مبانی روانشناختی و فلسفی اراده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: مبانی روانشناختی، مبانی فلسفی، اراده.
پرسش: مبانی روانشناختی و فلسفی اراده چیست؟
پاسخ:
اراده دو معنای عام و اخص را دربر دارد:
ــ
اراده یک معنی عامی دارد که تقریباً مترادف دوست داشتن و پسندیدن است و یک کیفیت نفسانی در برابر
کراهت (و ناپسند داشتن) است.
ــ معنای دوم اراده تصمیم گرفتن بر انجام کاری است و متوقف بر تصور کار و تصدیق به نوعی فایده از جمله
لذت برای آن میباشد و مقابل آن حالت تحیر و دودلی است.
ــ در معنی اخص اراده به تصمیمی که ناشی از ترجیح عقلانی میباشد به کار میرود و در این معنی فعل ارادی مترادف با فعل تدبیری و در برابر فعل غریزی و التذاذی خاص است.
ــ منظور از اراده در اینجا نوعی توانایی روانی ویژه
انسان است که شخص بر اساس آن میتواند در قلمرو خاصی، تأثیرات زیستی و محیطی را تحت تسلط خویش درآورد و با گزینش خود، رفتار و مسیر
رشد خویش را آگاهانه انتخاب نماید. اراده به این معنا در برابر انواع نگرشهای انفعالی و جبرگرایانه نسبت به انسان، رفتارها و رشد او قرار میگیرد.
البته لازم به ذکر است که گاهی اراده و
اختیار در این بحث به صورت دو واژه مترادف به کار میروند؛ هر چند اراده معانی دیگری نیز دارد. دکتر سیف در فرهنگ روانشناسی ـ روان پزشکی خود اراده ـ will ـ را به معنی توانایی درونی و شخصی برای تعیین آزادانه
عمل یا گزینه میداند.
برخی ابعاد انسان، به گونهای طبیعی و خود به خودی رشد میکنند و مراحل را یکی پس از دیگری پشت سر میگذرانند. رشد در مرحله پیشزادی، رشد سیستم عصبی و رشد جنبههای فیزیولوژیک از این قبیل است. با توجه به مفهوم اراده و اختیار و تعریفی که برای آن ارائه شده، روشن است که اراده در فرآیند رشد این دسته از ابعاد مستقیماً نقش ندارد؛ ولی رشد گروهی دیگر از ابعاد وجودی انسان در گرو "رفتار"های اوست که رشد این جنبهها میتواند به گونهای آگاهانه تحقق پذیرد، و در همین ابعاد است که اراده فرد، در رشد او نقش بازی میکند.
این مطلب را میتوان از روایتی که از
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) نقل شده است استفاده کرد. آن حضرت،
اطاعت و
عصیان را ارادی میشمارند؛ درحالیکه ویژگیهای بیولوژیک و فیزیولوژیک را از قلمرو اختیار خارج میکنند.
بسیاری از جنبههای رشد که در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی رخ میدهد ـ بهویژه رشد شخصیت اخلاقی و معنوی ـ میتواند تحت سیطره و تدبیر اراده قرار گیرد؛ بلکه برخی از آنها بدون اراده، معنا پیدا نمیکند.
روانشناسی گرچه در آغاز به عنوان «دانش بررسی تجارب ذهنی» تعریف شد، ولی تحت تأثیر جو علمزدگی که در قرن نوزدهم بر فضای فرهنگی
غرب حاکم بود، موضوع آگاهی و
شناخت برای مدت مدیدی از روانشناسی حذف شد و به دنبال آن مسئله اختیار و اراده نیز نادیده گرفته شد، ولی با اقبال دوباره برخی مکاتب و دیدگاههای روانشناختی (همچون روانشناسی شناختی و انسانگرا) به مسئله آگاهی و بررسی
شناخت انسان، رفتهرفته نوعی دخالت و نقش مؤثر برای انسان مورد توجه قرار گرفته است.
همانطور که در آغاز بحث گفتیم، قلمرو نفوذ اختیار و اراده، رفتارهای آگاهانه است. برای بیان چگونگی این تأثیر، لازم است فرآیندی را که یک رفتار آگاهانه میگذراند تا به ظهور برسد، بررسی نماییم. آنگاه میتوان مشخص نمود که پایههای زیستی و محیطی در کدامیک از مراحل ظهور چنین رفتارهایی تأثیر میگذارند و عوامل ارادی و اختیار در چه مراحلی نقش بیشتری دارند.
نظامها و ابعاد گوناگون فیزیولوژیک و روانی در پیدایش رفتار آگاهانه دخالت دارند. مهمترین این نظامها عبارتاند از:
۱. توجه؛ ۲. ادراک؛ ۳.
