• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عمر دنیا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: عمر دنیا، قیامت، آفرینش، هفت هزار سال.

پرسش: آیا احادیثی که عمر دنیا را هفت هزار سال می‌دانند، معتبرند؟

پاسخ: روایاتی که درباره مدت عمر دنیا (هفت هزار سال) نقل شده است؛ اولاً، از جهت سندی ضعیف هستند؛ ثانیاً، اگر مقصود از آن‌ها این باشد که پس از گذشت این مدت، قیامت کبرا برپا می‌شود ـ چنان‌که به حسب ظاهر، مقصود، همین است ـ این معنا بی‌تردید، قابل قبول نیست؛ زیرا معین بودن وقت قیامت، خلاف گفته قرآن است. و اگر مقصود، این باشد که هنگام صدور احادیث، عمر دنیا پس از خلقت آدم علیه‌السلام در آستانه هزاره هفتم است، احتمال صحت آن بعید نیست، و شاید متن احادیث، در نقل به معنا و در اثر فهم اشتباه راوی، بدین‌گونه که ملاحظه می‌شود، تحریف شده است.




روایاتی در برخی منابع اسلامی درباره عمر دنیا از پیامبر گرامی اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نقل شده، که به ذکر چند مورد بسنده می‌شود و سپس به بررسی و نقد آن‌ها پرداخته می‌شود.

۱.۱ - روایت اول

انس بن مالک از پیامبر خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نقل می‌کند: «عمر دنیا، هفت روز از روزهای آخرت است. خدای متعال می‌فرماید: «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون»؛ «یک روز در نزد پروردگار تو، مانند هزار سال است از آن‌چه شما می‌شمرید».
[۲] أبوشجاع دیلمی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، محقق: زغلول، سعید بن بسیونی، ج ۳، ص ۵۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.


۱.۲ - روایت دوم

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: «دنیا، هفت هزار سال است و من، در هزاره آخر آن هستم... پس از من، پیامبری و پس از امت من، امتی نیست».
[۳] طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، محقق، سلفی، حمدی بن عبد المجید، ج ۸، ص ۳۰۲، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.


۱.۳ - روایت سوم

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: «هرکس برای خدا نیاز مسلمانی را برآورَد، خداوند به اندازه عمر دنیا که هفت هزار سال است، روزهایش را برای او روزه می‌نویسد و شب‌هایش را عبادت».




۲.۱ - اول

همان‌طور که دیدیم، احادیث ذکرشده، دلالت می‌کنند که عمر دنیا هفت هزار سال است. اگر مقصود از این سخن، آن باشد که پس از گذشت این مدت، قیامت کبرا برپا می‌شود، چنان‌که به حسب ظاهر، مقصود، همین است این معنا بی‌تردید، قابل قبول نیست؛ زیرا:

۲.۱.۱ - دلیل اول

سند این احادیث، معتبر نیست؛
[۷] مناوی قاهری، زین الدین، فیض القدیر، ج ۳، ص ۵۴۷، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، چاپ اول، ۱۳۵۶ق.
بلکه برخی، این احادیث را از مجعولات شمرده‌اند.
[۹] جوزی، عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، ج ۳، ص ۲۴۳، مدینه، محمد عبد المحسن صاحب المکتبة السلفیة، چاپ اول، ۱۹۶۶ و ۱۹۶۸م.


۲.۱.۲ - دلیل دوم

معین بودن وقت قیامت، خلاف گفته قرآن است؛ چراکه از نظر قرآن، قیامت، ناگهان فرا می‌رسد و کسی جز خداوند، وقت آن‌ را نمی‌داند.

۲.۱.۳ - دلیل سوم

اگر هیچ‌یک از اشکالات گذشته هم وجود نداشت، در این‌گونه موارد، صحت سند، کافی نیست و قطع به صدور، ضروری است.

۲.۲ - دوم

اما اگر مقصود، این باشد که عمر دنیا پس از خلقت آدم علیه‌السلام در هنگام صدور احادیث، در آستانه هزاره هفتم است، احتمال صحت آن بعید نیست، و شاید متن احادیث، در نقل به معنا و در اثر فهم اشتباه راوی، بدین‌گونه که ملاحظه می‌شود، تحریف شده باشد. گفتنی است که روایت عیسی بن ابی‌حمزه، مؤید این تحلیل است. او می‌گوید: مردی به امام صادق علیه‌السلام گفت: فدایت گردم! مردم می‌گویند که عمر دنیا هفت هزار سال است. امام ـ علیه‌السلام ـ ضمن رد این سخن و ارائه توضیحاتی در مورد آن‌چه پیش از آفرینش آدم علیه‌السلام در زمین روی داده، فرمود: «آن‌گاه خداوند، آغاز کرد. پس آدم را آفرید و برای او ده هزار (سال‌) مقرر کرد و از آن، هفت هزار و دویست سال می‌گذرد و اکنون شما در آخِر زمان به سر می‌برید».

۲.۲.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی ـ رحمةالله ـŠ در این‌ باره آورده است:

تاریخ یهود می‌گوید، عمر نوع بشر، به فراتر از قریب هفت هزار سال نمی‌رسد. این مطلب، چندان هم بی‌وجه نیست؛ چراکه اگر ما زن و مردی را در نظر بگیریم که دارای عمر متوسطی بوده‌اند و با مزاج معتدل زیسته‌اند و در وضعیت میانگینی از امنیت و فراوانی و رفاه و سایر عوامل و شرایط تأثیرگذار در زندگی قرار داشته‌اند، آن‌گاه در نظر بگیریم که آن دو با هم ازدواج کرده و در وضعیت متوسط و متناسب، تولید نسل کرده‌اند و دقیقاً همین فرض را درباره فرزندانشان (چه دختر و چه پسر)، بر حسب آن‌چه از میانگین حال انسان‌ها به دست می‌آید، در نظر بگیریم، خواهیم دید که دو نفر اولی که ابتدا در نظر گرفتیم در یک قرن (در سر سده)، متجاوز از هزار نفر شده‌اند؛ یعنی هریک نفر در طول یکصد سال، به قریب پانصد نفر افزایش پیدا کرده است.

حال اگر صدماتی را که از سوی عوامل گوناگون و بلایای عمومی (از قبیل: سرما، گرما، طوفان، زلزله، وبا، طاعون، فرو رفتن در زمین، خرابی، نسل‌کشی و سایر بلایا) به انسان وارد می‌شوند، محاسبه کنیم و آن‌ها را در بالاترین حد، به‌گونه‌ای که عوامل نابود کننده همه را در بر بگیرند، در نظر بگیریم؛ یعنی فرض کنیم که در هر یکصد سال، از هزار نفر، تنها یک نفر بماند و ۹۹۹ نفر از بین بروند و در نتیجه عامل تناسل، در هر یکصد سال، تنها یک در هزار را باقی بگذارد، آن‌گاه این عدد را به هفت هزار سال یعنی هفتاد قرن، ضرب کنیم، خواهیم دید که جمعیت انسان‌ها در دنیا به دو و نیم میلیارد نفر می‌رسد. این محاسبه تأیید می‌کند که عمر نوع بشر، همان مقدارِ گفته شده است؛ اما دانشمندان زمین‌شناس ( دانش شناخت طبقات زمین) گفته‌اند که عمر زمین، بیش از میلیون‌ها سال است. آن‌ها فسیل انسان‌ها و اجساد و آثار آن‌ها را یافته‌اند که فراتر از پانصد هزار سال عمر دارند (بنا بر آن‌چه آنان گفته‌اند). این، یافته آن‌هاست؛ اما دلیل قانع‌کننده‌ای ندارند تا دل را راضی کند که این نسل‌ها پی‌در‌پی و بدون انقطاع ادامه یافته‌اند. پس رواست که گفته شود: این نوع (از موجودات،) در زمین پدید آمده، سپس زیاد شده و رشد کرده و زیسته و منقرض شده و مجدداً پدید آمده و منقرض شده است و این وضع چندین بار تا نسل کنونی که آخرین بار است، ادامه یافته است.


بنابراین به فرض صحت این سخن که عصر زندگی پیامبر خدا، آغاز هزاره هفتم عمر دنیا از ابتدای آفرینش آدم ابوالبشر است، می‌توان گفت احادیثی که عمر دنیا را هفت هزار سال می‌دانند، در اصل، ناظر به این معنا بوده‌اند و در اثر تحریف، به‌گونه‌ای نقل شده‌اند که خلاف مقصود را می‌رسانند و ظاهرشان این‌گونه است که پس از هفت هزار سال از آغاز جهان، قیامت برپا می‌گردد.
گفتنی است که درباره عمر دنیا، آرای فراوان دیگری نیز وجود دارد که نیازی به ذکر یکایک آن‌ها نیست.


۱. حج (۲۲)، آیه ۴۷.    
۲. أبوشجاع دیلمی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، محقق: زغلول، سعید بن بسیونی، ج ۳، ص ۵۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
۳. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، محقق، سلفی، حمدی بن عبد المجید، ج ۸، ص ۳۰۲، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، محقق، عمروی، عمرو بن غرامة، ج ۲۳، ص ۱۳۳، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۱۵ق.    
۵. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج ‌۴، ص ۸۳ ۸۴، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.    
۶. مسعودی، علی بن حسین، أخبار الزمان، ص ۳۱، بیروت، دار الأندلس للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۱۶ق.    
۷. مناوی قاهری، زین الدین، فیض القدیر، ج ۳، ص ۵۴۷، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، چاپ اول، ۱۳۵۶ق.
۸. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج ۳، ص ۳۹۳، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.    
۹. جوزی، عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، ج ۳، ص ۲۴۳، مدینه، محمد عبد المحسن صاحب المکتبة السلفیة، چاپ اول، ۱۹۶۶ و ۱۹۶۸م.
۱۰. انعام (۶)، آیه ۳۱.    
۱۱. اعراف (۷)، آیه ۱۸۷.    
۱۲. یوسف (۱۲)، آیه ۱۰۷.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، همکاران، حکمت‌نامه پیامبر اعظم‌(ص)، ج ‌۵، ص ۵۱۶، قم، دارالحدیث‌، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.    
۱۴. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج ‌۱، ص ۳۱ ۳۲، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۴، ص ۱۳۹ ۱۴۰، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.    
۱۶. ابن أبی‌الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‌ ج ۱۰، ص ۱۹۵.    
۱۷. ابن أبی‌الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‌ ج ۱۳، ص ۱۳۳.    



پایگاه اسلام کوئست.    



جعبه ابزار