• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عاقلانه یا عاشقانه بودن کارهای امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام حسین، علم، عقل، خیر و شر، تدبر .

پرسش: آیا عاشقانه بودن کارهای امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا به معنای عاقلانه نبودن آن است؟

پاسخ: امام حسین (علیه‌السّلام) با توجه به این که وصال به معشوق حقیقی را در سر داشت، و از عقل برین و قدسی؛ بهره می‌برد در حادثه عاشورا فداکاری کرده و خود را قربانی نمود، بله از نظر عقل حسابگر و حتی عقل متعارف ایمانی حضرت می‌بایست از این فاجعه جلوگیری کرده و خود را نجات می‌داد و زن و بچه‌اش را از اسارت می‌رهاند، اما امام حسین (علیه‌السّلام) از آن رو که عاشق بود و برخوردار از عقل برین و این که از بهترین عقول بنی آدم هم بهره می‌برد، تشخیص داد که تنها راه ممکن برای نجات اسلام، از خود گذشتگی و ایثار جان است.




عقل به معنای فهم،معرفت، علم، تدبر، قوه و نیروی پذیرش علم، نیروی تشخیص حق از باطل و خیر از شر، و عشق به معنای دوستی شدید است.
عشق گاهی حقیقی و گاهی مجازی است، عقل هم گاهی حسابگر، متعارف و قدسی است. براین اساس سه گونه شخصیت برای افراد فرض می‌شود که عبارت‌اند از: شخصیت زیستی و حیوانی، شخصیت عقلانی و شخصیت ربانی.
امام حسین (علیه‌السّلام) با توجه به این که وصال به معشوق حقیقی را در سر داشت، و از عقل برین و قدسی؛ بهره می‌برد در حادثه عاشورا فداکاری کرده و خود را قربانی نمود، بله از نظر عقل حسابگر و حتی عقل متعارف ایمانی حضرت می‌بایست از این فاجعه جلوگیری کرده و خود را نجات می‌داد و زن و بچه‌اش را از اسارت می‌رهاند، اما امام حسین (علیه‌السّلام) از آن رو که عاشق بود و برخوردار از عقل برین و این که از بهترین عقول بنی آدم هم بهره می‌برد، تشخیص داد که تنها راه ممکن برای نجات اسلام، از خود گذشتگی و ایثار جان است. در قیام عاشورا عقل در قلمرو عشق به محاسبه و برنامه ریزی پرداخت و راه را از چاه نشان داد؛ و این است معنای هماهنگی عقل و عشق در قیام حسینی. پس اگر گفتیم نهضت امام حسین (علیه‌السّلام) تجلی عشق است به معنای آن نیست که غیر معقول است. هرگز چنین نیست که کار امام حسین (علیه‌السّلام) غیر معقول یا ضد عقل باشد، بلکه کار و نهضت ایشان تجلی عشق و فراتر از حد عقل متعارف است. از این رو اگر امام (علیه‌السّلام) به عنوان یک فیلسوف مورد سؤال قرار بگیرد، می‌تواند از کار خودش دفاع عقلانی هم ارائه دهد.


از آن جا که پاسخ گویی به سؤال فوق بدون ذکر مقدماتی امکان پذیر نیست، پیش از هر چیز شناخت دقیقی از معنای عقل و عشق و شخصیت‌هایی که از این دو شکل می‌گیرند و رابطه عشق و عقل، ضروری به نظر می‌رسد:

۲.۱ - مفهوم شناسی عقل

واژه عقل، در لغت به معنای امساک و منع است و به معانی فهم، معرفت، علم، قوه و نیروی پذیرش علم، تدبر، نیروی تشخیص حق از باطل و خیر از شر، آمده است، و در علوم مختلف، دارای معانی اصطلاحی متفاوت و کاربردهای مختلفی است.
[۳] ابن سینا، حسین، رسائل، ج۱، ص۸۹-۸۷.
[۴] ملاصدرا شیرازی، صدر الدین، شرح اصول کافی، ج۱، ذیل شرح حدیث سوم، ص۲۲۸-۲۲۲.


۲.۱.۱ - از نظر متفکران اسلامی

از نظر متفکران اسلامی، «عقل» نیرویی است که در نفس انسانی به ودیعه نهاده شده است و از سنخ کشش و گرایش نیست، «عقل» چراغی است که روشنگری می‌کند و حسابگری است که کارها را مورد سنجش قرار می‌دهد و دو گونه محصول دارد: گاهی در حوزه هست و نیست و گاهی در حوزه باید و نباید، به قضاوت می‌پردازد. از اولی به «عقل نظری» و از دومی به «عقل عملی» تعبیر می‌شود. عقل عملی دو مرتبه دارد:
الف. آنچه فقط به تدبیر امور زندگی دنیوی می‌پردازد و عقل مصلحت اندیش (فردی یا جمعی) است. این همان عقل بدلی است که از آن به «عقل حسابگر» و «عقل جزئی» نیز تعبیر آورده می‌شود که در آن ارضای تمایلات شهوانی مورد توجه است.
ب. عقل ایمانی که شهوات و تمایلات باطل را در بند می‌کشد و سعادت دنیوی و اخروی انسان را حاصل می‌کند. عقل ایمانی خود ممکن است به عقل متعارف و برین (قدسی) تقسیم شود. در عقل متعارف عاقبت اندیشی و عبرت آموزی و پیروی از اصول عقلانی مورد نظر است، اما همه اینها بر محور خود شخص یا مصلحت فردی و جمعی دور می‌زند؛ یعنی اگرچه در این جا عقل فراتر از جلب مصلحت و لذت‌های دنیوی می‌اندیشد، اما باز در حصار منافع خود است و فداکاری در راه معشوق برای او مفهوم و معنایی ندارد. این در حالی است که عقل قدسی به معنای ذوب شدن در توحید است، این عقل اگرچه عاقبت اندیشی و عبرت آموزی و... را به نحو برتر و بالاتر دارا است، اما مصحلت اندیشی برای خود و خود محوری که از ویژگی‌های عقل متعارف است در او یافت نمی‌شود.

۲.۲ - مفهوم شناسی عشق

«عشق» از «عشقه» مشتق شده است و «عشقه» همان گیاه پیچک است که درخت را احاطه کرده و در نهایت راه تنفس را بر آن می‌بندد و به مرور باعث زردی آن می‌گردد. العشق افراط الحب و یکون فی عفاف... و فی الاساس «اشتقاق العشق من العشقة...»
[۵] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۸۶.
[۷] سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، واژه عشق.
[۸] سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم عقلی، واژه عشق.

عشق از سنخ گرایش و کشش و به معنای «دوستی شدید» است. این کشش گاهی حقیقی است و گاهی مجازی.
عشق حقیقی در مبدا و معاد و قوس نزول و صعود، جایگاهی بس بلند دارد؛ (از این رو عرفا با استناد به آیه ۵۴ سوره مائده «یحبهم و یحبونه»؛ خدا ایشان را دوست می‌دارد و ایشان خداوند را دوست می‌دارند»، عشق را دو سره می‌دانند.) یعنی از سویی علت ایجاد عالم است؛ زیرا ذات حضرت حق، آن شاهد حجله غیب که پیش از آفرینش جهان، خود، هم معشوق بود و هم عاشق، خواست تا جمال خویش آشکار سازد، آفرینش را آیینه جمالش گردانید. از سویی دیگر؛ هر موجودی طالب کمال خویش است و کمال وجودی هر معلولی همان مرتبه وجودی علت او است، پس هر معلولی عاشق علت خویش است و چون بالاترین مرتبه هستی ذات حضرت حق است، پس معشوق حقیقی سلسله هستی، ذات مقدس حضرت حق است و عشق به غیر آن مجازی تلقی می‌گردد.
از آنچه بیان شد معلوم گردید که، اولا: بر اساس سه گونه عقلی که بیان شد (عقل حسابگر، متعارف و برین) سه نوع شخصیت در انسان‌ها شکل می‌گیرد. این شخصیت‌ها عبارت‌اند از: شخصیت زیستی و حیوانی، شخصیت عقلانی و شخصیت ربانی.

۲.۲.۱ - تفاوت شخصیت‌ها

انسانی که به دنیا چسبیده است و به فراتر از امور مادی نمی‌اندیشد، و تمام همتش خوردن و ارضای تمایلات شهوانی و مادی است و در این راه از عقل حسابگر بهره می‌برد، هنوز خام است و از شخصیت زیستی بهره می‌برد، اما انسانی که در زندگی خود از اصول عقلانی پیروی می‌کند و رفتار خود را با عقل متعارف می‌سنجد و عاقبت اندیشی «یا ابا ذر لا عقل کالتدبیر؛ ‌ای ابوذر! هیچ عقلی همچون عاقبت اندیشی نیست.»
[۱۱] دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۱۴۱.
«العاقل من سلم الی القضاء و عمل بالحزم»
[۱۲] آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۴.
و عبرت آموزی دارد و رفتاری ناپخته از او مشاهده نمی‌شود، از شخصیت عقلانی بهره‌مند است، اما شخصیت ربانی از آن انسان عاشقی است که رفتارش را همسو با عقل برین و قدسی تنظیم کرده است. چنین انسانی اگرچه برخی از معیارهای عقل متعارف را به نحو برتر و بالاتر دارا است، اما خود محور نیست و به آنچه مصلحت شخص او است نمی‌اندیشد و از این جهت ممکن است رفتارهایی از انسان ربانی مورد تایید عقل متعارف یا عقل حسابگر قرار نگیرد. علاوه این که در بحث مصاف عشق و عقل، چهار حالت قابل تصور است:

۲.۲.۲ - رابطه عقل و عشق

الف. اگر منظور از عقل، عقل بدلی (حسابگر)، و منظور از عشق، عشق حقیقی باشد، بدیهی است که این عقل را با عشق حقیقی کاری نیست.
ب. اگر مراد از عشق، عشق مجازی؛ یعنی دلبستگی به شهوات و نفسانیت و غرائز، و منظور از عقل، عقل خدابین و ایمانی باشد، یقینا این عقل چنین عشقی را محکوم می‌کند؛ زیرا عقلی که رو به سوی خدا دارد، تسلط شهوت بر انسان را نمی‌پسندد؛ مخصوصا اگر شهوت به حد افراط برسد.
ج. اگر منظور از عقل، عقل متعارف ایمانی و مراد از عشق، عشقی حقیقی و فنای فی الله باشد، این دو در مراحلی درگیری دارند؛ زیرا کار عقل مصحلت اندیشی و مصلحت طلبی است و کار عشق از خود بی خود شدن، ایثار و از خودگذشتگی و فداکاری در راه معشوق.
د. اگر مراد از عشق، حقیقی و مراد از عقل، عقل برین و قدسی، باشد یقینا بین این دو هیچ منافاتی وجود ندارد و در سیر و سلوک روحانی همواره همراه هم هستند؛ زیرا عشق به معنای فنای فی الله و عقل قدسی به معنای ذوب شدن در توحید است. انسان آن گاه که به مرحله عشق می‌رسد تازه می‌فهمد که عقل حقیقی همان «عقل برین و قدسی» است که او دارد و دیگران گرفتار عقال و وهمند و آن را عقل می‌پندارند.


می‌دانیم که دو قیام مهم علیه یزید صورت پذیرفته است: یکی قیام امام حسین (علیه‌السّلام) و دیگری قیام عبدالله بن زبیر، که بین آن دو تفاوت‌های بنیادینی در ابزار و روش‌ها، آرمان‌ها و اهداف و آثار و نتایج وجود داشته است.
[۱۳] هادوی تهرانی، مهدی، سیاست عزت حسینی، سیاست حیلت زبیری، مقاله ارائه شده در کنگره عزت و افتخار حسینی، سال ۱۳۸۲.

هدف ابن زبیر از قیامش آن بود که خود به قدرت برسد و حکومت کند. با این هدف بدیهی است که عقل در خدمت شهوات قرار می‌گیرد و عقل حسابگر به منظور دست یابی به این هدف نقشه می‌کشد و از هر وسیله‌ای نیز استفاده می‌کند، حتی اگر به قیمت بی حرمتی به خانه خدا تمام شود، اما از آن سو، امام حسین (علیه‌السّلام) هدف خدایی داشت و به دنبال ارضای تمنیات نفسانی نبوده است. در شخصیت و قیام او عقل جزئی و حسابگر جایی نداشته است. از سویی دیگر؛ امام حسین (علیه‌السّلام) می‌دانست که هیچ شانسی برای زنده ماندن ندارد، می‌داند که آنها می‌خواهند او را شهید کنند و نیز از سابقه مردم کوفه در سست عهدی نسبت به پدر و برادر، با خبر بود، براین اساس نباید به عهد و پیمان مردم کوفه اعتماد می‌کرد و همانند بسیاری از مؤمنان و علما و عقلای زمانش می‌اندیشید ( حضرت باقر (علیه‌السّلام) فرمود: وقتی امام حسین (علیه‌السّلام) آماده شد به کوفه حرکت کند، ابن عباس خدمت آن جناب رسید و او را به خدا و خویشاوندی قسم داد که مبادا به کربلا برود و کشته شود.).
[۱۵] سید ابن طاووس، اللهوف، ص۶۲.

همان‌هایی که عاقل بودند و به فضائل اخلاقی ایمان داشتند، ولی همه امور را بر اساس عقل مصلحت اندیش می‌سنجیدند و مرگ و آوارگی و اسارت را که ره آورد این سفر بود، خوش نداشتند و از این رو آن حضرت را از حضور در صحنه کربلا باز می‌داشتند، یا به او توصیه می‌کردند خاندان خود را در این سفر بدون بازگشت همراه نبرد. اتفاقا تنها فرق اینان با امام (علیه‌السّلام) نیز در همین نکته بود؛ یعنی آن حضرت نیز مرگ و آوارگی و اسارت را می‌دید، اما او عاشق بود و به وسوسه‌های عقل دوراندیش متعارف توجهی نداشت. انحراف در جامعه اسلامی زیاد شده بود، و در آن موقعیت برای جلوگیری از انحراف ایجاد شده، هیچ عاقلی نمی‌توانست راه دیگری را انتخاب کند، از این رو امام حسین (علیه‌السّلام) که در مرحله عشق حقیقی در حق تعالی مستغرق بود، دفاع از حق را تنها در مرگ و آوارگی و اسارت خود و خاندانش می‌دید؛ و چنین هم کرد.
این همان جهاد اکبر است که نبرد عقل متعارف و عشق حقیقی نیز خوانده می‌شود. در این موقعیت، کسانی که در حصار عقل متعارف گرفتار بودند و با برهان و استدلال قدم بر می‌داشتند، می‌گفتند: در شرایطی که یار و یاور نیست و دشمن در اوج اقتدار است، باید تقیه کرد و سکوت؛ اما در نظر امام حسین (علیه‌السّلام) که از این حصار بیرون رفته و به مرحله عقل برین و قدسی رسیده بود، عقل و عشق یک فتوا می‌دادند: در حریم دفاع از محبوب باید از جان و فرزند و خاندان گذشت.


در قیام حسینی عقل متعارف متحیر است و فتوا به سکوت می‌دهد، اما عقل برین و قدسی که به قله عشق و شهود رسیده، با محاسبه دقیق و ارزیابی کامل، راه درست را از نادرست به بهترین وجه تشخیص می‌دهد و هرگز در بند عقل متعارف که در حقیقت همان وهم است، محدود و محصور نمی‌شود.
امروزه بر همگان روشن است که اگر امام حسین (علیه‌السّلام) نصیحت عاقلان آن روز را می‌پذیرفت، از اسلام تنها اسمی باقی مانده بود. واقعیت و حقیقت آن در بند بنی امیه اسیر می‌شد و به دست ما نمی‌رسید. فداکاری حسینی که آمیختگی عشق و عقل برین بود، اسلام را از خطر نابودی و سقوط به دست اراذل بنی امیه محفوظ داشت؛ زیرا عقل در قلمرو عشق به محاسبه و برنامه ریزی پرداخت و راه را از چاه نشان داد و این است معنای هماهنگی عقل و عشق در قیام حسینی. پس اگر گفتیم نهضت امام حسین (علیه‌السّلام) تجلی عشق است به معنای آن نیست که غیر معقول است. هرگز چنین نیست که کار امام حسین (علیه‌السّلام) غیر معقول یا ضد عقل باشد، بلکه کار ایشان و نهضت ایشان تجلی عشق و فراتر از حد عقل متعارف است. و از این رو اگر امام (علیه‌السّلام) به عنوان یک فیلسوف مورد سؤال قرار بگیرد، می‌تواند از کار خودش دفاع عقلانی هم ارائه دهد.


سخن پایانی این که، در کربلا صاحبان عقل جزئی و عقل برین در مقابل هم قرار گرفتند؛ یعنی گروهی که فروتر از عقل متعارف و فراتر از آن بودند در مقابل هم صف آرایی کردند. و گروهی هم که صاحبان عقل متعارف بودند، از آن رو که عاشق نبودند پای رفتن و توان همراهی با امام را نداشتند.


۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ماده عقل.    
۲. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ماده عقل، ج۴، ص۶۹۱۴۷.    
۳. ابن سینا، حسین، رسائل، ج۱، ص۸۹-۸۷.
۴. ملاصدرا شیرازی، صدر الدین، شرح اصول کافی، ج۱، ذیل شرح حدیث سوم، ص۲۲۸-۲۲۲.
۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۸۶.
۶. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۲۵۱.    
۷. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، واژه عشق.
۸. سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم عقلی، واژه عشق.
۹. مائده/سوره۵، آیه۵۴.    
۱۰. ملاصدرا، اسفار، ج۷، ص۱۵۸.    
۱۱. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۱۴۱.
۱۲. آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۴.
۱۳. هادوی تهرانی، مهدی، سیاست عزت حسینی، سیاست حیلت زبیری، مقاله ارائه شده در کنگره عزت و افتخار حسینی، سال ۱۳۸۲.
۱۴. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۷۳.    
۱۵. سید ابن طاووس، اللهوف، ص۶۲.
۱۶. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۸.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عاقلانه یا عاشقانه بودن کارهای امام حسین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۹.    



جعبه ابزار