• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سب و لعن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: لعن، سب، شتم، دشنام، رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله)، صحابه.

پرسش: آیا در اسلام، سَبّ و دشنام و لعن جایز است؟ آیا پیامبر اسلام (صلي‌الله‌عليه‌وآله) و صحابه آن‌حضرت، افرادی را لعن می‌کردند؟ دلیل اصلی منع لعن صحابه از سوی برخی اهل سنت چیست؟

پاسخ: با توجه به قرآن و روایات و سیره مسلمانان سَبّ و شتم - به‌ویژه اگر دروغ باشد - از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است؛ اما مسئله لعن با سب فرق می‌کند؛ لعن به معنای بیزاری از اعمال زشت یک فرد و دعا برای دور شدن او از رحمت خدا جایز است. خداوند در قرآن کریم و پیامبر اسلام (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در سخنان خود برخی گروه‌ها را جهت کارهای زشت و ناپسند لعن کرده‌اند؛ هم‌چنین برخی صحابه به سبب کارهای زشت و غیر مشروع، توسط برخی صحابه دیگر مورد لعن و نفرین قرار می‌گرفتند.


فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی سب
۲ - سبّ و دشنام از نگاه اسلام
       ۲.۱ - سخن خداوند متعال
       ۲.۲ - حدیثی از پیامبر
       ۲.۳ - روایتی از امام علی
       ۲.۴ - حدیثی از امام صادق
       ۲.۵ - حدیثی دیگر
              ۲.۵.۱ - مراد از سب
۳ - لعن از نگاه اسلام
       ۳.۱ - دیدگاه اصفهانی
۴ - لعن در قرآن کریم
۵ - لعن در احادیث رسول خدا
       ۵.۱ - لعن برخی مردم توسط پیامبر
              ۵.۱.۱ - لعن شراب‌خوار
              ۵.۱.۲ - لعن رباخوار
       ۵.۲ - لعن افراد مشخص
              ۵.۲.۱ - روایتی از شعبی
              ۵.۲.۲ - لعن حکم بن عاص
              ۵.۲.۳ - لعن مروان
              ۵.۲.۴ - روایتی از عبدالله بن عمر
۶ - لعن برخی صحابه توسط برخی صحابه دیگر
       ۶.۱ - لعن معاویه توسط محمد بن ابی‌بکر
       ۶.۲ - لعن عمروعاص توسط ابوموسی
۷ - دلایل برخی اهل سنت در رد لعن صحابه
       ۷.۱ - دیدگاه غزالی
       ۷.۲ - دیدگاه شوکانی
۸ - نتیجه‌گیری
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


«سَبّ» در لغت به معنای شتم و دشنام و توصیف کردن دیگری را به آنچه نقص و خواری او باشد، است.
[۱] لغت‌نامه دهخدا، واژه «سب».
[۲] فرهنگ لغت عمید، واژه «شتم».
[۵] صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۸، ص۲۵۴، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.



اسلام، سب به معنای شتم و دشنام را منع کرده است:

۲.۱ - سخن خداوند متعال

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْم...»؛ و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را می‌خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند.

۲.۲ - حدیثی از پیامبر

پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ»؛ «دشنام به مسلمان، فسق و گناه است».
[۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن‌، الأمالی، ص۵۳۷، قم، دارالثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۸] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۵۷، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.


۲.۳ - روایتی از امام علی

در جریان جنگ صفین وقتی به امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) گزارش دادند که برخی یاران وی شامیان را ناسزا می‌گویند، حضرت آنان را فرا خواند و چنین فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام‌دهنده باشید؛ اما اگر رفتارشان را ارزیابی کرده و حالاتشان را بازگو می‌کردید قابل پذیرش و توجیه‌پذیرتر بود».
[۱۰] سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه ۲۰۶، ص۳۲۳، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.


۲.۴ - حدیثی از امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «دشنام‌گوی مؤمن مانند کسی است که در پرتگاه هلاکت است».

۲.۵ - حدیثی دیگر

اما در روایتی از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) می‌خوانیم که رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) فرمود: «عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (عليه‌السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ»؛ «هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید، بیزاری خود را از آنها آشکار کنید، و بسیار آنها را (با سخنان حق)، خوار کنید، و درباره آنها بد گویید، و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که (نتوانند در دل مردم القا شبهه کنند و) نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دوری کنند و بدعت‌های آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار برای شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد».

