• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غزوه حمراء الاسد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: غزوه حمراء الاسد.
پرسش: غزوه «حمراء الأسد» چرا انجام شد و چه تأثیری به جای نهاد؟
پاسخ: پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ یک روز بعد از برگشت از جنگ احد، شرکت کنندگان در این جنگ را فرا خوانده و آنها را برای نبردی دیگر دعوت کرد. او حتی مجروحان را به لشکر آورد و اجازه همراهی را به افرادی نداد که در جنگ احد حاضر نبودند. علت حرکت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ این بود که ایشان با خبر شدند که سپاه مکه تصمیم حمله مجدد به شهر مدینه و یک‌سره کردن کار مسلمانان را دارند؛ لذا جنگ‌جویان احد را دوباره فرا خواند و همراه آنان به‌سوی دشمن حرکت کرد و در منطقه‌ای به نام «حمراء الأسد» که در چند مایلی مدینه بود، اردو زد. در این میان شخصی از اهالی مکه ـ که ظاهراً نظر مثبتی هم نسبت به مسلمانان داشت ـ لشکرکشی مجدد پیامبر و یارانش را دیده و این خبر را با مبالغه در تعداد جنگ‌جویان مسلمان به گوش لشکر مکه رساند، او به‌گونه‌ای صحبت کرد که آنها را از حرکت به سمت مدینه منصرف نمود و این‌گونه این واقعه بدون درگیری به پایان رسید. در تاریخ این ماجرا را به نام واقعه «حمراء الاسد» می‌شناسند.



مسلمانان که در جنگ اُحُد شکست خورده بودند، با کشته‌ها و مجروحان قابل ملاحظه‌ای به مدینه بازگشتند؛ اما در روز بعد از بازگشت، پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بلال را فرستاد تا به مردم هشدار دهد. پیامبر دستور داد که سپاهیانی که در احد حضور داشتند، خود را برای شرکت در جنگ دیگری آماده کنند، مخصوصاً فرمان داد که مجروحان جنگ احد به صفوف لشکر بپیوندند. این تصمیم از برای افرادی که تازه از جنگ برگشته و هنوز خستگی و آسیب جنگ در درون آنها بود، قطعاً سخت و سؤال برانگیز نشان می‌داد؛ اما اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با هر نیت و میلی که بود به لشکر پیوستند؛ حتی آنهایی که به‌شدت مجروح بودند نیز در این حرکت قرار گرفتند و تقریباً شرکت کنندگان در احد، همگی در این جنگ شرکت کردند. هم‌چنین پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به افرادی که در احد نبودند نیز، اجازه نداد آنها را همراهی کنند.
[۵] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، تحقیق: خلیل شحادة، ج ۲، ص ۴۳۷، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
این تصمیم نیز در مرحله اول موضوعی سؤال برانگیز بوده است.


اما علت حرکت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به این جهت بود که:

۲.۱ - خروج نیروی پیامبر

ایشان از یک فرد مکی که به مدینه آمده بود، در مورد لشکر مکه پرسید و او در پاسخ گفت: جنگ‌جویان مکه که در احد بوده‌اند، خود را ملامت می‌کنند که شما را رها کرده‌اند. لشکر دشمن پس از پیروزی در احد‌، در غرور خود غوطه‌ور شده و تصمیم حمله مجدد به شهر مدینه و یک‌سره کردن کار مسلمانان را دارد؛ لذا پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ مردم را فرا خوانده و به‌سوی آنها حرکت کرد و در منطقه‌ای به نام «حمراء الأسد» که در چند مایلی مدینه بود، اردو زدند. در این زمان خبر خروج نیروی پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به لشکر مکه رسید و آنها را متعجب کرد.

۲.۲ - امداد الهی در بروز واقعه دیگر

اما بعد از این، واقعه دیگری رخ داد که به نفع لشکر اسلام تمام شد و می‌توان آن‌ را مصداق امداد الهی دانست، و آن واقعه این بود که:
یکی از مشرکان به نام معبد خزاعی از مدینه به‌سوی مکه می‌رفت و مشاهده وضع پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و یارانش او را به سختی تکان داد، عواطف انسانی او تحریک شد و به پیامبر گفت: مشاهده وضع شما برای ما بسیار ناگوار است، اگر استراحت می‌کردید برای ما بهتر بود. این سخن را گفت و از آن‌جا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابوسفیان رسید، ابوسفیان از او درباره پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکری انبوه که تاکنون همانند آن‌ را ندیده بودم، در تعقیب شما هستند و به‌سرعت پیش می‌آیند. ابوسفیان با نگرانی و اضطراب گفت: چه می‌گویی؟ ما آنها را کشتیم و مجروح ساختیم و پراکنده نمودیم، معبد خزاعی گفت: من نمی‌دانم شما چه کردید؟ همین می‌دانم که لشکری عظیم و انبوه، اکنون در تعقیب شماست. ابوسفیان و یاران او تصمیم قطعی گرفتند که به‌سرعت، عقب‌نشینی کرده و به مکه باز گردند و برای این‌که مسلمانان آنها را تعقیب نکنند و آنها فرصت کافی برای عقب‌نشینی داشته باشند، از جمعی از قبیله عبدالقیس که از آن‌جا می‌گذشتند و قصد رفتن به مدینه برای خرید گندم را داشتند، خواهش کردند که به پیامبر اسلام و مسلمانان این خبر را برسانند که ابوسفیان و بت‌پرستان قریش با لشکر انبوهی به‌سرعت به‌سوی مدینه می‌آیند تا بقیه یاران پیامبر را از پای درآورند. هنگامی که این خبر، به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ»؛ یعنی خدا ما را کافی است و او بهترین مدافع ماست؛ اما هرچه انتظار کشیدند خبری از لشکر دشمن نشد؛ لذا پس از سه روز توقف، به مدینه بازگشتند و این‌گونه این واقعه به پایان رسید.

۲.۳ - علت اطلاق غزوه بر حرکت پیامبر

بنابراین اطلاق غزوه بر این حرکت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و یارانش از باب مجاز می‌باشد؛ زیرا در واقع جنگی رخ نداد و این جریان تنها حرکتی برای پیش‌گیری از تهدید دشمن بوده و برخوردی میان آنها واقع نشد.


در این زمان آیاتی نازل شد که اشاره به همین داستان داشته
[۱۰] واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق: زغلول، کمال بسیونی، ص ۱۳۴، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
و طی آن، پاداش عظیمی برای همراهان پیامبر در این شرایطی نوید داده شد:

۳.۱ - آیه ۱۷۲ سوره آل‌عمران

«الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابهَمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنهْمْ وَ اتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِیمٌ • الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ».
«آنها که دعوت خدا و پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند (و هنوز زخم‌های میدان احدالتیام نیافته بود، به‌سوی میدان «حمراء الاسد» حرکت نمودند) برای کسانی از آنها که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است. این‌ها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: مردم (لشکر دشمن‌) برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند، از آنها بترسید! اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست».


۱. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، ج ۲، ص ۲۲۳، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.    
۲. مقریزی، تقی الدین‌، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‌، ج ۱، ص ۱۷۸، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۱۷۵، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۴. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق:زکار، سهیل، زرکلی، ج ۱، ص ۳۳۸، ریاض، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.    
۵. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، تحقیق: خلیل شحادة، ج ۲، ص ۴۳۷، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
۶. ابن کثیر دمشقی‌، البدایة و النهایة، ج ۴، ص ۴۸، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۱۷۵ ۱۷۶، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۸. ابن کثیر دمشقی‌، البدایة و النهایة، ج ۴، ص ۴۹ ۵۰، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.    
۹. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح:موسوی جزائری، طیب،‌ ج ۱، ص ۱۲۵ ۱۲۶، دارالکتاب، قم، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.    
۱۰. واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق: زغلول، کمال بسیونی، ص ۱۳۴، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
۱۱. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۷۲ ۱۷۳.    



پایگاه اسلام کوئست.    



جعبه ابزار