• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مرگ همام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: همام، اجل، نهج‌البلاغه، حضرت علی (علیه‌السلام)، اجل مسما.

پرسش: در خطبه ۱۸۴ نهج البلاغه (متقین) آمده که بعد از آن‌که حضرت علی (علیه‌السلام) صفات متقین را ذکر فرمود، همام جان داد... آیا این مسئله حقیقت دارد؟ و تفسیر این جمله از خطبه «وای بر تو! مرگ هر کس معلوم است و تغییر نمی‌کند، علتی دارد که وقتی آمد، مرگ نمی‌تواند از آن فرار کند» را بیان کنید؟

پاسخ: همام پس از شنیدن صفات پرهیزکاران، ناگهان ناله‌ای از جان کشید که روحش از کالبدش خارج شد. امام|امام (علیه‌السلام)]] فرمود: هر اجلی وقت مشخصی و سبب معینی دارد؛ یعنی هر کس اجل و وقت معینی دارد که به آن منتهی می‌شود و غایتی دارد که از آن تجاوز نمی‌کند و به تأخیر نمی‌افتد و برای آن اجل، سبب و علتی وجود دارد که از آن تعدی نمی‌کند. گاه ممکن است علت آن موعظه بالغه باشد؛ مثل همین مورد و گاه ممکن است علت آن چیز دیگری باشد. اجل همام تا این موقع بوده و اجل من هنوز نرسیده است.
از آیات قرآن استفاده می‌شود که اجل و مرگ و زمان آن فقط به دست خداوند است و قابل تأخیر و تقدیم نیست و در آیات از مرگ و اجل تعبیر به اجل مسما شده که عبارت است از: آخرِ مدت حیات است که عمر انسان در آن هنگام به اتمام می‌رسد و این اجل مسمی در نزد خداوند است.



سؤال مطرح شده شامل دو بخش است. بخش اول این است که آیا درست است که همام با شنیدن سخنان امام علی (علیه‌السلام) در بیان اوصاف متقین از دنیا رفت. در پاسخ به این سؤال ابتدا خلاصه‌ای از ماجرا به این صورت است:
همام (که مردی عابد و پرهیزکار بود) از امیرالمؤمنین درخواست کرد تا صفات پرهیزکاران را برای او بیان فرماید. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) درنگ فرمود و سپس به اختصار صفات متقین را برای همام بیان کرد؛ ولی همام درخواست کرد که به تفصیل برای او بیان کند و در این مورد اصرار ورزید. لذا امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) به طور تفصیلی در خطبه ۱۹۳ که معروف به خطبه همام است، صفات پرهیزکاران را برای او بیان کرد. وقتی که سخنان امام (علیه‌السلام) به آخر رسید، ‌ راوی می‌گوید: «فصعق همام صعقة کانت نفسها فیها؛ ناگهان همام ناله‌ای از جان کشید که روحش از کالبدش خارج شد».


در مورد حقیقت داشتن این مسئله به موارد زیر اشاره می‌کنیم:

۲.۱ - سخن شوشتری

اولاً: علامه شوشتری در شرح نهج البلاغه گوید: این خطبه با تمام خصوصیات و جزئیات، از جمله این‌که همام از دنیا رفت، در کتاب کافی، کتاب سلیم بن قیس، تحف العقول، امالی محمد بن بابویه، تذکره سبط ابن الجوزی، و ابن طلحه الشافعی در مطالب السؤول و کراجکی در کنز آمده است.
[۲] شوشتری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۱۲، ص۴۰۵، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶.


۲.۲ - وجود منابع قابل اعتماد

ثانیاً: سید رضی در جمع‌آوری کلمات آن حضرت در نهج البلاغه هر چند سند را ذکر نکرده است، ولی یقیناً منابع قابل اعتماد داشته که در کتب دیگر بیان شده است.

۲.۳ - خوف امام

ثالثاً: در ادامه همین خطبه وقتی که همام از دنیا رفت، امیرالمؤمنین فرمود: آه من از این پیش‌آمد می‌ترسیدم. از این کلام امام (علیه‌السلام) معلوم می‌شود که همام از دنیا رفته بود و امام از این پیش‌آمد خوف داشته است.

۲.۴ - اهمیت موعظه

رابعاً: امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) ‌هم‌چنین در ادامه می‌فرماید: این امر اختصاصی به همام ندارد؛ بلکه هرکس که شرایط همام را داشته باشد و این سخنان را بشنود، چنین خواهد شد. لذا می‌فرماید: موعظه و پند و‌ اندرزهای رسا به آنان که اهل موعظه‌اند، چنین می‌کند. پس مسلماً همام با شنیدن سخنان امام از دنیا رفته بود.


