• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علت صلح امام حسن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: صلح امام حسن علیه‌السلام، جنگ امام علی علیه‌السلام.
پرسش: علت صلح امام حسن ـ علیه‌السلام ـ چیست؟ چرا امام علی ـ علیه‌السلام ـ با معاویه جنگ کرد و امام حسن ـ علیه‌السلام ـ صلح؟
پاسخ: جنگ امام علی ـ علیه‌السلام ـ با معاویه و صلح امام حسن ـ علیه‌السلام ـ با معاویه هیچ تعارض و منافاتی ندارد.





۱.۱ - دلیل اول:

اگر امامت امام علی ـ علیه‌السلام ـ و پس از او امام حسن ـ علیه‌السلام ـ را قبول کنیم و بپذیریم که هر دو حجت خدا هستند، پس دیگر نمی‌توان بر امام حسن ـ علیه‌السلام ـ اشکال گرفت که چرا صلح کرد و چرا در برابر معاویه جنگ نکرد؛ زیرا هر دو حجت خدا هستند بر مردم، چه قیام کنند و چه صلح نمایند. پیامبر اسلام فرمود: الحسن و الحسین امامان قاما او قعداً؛ حسن و حسین ـ علیهم‌السلام ـ هر دو امامند چه قیام کنند چه صلح و بر مسلمانان لازم است که از ایشان تبعیّت کنند. حکم آنان حکم الهی است، هرچند که فلسفه و حکمت آن بر عموم مردم روشن نباشد.

۱.۲ - دلیل دوم:

شرایط زمان امام حسن ـ علیه‌السلام ـ با شرایط زمان امام علی ـ علیه‌السلام ـ متفاوت بود. اگر امام علی ـ علیه‌السلام ـ هم در شرایط دوران امام حسن ـ علیه‌السلام ـ واقع می‌شد، همان کاری را می‌کرد که پسرش امام حسن ـ علیه‌السلام ـ انجام داد؛ زیرا او هم مجری احکام الهی است و همان سیره و روشی را انتخاب می‌کند که خدا و رسولش انتخاب می‌کنند؛ همچنان‌که این سیره و روش امام حسن ـ علیه‌السلام ـ را در سیره پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم ـ می‌بینیم. پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم ـ در جنگ‌های زیادی چون بدر و اُحد، خندق (احزاب) و... جنگیدند و در مقطعی دیگر که شرایط برای جنگ آماده نبود، صلح فرمودند؛ مثل حدیبیه.

۱.۲.۱ - علت صلح از زبان امام حسن

در کلامی امام حسن ـ علیه‌السلام ـ علت صلح خود را چنین بیان می‌کند: «علت صلح من با معاویه، همان علت صلح رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم ـ با بنی‌ضَمَرِه و بنی‌اشجع است؛ هنگامی که از حدیبیه برمی‌گشت؛ منتها فرقی که هست، این است که آنان آشکارا کافر بودند؛ ولی معاویه و یارانش در باطن کافرند (و در ظاهر لباس مسلمانی بر تن دارند). اگر من از جانب خدا امام هستم، پس جایز نیست در قبول صلح و یا جنگ به سفاهتِ رأی و اشتباه متهم شوم؛ اگرچه حکمت آنچه انجام می‌دهم، برای افراد مشتبه باشد. آیا نمی‌بینی که خضر (به‌خاطر سوراخ کردن کشتی و کشتن پسر و تعمیر دیوار) از طرف موسی ـ علیه‌السلام ـ مورد غضب واقع شد؛ برای آنکه علت برای او مشتبه بود، تا اینکه خضر به او خبر داد و موسی راضی شد. همچنین من نیز به‌خاطر صلحی که با معاویه کردم، از طرف کسانی که علت امر را نمی‌دانستند، مورد غضب واقع شدم. اگر من صلح نمی‌کردم، معاویه یک نفر شیعه روی زمین باقی نمی‌گذاشت.»اما در مورد موسی،‌ باید گفت که موسی رعیت خضر نبود (اطاعت خضر بر او واجب نبود)؛ بلکه مصاحب او بود و موسی رسول بود و خضر رسول نبود. خضر مکلف به باطن بود و موسی مکلف به ظاهر. امام امام حسن ـ علیه‌السلام ـ امام مسلمین بود و اطاعتش بر مردم واجب بود، اما نکردند.

۱.۳ - دلیل سوم:

از جمله عللی که می‌توان برای علت صلح آن حضرت ذکر نمود، می‌توان به خطبه آن حضرت قبل از صلح با معاویه اشاره کرد که خطاب به مردم فرمود: «شک و پشیمانی، ما را از جنگ لشکر شام بازنداشت؛ بلکه با سلامت نفس و اطمینان و شکیبایی با آنان می‌جنگیدیم؛ ولی سلامت نفس با کینه و عداوت مخلوط گردید و استقامت با تزلزل درهم آمیخت. و شما که به صفین می‌رفتید، دین را در پیش رو و دنیا را در پشت سر داشتید؛ ولی اکنون دنیا را در جلو و دین را پشت سر افکنده‌اید، بدانید ما برای شما آ‌ن‌چنانیم که بودیم (و تغییر نکرده‌ایم)؛ ولی شما نسبت به ما آن‌چنان‌که بودید، نیستید. بدانید معاویه ما را وادار به امری کرد که در آن شرافت و انصاف نیست، اگر کشته شدن را دوست دارید، پیشنهاد وی را بر‌می‌گردانیم و با دَم شمشیرها با او برخورد می‌کنیم؛ و اگر زنده بودن را دوست دارید، پیشنهاد معاویه را قبول می‌کنیم. هنگامی که سخن به اینجا رسید، همه فریاد زدند. «البُقیة البُقیة»؛ یعنی «ما را باقی بدار و از اندیشه‌ات بیرون نیاور (یعنی ما از جنگ دیگر خسته شده‌ایم)».


۱.۴ - دلیل چهارم:

اوضاع و شرایط خارجی کشور اسلامی و هم وضع داخلی عراق و اردوی حضرت، هیچ‌کدام مقتضی ادامه جنگ نبود که هرکدام را جداگانه بررسی می‌کنیم:

۱.۴.۱ - ۱ـ اوضاع خارجی:

آن روز جنگ داخلی مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زیرا امپراتوری روم شرقی که ضربه‌های سختی از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبی برای تلافی بود؛ آنها از گزارش جنگ داخلی مسلمانان کمال استفاده را کردند؛ به‌گونه‌ای که با سپاهی عظیم عازم حمله به کشور اسلامی شدند و یعقوبی می‌نویسد: هنگام بازگشت معاویه به شام (پس از صلح با امام حسن ـ علیه‌السلام ـ) به وی گزارش رسید، امپراتور روم با سپاه منظّم به قصد حمله به کشور اسلامی حرکت کرده است. معاویه چون قدرت مقابله با چنین سپاه بزرگی را نداشت، با آنها پیمان صلح بست و متعهد شد، صد هزار دینار به دولت روم شرقی بپردازد.
[۳] تاریخ یعقوبی، نجف: منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۴۸۴، هـ.ق، ج ۲، ص ۲۰۶.

پس اگر این جنگ داخلی صورت می‌گرفت، نه به نفع امام حسن ـ علیه‌السلام ـ بود نه معاویه؛ بلکه ضرر آن متوجه تمام مسلمانان می‌گشت.

۱.۴.۲ - ۲ـ اوضاع داخلی:

جنگ جمل و صفین و نهروان و... در بسیاری از یاران امام علی ـ علیه‌السلام ـ یک نوع خستگی از جنگ ایجاد کرده بود؛ زیرا طی پنج سال خلافت امام علی ـ علیه‌السلام ـ یاران آن حضرت هیچ وقت اسلحه به زمین ننهادند، مگر به قصد آنکه فردا در جنگ دیگری شرکت کنند، و از طرف دیگر این جنگ با بیگانگان نبود؛ بلکه در واقع با اقوام و برادران مسلمانشان بود که در جبهه معاویه مستقر بودند.
[۴] در جنگ جمل متجاوز از سی هزار کشته به قتل رسیدند. تاریخ یعقوبی، نجف: منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۴۸۴، هـ.ق، ج ۲، ص ۱۷۲.
[۵] در جنگ نهروان چهارهزار نفر از خوارج به قتل رسیدند. تاریخ یعقوبی، نجف: منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۴۸۴، هـ.ق، ج ۲، ص ۱۸۲.
[۶] مجموع تلفات در صفین به حدود ده هزار نفر رسید. مسعودی، مروج الذهب، ط: ۱، بیروت، دارالاندلس، ۱۹۶۵، ج ۲، ص ۳۹۳.


در ثانی، سپاه امام حسن ـ علیه‌السلام ـ یک سپاه ناهماهنگ و متشکل از گروه‌های مختلف بود؛ از جمله: شیعیان امام علی ـ علیه‌السلام ـ و خوارج که از هر وسیله‌ای برای جنگ با معاویه استفاده می‌کردند و افراد سودجو و دنیاپرست که طمع منافع مادی داشتند و گروهی که از تعصب عشیرگی و صرفاً به پیروی از رئیس قبیله خود، برای جنگ حاضر شده بودند نه به‌خاطر دین.
مضافاً بر این موارد،‌ مردم کوفه و عراق در آن زمان به مردمی پیمان‌شکن ملقب بودند؛ همان‌طور که با امام علی ـ علیه‌السلام ـ پیمان شکستند؛ و بارزترین این پیمان‌شکنی‌ها از آنِ فرمانده خائن آن حضرت بود؛ به‌گونه‌ای که امام حسن ـ علیه‌السلام ـ عبیدالله بن عباس را با دوازده هزار نفر به‌عنوان طلایه لشکر، گسیل داشت ولی طولی نکشید که به امام خبر رسید که، عبیدالله با دریافت یک میلیون درهم از معاویه، شبانه با هشت هزار نفر به وی پیوست. این در حالی بود که دو پسر عبیدالله را «بسر بن ارطاة» یکی از فرماندهان معاویه، کشته بود.


۱. صدوق، علل الشرایع، ج ۱،‌ ص ۲۱۱، چاپ نجف.    
۲. ابن اثیر، اسد الغابة، دایرة المعارف حیدرآباد، ج ۲، ص ۱۳.    
۳. تاریخ یعقوبی، نجف: منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۴۸۴، هـ.ق، ج ۲، ص ۲۰۶.
۴. در جنگ جمل متجاوز از سی هزار کشته به قتل رسیدند. تاریخ یعقوبی، نجف: منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۴۸۴، هـ.ق، ج ۲، ص ۱۷۲.
۵. در جنگ نهروان چهارهزار نفر از خوارج به قتل رسیدند. تاریخ یعقوبی، نجف: منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۴۸۴، هـ.ق، ج ۲، ص ۱۸۲.
۶. مجموع تلفات در صفین به حدود ده هزار نفر رسید. مسعودی، مروج الذهب، ط: ۱، بیروت، دارالاندلس، ۱۹۶۵، ج ۲، ص ۳۹۳.
۷. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۱ م، ج ۲، ص ۱۴.    



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار