• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مقامات عرفانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: مقامات عرفانی، عارفان، عرفان نظری، عاف، رمزی بودن، کتمان.

پرسش: چرا برخی عرفا مقامات عرفانی خود را بازگو کرده‌اند و برخی دیگر از این کار ممانعت کرده‌اند؟ (گاهی در بین عرفا دو گونه رفتار متفاوت می‌بینیم، مثلاً بعضی از عرفا مقامات عرفانی خود را بازگو می‌کنند و از این مسئله باکی ندارند؛ مانند محی‌الدین ابن‌عربی؛ و بعضی از عرفا مقامات و حالات خود را پنهان کرده و حتی از انتشار آن توسط بقیه خودداری می‌کنند. بالاخره کدام سیره و روش پسندیده و صحیح است و براساس سیره معصومین (علیهم‌السلام) مورد قبول می‌باشد؟)

پاسخ: یک عارف صدیق در مقامی واقع شده است که هیچ وابستگی نسبت به تعلقات دنیوی ندارد و هرگونه منیتی را کفر نسبت به خدا می‌داند؛ بنابراین اگر برای هدایت مردم بخشی از مقامات عرفانی خود را بیان کند، صرفاً در راستای رسالتی است که نسبت به مردم دارد تا آنان را با حقیقت انسان و مقامات او و منزلتی که نزد خدا دارد آشنا کند و ایمان مردم را نسبت به غیب تقویت نماید.
با توجه به دو اصل اصیل ذیل که از طرفی کتمان علم و معرفت در جایی که نیاز به آشکار کردن آن است، جایز نیست و از طرف دیگر، بیان مقامات عرفانی به قصد خودنمایی در شأن عارف نمی‌باشد، در این مورد باید گفت: این خود عارف راستین است که تشخیص می‌دهد تا چه حدی از این مطالب را باید بیان کند و تا چه حدی کتمان نماید و نمی‌توان در این مورد قضاوت نمود که به طور مطلق کدام رویه بر حق است.



عرفا به طور خاص به انسان‌هایی گفته می‌شود که در مدارج ایمان و صدق در دین، به مرتبه‌ای رسیده‌اند که به اخلاق الله تخلق یافته و به مقام خلافت در اسماء و صفات الهی رسیده‌اند.

۱.۱ - بیان یک روایت

هم‌چنان‌ که در روایت می‌خوانیم:

«لا یزال العبد یتقرب الی بالنوافل و العبادات حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها»؛ «بنده با عباداتی که بر او واجب نشده پیوسته به من نزدیک می‌شود تا آن‌جا که مشمول محبت خاصه من می‌شود و چون من او را دوست بدارم، (من همه هستی او می‌شوم)؛ گوشی که می‌شنود، منم. چشمی که می‌بیند، منم. دستی که حرکت می‌دهد، منم ...».

بنابراین عارف کسی است که دارای مقام ولایت الهی است و داشتن خوارق عادات و به اصطلاح طامات و کرامات به خودی خود میزانی برای عارف بودن نیست؛ هم‌چنان‌ که برخورداری از عرفان نظری هم ارتباطی با حقیقت عرفان ندارد.


از طرفی تخلق به اخلاق الله خود مراتب و درجاتی دارد؛ بنابراین عرفا با تفاوت مقاماتی که دارند، مظهر برخی یا همه صفات الهی شده‌اند؛ هم‌چنان که عارف کامل به تبع امام معصوم که صاحب ولایت کلیه الهیه است، مظهر اسم اعظم شده است و انسان ذاتاً این استعداد را دارد که در اثر عشق و بندگی خدا به این مقام دست یابد.
امامان معصوم در رأس این مقامات واقع شده‌اند و عرفا به حسب مراتب عرفانی خود در حلقه‌های نازل‌تری قرار دارند و بعد از عرفا نیز، صلحا، عباد، زهاد و سایر مؤمنین و سالکان طریق خدا قرار گرفته‌اند.
در مورد سلسله مراتب و اصناف عرفا، بزرگانی (همچون ابن‌عربی) مطالب گسترده‌ای ارائه داده‌اند که در برخی روایات نیز به این سلسله مراتب اشاره شده است.

در اوج این مقامات، حضرت خضر و حضرت عیسی واقع شده‌اند و بالاتر از همه حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) است که موعود همه امت‌هاست. بقیه عرفا در سلسله مراتبی که دارند، اتصال به این وجود‌های مقدس داشته و یاران امام زمان در هر عصری محسوب می‌شوند که همچون اقماری بر گرد خورشید ولایت حلقه زده‌اند.


عرفا به تبع تجلیاتی که در قلوب آن‌ها واقع می‌شود و منازل و مقاماتی که طی می‌کنند، دارای حالات مختلفی هستند. بنابراین همه آنان دارای سیره واحدی نخواهند بود؛ هرچند که اصول اصلی، امری واحد است و همه از نوری واحد اقتباس می‌کنند.
از‌این‌روی به عنوان مثال، برخی عرفا تنها با افرادی خاص در ارتباط‌اند یا حتی همچون خضر و عیسی (که خود از صاحبان ولایت‌اند)، نسبت به جهان ظاهر و چشم‌های اهل ظاهر در غیبت‌اند؛ ولی برخی دیگر با عامه مردم به طور عادی در ارتباط‌ند؛ ولی آن‌چه مسلم است هیچ‌یک از عرفای راستین در هر وضعیتی که قرار داشته باشند، خالی از رسالتی عرفانی نبوده و نجات مردم را جدای از نجات خود نمی‌دانند؛ چرا‌که همه انسان‌ها از نفسی واحد خلق شده‌اند.


وضعیت محیطی و تاریخی (زمان و مکان):
زمان و مکان و محیطی که یک عارف در آن واقع شده، نقش زیادی در سیره و عمل‌کرد او در اجتماع خواهد داشت. در برخی مقاطع تاریخی شرایط مناسب‌تری برای بیان مطالب عرفانی فراهم است و تعداد زیادی از افراد هستند که مشتاق این هدایت‌اند؛ ولی در برخی مقاطع چنین شرایطی فراهم نیست.


یک عارف صدیق در مقامی واقع شده است که هیچ وابستگی نسبت به تعلقات دنیوی ندارد و هرگونه منیتی را کفر نسبت به خدا می‌داند؛ بنابراین اگر برای هدایت مردم بخشی از مقامات عرفانی خود را بیان کند، صرفاً در راستای رسالتی است که نسبت به مردم دارد تا آنان را با حقیقت انسان و مقامات او و منزلتی که نزد خدا دارد، آشنا کند و ایمان مردم را نسبت به غیب تقویت نمایند.

۵.۱ - هدف آشکار کردن مقامات

پیامبر اسلام و ائمه اطهار و برخی عرفا، اگر مقامات خود را آشکار نموده‌اند، فقط از باب معرفی بوده تا مردم با معرفت آنان راه نجات را پیدا کنند و اگر رسالتی در این باب نداشتند، هرگز سخنی در مورد مقامات خود نمی‌گفتند و این همه مورد آزار قرار نمی‌گرفتند.
هم‌چنان که خداوند در قرآن خطاب به پیامبر خود می‌فرماید:

«وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛ «نعمتی را که پروردگارت به تو ارزانی داشته است، بازگو کن».

این نعمت همان مقام نبوت بود که پیامبر اسلام مأمور به بازگو کردن آن شد و حضرت علی (علیه‌السلام) نیز در بیان مقامات خود این آیه را به طور عام به عنوان داعی خود بر این امر مطرح نموده است.

طبق این آیه، هر عارفی فی الجمله مأمور است تا برای هدایت مردم علوم خود را آشکار کند.

۵.۲ - دوری عارف از خودنمایی

از‌این‌روی نه‌تنها بیان مطالب عرفانی در بین بسیاری از بزرگان عرفان معمول بوده، بلکه گاه برای هدایت سالکان طریق یک واجب محسوب شده است. تنها در صورتی که این مطالب جنبه خود‌نمایی داشته یا محذورات دیگری در بین باشد، امری مذموم است؛ ولی عارف حقیقی به کلی از این نقایص بری بوده و از این امور که نشانه جهل و نادانی است، گذشته و فراتر رفته است.
وانگهی در اکثر اوقات ارمغان دنیایی‌ای که بیان مقامات و حقایق عرفانی برای امامان و بسیاری از عرفا داشته است، چیزی جز دشمنی جهال و زندان و قتل نبوده است؛ بنابراین نمی‌توان تصور کرد که این بزرگان در بیان مقامات عرفانی قصد خودنمایی داشته باشند. با این حال همین امر بیش‌ترین تقش را در بیداری مردم داشته است.

بنابراین این خود عارف است که تشخیص می‌دهد تا چه حدی از این مطالب را باید بیان کند و تا چه حدی کتمان نماید و نمی‌توان در این مورد قضاوت نمود که به‌طور مطلق کدام رویه صحیح است و مشاهده تفاوت در سیره و عمل‌کرد عرفا، صرفاً نشانگر اختلاف در رسالتی است که این عرفا داشته‌اند.

۵.۳ - عارفان کذاب

بله گاه عرفای کذابی بوده‌اند ـ که در عین آگاهی نظری از مطالب عرفانی ـ هدفی جز جلب نظر مردم نداشته‌اند و مردم را با خوارق عادات یا دروغ و ریا، فریب داده‌اند و در مقابل، برخی دیگر به دلیل مصلحت‌اندیشی و عافیت‌طلبی، آن‌چه می‌دانستند، هم کتمان نموده و در برابر بدعت‌ها و جهالت‌ها سکوت اختیار کرده‌اند که این دو گونه از افراد اساساً از بحث ما خارج‌اند و هیچ‌گاه عارف محسوب نمی‌شوند.


۱. ابن ابی‌جمهور الأحسائی، محمد بن علی بن ابراهیم، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۳، انتشارات سید الشهداء، قم، ۱۴۰۵ ق.    
۲. ضحی/سوره۹۳، آیه۱۱.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ۱۹۳، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «مقامات عرفانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۶.    



جعبه ابزار