۲.۵.۱ - مراد از سب

مقصود از سب در این روایت، سخنی است که بدعت‌گذار را خوار کند و می‌توان سخنی رو در روی او گفت که درست باشد و راست، نه سخن دروغ و دشنام و فحش. طبیعتاً اگر افرادی بخواهند در راه انحراف دین اسلام گام برداشته و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکنند، مقابله با آنان نیز تنها از راه مبارزه فیزیکی امکان‌پذیر نبوده و باید از اصول جنگ روانی نیز در مبارزه با آنها استفاده نمود و این روایت نیز ناظر به همین مطلب است.


مسئله لعن با سب فرق می‌کند؛ لعن به معنای راندن و دور کردن از خوبی است.
[۱۷] ابن‌فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۳۵۲، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.


۳.۱ - دیدگاه اصفهانی

راغب اصفهانی می‌گوید: «لعن به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است. و اگر از طرف انسان باشد به معنای دعا و نفرین و درخواست بر ضرر غیر است».
[۱۹] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن‌، ص۷۴۱، بیروت، دارالقلم‌، چاپ اول.


بنابراین لعن به معنای بیزاری از اعمال زشت یک فرد و دعا برای دور شدن او از رحمت خدا جایز است.


خداوند متعال در قرآن کریم در موارد متعددی گروهی را لعن و نفرین کرده است؛ مانند ابلیس، کافران، («همانا خدا کافران را لعنت کرده، و آتشی افروخته برای آنان آماده کرده است». ) ظالمان («آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد». ) و آزاردهندگان پیامبر خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) («قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را می‌آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان می‌کند، و برای آنان عذابی خوارکننده آماده کرده است». ) و این دلیلی بر اصل مشروعیت لعن می‌باشد.


با رجوع به سنت نبوی متوجه می‌شویم که پیامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) تعبیر «لعن» و مشتقات آن‌ را در موارد بسیاری به‌کار برده است، حتی در خصوص برخی افرادی که بعدها از صحابیان مسلمان به شمار می‌آمدند!

۵.۱ - لعن برخی مردم توسط پیامبر

پیامبر خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) گاهی به صورت کلی لعن می‌کرد؛ چنان‌چه در روایات مختلفی آمده است که حضرت این گروه از مردم بدکار را لعن می‌کرد: مردی که خود را به شکل زن درآورد، و نیز زنی که خود را شبیه مرد کند، کسی که حیوانی را به غیر نام خدا ذبح کند، کسی که والدین خود را لعن کند، کسی که عمل قوم لوط انجام دهد و یا رشوه بگیرد.
[۲۴] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۱۲، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۲۵] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۴۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۲۶] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۵۷، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۲۷] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۳۴ ص۱۲۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۲۸] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۸۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.


۵.۱.۱ - لعن شراب‌خوار

هم‌چنین می‌فرمود: «خدا لعنت کند شراب، شراب‌خوار، ساقی، فروشنده و مشتری آن‌ را».
[۲۹] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۷۴، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.


۵.۱.۲ - لعن رباخوار

و نیز می‌فرمود: «خدا لعنت کند گیرنده ربا و دهنده و نویسنده و شاهد آن‌ را».
[۳۰] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۶۷، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.


۵.۲ - لعن افراد مشخص

گاهی هم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، افراد مشخص و معینی را لعن می‌کرد:

۵.۲.۱ - روایتی از شعبی

شعبی می‌گوید: عبداللّه بن زبیر در حالی‌که بر کعبه تکیه زده بود، گفت:
«حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا ابْنُ عُیَیْنَةَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، قَالَ:سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ، وَ هُوَ مُسْتَنِدٌ إِلَی الْکَعْبَةِ، وَ هُوَ یَقُولُ: وَ رَبِّ هَذِهِ الْکَعْبَةِ، لَقَدْ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي‌الله‌عليه‌وآله) فُلَانًا، وَ مَا وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ»؛ «سوگند به پروردگار این خانه، رسول خدا فلانی و آن‌ کس را که از صلب او متولد شود، لعن کرده است».
[۳۱] شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۲۶، ص۵۱، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.


۵.۲.۲ - لعن حکم بن عاص

در مورد شخص مورد ادعای عبدالله بن زبیر، حاکم نیشابوری در حدیثی در مستدرک، او را حکم بن عاص و فرزندانش معرفی می‌کند:

«حَدَّثَنَاهُ ابْنُ نُصَیْرٍ الْخَلَدِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَجَّاجِ بْنِ رِشْدِینَ الْمِصْرِیُّ بِمِصْرَ، ثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مَنْصُورٍ الْخُرَاسَانِیُّ، ثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُحَارِبِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَوْقَةَ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلي‌الله‌عليه‌وآله) لَعَنَ الْحَکَمَ وَ وَلَدَهُ» هَذَا الْحَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ»؛ «رسول خدا، حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد».
[۳۲] نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۵۲۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.


۵.۲.۳ - لعن مروان

و نیز مروان و پدرش مورد لعن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار گرفتند:

«رَسُولُ اللَّهِ (صلي‌الله‌عليه‌وآله) لَعَنَ أَبَا مَرْوَانَ وَ مَرْوَانُ فِی صُلْبِهِ»؛ «پیامبر خدا، پدر مروان و مروان در صلب او را لعن کرد».
[۳۳] نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۵۲۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.


۵.۲.۴ - روایتی از عبدالله بن عمر

عبدالله بن عمر می‌گوید: رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در روز جنگ احد چنین نفرین نمود: «اللّهُمَّ الْعَنْ أباسُفْیانَ...».
[۳۴] ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۲۲۷، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.

روایات بسیاری نیز درباره ثواب لعن و نفرین بر دشمان اهل بیت (عليهم‌السلام) در متون روایی شیعه وجود دارد.


لعن و نفرین برخی صحابه توسط برخی صحابه دیگر
با جست‌وجو در تاریخ به این واقعیت خواهیم رسید که خود صحابه نیز در مواردی برخی از صحابیان دیگر را جهت کارهای زشتشان لعن می‌کردند؛ مانند این‌که:

۶.۱ - لعن معاویه توسط محمد بن ابی‌بکر

محمد بن ابی‌بکر ضمن نامه‌اش به معاویه، او و پدرش را ملعون و نفرین شده می‌داند و خطاب به او می‌گوید:
«تو ملعون و نفرین‌شده و پسر نفرین شده‌ای! همواره تو و پدرت علیه رسول خدا طغیان نموده و جهت خاموشی نور خدا تلاش می‌کردید».
[۳۵] مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج‌۳، ص۱۱، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.


۶.۲ - لعن عمروعاص توسط ابوموسی

پس از جریان حکمیت، ابوموسی اشعری به عمرو عاص گفت: «خداوند تو را لعنت کند، تو مانند سگی می‌مانی که اگر تحت فشار قرار گیرد، زبان از کام درآورد و اگر رهایش کنی، (باز هم) زبان از کام درآورد. عمرو گفت: خدا تو را لعنت کند؛ تو مانند الاغی هستی که کتاب‌ها را حمل می‌کنی».


اهل‌سنت صحابه را از منابع تشریع می‌دانند و معتقدند در کنار قرآن، سنت، اجماع و عقل، مذهب صحابی هم از منابع تشریع است و گاه در عرض سنت پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله)، از رویکرد صحابی نیز با تعبیر سنت صحابی یاد می‌کنند.
در همین راستا، آنان بر این باورند که اگر صحابه نقدپذیر بوده و یا لعن شوند، دین متزلزل می‌شود؛ در حالی‌که دینی که اساس آن به وسیله پروردگار و پیامبرش نهاده شده و با وعده الهی تا روز قیامت باقی است، «با نقد چند نفر» هرگز متزلزل نخواهد شد.

۷.۱ - دیدگاه غزالی

هم‌چنین این سخن که «مذهب صحابی از منابع تشریع است»، مردود است؛ غزالی در این‌باره می‌گوید: «کسی که در او احتمال خطا و اشتباه می‌رود و عصمت او از خطا ثابت نشده است، سخن او حجت نیست؛ پس چگونه می‌توان به سخنش استناد کرد، در حالی‌که احتمال خطا می‌رود؟ و چگونه بدون دلیل متواتر، ادعای عصمت برای آنان می‌شود و چگونه می‌توان قومی را تصور کرد که اختلافشان جایز باشد؟ و چگونه ممکن است دو معصوم با هم اختلاف داشته باشند؟ در حالی‌که همه صحابه اتفاق نظر دارند که می‌توان با صحابه مخالفت کرد. چرا ابوبکر و عمر نمی‌پذیرند که کسی براساس اجتهاد، مخالف آنان باشد، بلکه در مسائل اجتهادی بر هر مجتهد واجب می‌دانند که از اجتهاد خودش پیروی کند؟».
[۳۷] غزالی، أبوحامد محمد بن محمد، المستصفی، ص۱۶۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.


۷.۲ - دیدگاه شوکانی

شوکانی به ظاهرِ عنوانِ «منابع تشریع» اعتراض کرده و گفت که حجت نیست؛ چون خداوند جز حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به سوی این امت برنینگیخته و ما جز یک پیامبر و یک کتاب آسمانی نداریم و همه مأمورند که از کتاب خدا و سنت پیامبرش اطاعت کنند و در این مورد فرقی میان صحابه و دیگران نیست. همه مکلف به تکالیف دینی و پیروی از کتاب و سنت‌اند. پس هر کس بگوید پس از قرآن و سنت پیامبر و آنچه به این دو برمی‌گردد، حجتی دیگر در دین خداوند است، در دین خدا حرف نادرستی گفته است.
[۳۸] شوکانی، محمد بن علی، إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول، ج۲، ص۱۸۸، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.

به هر حال آنچه حجت است، قرآن و سنت پیامبر و اجماع مسلمانان و عقل قطعی است و سخن صحابی اگر مستند به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نباشد، قطعاً حجت نیست.


با توجه به قرآن و روایات و سیره مسلمانان سَبّ و شتم از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است؛ ولی لعن برخلاف سب نه‌تنها در برخی موارد جایز است؛ بلکه از نظر اجتماعی ضرورت دارد.


۱. لغت‌نامه دهخدا، واژه «سب».
۲. فرهنگ لغت عمید، واژه «شتم».
۳. ابن درید، محمد بن حسن‌، جمهرة اللغة، ج۱، ص۶۹، بیروت، دارالعلم للملایین‌، چاپ اول.    
۴. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۲، ص۲۴۵.    
۵. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۸، ص۲۵۴، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن‌، الأمالی، ص۵۳۷، قم، دارالثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۸. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۵۷، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۹. شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه ت حسون، ص۵۱۲، خطبه ۲۰۶.    
۱۰. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه ۲۰۶، ص۳۲۳، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۳۵۹، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۳۷۵، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷۱، ص۲۰۴، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.    
۱۴. سروی مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، ج‌۱۰، ص۴۳، تهران، ‌المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.    
۱۵. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج۲، ص۲۴۰، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، چاپ اول.    
۱۶. مصطفوی، حسن‌، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۰، ص۲۰۱، بیروت، قاهره، لندن‌، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی،‌ چاپ سوم.    
۱۷. ابن‌فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۳۵۲، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۱۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن‌، ص۴۵۱.    
۱۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن‌، ص۷۴۱، بیروت، دارالقلم‌، چاپ اول.
۲۰. ص/سوره۳۸، آیه۷۸.    
۲۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۴.    
۲۲. هود/سوره۱۱، آیه۱۸.    
۲۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۲۴. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۱۲، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۲۵. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۴۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۲۶. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۵۷، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۲۷. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۳۴ ص۱۲۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۲۸. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۸۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۲۹. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۷۴، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۳۰. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۶۷، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۳۱. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج۲۶، ص۵۱، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
۳۲. نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۵۲۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
۳۳. نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۵۲۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
۳۴. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۲۲۷، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
۳۵. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج‌۳، ص۱۱، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
۳۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج‌۵، ص۲۲۸، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.    
۳۷. غزالی، أبوحامد محمد بن محمد، المستصفی، ص۱۶۸، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
۳۸. شوکانی، محمد بن علی، إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول، ج۲، ص۱۸۸، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «سب و لعن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۶.    



جعبه ابزار