احساسات؛ ۴. انگیزش.
این نظامها همزمان با تعاملی که با یکدیگر دارند و تأثیر و تأثراتی که در میان آنها وجود دارد، زمینه رفتار آگاهانه را فراهم میآورند.
۱. ابتدا انسان نسبت به نیاز جسمی، روانی یا عالی در خود توجه پیدا میکند.
۲. با توجه به یک نیاز، شخص نسبت به کمبودی در وجود خود آگاه میشود و آن را ادراک مینماید.
۳. ادراک کمبود و نیازمندی، موجب برانگیخته شدن نوعی احساس رنج یا تنش میگردد.
۴. این رنج یا تنش، انگیزهای به وجود میآورد تا برای از بین بردن آن رنج یا به دست آوردن نوعی لذت که نتیجهاش کاهش تنش است، اقدام نماید.
جایگاه اراده، در ظهور رفتار آگاهانه به شرح ذیل است:
اراده فرد میتواند در اولین مرحله (یعنی توجه) دخالت کند. انسان از این ویژگی برخوردار است که میتوان شرایط آینده را پیشبینی کند و بر این اساس قادر است شرایط محیطی را به گونهای ترتیب دهد که توجهش به سویی که مورد نظر و خواست اوست، جهت پیدا کند. کسی که مبتلا به
زخم معده است، میتوان سرکه را از محیطی که در آن زندگی میکند حذف کند، یا از رفتن به جایی که غذای مضری توجه او را جلب میکند، خودداری نماید. همچنین انسان میتواند به چیزی توجه کند، بدون آنکه یک نیاز درونی یا محرک خارجی خاص، چنین توجهی را برانگیزد.
در مرحله ادراک نیز اراده میتواند نقش مهمی ایفا کند. افزون بر اینکه شخص میتواند درباره حضور یا عدم حضور محرک محیطی تصمیم بگیرد یا لااقل با پیشبینی آن، میان حضور یا عدم حضور خود در آن محیط، یکی را انتخاب نماید، حتی در صورت وجود محرک محیطی، فرد این توانایی را دارد که شرایط ادراک را با اختیار خود تغییر دهد؛ مثلاً به هنگام روبهرو شدن با منظرهای شهوتانگیز میتواند روی برگرداند یا چشم فرو بندد، و نیز میتواند با اختیار و آگاهی، به آنچه او را به سوی
کمال معنوی میخواند گوش فرا دهد، یا آگاهانه از شنیدن و تأمل در مورد آن خودداری نماید.
در مواردی که دو یا چند نیاز یا انگیزه با یکدیگر
تزاحم پیدا کنند، نقش اراده و اختیار با روشنی بیشتری نمایان میشود. در چنین موقعیتی شخص باید نخست یکی از دو راه را انتخاب نماید:
یا خود را به دست عوامل زیستی و محیطی بسپارد و متنظر باشد تا این عوامل، یکی از انگیزهها و نیازها را تشدید کند و رفتار او را جهت بخشد.
و یا اینکه با فعالیت فکری و گزینشی، نقش تعیینکننده و ترجیحدهنده را خود به عهده بگیرد.
پس از گذار از این دو راه، درصورتیکه راه دوم را انتخاب کند، نوبت به انتخاب بعدی میرسد؛ یعنی باید میان در نظر گرفتن فاکتورهای کوتاهمدت و آنی، و میان به حساب آوردن فاکتورهای بلندمدت که احیاناً بالفعل حضور ندارند، یکی را اختیار نماید. نقش اختیار ـ بهویژه در این حالت ـ به قدری تعیینکننده است که میتواند از ارضای نیازهای نیرومند و انگیزههای قوی نیز جلوگیری نماید.در این مورد، اراده مستقیماً و بدون واسطه، نوع رفتار را تعیین میکند و این در حالی است که در فرضهای گذشته این تأثیر، با واسطه بود.
در تحلیل روانشناسی میبینیم که کار ارادی و اختیاری بدون میل (موتور حرکت کارها) و آگاهی و شناخت (چراغ حرکت) تحقق نمیپذیرد. اراده تبلور امیال همراه با شناخت است. در انسان کشش فطری، به امری وجود دارد و این میل در شرایط ویژهای شکل میگیرد و به تحقق اراده در نفس منتهی میشود. پس اراده تبلور میل فطری است. امیال فطری (
غرایز، عواطف، انفعالات و احساسات) نیز گاهی با هم تعارض دارند و قابل جمع نیستند و
عقل و نفس با هم درگیر میشوند، عقل دنبال
آخرت و لذتهای پایدار است؛ ولی نفس در پی لذت فوری و کمدردسر که اینجا عقل باید با گزینش خود نیکوتر و پایدارترین را انتخاب کند. آری در بینش دینی ما نیز اصل هر انتخاب لذت است؛ اما لذتی که زیاد باشد، پایدار و کمالآور و در راستای مطلوب نهایی و سعادت اخروی باشد.
برخی از مبادی اراده از سنخ علوم است و برخی از سنخ سایر کیفیات نفسانی؛ به نمودار زیر توجه کنید.
تصور کار ـ تصور فایدهها ـ تصدیق به فواید ـ میل و شوق (اراده تبلور این میل است).
از آنچه گذشت، نقش تعیینکننده اختیار و اراده در ابعادی که رشد آنها وابسته به رفتارهای آگاهانه است روشن میشود. گرچه اینگونه رفتارها میتواند در رشد بسیاری از ابعاد تأثیر بگذارد، ولی رشد برخی از آنها همچون بعد اخلاقی، بعد معنوی و بعد عرفانی بدون رفتارهای ارادی و آگاهانه امکانپذیر نیست و این رفتارها در رشد بعضی دیگر از جنبههای انسانی از قبیل رشد
شخصیت و رشد شناختی میتوانند نقش جهتبخش و سرنوشتساز داشته باشند.
رشد در ابعاد دسته اول متوقف بر شناخت ملاکهای صحیح و واقعی رفتار رشددهنده و سپس سازگار نمودن آگاهانه رفتار بر اساس این شناختهاست. بنابراین رفتاری که از روی آگاهی و بینش انجام نگیرد، از نظر اخلاقی و معنوی بیاثر است و در رشد صعودی یا نزولی شخص تاثیری ندارد؛ اما جنبههایی که در گروه دوم جای گرفتهاند، هرچند بدون آگاهی و اختیار فرد نیز قابل شکلگیری و تغییر هستند، ولی علاوه بر آنکه عموم مردم در رشد دادن آنها آگاهانه و بهگونهای فعال
عمل میکنند، برخی از مراحل و مراتب رشد شناختی و رشد شخصیت بدون دخالت اراده آزاد و اختیار آگاهانه، قابل دسترسی نیست.
اراده و اختیار نهتنها عامل مؤثر در رشد انسان است، بلکه خود به عنوان یک بعد رشد یابنده مطرح میباشد. به دلیل رابطه تنگانگ موجود میان اراده و آگاهی، بین
رشد این دو جنبه، همبستگی بالایی به چشم میخورد.
فرهنگ، یادگیری و تمرین نیز در چگونگی رشد و نیرومندی اراده تأثیر بسزایی دارند. با مروری بر فرآیند رشد و اراده و عواملی که بر این جریان، تأثیر مثبت یا منفی میگذارند، بحث را پی میگیریم.
کودک دو ساله با «نه» گفتن به همه چیز ـ حتی هنگامی که کار مورد علاقهاش به وی پیشنهاد میشود ـ نشانههای اولیه استقلالطلبی را بروز میدهد و به نظر میرسد که اولین نمودارهای اراده و انتخاب آزاد را که در ساختار شخصیت او جوانه زده است، نمایان میسازد؛ ولی به دلیل آنکه نیروهای شناختی وی هنوز از رشد کافی برخوردار نیست، این انتخاب با
بصیرت و از روی حساب انجام نمیگیرد؛ ازاینرو این رفتار، از پایداری و
استمرار زیادی برخوردار نیست و پس از مدتی محو میگردد؛ هر چند به شکل معتدلتری پابهپای جنبهها و ظرفیتهای شناختی، تکامل مییابد. از حدود نه سالگی میتوان با در نظر گرفتن پایههای شناختی و جنبههای عاطفی کودک و با توجه به تواناییهای فیزیکی و فیزیولوژیک وی با برنامههای آموزشی و تربیتی خاص، هر چند بیشتر زمینههای رشد اراده را در وی به وجود آورد و تقویت نمود؛ ازاینروست که در
روایات اسلامی سفارش شده است که
کودکان را از نه سالگی به
روزه گرفتن و کنترل آگاهانه خوراک
عادت دهند؛ ولی رعایت ضعفهای فیزیولوژیک آنان را نیز بنمایند.
در دوران نوجوانی که ظرفیتهای شناختی در اوج رشد خود هستند،
رشد اخلاقی در مرحله شکوفایی است و
نوجوان، نسبت به وابستگیهای دوران
کودکی خود به والدین احساس بینیازی میکند و از دنبالهروی محض، بیزاری میجوید. این زمان آغاز بیداری اراده و انتخاب آگاهانه مسیر آینده توسط خود فرد است.
۱. روانشناسی از دیدگاه غزالی، دفتر انتشارات اسلامی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مبانی روانشناختی و فلسفی اراده»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۶/۳۰.