• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سخن امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام حسین علیه‌السلام، روابط نسبی و سببی، پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله، رستگاری، عمل.
پرسش: چرا امام حسین ـ علیه‌السلام ـ در کربلا به رابطه خویش با پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و تعریفات ایشان اشاره کرده و حال آن‌که چنین چیزی در مورد پسر نوح ـ علیه‌السلام ـ و طلحه و زبیر جاری است.
پاسخ: امام حسین ـ علیه‌السلام ـ در حادثه کربلا در مواردی از رابطه نسبی خویش با پیامبر یاد کرده است. اگرچه در آخرت ملاک رستگاری، عمل انسان است نه روابط نسبی و سببی، اما شکی نیست که از نسل پیامبر بودن تا مادامی که شخص مسیر گمراهی را نپیماید می‌تواند فی نفسه یک مزیت محسوب شود و زمینه انجام کارهای خوب را فراهم سازد. هدف امام حسین از معرفی و آشکار‌سازی نسبش به دلایلی از جمله روشن‌سازی هویت کاروان اهل بیت و پند و موعظه در مورد جنگ با آنان است؛ یعنی امام ـ علیه‌السلام ـ با توجه به اهدافشان مجبور به ذکر چنین مطالبی بودند و این کار را در جهت اصلاح مردم انجام دادند.

پرسش مطرح‌شده دارای محورهای گوناگونی است که به یک‌یک آن اشاره می‌کنیم.



آیا فرزند پیامبر بودن فی نفسه مزیت محسوب می‌شود؟
در زیارت حضرت رسول ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ از دور، زیارت وارث و زیارت اربعین عبارتی وجود دارد که در آن پاکی نسل پیامبر و فرزندانش نوعی مزیت محسوب می‌شود. متن مد نظر عبارت است از: " الأرحام الطاهرة لم تنجسک الجاهلیة بأنجاسها و لم تلبسک المدلهمات من ثیابها".
[۱] طوسی، مصباح‌ المتهجد، ص ۷۸۹، مؤسسه فقه الشیعه بیروت، ۱۴۱۱ق.


براساس این عبارت، فرزند پیامبر بودن فی نفسه مزیت محسوب می‌شود؛ اما باید توجه داشت این‌که انسان از نسل پاکان باشد، تنها زمینه سعادت یا شقاوت انسان را فراهم می‌کند و به همین دلیل مزیت است و علت تامه برای سعادت و شقاوت نیست. آن‌چه ملاک است، عمل خود شخص است. در آخرت از انسان می‌پرسند عملت چیست، نمی‌پرسند پدرت کیست، همسرت کیست. قرآن دنیا را محل عمل می‌داند و آخرت را محل پاداش و کیفر و در آن به رابطه پدر و پسر و زن و شوهر و ... اهمیتی داده نمی‌شود.
[۲] مجموعه‌ آثار استاد شهید مطهری، ج ‌۲۷، ص ۴۷۷. (نرم‌افزار).


۱.۱ - منحرف نشدن از مسیر حق

بر این اساس این مزیت تا زمانی است که شخص مسیر گمراهی را نپیماید؛ وگرنه اگر کسی (مانند پسر حضرت نوح ـ علیه‌السلام ـ) از نسل پیامبر باشد و در مسیر حقیقت نباشد، نمی‌توان به این رابطه نسبی اعتنایی کرد؛ یعنی اگر انحرافی صورت گیرد، فضیلت یاد‌شده نمی‌تواند به‌خودی‌خود نجات‌دهنده باشد و از آن‌جایی که حقیقت در امام حسین ـ علیه‌السلام ـ متجلی شده بود (او نه‌تنها خود منحرف نشده بود، بلکه برای اصلاح امت جدش و جلوگیری از انحراف، جانش را فدا کرد)، استناد به این مزیت نسبی اشکالی هم ندارد.


۱.۲ - ۲. آشکار کردن رابطه امام با پیامبر

اما چرا امام ـ علیه‌السلام ـ در روز عاشورا از جملاتی استفاده کردند که رابطه حضرت با پیامبر را نمایان می‌کند؟

در‌این‌باره می‌توان به نکاتی اشاره کرد:


۱.۳ - أ. سنخیت نداشتن دو گروه متخاصم

صحنه خونین کربلا شاهد نبرد دو گروهی بود که یکی از آن دو گروه نه‌تنها از حیث اعمال و کردار فردی در اوج عظمت و کرامت بودند، بلکه از حیث حسب و نسب خانوادگی نیز در غایت شرافت بوده‌اند. بسیاری از این‌ها منسوب به دامان پاک و مطهر زهرای مرضیه و علی مرتضی ـ سلام‌الله‌علیها ـ بوده‌اند.

در مقابل، گروهی بودند که تعداد بسیاری از آنها نه‌تنها از حیث اعمال فردی در نهایت پستی و خفت و سردمدار هر‌گونه رذیلت و مروج و مشوق آن بوده‌اند، بلکه از حسب و نسب خانوادگی در حضیض ذلت و حقارت بوده‌اند؛ لذا بیشتر آنها به اسم مادرانشان خوانده می‌شدند و از حیث پدر وضعیت روشنی نداشتند.

اگر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ کراراً به این مطلب توجه می‌دهد و به حسب و نسب خویش اشاره می‌کند، قصد حضرت، فحاشی و هتاکی آن گروه و فخرفروشی و مباهات برای این گروه نیست؛ بلکه برای بیان این نکته است که دو گروه متخاصم از جهت خانوادگی سنخیتی با هم ندارند تا این گروه دست بیعت به‌سوی آن گروه دراز کند و احیاناً با آنها بر سر یک سفره بنشیند و با آنها دمساز و معاشر شود و کار آنها را تأیید و تصدیق کند.


۱.۴ - ب. بیدار ساختن گروه مقابل

امام حسین ـ علیه‌السلام ـ با یادآوری خویشاوندی خود با پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله، حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ و فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ می‌خواست آن قوم را موعظه و هدایت کند تا بلکه از گمراهی نجات پیدا کنند نه این‌که امام می‌خواست با یادآوری این نسبت، حقانیت خود را اثبات کند. هدف امام از این یادآوری بیدار ساختن آنان بود و پس از این سخن‌رانی امام بود که حربن یزید ریاحی همراه چند نفر دیگر، از نیروهای عمربن سعد جدا شدند و به‌سوی امام حسین ـ علیه‌السلام ـ آمدند و توبه کردند.

۱.۴.۱ - قابل مقایسه نبودن طلحه و زبیر با امام

به این نکته هم توجه داشته باشیم که طلحه و زبیر هیچ‌کدام از نظر حسب و نسب به پای امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نمی‌رسند. اصلاً آنان قابل مقایسه با امام حسین ـ علیه‌السلام ـ نیستند. پدر امام حسین، حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ است که هیچ‌گونه کفر و بت‌پرستی نداشت؛ درحالی‌که دیگران بت‌پرست بودند. جد امام حسین علیه‌السلام، پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ است و اجداد دیگران بت‌پرست بودند. کجا دیگران عمویی مانند جعفر طیار دارند. مادر امام حسین، فاطمه ـ علیهاالسلام ـ است و مادر افراد دیگر قابل مقایسه با فاطمه زهرا نیست. البته افضیلت امام حسین از هر جهت است و امام حسین از جهت نسب هم از همه آنان افضل بود.


۱.۵ - ج. تمام کردن حجت بر دشمنان

متأسفانه پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به‌ویژه در زمان حکومت معاویه ـ تبلیغات سوء بر ضد اهل بیت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ روز‌به‌روز شدت بیشتری یافت تا جایی که وصی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، امام علی ـ علیه‌السلام ـ را بی‌نماز و فرزند پیامبر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خارجی معرفی کردند؛ در همین راستا است که امام ـ علیه‌السلام ـ به معرفی خود می‌پردازند تا ضمن شناساندن خود و تحریک عواطف و کنار زدن پرده غفلت از آنان، حجت را بر دشمنان تمام نمایند.


۱.۶ - د. معرفی روابط نسبی در جنگ‌ها

اشاره به روابط نسبی، از قدیم الایام در جنگ‌‌های عرب مرسوم بوده؛ بدین صورت که در مراحل مختلف جنگ‌جویان، خود را معرفی می‌کردند. کاری که نه فقط امام حسین علیه‌السلام، بلکه اکثر نامیان جنگی انجام می‌دادند.



چگونه می‌توان به این روابط اعتنا کرد و حال آن‌که چنین مسائلی در مورد طلحه و زبیر هم وجود دارد؟

از آن‌چه تا به حال در مورد امام حسین، خطابات و اهداف آن گفته شد، روشن می‌شود که امام ـ علیه‌السلام ـ با توجه به اهدافشان ( اصلاح مردم) مجبور به ذکر چنین مطالبی بودند.

به عبارت دیگر حضرت درصدد مظلوم‌نمایی و سوء استفاده از روابطش نبود تا بتوان اشکال فوق را مطرح کرد. چون این اشکال جایی مطرح می‌شود که حضرت به دنبال امتیاز‌گیری باشد که در این صورت می‌توان اشکال کرد که این امتیاز‌ها در مورد طلحه و زبیر نیز وارد شده است.



سند این جملات صحت دارد یا خیر؟

از آن‌چه تا به حال گفتیم، روشن شد که این مسئله اساساً دارای اشکال نیست. پس نیازی به بحث در مورد سند وجود ندارد. البته این قضیه در بسیاری از مقاتل و کتب تاریخی هم ذکر شده است.



۱. طوسی، مصباح‌ المتهجد، ص ۷۸۹، مؤسسه فقه الشیعه بیروت، ۱۴۱۱ق.
۲. مجموعه‌ آثار استاد شهید مطهری، ج ‌۲۷، ص ۴۷۷. (نرم‌افزار).
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۹، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، ۱۴۰۴ق.    



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار