• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فلسفه تفاوت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: تفاوت ، عدل ، تبعیض، عدالت ، علت و معلول، رزق و روزی ، هدایت ، خلقت ، حکمت .
پرسش: وجود تفاوت‌ها و تبعیض چگونه با عدالت پروردگار قابل توجیه است؟ همچنین وجود بلایا و مصایب چه ضرورتی دارد؟ چرا خداوند یکی را روزی می‌دهد، دیگری را نه، یکی را زیبا و دیگری را زشت خلق می‌کند. یکی را هدایت می‌کند و دیگری را رها می‌نماید؟
پاسخ: برای "عدل"، معانی مختلفی شده است که عبارتند از: موزون بودن اجزای یک مجموعه‌ مرکب، رعایت حقوق افراد و اعطای حق به صاحب حق، رعایت استحقاق در افاضه‌ وجود و تساوی و نفی هرگونه تبعیض. اما معنایی که مناسب سؤال است، تساوی و نفی هرگونه تبعیض می‌باشد و مقابل آن، ظلم و تبعیض است؛ یعنی با همه کس و همه چیز در شرایط مختلف یکسان رفتار شود یا با شرایط مساوی، رفتاری متفاوت صورت گیرد.مفهوم حق و استحقاق، درباره‌ اشیا نسبت به خداوند به معنای نیاز و امکان وجود یا کمال وجود است و هر موجودی به حکم فیّاض و فاعل تام بودن خداوند، آنچه را که مستحق است، دریافت می‌کند و اگر کمبودی مشاهده می‌شود، اشکال در ظرفیت قابل و گیرنده فیض است. نحوه‌ ترتیب و نظام موجودات، ذاتی آنهاست و عین وجودشان می‌باشد که با یک اراده الاهی همه آنها محقق شده‌اند و چنین نیست که با یک اراده محقق شده و با اراده‌ دیگر نظام یافته باشند تا قبل از آن وجود و حقی داشته باشند. اختلافی که در عالم هستی است، در واقع تفاوت است و نه تبعیض و آنچه با عدل منافات دارد، تبعیض است نه تفاوت.
برای پاسخ به پرسش مذکور ابتدا معنای "عدل" را بررسی می‌کنیم.

فهرست مندرجات

۱ - معنای عدل
       ۱.۱ - أ. موزون بودن
       ۱.۲ - ب. رعایت حقوق افراد
       ۱.۳ - ج. رعایت استحقاق‌ها در افاضه وجود
       ۱.۴ - د. تساوی و نفی هرگونه تبعیض
۲ - تفاوت‌های میان موجودات
۳ - مسئله غایت و غرض داشتن خداوند در افعال
       ۳.۱ - ۱. دیدگاه معتزله
       ۳.۲ - ۲. دیدگاه اشاعره
       ۳.۳ - ۳. دیدگاه اندیشمندان شیعه
۴ - ذاتی بودن نظام جهان
۵ - فرق تفاوت با تبعیض
۶ - ذاتی بودن تفاوت موجودات
۷ - نقش علت و معلول در تفاوت موجودات
۸ - ضروری بودن وجود تفاوت در جهان
۹ - علت وجود مصیبت‌ها در زندگی انسان‌
۱۰ - اقسام بلاها و مصایب
       ۱۰.۱ - ۱. نتیجه‌ عملکرد انسان
       ۱۰.۲ - ۲. سهل‌انگاری افراد دیگر
       ۱۰.۳ - ۳. از بین بردن آثار گناهان
       ۱۰.۴ - ۴. فزونی یاد خدا در انسان
       ۱۰.۵ - ۵. پیشرفت و تکامل انسان‌
       ۱۰.۶ - ۶. امتحان و آزمایش
۱۱ - رزق و روزی بندگان
۱۲ - انواع رزق و روزی
       ۱۲.۱ - ۱. رزق طالب
       ۱۲.۲ - ۲. رزق مطلوب
۱۳ - انواع هدایت الاهی
       ۱۳.۱ - ۱. هدایت تکوینی
       ۱۳.۲ - ۲. هدایت تشریعی
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


چهار معنا برای این کلمه وجود دارد:

۱.۱ - أ. موزون بودن

اگر مجموعه‌ای را در نظر بگیریم که در آن اجزا و ابعاض مختلفی به کار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است، باید شرایط معینی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت، ارتباط اجزا با یکدیگر رعایت شود، تنها در این صورت است که آن مجموعه می‌تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا کند؛ مثلاً یک اجتماع اگر بخواهد باقی و برقرار بماند، باید متعادل باشد.... از جهت تعادل اجتماعی آنچه ضروری است، این است که میزان احتیاجات در نظر گرفته شود و متناسب با آن احتیاجات، بودجه و نیرو مصرف گردد. اینجاست که پای "مصلحت" به میان می‌آید و مصلحت در اینجا، یعنی مصلحت کل، مصلحتی که در آن، بقا و دوام کل و هدف‌هایی که از کل منظور است در نظر گرفته شود. جهان ، موزون و متعادل است، اگر موزون و متعادل نبود برپا نبود و نظم و حسابی در کار نبود.
نقطه‌ مقابل عدل به این معنا، بی‌تناسبی است نه ظلم؛ بنابراین عدل به این معنا از موضوع بحث که تبعیض‌ها و تفاوت‌ها باشد، خارج است. بحث عدل به معنای تناسب، در مقابل بی‌تناسبی، از نظر کل و مجموع نظام عالم است؛ ولی بحث عدل در مقابل ظلم ، از نظر هر فرد و هر جزء، مجزای از اجزای دیگر است.

۱.۲ - ب. رعایت حقوق افراد

معنای دوم عدل، رعایت حقوق افراد و عطا کردن حق هر صاحب حق است و ظلم عبارت است از پایمال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران. این معنای از عدل و ظلم، به حکم اینکه از یک طرف، براساس اصل اولویت‌هاست و از طرف دیگر، از یک خصوصیت ذاتی بشر ناشی می‌شود که ناچار است یک سلسله اندیشه‌های اعتباری استخدام نماید و بایدها و نبایدها بسازد و حسن و قبح انتزاع کند، از مختصات بشری است و در ساحت کبریایی راه ندارد؛ زیرا او مالک علی الاطلاق است و هیچ موجودی نسبت به هیچ چیزی در مقایسه با او اولویت ندارد.

۱.۳ - ج. رعایت استحقاق‌ها در افاضه وجود

معنای سوم عدل، رعایت استحقاق‌ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه است. موجودات در نظام هستی از نظر قابلیت‌ها و امکان فیض‌گیری از مبدأ هستی با یکدیگر متفاوتند. هر موجودی در هر مرتبه‌ای که هست، از نظر قابلیت استفاضه، استحقاق خاص خود را دارد. ذات اقدس حق که کمال مطلق و فیاض علی الاطلاق است، به هر موجودی آنچه را که برای او ممکن است از وجود و کمال وجود، اعطا می‌کند و امساک نمی‌نماید.
حکما معتقدند که هیچ موجودی بر خدا حق پیدا نمی‌کند که دادن آن حق، "انجام وظیفه" و "ادای دین " شمرده شود. عدل خداوند عین فضل وجود اوست.

۱.۴ - د. تساوی و نفی هرگونه تبعیض

معنای دیگر عدل، تساوی و نفی هرگونه تبعیض است. اگر مقصود این باشد که عدل ایجاب می‌کند هیچ‌گونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه کس به یک چشم نظر شود، این عدالت عین ظلم است؛ اما اگر مقصود این باشد که عدالت، یعنی رعایت تساوی در زمینه استحقاق‌های متساوی، البته معنای درستی است. عدل چنین مساواتی را ایجاب می‌کند و این مساوات از لوازم آن است.


راجع به تفاوت‌ها و اختلافات میان موجودات باید گفت: مفهوم حق و استحقاق درباره‌ اشیا نسبت به خداوند عبارت است از نیاز و امکان وجود یا کمال وجود. هر موجودی که امکان وجود یا امکان نوعی از کمال وجود داشته باشد، خداوند متعال به حکم آن که تمام الفاعلیه و واجب الفیاضیّة است، افاضه وجود یا کمال وجود می‌نماید. عدل خداوند عبارت است از فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتی که امکان هستی یا کمال در هستی دارند، بدون هیچ‌گونه امساک یا تبعیض.
[۲] ملاصدرا، اسفار اربعه، ج ۲، بحث نحوه‌ وجود کائنات.



ممکن است پرسیده شود، چرا خداوند این جهان و موجودات آن را این‌گونه آفرید و اشیا در قابلیت و امکان و استحقاق متفاوتند؟ آیا افعال خداوند مانند افعال انسان‌ها معلل به اغراض است؟ آیا کارهای خدا نیز مانند کارهای انسان "چرا" و "برای"،... دارد؟

۳.۱ - ۱. دیدگاه معتزله

معتزله طرفدار غایت و غرض داشتن صنع الاهی شدند و حکیم بودن خداوند را که در قرآن مکرر به آن تصریح شده، حمل بر همین معنا نموده‌اند که او در کارهایش، غرض و هدف دارد و از روی کمال دانایی کارها را برای اهداف مشخص و معین با انتخاب اصلح و ارجح انجام می‌دهد. بنابراین نظام موجود، نظام احسن و اکمل است؛ یعنی به بهترین وجه و صورت ممکن خلق شده است.

۳.۲ - ۲. دیدگاه اشاعره

اما اشاعره منکر غایت و غرض داشتن خداوند در فعل خویش هستند و مفهوم حکمت در قرآن را مانند عدل توجیه کردند؛ یعنی آنچه خداوند انجام می‌دهد، حکمت است، نه اینکه آنچه حکمت است خدا انجام می‌دهد. از نظر این گروه، غلط است که بگوییم افعال ذات باری به‌خاطر یک سلسله مصلحت‌هاست.
[۴] سبحانی، جعفر، الهیات، ج ۱، ص ۲۷۳ ـ ۲۹۲.


۳.۳ - ۳. دیدگاه اندیشمندان شیعه

در مکتب کلامی و فلسفی شیعه ، در مسائل مربوط به توحید، همه‌ گرایش‌ها توحیدی است؛ لذا مسأله غایت و غرض نیز پس از تقسیم غایت به غایت فعل و غایت فاعل و اینکه مفهوم حکمت درباره‌ باری تعالی مساوی است با مفهوم عنایت و ایصال اشیا به غایات آنها تکلیف روشنی دارد. از نظر حکمای اسلامی هر فعلی غایتی دارد و ذات اقدس الهی غایت کل، یعنی غایة الغایات است. اشیا همه از او و به‌سوی او است. " و أنّ الی ربّک المنتهی ".


آیا نظام جهان، ذاتی جهان است؟
در پاسخ باید گفت: ترتیب و نظام موجودات، عین وجود آنهاست که از ناحیه ذات حق افاضه می‌شود. اراده حق است که به آنها نظام داده است؛ ولی نه به این معنا که با یک اراده آنها را آفریده و با اراده‌ دیگر به آنها نظام داده تا فرض شود که اگر اراده به نظام برداشته شود، اراده به اصل آفرینش آنها باقی بماند. موجودات در نظام طولی، منتهی می‌شوند به سببی که مستقیماً اراده‌ حق به او تعلق گرفته است و اراده حق نسبت به وجود، عین اراده‌ وجود همه اشیا و نظامات است.
[۷] همان، ص ۹۷، معارف اسلامی، ص ۹۴ - ۱۰۴، انتشارات سمت، ۱۳۷۶ ش.



آنچه در خلقت وجود دارد "تفاوت" است، نه "تبعیض". تفاوت آن است که در شرایط نامساوی، فرق گذاشته شود؛ ولی تبعیض آن است که در شرایط مساوی و استحقاق‌های همسان، بین اشیا فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر، تبعیض از ناحیه دهنده است؛ ولی تفاوت مربوط به گیرنده است؛ مثلاً اگر معلم به شاگردانش که در شرایط مساوی و یکسان هستند نمره‌های مختلفی بدهد، این تبعیض است؛ ولی اگر با امتحان و براساس استعداد و لیاقت هر شاگردی نمره‌ او را بدهد، تفاوت محقق می‌شود.


تفاوت موجودات ذاتی آنها می‌باشد و لازمه نظام علت و معلول است؛ چون همه جهان، از آغاز تا انجام به یک اراده الهی به وجود می‌آید و نه با اراده‌های جدا جدا، آن‌هم یک اراده بسیط؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:"ما همه چیز را با اندازه و قدر مشخص آفریده‌ایم و کار ما جز یکی نیست؛ همچون چشم بر هم زدن".


به موجب این عقیده، برای آفرینش، نظام خاص و ترتیب معینی است و از همین جاست که قانون علت و معلولی و یا نظام اسباب و مسببات به وجود می‌آید؛ یعنی هر معلولی، علت خاص و هر علتی، معلول مخصوص دارد. در نظام علت و معلول، هر موجودی جای مشخص و معینی دارد؛ یعنی هر معلولی، معلول شی‌ء معین و علت شی‌ء معین است. لذا تخلف معلول از علت محال است و مثلاً از علتِ وجود انسان ، حیوان محقق نمی‌شود و بالعکس؛ زیرا علت بودن علتی برای معلول معین و معلول واقع شدن چیزی برای علتی معین، جعلی و قراردادی نیست؛ بلکه به‌خاطر خصوصیتی است که در علت و معلول است که عبارت از نحوه‌ وجود آنهاست و آن خصوصیت امر واقعی است، نه اعتباری و عارضی و قابل انتقال؛ لذا علت به تمام ذات خود منشأ صدور معلول است. هر چیزی جای مخصوص خود دارد و فرض آن در غیر جای خودش مساوی با از دست دادن ذات آن است؛ چنان‌که در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است.
نظام هستی مانند وجود انسان است که باید از اجزای مختلف تشکیل شود و هر جزئی در جای مناسب خود قرار داشته باشد. به عبارت دیگر، هم باید اجزا با هم مختلف باشند تا این مجموعه محقق شود و هم هر چیزی در جای مخصوص خود قرار بگیرد تا نظام احسن به وجود آید.
[۱۳] طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، مرحله هشتم، ص ۱۵۶، جامعه مدرسین.
[۱۴] ملاصدرا، اسفار اربعه، ج ۲، بحث علت و معلول، ص ۲۶۸، انتشارات وزارت ارشاد.
[۱۵] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، درس ۳۵ و ۳۶.



وجود تفاوت در جهان ضروری است. وقتی که جهان را مجموعاً مورد نظر قرار دهیم، ناچاریم بپذیریم که در نظام کل و در توازن عمومی، وجود پستی‌ها و بلندی‌ها، فراز و نشیب‌ها، رنج‌ها و لذت‌ها و موفقیت‌ها و ناکامی‌ها، همه لازم است. اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد، موجودات گوناگونی وجود نخواهد داشت. شکوه و زیبایی جهان در تنوع پهناور و اختلاف‌های رنگارنگ آن است. زشتی‌ها نمایانگر زیبایی‌هاست. زشتی‌ها نه‌تنها از این نظر ضروری می‌باشند که جزئی از مجموعه‌ جهان‌اند و نظام کل، به وجود آنها بستگی دارد، بلکه از نظر نمایان ساختن و جلوه دادن به زیبایی‌ها نیز وجود آنها لازم است. اگر مابین زشتی و زیبایی مقارنت برقرار نمی‌شد، نه زیبا، زیبا بود و نه زشت، زشت بود. اگر همه یکسان بودند، نه تحرکی بود و نه کشش و جنبش و عشقی؛ زیرا در هم‌سطح بودن است که همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها و همه جوش و خروش‌ها و تکامل‌ها از بین می‌رود.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست ••• که هر چیزی به جای خویش نیکوست
معنای اینکه زشتی مثلاً فلان فایده را دارد، این نیست که فلان شخص که ممکن بود زیبا باشد، مخصوصاً زشت آفریده شد تا ارزش زیبایی شخص دیگر روشن شود، تا گفته شود چرا کار برعکس نشد؟ بلکه معنایش این است که در عین اینکه هر موجودی حداکثر کمال و جمالی که برایش ممکن بوده دریافت کرده است، آثار نیکی هم بر این اختلاف مترتب است؛ مانند ارزش یافتن زیبایی، پیدایش جذبه و تحرک و غیره، به علاوه که جهان هستی، مجموعه‌ای از علت‌ها و معلولیت‌هاست و هر معلولی بر اثر علت خاص خود موجود شده و تخلف از آن محال است.


اما اینکه چرا بلاها و مصیبت‌ها در زندگی انسان‌ها مدام با آنهاست؟


بلاها و مصایب اقسامی دارد که عبارتند از:

۱۰.۱ - ۱. نتیجه‌ عملکرد انسان

بلاهایی که نتیجه‌ عملکرد انسان است؛ مثل اینکه انسان با دست خودش باعث بدبختی خویش گردد، این نوع بلا را نباید به حساب خدا گذاشت؛ چنان‌که قرآن شریف نیز به این مطلب اشاره دارد که اگر ظلمی و فسادی در زمین است، نتیجه کار انسان ظالم و ستمگر است و نباید به خالق نسبت داد.

۱۰.۲ - ۲. سهل‌انگاری افراد دیگر

بلاهایی که بر اثر سهل‌انگاری بعضی، در زندگی دیگران به وجود می‌آید؛ مانند اینکه به‌خاطر عدم رعایت مسائل بهداشتی پدر و مادر به علت اشتباه آنها، فرزندی بیمار و معلول به دنیا می‌آید. این قسم از بلا را نیز باید به حساب خود انسان گذاشت نه خالق.
چنان‌که قبلاً گفته شد، نظام هستی، مجموعه‌ای از علت‌ها و معلول‌هاست و از هر علتی، معلول مخصوص خود صادر می‌شود؛ مثلاً از علت معیوب، معلول معیوب و بیمار صادر می‌شود؛ همان‌طوری که از انسان، انسان و از حیوان، حیوان به‌وجود می‌آید: "گندم از گندم بروید، جو ز جو" با این حال خداوند به مقتضای لطف و کرم بی‌انتهای خود و از روی فضل و بخشش به چنین انسانی در آخرت عوض می‌دهد و ناراحتی‌های او را جبران می‌کند.

۱۰.۳ - ۳. از بین بردن آثار گناهان

بلاهایی که برای از بین بردن آثار گناه است و این نه‌تنها با عدالت باری تعالی منافات ندارد، بلکه مقتضای رحمت و لطف اوست؛ زیرا در واقع کفاره‌ گناهان است تا در آخرت بار گناه انسان سبک‌تر شود؛ گرچه گرفتار بلاها و مصایب زودگذر دنیا می‌شود، ولی در عوض از عذاب اخروی در امان می‌ماند.

۱۰.۴ - ۴. فزونی یاد خدا در انسان

بلاهایی که باعث توجه بیشتر مردم به خالق می‌شود یا افراد غافل، از غفلت و نسیان خود خارج می‌شوند و به اشتباه گذشته خود پی می‌برند. این قسم هم طبق رحمت و لطف پروردگار است.

۱۰.۵ - ۵. پیشرفت و تکامل انسان‌

بلا و گرفتاری در زندگی انسان‌ها باعث پیشرفت و تکامل انسان‌ها در زمینه‌های مختلف می‌شود. اگر انسان در حال حاضر و وضعیت کنونی به پیشرفت‌هایی نایل شده، به‌خاطر وجود همین مشکلات بوده است.

۱۰.۶ - ۶. امتحان و آزمایش

بلاهایی که برای امتحان و آزمایش افراد یا بالا رفتن درجه اولیا و دوستان خداست و طبق فرمایش قرآن کریم، سنتی است که قابل تغییر و تبدیل نیست و همیشه برای امت‌ها وجود داشته است. قرآن می‌فرماید:"ما شما را با ترس و گرسنگی، نقص در اموال و جان‌ها و ثمرات، آزمایش و امتحان می‌کنیم و (به پیامبر دستور می‌دهد که) به صابرین بشارت بده".
[۱۸] سبحانی، جعفر، الهیات، ج ۱، ص ۲۹۰.
[۱۹] معارف اسلامی، ص ۱۰۰، انتشارات سمت.
[۲۰] ملاصدرا، اسفار اربعه، انتشارات وزارت ارشاد، بحث شرور، ص ۴۴۵.
[۲۱] طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، مرحله ۱۲، فصل ۱۷ و ۱۸، ص ۳۰۸.
[۲۲] امام خمینی، چهل حدیث، حدیث ۳۹.



اما اینکه یکی را روزی می‌دهد و دیگری را نه، سخن صحیحی نمی‌باشد؛ زیرا روزی تمام جنبندگان روی زمین (و آسمان ) بر عهده‌ خداوند است " و ما من دابة فی الارض الاّ علی اللَّه رزقها و کسی جز او "رازق" نیست؛ لکن لازم است در راه به دست آوردن روزی مقدر، تلاش نمود؛ زیراکه قیام به طلب از وظایف بندگان است و ترتیب امور و جمیع اسباب ظاهری و غیر ظاهری که غالب آنها از تحت اختیار بندگان خارج است، به تقدیر حق تعالی است
[۲۴] امام خمینی، روح اللَّه، شرح چهل حدیث، ص ۵۶۰.
و ابتداءً خداوند، رزق و روزی را از کسی منع ننموده است. البته کسی که برای رسیدن به روزی مقدر خود هیچ تلاشی نمی‌نماید، از آن محروم خواهد شد. در هر حال رسیدن و نرسیدن به روزی، به علم و اذن الاهی است و هیچ کس مستقل در رزق و... نمی‌باشد.


در روایات، رزق و روزی بر دو قسم است، "رزق طالب" و "رزق مطلوب".

۱۲.۱ - ۱. رزق طالب

رزق طالب، رزقی است که به سراغ افراد می‌آید و همیشه او را تعقیب می‌نماید؛ این‌گونه رزق، ریشه در قضای حق تعالی دارد و قابل تغییر و تحول نیست. رزق طالب همان رزق وجود و هستی، عمر، امکانات و محیط خانواده و استعداد و ... است که از ناحیه‌ی این قسم رزق، توان و نیروی لازم و دقت ... برای انجام کار پدید می‌آید.

۱۲.۲ - ۲. رزق مطلوب

رزق مطلوب که افراد به سراغ آن می‌روند، رزقی است که برای طالب آن مقدر شده است. اگر به دنبال آن برود و شرایط و امکانات لازم را برای رسیدن به آن فراهم سازد، به چنین رزقی دست می‌یابد.
[۲۵] نهج البلاغه، نامه‌ ۳۱.



اما اینکه چرا خداوند عده‌ای را هدایت و عده‌ای را رها کرده است (اضلال)، به‌طور خلاصه می‌توان گفت:هدایت الاهی دوگونه است:هدایت تکوینی، هدایت تشریعی.

۱۳.۱ - ۱. هدایت تکوینی

هدایت تکوینی نیز بر دو گونه است:
۱. هدایت تکوینی عام که شامل تمام موجودات جهان هستی می‌باشد و هر موجودی رو به‌سوی او دارد؛
۲. هدایت تکوینی خاص که شامل بندگان خاص الاهی است. آنان که علاوه بر هدایت عام الاهی، با عمل به اوامر و نواهی (هدایت تشریعی) خداوند، مورد توجه و عنایت خاص الاهی قرار گرفته‌اند که این نوع هدایت را از جهتی، "دایت ثانوی" می‌توان نام نهاد.

۱۳.۲ - ۲. هدایت تشریعی

هدایت تشریعی که به‌وسیله‌ ارسال رسل و انزال کتب (شریعت الاهی) انجام پذیرفته است و شامل کافر و مؤمن ، هر دو می‌شود؛ ولی عده‌ای با سوء اختیار، در مسیری غیر از مسیر مستقیم الاهی گام برداشته، مستحق عقاب الاهی می‌گردند؛ لکن "اضلال" الاهی، هیچ‌گاه بر دو نوع نمی‌باشد و خداوند ابتداءً کسی را گمراه نمی‌نماید؛ لکن اگر انسان، سپاسگذار نعمت خالق خویش نبود و از دستورات و نواهی مولای خویش پیروی ننمود و برخلاف خلقت و فطرت خویش، رو به تباهی و انحراف نمود، خداوند او را به حال خویش واگذاشته، رهایش می‌کند. واگذاری همان و گمراه شدن و سقوط او همان و این چیزی نیست، جز همان "اضلال الاهی".
براى مطالعه بیشتر به تفاسیر و ... مراجعه فرمایید.
[۲۷] تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۱، ص ۵۱۶ ـ ۵۲۷.
[۲۸] تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۱، ص ۴۵۷ ـ ۴۷۸.
[۲۹] تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۱، ص ۴۹۳.
[۳۰] تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۲، ص ۵۱۵ ـ ۵۲۱.
[۳۱] هدایت در قرآن، جوادی آملی، عبداللَّه.



۱. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص ۵۴ ۶۰، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ ش.    
۲. ملاصدرا، اسفار اربعه، ج ۲، بحث نحوه‌ وجود کائنات.
۳. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص ۲۳، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ ش.    
۴. سبحانی، جعفر، الهیات، ج ۱، ص ۲۷۳ ـ ۲۹۲.
۵. نجم (۵۳)، آیه ۴۲.    
۶. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص ۳۰، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ ش.    
۷. همان، ص ۹۷، معارف اسلامی، ص ۹۴ - ۱۰۴، انتشارات سمت، ۱۳۷۶ ش.
۸. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص ۱۰۱، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ ش.    
۹. قمر (۵۴)، آیه ۴۹ ۵۰.    
۱۰. صافات (۳۷)، آیه ۱۶۴.    
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۱۹۴.    
۱۲. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص ۱۰۷، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ ش.    
۱۳. طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، مرحله هشتم، ص ۱۵۶، جامعه مدرسین.
۱۴. ملاصدرا، اسفار اربعه، ج ۲، بحث علت و معلول، ص ۲۶۸، انتشارات وزارت ارشاد.
۱۵. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، درس ۳۵ و ۳۶.
۱۶. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص ۱۴۳ و ۱۴۴، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ ش.    
۱۷. بقره (۲)، آیه ۱۵۵.    
۱۸. سبحانی، جعفر، الهیات، ج ۱، ص ۲۹۰.
۱۹. معارف اسلامی، ص ۱۰۰، انتشارات سمت.
۲۰. ملاصدرا، اسفار اربعه، انتشارات وزارت ارشاد، بحث شرور، ص ۴۴۵.
۲۱. طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، مرحله ۱۲، فصل ۱۷ و ۱۸، ص ۳۰۸.
۲۲. امام خمینی، چهل حدیث، حدیث ۳۹.
۲۳. هود (۱۱)، آیه ۶.    
۲۴. امام خمینی، روح اللَّه، شرح چهل حدیث، ص ۵۶۰.
۲۵. نهج البلاغه، نامه‌ ۳۱.
۲۶. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج ۱، ص ۴۳ ۴۵.    
۲۷. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۱، ص ۵۱۶ ـ ۵۲۷.
۲۸. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۱، ص ۴۵۷ ـ ۴۷۸.
۲۹. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۱، ص ۴۹۳.
۳۰. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبداللَّه، ج ۲، ص ۵۱۵ ـ ۵۲۱.
۳۱. هدایت در قرآن، جوادی آملی، عبداللَّه.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : خدا شناسی | عدل الهی وتفاوتها | کلام




جعبه ابزار