاب دعا، تهران، نشر دفتر فرهنگ اهل بیت، بی‌تا.    
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۳۰۴، ح۲، ان الدعا یردّ البلاء و القضاء، کتاب دعا، تهران، نشر دفتر فرهنگ اهل بیت، بی‌تا.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۳۰۴، ح۴، ان الدعا یردّ البلاء و القضاء، کتاب دعا، تهران، نشر دفتر فرهنگ اهل بیت، بی‌تا.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۳۰۶، ح۸، ان الدعا یردّ البلاء و القضاء، کتاب دعا، تهران، نشر دفتر فرهنگ اهل بیت، بی‌تا.    
۶. موسوی خمینی، سیدروح‌الله، چهل حدیث، ص۲۶۱، مؤسسه آثار امام، چ۲۰، ۱۳۷۸ش.    
۷. مؤمن/سوره۴۰، آیه۶۰.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۴۷، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ش.    




سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «منافات نداشتن دعا با رضا به قضا و قدر الهی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۲۷.    







جعبه ابزار