• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علل کشتن اسرای قبیله بنی‌قریظه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: اسیران، بنی‌قریظه، حنگ احزاب، حکم خداوند.
‌پرسش: علل کشتن اسرای قبیله بنی‌قریظه بعد از جنگ احزاب چیست، توضیح دهید؟
پاسخ: بنی‌قریظه، یکی از قبایل یهود ساکن شهر مدینه بودند که در اطراف مدینه مالک باغات و مزارع بوده و در آن به کشاورزی اشتغال داشتند.



رسول خدا پس از ورود به شهر مدینه و تشکیل حکومت، عهدنامه‌ای میان مهاجران و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارایی خویش آزاد گذاشت و شرایطی برای‌ آنها مقرر نمود که طرفین ملزم به رعایت آنها بودند:


۱. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی خواهند کرد؛
۲. مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود؛
۳. در هنگام پیشامد جنگ از این دو، دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد کرد؛
۴. هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت‌و‌تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن شریک مساعی خواهند کرد؛
۵. قرارداد صلح با دشمن با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید؛
۶. چون مدینه شهر مقدس است، از هر دو ناحیه مورد احترام و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود؛
۷. در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ خواهد بود؛
۸. امضا کنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.
[۱] ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۳.
[۲] ر. ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه پاینده، جاویدان، تهران، چاپ دهم، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۱.



این مفاد عهدنامه میان پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و تمام یهودیان بود که تمام حقوق آنها رعایت شده و جان و مالشان در امنیت حاصل از حکومت پیامبر محفوظ و مورد حمایت بوده است، این برخورد کریمانه رسول خدا با آنها بود.


اما برخورد آنها با رسول خدا و مسلمانان کاملاً برخلاف تمام مفاد عهدنامه بود و هرگز مفاد این عهدنامه از سوی رسول خدا و مسلمانان مورد بی‌حرمتی واقع نشد؛ ولی آنها نه‌تنها برعلیه شخص رسول خدا توطئه‌چینی می‌نمودند و با آن حضرت دشمنی می‌نمودند، بلکه با مشرکان مدینه هم‌دستی نموده و برای محکوم کردن و باطل جلوه دادن رسالت آن حضرت سؤالاتی از آن حضرت می‌نمودند که در پاسخ آنها آیاتی از قرآن کریم نازل می‌شد.
[۳] ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۸، ص ۱۳۸ ـ ۱۴۱ و ص ۱۴۹.
حدود صد آیه از اول سوره بقره درباره ایشان نازل شده است.


کار دشمنی‌ آنها با پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ به جایی رسید که به‌طور علنی مفاد عهدنامه را زیر پا نهاده و با همکاری و تحریک مشرکان مکه، علیه مسلمانان در مدینه تحریک شده و مجهز می‌شدند؛ چنان‌که حیی بن اخطب نضری با تحریک ابوسفیان نزد کعب بن اسد قُرظی، سرور بنی‌قریظه که از طرف قبیله خود با رسول خدا قرار داد بسته بود، رفت. اما کعب ابتدا از همکاری با او امتناع می‌ورزید، ولی پس از تحریکات او عهدنامه را شکسته و برای جنگ با پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ آماده شدند،
[۴] ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۵۲ ـ ۱۷۶ و ص ۱۷۷ ـ ۲۲۰؛ (قرآن کریم، آیات اول تا حدود ۱۰۰ سوره بقره).



پیامبر پس از آگاهی از این عهدشکنی گروهی را برای تحقیق و روشن شدن این قضیه برای مسلمانان (چون برای رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ روشن بود؛ ولی آن حضرت می‌خواست کار با روال عادی پیش رود) اعزام نمود و آنها پس از اطلاع دقیق به مسلمانان اعلام کردند که نه‌تنها عهدشکنی نموده‌اند، بلکه به رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ ناسزا و سخنان ناروایی نسبت می‌دهند، این اظهار دشمنی کار را برای مسلمانان در مدینه بسیار سخت نمود؛ به‌طوری که منافقان مدینه شروع به زخم زبان زدن نموده و با کنایه به ت حقیر اسلام و پیامبر پرداختند. مشرکین نیز در این گیرودار برعلیه مسلمانان شمشیر تیز می‌نمودند، پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ جمعی را برای نگهبانی مدینه گسیل داشت تا از شر و خطر بنی‌قریظه محافظت زنان و کودکان نموده باشند.
[۶] حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه پاینده، جاویدان، تهران، چاپ دهم، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۵۰، به شرح مفصل ماجرای یهودیان و اسلام پرداخته است.
درحالی‌که مسلمین به‌شدت در محاصره مشرکین بودند و یهودیان بنی‌قریظه باید در این حال براساس قراردادشان به یاری مسلمانان برخیزند و از مدینه دفاع نمایند، اما کاملاً در فکر نابودی مسلمانان و سقوط مدینه بوده و با مشرکین هم‌دستی می‌نمایند.
[۷] بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات مکتبه الارومیه، ۱۴۰۴ ق، ص ۶ ـ ۳۴.



پس از شکست مشرکین در محاصره مدینه و پایان یافتن جنگ احزاب که تمام احزاب مشرکین برعلیه اسلام متحد شده بودند، ج برئیل به حضور پیامبر نازل شده و آن حضرت را خبر داد که خداوند می‌فرماید: بر سر «بنی‌قریظه» رهسپار شو. رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ اعلام نمود که باید ن ماز عصر را در منطقه بنی‌قریظه بخوانیم، حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ پرچمدار بود؛ پس از رسیدن به این منطقه و پشت قلعه‌های آنها، شنید که بنی‌قریظه گفتار زشتی درباره رسول خدا می‌گوید. این قلعه‌ها مدت‌ها (مدت ۲۵ شب) مورد محاصره بود.
[۹] طبری، تاریخ (ترجمه پاینده)، تهران، اساطیر، چاپ چهارم، ۶۸، ج ۳، ص ۱۰۸۲ ـ ۱۰۹۳.
تا اینکه بنی‌قریظه از روی ناچاری کامل تسلیم شدند.
[۱۰] ابن هشام، سیره، چاپ بیروت، ۱۳۵۵، ج ۳، ص ۲۴۸ ـ ۲۵۰.
یهودیان گفتند: ای محمد! به حکم سعد بن معاذ راضی هستیم. او هرچه درباره ما حکم کند، آن را در حق ما اجرا کن. قبیله اوس به پیامبر گفتند: ای رسول خدا! «بنی‌قریظه» هم‌پیمانان ما هستند؛ چنان‌که با هم‌پیمان قبیله خزرج یعنی بنی‌قینقاع برخورد کردید و آنها را مورد بخشش قرار دادید، بنی‌قریظه را نیز مورد بخشش قرار دهید؛ پیامبر فرمود: دوست ندارید مردی از خود را داور قرار دهید؟ گفتند: چرا؟ به حکمیت و داوری سعد تن دادند و سعد که در جنگ خندق «احزاب» زخمی شده و بستری بود، برای داوری حاضر شد، و چنین حکم کرد «مردان آنها کشته شوند و مال‌هایشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسیر شوند. به روایت ابن اسحاق رسول خدا فرمود: «لقد حکمت فیهم بحکم الله من فوق سبعة ارقعةِ»؛
[۱۱] ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۴۹.
راستی درباره ایشان به حکم خدا از بالای هفت آسمان حکم کردی. از این کلام رسول خدا روشن می‌شود که حکم خداوند چنین بوده است که باید آنها کشته شوند.


در نتیجه می‌توان علل کشته شدن آنها را چنین بیان کرد:

۸.۱ - دلیل اول

۱. آنها براساس پیمانی که با پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ بسته بودند، از آن تخطی نموده و پیمان‌شکنی کردند و علاوه بر پیمان‌شکنی به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ خیانت نموده و از پشت به مسلمین خنجر می‌زدند.

