عهد و ظلم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عهد،
ظلم،
حضرت ابراهیم (علیهالسلام)،
امتحان، امامت، نبوت، حضرت آدم (علیهالسلام).
پرسش: خداوند میفرمایند: «عهد من شامل ظالمین نمیشود»، چگونه شامل
حضرت آدم (علیهالسلام) که
خداوند فرمودند: «
فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» شده است؟
پاسخ: در آیة اول که در صدر سؤال درباره حضرت
ابراهیم (علیهالسلام) مطرح شده بود، سخن از مقام امامت است که شامل حال ستمگران و ظالمان نمیگردد؛ ولی در آیة دوّم ـ که درباره حضرت آدم (علیهالسلام) است ـ هیچگونه بحث از مقام امامت نشده.
از سوی دیگر، ظلم در آیة «
فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» ظلمِ به نفس و خویشتن است که از
نعمتهای بهشت محروم شدند و به زحمت و رنج افتادن و این از قبیل «
ترک اَولی» یا ظلم و
گناه «نسبی» است؛ یعنی در واقع ظلم واقعی به خویشتن هم نبوده تا شایستگی مقام الهی را نداشته باشند.
اما
آیه اول بدین قرار است که خداوند میفرماید: «
وَ اِذِ ابْتَلی اِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»؛
«چون
ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید (
خدا به او) فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم (ابراهیم) پرسید: از دودمانم چطور، فرمود: پیمان من به ظالمان نمیرسد».
با توجه به
آیات دیگر و روایاتی که در ذیل این آیه مطرح شده است، درمییابیم که:
خداوند
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را از راههای مختلف
امتحان کرده است و او در تمام آنها سربلند و پیروز برآمده است.
پس از پیروزی از آن آزمایشها،
خداوند به او مقام و درجهای جدید (امامت) عطا میفرماید: و همچنین از تعبیر به «اِنّی» و «جاعلک» درمییابیم که اعطای این
مقام به دست خداست.
این مقام امامت غیر از شأن
نبوت و
رسالت است؛ برخلاف نظر بعضی نویسندگان
اهل سنت که امامت را برابر با مقام نبوت و رسالت میدانند؛ در صورتی که خداوند «واژه» کم نداشت و میتوانست عوض «اماماً» بفرماید: «نبیّاً»؛
از اینکه خداوند در اواخر عمر، آن هم پس از اینکه ابراهیم (علیهالسلام) به عنوان
نبی و
پیامبر مطرح و دارای
ذریه و فرزندان بوده، این مقام جدید را به او عطا میکند، درمییابیم این مدال
افتخار باید از مقام نبوت و رسالت بالاتر باشد.
اینکه خداوند در مقابل درخواست ابراهیم ـ که این مقام را برای ذریهاش نیز عنایت کند، به طور کلی نفی و رد نمیکند، فقط میفرماید: این
مقام (عهدی) به ستمگران نمیرسد.
خداوند از مقام امامت به عنوان «عهد خود» یاد میکند و این مقام با کوچکترین
گناه و
انحراف از
عصمت و
پاکدامنی انسان سازگار نیست؛ پس این مقام از آنِ انسانهای
معصوم میشود.
نتیجهای که از این مقدمات به دست میآید، این است که عهد در این آیه مقام امامت است که برتر از رسالت و نبوت میباشد و این شأن به دست خداست نه با رأی و انتخاب مردم.
اما اینکه چرا این مقام شامل
حضرت آدم (علیهالسلام) شده، با اینکه تعبیر به ظالم و ستمگر بودن او شده است؟ در جواب باید گفت:
«...
فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ»
این امر و نهیای که در
آیه آمده، جنبه تکلیفی (امر و نهی مولوی) ندارد؛ بلکه جنبة راهنمایی و توصیهای (امر و نهی ارشادی) داشت؛ چون که اگر جنبة تکلیفی داشت، پس از پذیرش
توبه آن دو، دوباره به آن بهشت باز میگشتند؛ در حالی که به سوی
زمین هبوط کردند.
به عبارت دیگر امر و نهی مولوی یا تکلیفی بدین معنی است که اگر بنده با آن مخالفت کند، گرفتار
عذاب و رنج الهی خواهد شد و امر و نهی ارشادی نیز بدین معنی است که مخالفت آن عذاب و عقوبت اخروی در پی ندارد.گرچه ممکن است سرپیچی از آن، رنج و گرفتاری دنیوی در پی داشته باشد، امر و نهی ارشادی، مانند سفارشهای یک پزشک به بیمار است که فقطه جنبة راهنمایی و ارشاد او دارد.
از آیات دیگر و روایات در مییابیم که بهشتی که آدم و حوّا در آن مسکن گزیدند، بهشت موعود خداوند نیست؛ بلکه باغی از باغهای دنیا بوده؛ زیرا:
بهشت موعود بهشت پاداش و
ثواب است و آدم هنوز کاری انجام نداده بود، تا مستحق
پاداش باشد.
بهشت موعود جای
وسوسه شیطان نیست؛ ولی در این بهشت جای پای شیطان و وسوسة او مشاهده میشود.
کسی که وارد بهشت موعود میشود، دیگر از آن خارج نمیگردد: «
وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ».
بهشت موعود جای «
تکلیف»، امر و نهی... نیست؛ در حالی که آدم و حوّا در این بهشت (جنّه) امر و نهی شدند («کُلا منها» امر، «و لا تقربا» نهی است).
اینکه
ظلم گاه ستم به خداوند است؛ مانند شرک «
اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»
گاه نسبت به دیگران و مردم است: «
اِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ» و گاه به نفس خویش «
فمنهم ظالِمْ لِنفسه»
یا «
ظَلَمْتُ نَفْسِي»»؛
بدین جهت روشن میشود، ظلمی که در
آیه مورد بحث اشاره شده، از قسم سوم است؛ یعنی ظلم به خویشتن؛ زیرا در جای دیگر هر دو
اعتراف میکنند که ما ظلم به خود کردهایم: «ظَلَمْنا اَنْفُسَنا» یا در سورة طه، آیة ۱۱۷ عوض تعبیر به «ظلم» میفرماید: «
فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی»؛
یعنی اگر از بهشت خارج شوید، به زحمت و رنج خواهی افتاد.
اینکه با توجه به مقام
عصمت انبیا و اینکه آنان از هرگونه ظُلمی (هر سه قسم از ظلم که اشاره شد) به دورند، و از طرفی آنها در واقع گناهی هم مرتکب نشده بودند، نامِ اینگونه
اعمال (چون خوردن از درختِ ممنوع) را «
ترک اَولی» میگذارند؛ یعنی شان و مقام
آدم (علیهالسلام) چنین اقتضاء میکرد که حتی یک فعل مستحبّی هم از او ترک نشود؛ چرا که به قول معروف «حَسَناتُ الابرارِ سیّئاتُ المقرّبین»؛ کارهای نیک و خوب نیکان در پیشگاه مقربان درگاه الهی گناه محسوب میشود؛ نمازی که من میخوانم با
نماز پیغمبر خدا
زمین تا فاصله دارد. بدین جهت، گاهی اوقات در
قرآن اینگونه تعابیر را میبینیم که در ظاهر مخالف عصمت انبیاست؛ ولی در واقع گناه و
جرم «حقیقی» (مطلق) نیست بلکه گناه «نسبی» است؛ یعنی با توجه به شأن و مقام آنها، خود آنها این اعمال را برای خود گناه (چون ظلم در
آیه مورد بحث) به حساب میآورند.
پس از روشن شدن مقدماتی که آوردیم، درمییابیم: در آیة اول که در صدر سؤال درباره
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) مطرح شده بود، سخن از مقام امامت است که شامل حال ستمگران و
ظالمان نمیگردد؛ ولی در آیة دوّم ـ که درباره حضرت آدم (علیهالسلام) است ـ هیچگونه بحث از
مقام امامت نشده.
از طرفی ظلم در آیه «فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» ظلمِ به نفس و خویشتن است که از
نعمتهای بهشت محروم شدند و به زحمت و رنج افتادن و این از قبیل «ترک اَولی» یا
ظلم و گناه «نسبی» است؛ یعنی در واقع ظلم واقعی به خویشتن هم نبوده تا شایستگی مقام الهی را نداشته باشند.
بنابراین هیچگونه منافات و اختلافی در این دو آیه مطرح نیست؛ زیرا همانطوری که توضیح داده شد، نه درباره
حضرت آدم سخن از امامت مطرح است و نه حضرت آدم ظالم و ستمگر است تا به این
مقام نرسد.
۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۱ هـ، ج ۱، ذیل آیات ۳۵ و ۱۲۴ سورة بقره.
۲. تفسیر نور، قرائتی، محسن، انتشارات مؤسسه در راه حق، چ۲، ۱۳۷۶، قم، ج۱، ذیل آیات ۳۵ و ۱۲۴ سورة بقره.
۳. نبوت عامه، سیداحمد سفایی، قم، آفاق، دوم، ۱۴۰۴ه ق.
۴. تنزیه الانبیاء، ابیالقاسم علی بن حسین معروف به شریف مرتضی، بیروت، دارالاضواء، دوم، ۱۴۰۹ه ق.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عهد و ظلم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۴.