در مورد سؤال دوم که مراد از این جمله: «وای بر تو! مرگ هر کس معلوم است که تغییر نمی‌کند...» پاسخ این است که:
پس از آن‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صفات متقین را بیان کرد و همام از دنیا رفت، امام (علیه‌السلام) فرمود: موعظه و پند و ‌اندرزهای رسا به آنان که اهل موعظه‌اند چنین می‌کند، آن‌گاه کسی از علی (علیه‌السلام) پرسید: پس شما چه‌طور ‌ای امیرمؤمنان؟ پس اگر توصیف پرهیزکاران با همام چنین کرد پس خود شما چه‌طور؟ و اگر سخن بلیغ و رسا نسبت به مستمع چنین می‌کند، چه‌طور خود شما که از حقیقت امر آگاه‌تری به سرنوشت همام دچار نشدی؟
امام (علیه‌السلام) در پاسخ این سؤال‌کننده فرمود: هر اجلی وقت مشخصی و سبب معینی دارد؛ یعنی هر کس اجل و وقت معینی دارد که به آن منتهی می‌شود و غایتی دارد که از آن تجاوز نمی‌کند و به تأخیر نمی‌افتد و برای آن اجل، سبب و علتی وجود دارد که از آن تعدی نمی‌کند. گاه ممکن است علت آن موعظه بالغه باشد؛ مثل همین مورد و گاه ممکن است علت آن چیز دیگری باشد. اجل همام تا این موقع بوده و اجل من هنوز نرسیده است.


علاوه بر این منظور امام این بود که میان من و همام تفاوت بسیاری است. تحمل من بسیار زیادتر است؛ ولی تحمل همام نسبت به این امور از من بسیار کم‌تر است و استعداد و قدرت من با استعداد همام تفاوت بسیار دارد. من با آگاهی که از حقایق دارم از پا درنمی‌آیم؛ اما همام و امثال او که پیمانه روحی آن‌ها کم‌تر است با اطلاع از آن‌ها در برابر آن‌ها قدرت مقاومت نخواهد داشت. لذا با شنیدن آن از دنیا رفت.


از آیات قرآن استفاده می‌شود که اجل و مرگ و زمان آن فقط به دست خداوند است و قابل تأخیر و تقدیم نیست و در آیات از مرگ و اجل تعبیر به اجل مسما شده است:

- «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَی اَجَلا وَاَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ ... اوست خدایی که شما را از خاک آفرید؛ سپس برای هر کسی اجلی قرار داد و اجل مسمی نزد اوست».

اجل مسمی عبارت است از: آخرِ مدت حیات است که عمر انسان در آن هنگام به اتمام می‌رسد و این اجل مسمی در نزد خداوند است.

- «مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ آن‌چه در نزد شماست، فانی است و آن‌چه در نزد خداوند است، پایدار و باقی است».

یعنی آن‌چه که در نزد خداوند است موجود و حاضر است و هیچ‌گونه تمام و تغییر و فساد عارض آن نخواهد شد. بنابراین از گذر زمان و حوادث شب و روز در امان خواهد بود؛ از این رو مسمی ظرف محفوظ و ثابتی است که مظروف بدون هیچ‌گونه تغییر و نیستی در آن مستقر می‌شود.
[۷] طباطبایی، سید محمدحسین، انسان از آغاز تا انجام، ص۶۲، تهران، نشر علامه طباطبایی، چاپ دوم، ۱۳۷۱.



هم‌چنین در آیات دیگر نیز بیان شده است که اجل مسمی قابل تغییر و تبدیل نیست:

ـ «قُلْ لَکُمْ مِیعَادُ یَوْمٍ لا تَسْتَاْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلا تَسْتَقْدِمُونَ بگو شما را روزی فرا رسد که نتوانید لحظه‌ای از آن مقدم یا مؤخر گردید».

ـ «وَلِکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ فَاِذَا جَاءَ اَجَلُهُمْ لا یَسْتَاْخِرُونَ سَاعَةً وَلا یَسْتَقْدِمُونَ برای هر امتی اصلی است که آن هنگام که در رسد لحظه‌ای از آن مقدم یا مؤخر نشوند».

ـ «مَا تَسْبِقُ مِنْ اُمَّةٍ اَجَلَهَا وَمَا یَسْتَاْخِرُونَ هیچ امتی از اجل خویش پیشی نگیرد و از آن مؤخر نیز نگردد».


۱. شرح خطبه متقین، آیت‌الله فاضل لنکرانی.
۲. شرح نهج البلاغه، خطبه متقین، ناصر مکارم شیرازی.

سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مرگ همام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۱۷.    



جعبه ابزار