• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قاسطین، ناکثین و مارقین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قاسطین، ناکثین، مارقین.

پرسش: قاسطین، ناکثین و مارقین چه ربطی به دشمنی با ائمه شیعه دارد؟

پاسخ: در حدیثی خود حضرت امیر ـ علیه‌السلام ـ این سه گروه را چنین وصف می‌کند: «من مأمور شده‌ام که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ کنم، و مأموریت خود را انجام دادم. ناکثین همان اهل بصره و جز آنها از یاران جمل بودند، و مارقین همان خوارج بودند و قاسطین اهل شام و جز آنها از هواخواهان معاویه‌اند».



در حدیثی خود حضرت امیر ـ علیه‌السلام ـ این سه گروه را چنین وصف می‌کند:
«من مأمور شده‌ام که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ کنم، و مأموریت خود را انجام دادم. ناکثین همان اهل بصره و جز آنها از یاران جمل بودند، و مارقین همان خوارج بودند و قاسطین اهل شام و جز آنها از هواخواهان معاویه‌اند».

در جای دیگر امام اصحاب معاویه را اهل «بغی» و یاران جمل را اهل «نکث» و خوارج را «اهل فساد» می‌خواند: آگاه باشید که خداوند مرا به جنگ با اهل ستم و پیمان‌شکنی و فساد در زمین فرمان داد. هم‌چنین امام در برخی از اظهارات خود، اصحاب معاویه یا همان قاسطین را فاسق خوانده است: «چون به امر حکومت برخاستم، گروهی پیمان‌شکنی کردند و گروهی از دین خارج شدند و دیگرانی هم فاسق شدند».
بعد از اینکه تعریف این سه گروه از زبان خود حضرت ـ علیه‌السلام ـ معلوم شد، سراغ سنت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ می‌رویم تا ببینیم حضرت رسول راجع به این سه گروه و نسبت آنها با حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ چه می‌فرمایند.


پیامبر خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ جنگ امام با سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین را پیش‌بینی کرده و طبق روایات معتبر و متعدد، این حوادث را پیشاپیش به علی علیه‌السلام خبر داده بود و حقانیت علی ـ علیه‌السلام ـ را در این فتنه‌ها یادآور شده و مسلمانان را از مخالفت و دشمنی با او برحذر داشته بود.


در این‌باره روایات بسیاری، هم از طریق شیعه و هم از طریق اهل‌سنت، وارد شده است که می‌توان آنها را به پنج دسته تقسیم کرد:

۳.۱ - پرهیز از جنگ با امام علی

روایاتی که در آنها پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ مسلمانان را از جنگ و ستیز با علی ـ علیه‌السلام ـ برحذر داشته و دشمنی و جنگ با او را دشمنی با خدا و پیامبر خوانده بود؛ از جمله:

۳.۱.۱ - بیان روایت

«حربُ علیٍّ حربُ الله و سلمُ علیٍّ سلمُ الله»؛ یعنی جنگ با علی، جنگ با خدا و صلح با علی، صلح با خدا است.

۳.۱.۲ - روایتی دیگر

و نیز آن حضرت فرمود: «یا علیُ حربکَ حربی و سلْمُکَ سِلْمی»؛ پیامبر خدا فرمود: ای علی جنگ تو جنگ من و صلح تو، صلح من است. این مضمون با تعبیرهای گوناگون و با اسناد متعدد، از پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ نقل شده است.

۳.۲ - وقوع فتنه پس از پیامبر

روایاتی که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از وقوع فتنه‌های پس از خود خبر داده و علی ـ علیه‌السلام ـ را به مقابله با آنها مأمور کرده است.

۳.۲.۱ - روایتی از رسول خدا

در روایتی، پیامبر خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ از وقوع فتنه‌ها و ظهور انحراف‌ها در میان امت خود خبر داد. علی ـ علیه‌السلام ـ از او پرسید: در آن هنگام با آنان به جرم ارتداد مقابله کنم، یا به جرم فتنه؟ پیامبر فرمود: فتنه.
[۱۵] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج ۱۶، ص ۱۹۶.


