• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غایت الامور

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: خداوند، بازگشت، کارها، سرانجام.

پرسش: منظور از اینکه «سر انجام همه امور به خداوند برمی‌گردد و خداوند غایت الامور است»، چیست؟

پاسخ: سوال به چند صورت قابل بیان و تفسیر است اولا :هر کس هر چه دارد خداوند به او داده است. و همه به خداوند بر می‌گردند ثانیا: ایجاد روح استقامت و صبر دارد. ثالثا: انسان اقرار و اعتراف کند به این که مملوک پروردگار است و بداند که اختیار ملک با مالک است و هر گونه تصرفی بخواهد می‌کند و بازگشت انسان در نهایت به سوی خدا است.




موضوع مطرح شده در پرسش به چند صورت قابل بیان و تفسیر است:

۱.۱ - بازگشت امور به خدا

منظور از آن این است که خداوند چون مبدا و آغاز همه موجودات است، بنابر این هر کس هر چه دارد خداوند به او داده است. به این معنا می‌توان گفت همه به خداوند بر می‌گردند.

۱.۲ - عشق ذاتی موجودات به خدا

منظور از این جملات، بیان عشق و علاقه ذاتی موجودات به خداوند است که همه عاشق خدا هستند؛ علاقه و میل به خداوند می‌تواند معلول یکی از این دو عامل باشد:

۱.۲.۱ - طلب کمال مطلق

تمام موجودات به دنبال کمال مطلق و رسیدن به موجود برتر هستند و هیچ موجودی برتر و کامل‌تر از خداوند نیست، بنابراین همه خواهان خداوند هستند.

۱.۲.۲ - احساس نیاز دائم به خداوند

از آن جا که هر کس هر چه دارد خداوند به او عطا کرده است و خداوند منشا اصلی همه خیرات است. بنابر این هر چیزی در درون ذات خود دائما احساس نیاز به خداوند می‌کند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می‌گوید: وجود انسان و تمامی موجوداتی که تابع وجود آدمی هستند، چه قوای او و چه افعالش، همه قائم به ذات خدای عزیزی هستند که انسان را آفریده و ایجاد کرده، پس قوام ذات آدمی به او است و همواره محتاج او، در همه احوالش به او است، و در حدوثش و بقائش، مستقل از او نیست. و چون چنین است، رب او و مالک او هر گونه تصرفی که بخواهد در او می‌کند و خود او هیچ گونه اختیار و مالکیتی ندارد و به هیچ وجه مستقل از مالک خود نیست، مالک حقیقی وجودش و قوایش و افعالش. و اگر هم هستی او را و نیز قوا و افعال او را به خود او نسبت می‌دهند، مثلا می‌گویند فلانی وجود دارد قوا و افعالی دارد، چشم و گوش دارد، و یا اعمالی چون راه رفتن و سخن گفتن و خوردن و نوشیدن دارد، همین نسبت نیز به اذن مالک حقیقی او است که اگر مالک حقیقیش چنین اجازه‌ای نداده بود، همه این نسبت‌ها دروغ بود؛ زیرا او و هیچ موجودی دیگر مالک چیزی نیستند، و هیچ یک از این نسبت‌ها را ندارند، برای این که گفتیم: به هیچ وجه استقلالی از خود ندارند، هر چه دارند ملک او است. همین مضمون در زبان شعری چنین بیان شده:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش.
[۱] مولوی، مثنوی، دفتر اول.


۱.۳ - ایجاد روح استقامت

منظور از این جملات که ما همه به سوی او باز می‌گردیم این است که به ما اعلام کند که این جا سرای جاویدان نیست زوال نعمت‌ها و کمبود مواهب و یا کثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اینها وسیله‌ای است برای پیمودن مراحل تکامل، توجه به این دو اصل اساسی اثر عمیقی در ایجاد روح استقامت و صبر دارد.

۱.۴ - بازگشت انسان به سوی خدا

معنای این جملات این است که انسان اقرار و اعتراف کند به این که مملوک پروردگار است و بداند که اختیار ملک با مالک است و هر گونه تصرفی بخواهد می‌کند که این قسمت مفاد جمله اول است و مفاد جمله دوم اشاره به بقا نداشتن دنیا است که انسان بداند این دنیا محل گذر است و آنچه به حسب ظاهر هم مالک است بالاخره از او سلب خواهد شد و همه و همه به سوی مالک حقیقی که خداوند است بازگشت خواهند نمود.

۱.۴.۱ - روایت امام علی

این تفسیر از امام علی (علیه‌السّلام) روایت شده است، آن حضرت فرمود: «اما قولک انا لله فاقرار منک بالملک و اما قولک و انا الیه راجعون فاقرار منک بالهلاک».
[۳] طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۶۰، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.



۱. مولوی، مثنوی، دفتر اول.
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۵۲۵، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۳. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۶۰، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۳، ص۲۶۱، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «غایت الامور»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۵.    



جعبه ابزار