شهید نکردن امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام حسین (علیهالسلام)، فرماندهان
جنگ،
شهید،
علیاصغر (علیهالسلام)، قواعد جنگی، اولین حمله.
پرسش: چرا نیروهای یزید در همان لحظات اول امام حسین (علیهالسلام) را
شهید نکردند؟ (در مداحیهایی که برای امام حسین (علیهالسلام) خوانده میشود، گفته میشود که آن حضرت بعد از
شهادت بعضی از یارانشان بر بالین آنها حاضر میشدند و یا امام حسین وقتی نوبت به خودشان رسید
علیاصغر را بر بالای دستشان بردند. سؤال من این است که دشمن چگونه مجال این کارها را به امام دادند و در همان لحظات ایشان را شهید نکردند؟)
پاسخ: در جنگها معمولاً نیروهای مهاجم برای ضربه زدن به طرف مقابل، از هر حیله و وسیلهای کمک میگیرند تا دشمن را از پای درآورند؛ اما در تمام زمانها حتی در بدویترین قبیلهها که بویی از
تمدن و
فرهنگ نبرده بودند،
جنگ و نبرد دارای قواعد مخصوص به خود بوده است. از سوی دیگر، در جریان قیام عاشورا،
عمر بن سعد فرمانده لشکر
یزید، مأمور بود که عرصه را بر آن حضرت تنگ بگیرد، تا شاید
امام (علیهالسلام) تسلیم شود.
اگرچه در جنگها معمولاً نیروهای مهاجم برای ضربه زدن به طرف مقابل، از هر حیله و وسیلهای کمک میگیرند، تا دشمن را از پای درآورند، اما در تمام زمانها حتی در بدویترین قبیلهها که بویی از
تمدن و
فرهنگ نبرده بودند،
جنگ و نبرد دارای قواعد مخصوص به خود بوده است، مگر در مواردی که دزدان و راهزنان به منطقهای حمله میکردند برای چپاول و سرقت
اموال و...؛ اما در میادین نبرد، جنگجویان مقید به قواعد جنگی بودهاند.
ازاینروست که به عنوان نمونه نمیتوان پرسید که چرا صدام در حمله به ایران، در همان مرحله نخست، مقر رهبران
ایران را مورد حمله قرار نداد، و چرا مراکز مهم نظامی و اقتصادی را بمباران کرد. یا
تهران را
بمباران شیمیایی نکرد، و یا چرا
آمریکا با حکومتهای مخالف خود این کار را نکرد و... اگرچه تخلفاتی از این قواعد سر میزند، اما به هر حال هر شخص، گروه و یا کشوری خود را ملزم میداند تا در
جهان از خود چهرهای موجه به نمایش بگذارد. بر این اساس است که وقایعی مانند بمباران
حلبچه از سوی
صدام، و
هیروشیما به وسیله آمریکا، در خاطرهها میماند.
شهادت علیاصغر فرزند ششماهۀ امام حسین (علیهالسلام) در آغوش پدر نیز از همین وقایع بوده است.
در مورد نبرد در
روز عاشورا، اگرچه در همان حمله اول تعداد زیادی از
یاران امام حسین (علیهالسلام) به شهادت رسیدند، اما اساساً در آن روزگاران جنگها قواعد مخصوص به خود را داشت و معمولاً فرماندهان
جنگ نیز خود را ملزم به آن قوانین میدانستند. یکی از اصول نبرد در آن روزگار،
جنگ تن به تن و همآورد طلبیدن بود.
از سوی دیگر، در جریان
قیام عاشورا،
عمر بن سعد فرمانده لشکر یزید، از طرف عبیدالله بن زیاد فرماندار
کوفه مأموریت داشت که عرصه را بر آن حضرت تنگ بگیرد، («و کتب عبیدالله بن زیاد الی عمر بن سعد ان جعجع بحسین (علیهالسلام)»؛
عبیدالله بن زیاد به
عمر بن سعد نامه نوشت تا بر حسین بن ابیطالب (علیهالسلام) سخت بگیرد.)
تا شاید
امام (علیهالسلام) تسلیم شود. شاید آنان تصور میکردند اباعبدالله در آخرین لحظات وقتی ببیند اوضاع بر وی سخت شده از تصمیمش برمیگردد و
تسلیم شود و با یزید
بیعت کند. بدیهی است که آنان اینگونه که ما اکنون امام را میشناسیم و آگاهی که نسبت به جایگاه
امامت داریم، آنان چنین شناختی نداشتند یا تصور نمیکردند آن حضرت بر تصمیمش پافشاری کند.
گذشته از اینها، آنان گهگاهی به سوی امام
تیراندازی میکردند، نمونهاش تیراندازیهای زمان
نماز ظهر عاشورا است که یاران
اباعبدالله خود را سپر حضرت کردند تا
نماز تمام شود و تعدادی نیز شهید شدند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «شهید نکردن امام حسین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۸.