• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فلسفه قصاص

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پرسش:فلسفه قصاص از دیدگاه اسلام و قرآن چیست؟
نمایه: فلسفه احکام، قصاص، دیه، فلسفه قصاص
پاسخ:



یکی از موارد حقوق کیفری در اسلام، قصاص است. قصاص در لغت به معنای پی گیری نمودن اثر چیزی است. و در اصطلاح،«پی گیری نمودن و دنبال نمودن اثر جنایت است به گونه‌ای که قصاص کننده همان جنایتی که جانی بر او وارده ساخته است بر خود او وارد نماید».


قصاص قانونی بسیار پیشرو و انسانی، چه در زمان ابلاغ آن، و چه در زمان ما است.

۲.۱ - جایگزین انتقام کورکورانه

در کتاب تفسیر نمونه، نویسنده در ذیل آیه ۱۷۹ بقره که فلسفه قصاص را بیان می نماید، می نویسد: «عادت عرب جاهلى بر این بود که اگر کسى از قبیله آنها کشته مى ‌شد تصمیم مى ‌گرفتند تا آنجا که قدرت دارند از قبیله قاتل بکشند، و این فکر تا آنجا پیش رفته بود که حاضر بودند به خاطر کشته شدن یک فرد تمام طائفه قاتل را نابود کنند آیه فوق نازل شد و حکم عادلانه قصاص را بیان کرد».
[۳] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص ۶۰۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.
این وضع به شکلی فزاینده ای موجب درگیری های کینه ورزانه و طولانی می شد.
اما اسلام قانون قصاص را به جای انتقام کور فرستاد. اسلام از یک سو، آن را از رفتاری بی محاکمه، به حوزه قاضی و قضاوت کشاند و از این طریق آن را از رفتاری غیر حقوقی به عملی تبدیل کرد که برای شناخت جرم، مجرم و میزان جرم، نخست می بایست دادگاهی تشکیل شود تا هر نوع جزایی بر حسب آن و با عدالت صورت گیرد، و از سویی دیگر آن را از صورت انتقام خارج ساخت و به قصاص بدل ساخت. و به وضع حقوقی نابسامانی که جوامع آن زمان گرفتارش بودند پایان داد. کشتن چند برابر از دیگران در مقابل خون شخصی که به قتل رسیده بود، نوعی انتقام بود و آن هم از نوع کور که حتی محدود به قاتل و مجرم و خانواده ایشان نمی شد، در حالی که قرآن فرمود: «و بر آنها در آن مقرر داشتیم که جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بینی در برابر بینی و گوش در مقابل گوش و دندان در برابر دندان می‌باشد و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد کفاره او محسوب می‌شود و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است».
اگر شخصی از شما کشته شد، می بایست متقابلاً یک نفر که مجرم و مقصر در مورد آن بوده، قصاص شود و اگر خانواده مقتول رضایت دادند، تنها به گرفتن دیه یا حتی بخشش رضایت داده شود. حتی اینک نیز هیچ جایگزین بهتری برای قصاص، به طوری که خانواده بازماندگان را راضی کند، پیدا نشده است؛ آن گونه که مجرم نیز به اندازه کافی مجازات شود تا درس عبرتی هم برای او، و هم دیگران باشد تا به سادگی به آدم کشی روی نیاورند و با کشتن دیگران و کشیدن تنها چند سال حبس دوباره آزادانه بگردد و مردم را نیز در معرض خطر قرار دهد.
«اسلام در هر مورد مسائل را با واقع‌بینى و بررسى همه جانبه دنبال مى ‌کند، در مسئله خون بى‌ گناهان نیز حق مطلب را دور از هر گونه تندروى و کند روى بیان داشته است، نه همچون آئین تحریف شده یهود فقط تکیه بر قصاص مى‌ کند و نه مانند مسیحیت کنونى فقط راه عفو یا دیه را به پیروان خود توصیه مى ‌نماید، چرا که دومى مایه جرئت است و اولى عامل خشونت و انتقام‌جویى».
[۵] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص ۶۰۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.


۲.۲ - حفظ نظام اجتماعی و دینی

حیات جامعه مهم ترین دلیل وضع حکم قصاص در قرآن حفظ حیات جامعه دانسته شده است. خداوند در سوره بقره در باره فلسفه قصاص می فرماید: «و براى شما در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید». یعنی هدف از قصاص اعدام نیست، هدف زندگی و حیات است؛ هدف ترمیم دوباره امور و بازگرداندن فرد یا جامعه به وضعیت عادی است. اگر کسی بدون دلیل و مستقل از اندام‌های رسمی جامعه اقدام به قتل نفس کند، حیات اجتماعی به مخاطره می‌افتد و قصاص برای تضمین حیات اجتماعی و فردی است.
گاهی افرادی به حکم قصاص اشکال می گیرند. آنها می گویند قصاص باعث می شود یک نفر دیگر نیز جانش را از دست بدهد، حال آن که رأفت و رحمت بر انسانیت اقتضا مى‌ کند جانی قصاص نشود.
«در پاسخ مى‌ گوئیم بله و لکن هر رأفت و رحمتى پسندیده و صلاح نیست و هر ترحمى فضیلت شمرده نمى ‌شود، چون بکار بردن رأفت و رحمت، در مورد جانى قسى القلب، (که کشتن مردم برایش چون آب خوردن است)، و نیز ترحم بر نافرمانبر متخلف و قانون‌شکن که بر جان و مال و عرض مردم تجاوز می کند، ستمکارى بر افراد صالح است و اگر بخواهیم بطور مطلق و بدون هیچ ملاحظه و قید و شرطى، رحمت را بکار ببندیم، اختلال نظام لازم مى ‌آید و انسانیت در پرتگاه هلاکت قرار گرفته، فضائل انسانى تباه مى‌ شود».
[۷] طباطبایی، محمد حسین، تفسیرالمیزان، ترجمه موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ۱، ص ۶۶۵، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسین.

شهید مطهری در ذیل آیه چنین می گوید: «کشتن اینچنین را، کشتن و اماته و میراندن تلقى نکنید، این را حیات و زندگى تلقى کنید، ولى نه حیات این فرد، حیات جمع یعنى با قصاص یک نفر متجاوز، حیات جامعه و حیات افراد دیگر را حفظ کرده‌ اید.
شما اگر جلو قاتل را نگیرید، فردا او یک نفر دیگر را خواهد کشت، و فردا دهها نفر دیگر پیدا مى ‌شوند و دهها نفر دیگر را خواهند کشت. پس این را کم شدن افراد جامعه تلقى نکنید، حفظ بقاى جامعه تلقى کنید؛ این را میراندن تلقى نکنید، زندگى تلقى کنید؛ یعنى قصاص معنایش دشمنى کردن با انسان نیست، دوستى کردن با انسان است».
[۸] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۷۴۹، تهران، انتشارات صدرا.

بنابراین اگر انسان به مراتبی از تکامل اخلاقی رسید که قصاص یعنی ترمیم امور و تأمین حیات فردی و جمعی به روشی دیگر و جایگزین حذف فیزیکی میسر بود مرجح نیز خواهد بود؛ زیرا هدف اعدام نیست؛ هدف حیات است و خداوند نسبت به همه بندگان و مخلوقات رحمه للعالمین است. از همین رو آیه شریفه، مغز انسان‌ها و خردمندان را مورد خطاب قرار می‌دهد، نه احساس و عواطف آنها را، و می‌فرماید: «در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خِرد».
حیات اجتماعی سالم در گرو وجود امنیت و آسایش عمومی و رعایت حقوق و تکالیف متقابل است و آسایش عمومی، در گرو حفظ اصول و ارکان یک حیات اجتماعی است. در یک نگاه استقرایی و بدون تأکید بر حصر، عناصر اصلی یک حیات اجتماعی عبارت اند از: دین، جان، مال،احترام و شخصیت انسان( ناموس یا نسل) و خرد و عقل انسان ها. این اصول که از زمان غزالی به این طرف مورد توجه علما و فقهای اسلامی قرار گرفته است، در واقع زیر بنای یک جامعهٔ سالم را تشکیل می دهند و با اَجزا و زیر مجموعه هایی که دارد، می تواندکلیهٔ مصالح معتبر و مهم جامعه را زیر پوشش قرار دهد.
[۹] خسروشاهی، قدرت الله، فلسفه قصاص از دیدگاه اسلام، ص ۱۹۸، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۰.

با توجه به مطالب فوق، می توان گفت یکی از اهداف حقوق کیفری اسلام و چه بسا مهم ترین هدف آن حفظ نظام اجتماعی و دینی است و این هدفِ بلند تأمین نمی شود،مگر این که انسان هااز طریق اصلاح و تربیت یا از طریق ارعاب و ترس از مجازات، از ارتکاب اعمالی که ارکان نظام اجتماعی را خدشه دار می کند باز داشته شوند.


۱. ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص ۷۴.    
۲. «والمراد به هنا استیفاء اثر الجنایه من قتل أو قطع أو ضرب أو جرح، فکأن المتقص یتبع أثر الجانی، فیفعل مثله»، نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، محقق، قوچانی، عباس، ج ۴۲، ص ۷، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم.    
۳. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص ۶۰۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.
۴. «وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأنْفَ بِالأنْفِ وَالأذُنَ بِالأذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَه»، مائده(۵) آیه۴۵.    
۵. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص ۶۰۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.
۶. بقره(۲) آیه ۱۷۹.    
۷. طباطبایی، محمد حسین، تفسیرالمیزان، ترجمه موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ۱، ص ۶۶۵، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسین.
۸. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۷۴۹، تهران، انتشارات صدرا.
۹. خسروشاهی، قدرت الله، فلسفه قصاص از دیدگاه اسلام، ص ۱۹۸، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۰.



سایت اسلام کوئست    


رده‌های این صفحه : احکام قصاص | فقه | فلسفه احکام




جعبه ابزار