۸.۲ - دلیل دوم

۲. برخلاف همان پیمان که مفاد آن صلح و زندگی مسالمت‌آمیز و همدلی بود، آنها نه‌تنها زندگی مسالمت‌آمیز با مسلمانان نداشتند، بلکه به شخص پیامبر کاملاً بی‌حرمتی نموده و توهین می‌کردند و با لجاجت از پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ سؤال می‌نمودند. تا آن حضرت از جوابشان بازمانده و شرمنده شود؛ این اظهار دشمنی و تحقیر به شخص رسول خدا، آزار و اذیت به آن حضرت محسوب شده و جرمی غیر از کشته شدن نداشت. اما پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌داد؛ بلکه با همه اینها با آنها مدارا نموده و هرگز به روی خود نمی‌آورد و تحمل می‌نمود؛ چون سخت پایبند پیمان خویش بود تا حکم خدا در حقشان نازل شود.

۸.۳ - دلیل سوم

۳. آنها برخلاف مفاد پیمان نه‌تنها از مدینه و سقوط آن دفاع نمی‌کردند، بلکه به تحریک مشرکان و دشمنان پیامبر برعلیه مسلمان توطئه جنگ ریخته بودند.
[۱۵] طبری، تاریخ (ترجمه پاینده)، تهران، اساطیر، چاپ چهارم، ۶۸، ج ۳، ص ۱۰۸۲ ـ ۱۰۹۳.


۸.۴ - دلیل چهارم

۴. به پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ ناسزا می‌گفتند که جرم ناسزاگویی به پیامبر غیر از کشته شدن چیز دیگری نبود.

۸.۵ - دلیل پنجم

۵. آنها پس از اینکه پیامبر به محاصره آنها بپردازد، تسلیم نشدند؛ بلکه با مقاومت خود قصد جنگ با پیامبر را داشتند و هرگز آتش کینه آنها نسبت به پیامبر خاموشی نداشت.چون پس از ناچاری و محاصره طولانی تسلیم شدند.

۸.۶ - دلیل ششم

۶. چون این مراکز (مراکز یهودیان در اطراف مدینه) همیشه به‌عنوان مرکز فتنه برعلیه حکومت اسلامی بود و یهودیان بنی‌قریظه بنا بر اظهار خود به هیچ قیمتی حاضر به اسلام آوردن نبودند و زندگی مسالمت‌آمیز را نیز عملاً با عهد‌شکنی قبول نکردند، لذا تنها چاره‌ای که برای مسلمین بود، کشتن آنها بود.

۸.۷ - دلیل هفتم

۷. آنها بعد از تسلیم شدن خودشان به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ پیشنهاد کردند که هرچه سعد بن معاذ حکم کند به آن راضی هستند، و پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ طبق نظر آنها حکمیت سعد را قبول کرد.

۸.۸ - دلیل هشتم

۸. سعد بن معاذ حکم به کشته شدن آنها و اسارت فرزندان و عیالشان داد.

۸.۹ - دلیل نهم

۹. با این حکم سعد، نه‌تنها خود یهودیان مخالف نبودند، بلکه هم‌پیمانان یهودیان نیز به این حکمیت راضی بوده و تسلیم شدند.

۸.۱۰ - دلیل دهم

۱۰. درنهایت پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ حکم صادره از سوی سعد را تأیید نموده و فرمود: حکم خداوند نیز همین بود که باید آنها کشته می‌شدند؛ لذا در مرحله اول خود یهودیان راضی به کشته شدن بودند و در مرحله دوم تمام انصار و مهاجرین و درنهایت خداوند نیز راضی بودند که آنها کشته شوند و پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ راضی به رضای حق بود؛ ولی می‌خواست حکم براساس مجاری عادی آن اجرا شود؛ لذا از ابتدای حکمیت و داوری سعد را قبول نمود (حتی نظر قبیله اوس را نیز رعایت کرد تا بعداً هیچ اعتراضی نداشته باشند) حتی برخی از یهودیان که محکوم به کشته شدن بودند و مورد بخشش و عفو پیامبر واقع شدند، آنها نیز این بخشش را نپذیرفتند؛ بلکه مرگ را ترجیح دادند به عفو و بخشش پیامبر و کشته شدند، آیاتی از سوره احزاب نیز این رفتار اسلامی را مورد تأیید قرار داده است. «...فریقا تقتلون و تاسرون فریقاً... »سیاق این آیات نشان می‌دهد که حکم خداوند چنین بوده است؛ «... و اورثکم ارضهم و دیرَهم و اموالهم و ارضا لم‌تطئوها و کان الله علی کل شیی قدیراً»؛خداوند شما را وارث زمين آنها (يهوديان بني‌قريظه) نمود و دیار و اموال و دارایی آنها را در اختيار شما گذاشت و زميني (قلعه‌هايي) را كه در آن قدم ننهاده بوديد، خداوند شما را صاحب آن زمین نمود و خداوند بر هر چيزي قدرت دارد. پس حكم كشتن اسيران كاملاً مطابق با حكم خداوند بود؛ چنانچه در اين آيه خداوند مسئله ارث دادن به اموال يهوديان بني‌قريظه به مسلمين را به خودش نسبت مي‌دهد؛ چون اين قوم لجوج هرگز حاضر به اسلام آوردن حتي به زندگي مسالمت‌آميز با پيامبر اكرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و حكومت اسلامي نبودند؛ لذا در حكم محارب بوده و قتل آنها كاملاً مشروع مي‌باشد.


۱. ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۳.
۲. ر. ک: حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه پاینده، جاویدان، تهران، چاپ دهم، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۱.
۳. ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۸، ص ۱۳۸ ـ ۱۴۱ و ص ۱۴۹.
۴. ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۵۲ ـ ۱۷۶ و ص ۱۷۷ ـ ۲۲۰؛ (قرآن کریم، آیات اول تا حدود ۱۰۰ سوره بقره).
۵. ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، ۱۳۷۶ ق، ج۲، ص ۶۷.    
۶. حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه پاینده، جاویدان، تهران، چاپ دهم، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۵۰، به شرح مفصل ماجرای یهودیان و اسلام پرداخته است.
۷. بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات مکتبه الارومیه، ۱۴۰۴ ق، ص ۶ ـ ۳۴.
۸. مفید، الارشاد، قم، آل‌البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳،ج ۱، ص ۱۱۰ ۱۱۱.    
۹. طبری، تاریخ (ترجمه پاینده)، تهران، اساطیر، چاپ چهارم، ۶۸، ج ۳، ص ۱۰۸۲ ـ ۱۰۹۳.
۱۰. ابن هشام، سیره، چاپ بیروت، ۱۳۵۵، ج ۳، ص ۲۴۸ ـ ۲۵۰.
۱۱. ابن اسحاق، سیرة النبی، بیروت، ج اول، ج ۲، ص ۱۴۹.
۱۲. مفید، الارشاد، قم، آل‌البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳،ج ۱، ص ۱۱۱.    
۱۳. توبه(۹)، آیه ۶.    
۱۴. صف(۶۱)، آیه ۵.    
۱۵. طبری، تاریخ (ترجمه پاینده)، تهران، اساطیر، چاپ چهارم، ۶۸، ج ۳، ص ۱۰۸۲ ـ ۱۰۹۳.
۱۶. صف(۶۱)، آیه ۵.    
۱۷. مفید، الارشاد، قم، آل‌البیت، چاپ اول، ۱۴۱۳،ج ۱، ص ۱۱۱؛ ابن اخطب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌گوید:هرگز کینه و دشمنی من نسبت به تو از بین نمی‌رود.    
۱۸. احزاب(۲۲)، آیه ۲۶ و ۲۷.    
۱۹. احزاب(۲۲)، آیه ۲۷.    



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار