• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالله جعفر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: عبدالله بن جعفر، امام حسین علیه‌السلام، کربلا.
پرسش: چرا عبدالله جعفر امام حسین علیه‌السلام را در سفر به کربلا همراهی نکرد؟
پاسخ: درباره حضور نداشتن عبدالله بن جعفر در کربلا، عللی ذکر شده که بعضی از آنها مورد تأمل است و نمی‌توان آنها را پذیرفت؛ اما تعدادی از آنها قابل اعتماد است. از مهم‌ترین و بهترین آن، دلایل مریضی و کهولت سن عبدالله است که با وقایع تاریخی دیگر، از جمله فرستادن خانواده با کاروان امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و تأسف بر عدم حضور در کربلا سازگاری بیشتری دارد. به‌نظر می‌رسد، این موارد از علل اصلی عدم حضور عبدالله در کربلا باشد. تأیید بر این مطلب، جایگاه و احترامی است که عبدالله بعد از واقعه عاشورا نزد ائمه علیهم‌السلام و بنی‌هاشم داشته و کسی او را به جهت عدم حضور در کربلا نکوهش نکرده است.



پیش از پرداختن به پاسخ، نخست بیان نکاتی لازم به‌نظر می‌رسد

۱.۱ - شهدای کربلا

درباره شهدای کربلا باید گفت آنها انسان‌هایی بودند که جهاد در راه خدا را معنایی شگرف بخشیدند. آنها نشان دادند قیام در راه خدا در هر صورت پیروزی بزرگی است. آنها کشته شدند و در ظاهر شکست خوردند؛ اما در واقع به پیروزی واقعی رسیدند و با مرگ، جاودانگی را به دست آوردند و خود را محبوب درگاه الاهی کردند. آنها به مقامی رسیدند که کم‌تر کسی را توان رسیدن به مقام آنهاست. این فضیلت برای آنها به‌حدی بوده که آنها را با شهدای جنگ بدر یکسان دانسته‌اند.
[۱] فیروز آبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج ‌۳، ص ۲۸۰، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، ۱۳۹۲ ق، إنی لمع علی ـ علیه‌السلام ـ إذ أتی کربلاء فقال: یقتل فی هذا الموضع شهداء لیس مثلهم شهداء إلا شهداء بدر، أخرجه الطبرانی و ذکره الهیثمی أیضا فی مجمعه، ج ۹، ص ۱۹۰.
آنها با مرگ در راه خدا به حیاتی دست یافتند که معنای واقعی زندگی بود.

۱.۲ - حضور نداشتن برخی افراد موجه در کربلا

برخی از افراد سرشناس و موجه در قیام کربلا حضور نداشتند و عذر نبودن آنها نیز تا حدودی قابل توجیه است؛ از این جهت به صرف نبودن در کربلا از رستگاری و ایمان دور نمی‌شوند. هر‌چند غایبان در نهضت کربلا ضرر بزرگی کردند که توفیق شهادت در کنار ابا عبدالله را به دست نیاوردند، اما این به معنای خروج آنها از ایمان نیست. در هر صورت این‌گونه نیست که هر کسی که در کربلا حضور نداشت، جزو خیانت‌کاران به قیام اباعبدالله باشد؛ بلکه حتی بسیاری در زمره مؤمنان قرار می‌گیرند، اگر‌چه آنها را یارای برابری با شهدای کربلا نیست و شهدای کربلا به فضیلتی دست یافتند که کمتر بشری را قدرت رسیدن به آن است.

۱.۲.۱ - دیدگاه علامه حلی

علامه حلی نیز تأییدی بر این مطلب دارد که عبدالله جعفر و امثال او را نباید به‌دلیل حضور نداشتن در کربلا، از ایمان خارج دانست.

۱.۲.۲ - دیدگاه علامه مجلسی

علامه مجلسی به نقل از علامه حلی می‌گوید: "در اصل تشیع ثابت شده که ارکان ایمان توحید، عدل، نبوت و امامت است و مقام و شأن محمد بن حنفیه و عبدالله جعفر و امثال اینها بزرگ‌تر و عظیم‌تر از این است که خلاف حق اعتقاد داشته باشند و از ایمانی که توسط آن ثواب دائم کسب می‌کردند و از عقاب خلاصی می‌یابند، خارج شوند.




۲.۱ - نام پدر

عبدالله فرزند جعفر طیّار از صحابه بزرگ رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و برادر امیر المومنین علی علیه‌السلام بوده است که شأن و منزلتی عظیم در تاریخ اسلام دارد.

۲.۲ - هجرت به حبشه

جعفر از زعمای مسلمانانی بود که به حبشه هجرت کردند.

۲.۳ - اولین مولود در حبشه

عبدالله اولین مولود از مسلمانان است که در حبشه به دنیا آمد.

۲.۴ - خدمت به رسول خدا

پس از بازگشت به حجاز در خدمت پدرش جعفر ملازمت و خدمت رسول خدا می‌کرد و بعد از پدر سال‌ها در کنف تربیت عباس بن عبدالمطلب زندگی می‌کرد.
[۳] ثقفی کوفی‌، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، عطاردی، ‌ عزیزالله، ص ۳۸۵، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
[۴] شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، چاپ سوم، تهران، ۱۳۹۰ ق.


۲.۵ - خدمت به امیر المؤمنین

عبدالله به‌عنوان یکی از بزرگان بنی‌هاشم سال‌ها در خدمت امیر المومنین بود و او را در مواقع مختلف یاری می‌کرد. عبدالله بنا به وظیفه‌ای که احساس می‌کرد، همراه دیگر یاران رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به حمایت و پشتیبانی از امیرمؤمنان علی ـ علیه‌السلام ـ در مواقع مختلف پرداخت. عشق و ایمانی که عبدالله به نظام اسلامی و حاکم مقتدر آن، علی ـ علیه‌السلام ـ داشت، او را وادار ساخت تا به دعوت رهبر لبیک گفته، در جبهه نبرد حق علیه باطل شرکت کند و در جنگ‌های مختلف به دفاع از آرمان‌های اسلام بپردازد. کتاب‌های تاریخی حضور او در جنگ صفین را نقل کرده‌اند.

۲.۶ - خدمت به حسنین

این اعتقاد و باور عبدالله درباره امام حسن علیه‌السلام و امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نیز ادامه یافت و او تا حد توان به این دو بزرگوار خدمت رساند.

۲.۶.۱ - نمونه‌ای از یک روایت

نقل شده است: روزی معاویه در مدینه در مجلسی که تنها امام حسن ـ علیه‌السلام ـ و امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به همراه عبدالله جعفر، ابن عباس و فضل بن عباس حضور داشتند رو به عبدالله بن جعفر کرد و گفت این شدت تعظیم و تکریم تو نسبت به حسنین چیست؟ ایشان از تو فاضل‌تر نیستند، پدر ایشان از پدر تو بهتر نیست و اگر نه این بود که مادر ایشان فاطمه زهرا دختر رسول خداست، می‌گفتم مادر تو اسماء بنت عمیس از مادر ایشان نیز کمتر نیست. عبدالله از این سخنان خشمناک شده و فرمود: معرفت و شناخت تو به این دو و پدر و مادر این دو اندک است. سوگند به خدا ایشان بهتر از من، پدر ایشان بهتر از پدر من و مادر ایشان بهتر از مادر من است...."
[۶] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۲۸۵، ناشر مرتضی، چاپ اول، مشهد، ۱۴۰۳ ق.

حال شخصیتی با این سابقه و اعتقاد، چرا در کربلا که می‌توان آن را مسئله بزرگ مسلمانان آن زمان و حتی آیندگان دانست، حضور نیافت!!!


البته تحلیل عبدالله از سفر امام این بود که وی به‌خاطر حفظ جان خود به عراق سفر می‌کند و انجام قیام و تشکیل حکومت خواست واقعی آن حضرت نیست. به این دلیل عبدالله با دل‌سوزی به امام پیشنهاد می‌دهد که از رفتن به کوفه صرف نظر کند و وقتی مصمم بودن امام را می‌بیند با فرستادن خانواده خود از جمله همسر و دو فرزند تلاش در حفظ امام می‌کند.
در تاریخ مجموعاً به‌طور قطع علت اساسی عدم حضور عبدالله جعفر در کربلا قید نشده است و نمی‌توان به‌راحتی علت عدم حضور وی را مشخص کرد و جز اندکی از کتب مابقی به احتمالات در این باب متوسل شده‌اند؛ اما عقیده غالب شیعیان بر این است که عبدالله جعفر پس از شهادت امام علی علیه‌السلام شدیداً مطیع امام حسن و امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بود و تا حد توان آنها را یاری می‌کرد.
برای عدم حضور عبدالله در کربلا عللی را ذکر کرده‌اند که به‌اختصار به بیان و بررسی آنها می‌پردازیم:

۳.۱ - نابینایی عبدالله

یکی از علل مذکور در میان محققان، نابینایی عبدالله بوده است. این دلیل خالی از اشکال نیست؛ زیرا یک انسان نابینا طبیعتاً محدودیت‌هایی را در جامعه دارد و نمی‌تواند فعالیت‌های اجتماعی چندانی داشته باشد؛ اما عبدالله فعالیت‌هایی داشته که عادتاً از یک انسان نابینا بعید است؛ از جمله فعالیتی که عبدالله در امان گرفتن برای امام حسین علیه‌السلام انجام داده، پذیرش نابینایی عبدالله را کمی سخت می‌کند، عبدالله به امام می‌نویسد: «اما بعد، من تو را به خدا سوگند می‌دهم که چون نامه مرا خواندی از این سفر باز گردی؛ زیرا من از این راهی که بر آن می‌روی، بیمناکم، از این‌که هلاکت تو و پریشانی خاندانت در آن باشد، و اگر امروز تو از میان بروی روشنایی زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا تو چراغ فروزان راه‌یافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستی، به راهی که می‌روی شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم و السلام». بعد از این عبداللَّه به نزد عمرو بن سعید رفته از او درخواست کرد امان‌نامه برای امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه باز گردد، پس عمرو بن سعید نامه برای آن‌ حضرت نوشت و... پس وقتی عبداللَّه بن جعفر به آن حضرت رسید و نامه عمرو بن سعید را به او دادند، در بازگشت آن‌ حضرت کوشش بسیار کردند؛ اما امام حسین ـ علیه‌السلام ـ قبول نکردند.
[۷] شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولی محلاتی، ج ‌۲ ؟، ص ۷۰، انتشارات اسلامیه،‌تهران، بی‌تا.
[۸] شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج‌ ۲ ؟، ص ۶۸ ـ ۶۹، کنگره شخ مفید، قم،‌۱۴۱۳ ق.


۳.۲ - به دستور امام

برخی دیگر هم احتمال داده‌اند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنی‌هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
[۹] دائره المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج ۱۱، ص ۸۳

با توجه به این‌که او در آن زمان حدود ۷۰ سال سن داشت و شاید کهولت سن همراه با ناتوانی او سبب شد که امام قیام را بر وی واجب نکرده باشد؛ از‌این‌رو به فرمان امام در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیه بنی‌هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.

۳.۳ - بیماری

برخی عقیده دارند که عبدالله بن جعفر به دلیل این‌که مریض بود، در مدینه ماند، شاید در صورت تن‌درستی، او نیز در کربلا حضور پیدا می‌کرد.
[۱۰] فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص۲۹۸ ـ ۲۹۹، نشر معروف، قم، ۱۳۷۸.
وجود مریضی همراه با این‌که خانواده خود را به کربلا فرستاد؛ از جمله عواملی است که عدم حضور عبدالله در کربلا را توجیه می‌کند.

۳.۴ - نتیجه

بنابراین با توجه به این‌که بین دو گزینۀ اخیر منافاتی وجود ندارد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که عبدالله بن جعفر به‌دلیل این‌که مریض بود و در آن زمان حدود ۷۰ سال سن داشت و همراه با کهولت سن و ناتوانی او سبب شد که امام قیام را بر وی واجب نکرده باشد؛ از‌این‌رو به فرمان امام در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیه بنی‌هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
تأسف عبدالله از عدم حضور در کربلا و شهادت در رکاب آن حضرت و هم‌چنین فرستادن خانواده خود با آن حضرت نیز، می‌تواند تأییدی بر گفتۀ ما باشد.




۴.۱ - اول

همان‌گونه که بیان شد عبدالله با عدم حضور در کربلا، فضیلت بزرگی را از دست داد؛ اما این بدان معنا نیست که او را مقصر بدانیم؛ زیرا همان‌گونه که بیان شد شواهد و قراین بسیاری وجود دارد که عذر او موجه بوده و او خود میل به حضور در کربلا و شهادت در رکاب آن حضرت را خواستار بوده است و فرستادن فرزندان توسط عبدالله بن جعفر برای جهاد و شهادت در رکاب امام علیه‌السلام، دلیل روشنی است بر این‌که اصل قیام حسینی مورد تأیید وی بوده است.

۴.۲ - دوم

تأسف او از این‌که در کربلا حضور نداشته را می‌توان از فحوای داستان او و غلامش به دست آورد. نقل شده وقتی خبر شهادت فرزندانش در کربلا را به وی دادند او گفت: انا لله و انا الیه راجعون. غلام عبد الله به نام ابو السلاسل در این زمان گفت که این مصیبتی است که به سبب حسین بن علی دریافتیم. عبدالله وقتی این جملات را شنید سخت برآشفت و سر و دهن غلام را با نعل کوفت و فرمود: "یابن اللخناء أ للحسین تقول هذا و الله لو شهدته لاحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه"؛ ای پسر زن زشت! آیا در حق حسین ـ علیه‌السلام ـ این‌گونه سخن می‌گویی؟ به خدا سوگند اگر در کنار او حضور داشتم، دوست داشتم هرگز از وی جدا نشوم تا این‌که در نزد او شهید شوم.
[۱۱] شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲ ؟، ص ۱۲۴، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم، ۱۴۱۳.


۴.۳ - سوم

از جمله عوامل دیگری که نشان می‌دهد عبدالله جعفر به‌خاطر عدم حضور در کربلا مقصر نیست، این است که بنی‌هاشم او را احترام می‌کردند و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به‌عنوان همسر عبدالله او را بر حضور نداشتن در کربلا نکوهش نکرده و با او زندگی می‌کرده است و در تاریخ نقلی از آن حضرت که در ذم عبدالله باشد نیامده است و این خود گواه بزرگی است بر این‌که عبد‌الله از نگاه آنها مقصر نبوده است.


۱. فیروز آبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج ‌۳، ص ۲۸۰، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، ۱۳۹۲ ق، إنی لمع علی ـ علیه‌السلام ـ إذ أتی کربلاء فقال: یقتل فی هذا الموضع شهداء لیس مثلهم شهداء إلا شهداء بدر، أخرجه الطبرانی و ذکره الهیثمی أیضا فی مجمعه، ج ۹، ص ۱۹۰.
۲. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۰۹ و ۱۱۰، قد ثبت فی اصل الامامه ان ارکان الایمان التوحید و العدل و النبوه و الامامه و السید محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر و امثالهم اجل قدرا و اعظم شانا من اعتقادهم خلاف الحق و خروجهم عن الایمان الذی یحصل به اکتساب الثواب الدائم و الخلاص من العقاب.    
۳. ثقفی کوفی‌، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، عطاردی، ‌ عزیزالله، ص ۳۸۵، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۴. شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، چاپ سوم، تهران، ۱۳۹۰ ق.
۵. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق و مصحح:هارون، عبد السلام محمد، ص ۳۷۳، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.    
۶. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۲۸۵، ناشر مرتضی، چاپ اول، مشهد، ۱۴۰۳ ق.
۷. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولی محلاتی، ج ‌۲ ؟، ص ۷۰، انتشارات اسلامیه،‌تهران، بی‌تا.
۸. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج‌ ۲ ؟، ص ۶۸ ـ ۶۹، کنگره شخ مفید، قم،‌۱۴۱۳ ق.
۹. دائره المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج ۱۱، ص ۸۳
۱۰. فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص۲۹۸ ـ ۲۹۹، نشر معروف، قم، ۱۳۷۸.
۱۱. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲ ؟، ص ۱۲۴، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم، ۱۴۱۳.



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار