• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علت نهی از بدگویی به آلهه کفار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: کفر، شرک، خدایان دروغین، ناسزا، تعصب.

پرسش: چرا خداوند به مسلمانان توصیه می‌کند که به خدایان دروغین کفار و مشرکان ناسزا نگویند؟

پاسخ اجمالی: خداوند در قرآن کریم به مسلمانان توصیه می‌کند تا به بت‌ها و خدایان دروغین کفار و مشرکان ناسزا نگویند، به این دلیل که بعد از این ناسزاگویی، کافران نیز واکنش نشان داده و به خدا ناسزا می‌گفتند؛ از‌این‌رو پروردگار در آن موقعیت زمانی و مکانی، مسلمانان را از تحریک کردن آن مردم نادان نهی کرده است؛ زیرا با دشنام و ناسزا نه تنها نمی‌توان کسی را از مسیر غلط باز داشت، بلکه بر عکس، موجب تحریک تعصب شدید آمیخته با جهالت طرف مقابل شده و در آیین باطل خود راسخ‌تر می‌شوند.



پروردگار در آیه ۱۰۸ سوره انعام به مسلمانان توصیه می‌کند تا از ناسزاگویی به بت‌ها و خدایان دروغین کفار پرهیز کنند: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ... ؛ به چیزهایی که آنان به جای خدا می‌پرستند، دشنام ندهید که آنان نیز بی‌هیچ دانشی، از روی کینه‌توزی به خدا دشنام دهند.»
در ارتباط با شان نزول این آیه، چندین گزارش وجود دارد؛ مانند:
۱. ابن عباس: مشرکان گفتند‌: ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بدگویی خدایان ما بس کن، و‌گرنه خدایت را هجو می‌کنیم.
۲. قتاده: مسلمانان بت‌های کفار را دشنام می‌دادند و کافران نیز عیناً پاسخ می‌گفتند. خداوند مسلمانان را از تحریک کردن آن مردم نادان نهی کرد.
۳. سدّی: هنگام احتضار ابوطالب، بزرگان قریش تصمیم گرفتند که نزد او رفته و از او بخواهند تا برادرزاده‌اش را نصیحت کند؛ زیرا آنان هراس داشتند که اگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بعد از مرگ ابوطالب بکشند، مردم عرب به سرزنش آنان پرداخته و بگویند تا عمویش زنده بود، جرات این کار را نداشتند! از‌این‌رو، ابوسفیان، ابوجهل، و... به ملاقات ابوطالب رفتند و گفتند تو بزرگ و سرور مایی و محمد، ما و خدایان ما را می‌آزارد؛ دوست داریم که از او بخواهی ‌که نام خدایان ما را نبرد و ما نیز او را با خدایش رها می‌کنیم!
ابوطالب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را خواست و به حضرتشان گفت: اینان از طایفه تو و پسر عموهایت هستند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: چه می‌خواهند؟! آنان سخنی که به ابوطالب گفته بودند را تکرار کردند. ابوطالب نیز گفت: این پیشنهاد منصفانه را بپذیر! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: اگر من درخواست شما را بپذیرم، آیا کلمه‌ای از من می‌پذیرید که با بر زبان آوردن آن صاحب اختیار عرب و پیشوای عجم شوید؟ ابوجهل گفت: به جان پدرت، یک کلمه که خوب است! ده کلمه می‌گوییم! حال بگو آن کلمه چیست؟ فرمود: بگویید «لا اله الا اللّه»! اما آنان از گفتن کلمه توحید خودداری کردند.
ابوطالب گفت: برادر‌زاده! چیز دیگری بخواه زیرا آنان از این کلمه وحشت دارند! فرمود: ‌ای عمو، من غیر از این نمی‌توانم بگویم. اگر آفتاب را در کف من بگذارند غیر از این نگویم. ابوجهل گفت: از دشنام خدایان ما دست بردار و‌گرنه به تو و آن‌که ترا بر انگیخته دشنام خواهیم داد؛ لذا آیه بالا بدین مناسبت نازل گردید.


این آیه به یکی از ادب‌های دینی اشاره می‌کند که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ مانده و دست‌خوش اهانت و ناسزا و یا تمسخر نمی‌گردد؛ چرا که به‌طور معمول، هر انسانی از باورهای خود دفاع نموده، و با کسانی که این باورها را مورد تمسخر و اهانت قرار می‌دهند به مقابله برمی‌خیزد و چه‌بسا رفتاری متقابل خواهد داشت. از‌آن‌جا که ممکن بود مسلمانان به منظور دفاع از کلمه توحید، بت‌های مشرکان را هدف دشنام خود قرار داده، در نتیجه عصبیت و جاهلیت، مشرکان را نیز وادار سازد که حریم مقدس خدای متعال را مورد هتک قرار دهند؛ لذا خدا به مسلمانان دستور می‌دهد که به خدایان مشرکان ناسزا نگویند؛ زیرا اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام مقابله به مثل به ساحت قدس ربوبی توهین کنند، در حقیقت خود مؤمنان باعث هتک حرمت و جسارت به مقام کبریایی خداوند شده‌اند.
در حقیقت این آیه در صدد بیان آن است که افراد حق‌مدار باید از فحش و ناسزا در حق جاهلان خودداری کنند، جاهلانی که برای مقابله به مثل سرعت می‌گیرند؛ زیرا فحش به مقدسات آنان در حقیقت تحریک آنان بر معصیت است، و سبب می‌شود که آنان به لجاجت افتاده، در آیین باطل خود راسخ‌تر شوند، و زبان به بدگویی و توهین نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشایند؛ چرا که هر گروه و ملتی نسبت به عقاید و اعمال خود، تعصب دارد.
در همین راستا، ‌پیشوایان دین به مسلمانان دستور داده‌اند تا بر منطق و استدلال تکیه کنند و به حربه بی‌حاصل دشنام متوسل نشوند، همان‌گونه که امام علی (علیه‌السّلام) زمانی که در نبرد صفین می‌بیند که اصحابش به شامیان ناسزا می‌گویند، فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید».


چگونه ممکن است بت‌پرستان مکه نسبت به خدا بدگویی کنند، در حالی‌که آنها به خدا نیز اعتقاد داشتند و خدایان و بتها را شفیع و واسطه می‌دانستند؟
در پاسخ باید گفت؛ اگر ما در وضع عوام لجوج و متعصب دقت کنیم، خواهیم دید که این موضوع چندان جای تعجب ندارد. این‌گونه افراد هنگامی که ناراحت شوند، سعی دارند طرف را به هر قیمتی که شده است، ناراحت کنند، حتی اگر از طریق بدگویی به معتقدات مشترک طرفین باشد.
چنان‌که برخی از مفسران می‌گویند؛ بعضی از عوام جاهل هنگامی مشاهده کردند، برخی از شیعیان، شیخین را سب می‌کنند، ناراحت شد و شروع به اهانت به مقام علی (علیه‌السّلام) کرد. هنگامی که از او سؤال کردند؛ چرا به علی (علیه‌السّلام) که مورد احترام تو است اهانت می‌کنی؟
گفت: می‌خواستم شیعه‌ها را ناراحت کنم؛ زیرا هیچ چیز را ناراحت کننده‌تر از این موضوع برای آنها ندیدم!


همچنین ممکن است این پرسش نیز مطرح شود که لعن و ناسزا به بت‌ها و خدایان، مصداق «تبری» بوده و طاعت محسوب می‌شود، پس چگونه می‌توان از انجام یک طاعت نهی کرد؟!
در پاسخ باید گفت؛ گاهی یقین داریم که انجام یک طاعت منجر به مفسده‌ای بزرگ می‌شود، در این‌جا آن عمل، از طاعت‌بودن خارج شده و در مواردی تبدیل به معصیت می‌شود و این نهی، در حقیقت، نهی از معصیت است، نه نهی از طاعت.
البته برخی توصیه موجود در این آیه ‌را حمل بر مصلحت می‌کنند، نه انقلاب در ماهیت. چنان‌که گفته شده است: این آیه در روزهای نخست اسلام نازل شد که هنوز فرمان جنگ و نبرد با کفار و مشرکان نیامده بود، و مسلمانان در اقلیت بودند، اما زمانی که اسلام قوت گرفت، و مسلمانان انبوه شدند، و آیه قتال آمد، این فرمان نسخ شد.
[۱۰] رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص۴۵۱، تحقیق، حکمت‌، علی اصغر، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.



۱. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۲. واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، ج۱، ص۲۲۲.    
۳. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۳۱۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.    
۴. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۲۳۲، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۵، ص۳۹۴، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۲۳، قم، هجرت‌، چاپ اول، ۱۴۱۴ق‌.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۵، ص۳۹۶.    
۸. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۴، ص۲۳۶، تحقیق، عطیه، علی عبدالباری، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.    
۹. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‌۲، ص۵۶، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.    
۱۰. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص۴۵۱، تحقیق، حکمت‌، علی اصغر، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «علت نهی از بدگویی به آلهه کفار»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱/۱۴.    






جعبه ابزار