۳.۲.۲ - روایتی از جابر

در روایت دیگری، جابر بن عبدالله انصاری گفت: در حجةالوداع در منا نزدیک‌ترین شخص به پیامبر بودم که فرمود: شما را چنین نیابم که پس از من بازگشته و کافر شده‌اید و بعضی از شما گردن بعضی را می‌زند! به خدا سوگند که اگر چنین کنید، مرا در لشکری خواهید دید که با شما می‌جنگد. سپس به پشت سر خود برگشت و گفت: علی را، علی را، علی را (سه مرتبه). دیدیم که جبرئیل به او اشاره کرد. به دنبال آن، این آیه نازل شد: «فإمّا تذهبنّ بکَ فإنّا منهُم مُنتقمُون»؛اگر تو را از میان آنان ببریم، به حتم از آنان انتقام می‌گیریم. این مضمون نیز با تعبیرهای گوناگون و با اسناد متعدد وارد شده است.

۳.۳ - ستمگر خواندن دشمنان علی

روایاتی که در آنها پیامبر دشمنان و خروج‌کنندگان بر علی ـ علیه‌السلام ـ را، گروه ستمگر (فئةٌ باغیه) معرفی کرده و بر حقانیت علی ـ علیه‌السلام ـ در جنگ با آنها صحه گذاشته است:

۳.۱.۱ - بیان روایت

«یا علیُّ ستقاتلُکَ الفئةُ الباغیَةُ و انتَ علی الحقّ، فمن لم ینصُرکَ یومئذٍ فلیسَ منّی»؛ (علامه امینی به نقل از: ابن عساکر، سیوطی و زرقانی).
[۲۵] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۳.
یا علی به‌زودی گروه ستمگر با تو می‌جنگند؛ درحالی‌که تو بر حق هستی. پس هرکس در آن روز تو را یاری نکند، از من نیست.

۳.۴ - جنگ علی براساس تأویل قرآن

روایاتی است که در آنها پیامبر خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ از جنگ علی ـ علیه‌السلام ـ برای «تأویل» قرآن خبر داده است:

۳.۴.۱ - روایتی از امام علی

«انّه قال لعلیّ ـ علیه‌السلام ـ: تقاتلُ یا علیّ علی تأویل القرآن کما قاتلتُ علی تنزیله»؛
[۲۸] مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج ۱۵، ص ۳۲۱.
[۳۴] المسند، ابویعلی، ج ۲، ص ۳۴۱.
یا علی! تو براساس تأویل قرآن می‌جنگی، آن‌سان که من برای تنزیل آن جنگیدم.

۳.۵ - جنگ ناکثین ... با علی

روایاتی که در آنها پیامبر خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ به‌صراحت از سه گروه نام می‌برد که در آینده با علی خواهند جنگید:

۳.۵.۱ - روایتی از پیامبر

در روزی پیامبر خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ به منزل ام‌سلمه آمد و در آن حال علی ـ علیه‌السلام ـ نیز وارد شد. پیامبر به ام‌سلمه فرمود: ای ام‌سلمه! به خدا سوگند که این شخص، کشنده قاسطین، ناکثین و مارقین است.
[۳۶] طبری، ‌محب‌الدین، الریاض النضره، ج ۳، ص ۵۲۲.
و علی ـ علیه‌السلام ـ فرمود: پیامبر خدا جنگ با ناکثین، مارقین و قاسطین را به من فرمان داده است.

این مضمون به‌گونه‌های مختلف و با اسناد فراوان در کتب شیعه و سنی نقل شده است و برخی از این روایات، جزئیات بیشتری از این جنگ‌ها را باز می‌گوید.
[۴۵] متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج ۱۳، ص ۱۱۰.

و علاوه بر این مضامین، در برخی روایات از معاویه به‌عنوان رئیس گروه قاسطین نام برده شده و پیامبر دستور داده است که هرگاه معاویه را بر منبر من دیدید، او را بکشید.
[۴۶] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۹۴.
[۴۷] ابن سیار منقری، ابوالفضل نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص ۲۲.



علاوه بر اين روايات ذكر شده كه نشان می‌دهد اين گروه بر ابوالائمه خروج كرد، و موجبات عقب‌ماندگی مسلمین را فراهم كردند؛ نوادگان همين قاسطين بعداً پسر امیر‌المؤمنین علیه‌السلام را در صحرای کربلا شهید كردند و هر‌كدام از بنی‌امیه در نوع خود يكی از ائمه هداة را زندانی كرده و با آنها دشمنی ورزيده‌اند.


۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۰۵.    
۲. مغربی، قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۸۸.    
۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، سید شریف الرضی، ص ۴۴۸، خطبه ۱۹۲.    
۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، سید شریف الرضی، ص ۴۱، خطبه ۳.    
۵. طبری،‌ عمادالدین، بشارة‌ المصطفی، ص ۴۴.    
۶. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۹۵.    
۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص ۸۲۳.    
۸. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج ۱، ص ۲۱۶.    
۹. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص ۲۸۱.    
۱۰. ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار، ص ۲۱۴.    
۱۱. ثقفی، ابن هلال، الغارات، ج ۱، ص ۶۱.    
۱۲. طبری، عمادالدین، بشارة المصطفی، ص ۲۱۸.    
۱۳. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳۴۹.    
۱۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، سید شریف الرضی، ص ۳۳۵، خطبه ۱۵۶.    
۱۵. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج ۱۶، ص ۱۹۶.
۱۶. زخرف (۴۳)، آیه ۴۱.    
۱۷. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۱۶.    
۱۸. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الافصاح، ص ۱۳۵.    
۱۹. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص ۳۶۳.    
۲۰. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۹۱.    
۲۱. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل‌ ابی‌طالب، ج ۳، ص ۱۹.    
۲۲. ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار، ص ۳۵۴.    
۲۳. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۲۹۳.    
۲۴. علامه امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج ۳، ص ۱۵۳    
۲۵. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۳.
۲۶. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۲۹۶.    
۲۷. ابومحمد، فضل بن شاذان، الایضاح، ص ۴۵۱.    
۲۸. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج ۱۵، ص ۳۲۱.
۲۹. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج ۱، ص ۱۸۰.    
۳۰. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل‌ ابی‌طالب، ج ۲، ص ۲۴۴.    
۳۱. نسائی، احمد بن علی بن شعیب، السنن الکبری، ج ۷، ص ۴۶۶.    
۳۲. طبری، محب‌الدین، ذخائر العقبی، ص ۷۶.    
۳۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۲۴۳.    
۳۴. المسند، ابویعلی، ج ۲، ص ۳۴۱.
۳۵. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۲۶.    
۳۶. طبری، ‌محب‌الدین، الریاض النضره، ج ۳، ص ۵۲۲.
۳۷. خطیب بغدادی، أحمد بن علی بن ثابت، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۳۴۰.    
۳۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۴.    
۳۹. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج ۲، ص ۵۲۲.    
۴۰. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص ۱۹۴.    
۴۱. طبری، محب‌الدین، ذخائر العقبی، ص ۱۱۰.    
۴۲. طبری، عمادالدین، بشارة المصطفی، ص ۱۳۸.    
۴۳. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۲۴.    
۴۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۳۳۷.    
۴۵. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج ۱۳، ص ۱۱۰.
۴۶. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۹۴.
۴۷. ابن سیار منقری، ابوالفضل نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص ۲۲.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «قاسطین، ناکثین و مارقین».    






جعبه ابزار