زندگی نامه امام کاظم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام کاظم،
علم،
اخلاق،
فرزندان امام کاظم.
پرسش: چکیدهای از زندگی نامه، فرزندان و نوههای امام موسای کاظم (علیهالسّلام) را برایم بیان کنید.
پاسخ: بیان زندگی امام کاظم (علیهالسّلام)، فرزندان و... نیاز به تدوین چندین جلد کتاب دارد. کتابهای زیادی درباره زندگی امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) نوشته شده است.
اسم شریف آن حضرت، موسی پسر جعفر، پسر محمد باقر، پسر علی (
زین العابدین )، پسر حسین، پسر علی، پسر
ابوطالب (علیهالسّلام) است.
امام (علیهالسّلام) در تاریخ یکشنبه هفتم
صفر سال ۱۲۸ هجری در روستای «ابواء»
بین
مکه و
مدینه به دنیا آمد و بنابر قول مشهور در سال ۱۸۳
(برخی نیز شهادت آن حضرت را در سال ۱۸۱
، یا ۱۸۶
، یا ۱۸۸هجری
ئانسته اند) هجری در زندان
هارون الرشید، مسموم و به شهادت رسید و در ضلع غربی
بغداد در مقبره معروف به
مقابر قریش به خاک سپرده شد.
البته هم اکنون نام آن مکان
کاظمین است.
[[
شیخ مفید ]] میگوید: این مقبره در گذشته محل دفن
بنی هاشم و سران قبایل و اشراف بود.
مادر امام کاظم (علیهالسّلام)
حمیده بربریه نام دارد.
همچنین به او
حمیده مصفاه گفته شده است،
ولی
ابن شهر آشوب، حمیده مصفاه را دختر
صاعد بربری با کنیه «لؤلؤ» مادر موسی بن جعفر (علیهالسّلام) میداند.
عبدصالح، کاظم،
صابر
و امین
از القاب آن حضرت است که کاظم از مشهورترین آن میباشد.
شیخ مفید میگوید: ابا ابراهیم، اباالحسن و ابا علی از کنیههای حضرت است.
برخی نیز، ابوالحسن اول، ابوابراهیم،
و ابواسماعیل
را به عنوان کنیههای حضرتش ذکر میکنند.
در نزد شیعه دوازده امامی معروف و مسلم است که یکی از راههای تشخیص و اثبات امامت هر امامی، تصریح امام پیشین، همچنین سؤالها و امتحاناتی که انسانهای عادی از عهده آن بر نمیآیند، است. خوشبختانه درباره امامت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) روایات فراوانی وجود دارد که امامت آن حضرت را اثبات میکند.
ابن صباغ مالکی میگوید:
عبدالاعلی از
فیض بن مختار نقل میکند که خدمت
امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم: دست مرا بگیر و از
آتش جهنم نجاتم بده و بفرما امام بعد از شما کیست؟ در این هنگام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) وارد شد در حالی که هنوز نوجوان بود. امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «این (اشاره به موسی بن جعفر) امام شماست، پس به او بگروید».
شیخ مفید در این باره میگوید: موسی بن جعفر (علیهالسّلام) امام بعد از پدر بزرگوارش است و مقدم بر تمام فرزندان امام صادق (علیهالسّلام) است؛ زیرا:
۱. تمام فضایل و خوبیها در او جمع است.
۲. نصوص صحیح و معتبر با صراحت درباره او وارد شده است.
۳. پدر بزرگوارش صراحتا فرمود: او
ولیعهد و امام بعد از من است.
شروع
امامت و ولایت امام کاظم (علیهالسّلام) همزمان با استقرار و ثبات خلافت
عباسیان بود. امام (علیهالسّلام) در برههای به امامت رسید که ظالمترین و جبارترین حاکمان بر مسند حکومت بودند. دولت و حکومت آنها از نظر داخلی در آرامش بود و هیچ مخالفت و درگیری داخلی وجود نداشت. این ثبات و آرامش باعث شد تا حاکمان و زمام داران بتوانند به راحتی بر مخالفان خود تسلط پیدا کنند و اعمال، رفتار و حرکات آنان را زیر نظر داشته باشند.
تعدادی از حکام و سلاطین ظالم و ستمگر عباسی دوره امام کاظم (علیهالسّلام) عبارتند از:
منصور دوانیقی دومین حاکم
دولت عباسی بعد از برادرش
ابوعباس سفاح است.
وی به
بخل و
حسادت معروف بود و به همین جهت لقب
دوانقی به وی دادند.
مهدی عباسی که تمایل بیش از حد به
لهو و لعب،
زن و... داشت.
شدت علاقه وی به این گونه مسائل باعث آن شد که پسرش ابراهیم رئیس آواز خوانها و خوانندهها و دخترش علیه جزو گروه خوانندهها، نوازندهها و رقاصهای
بغداد شود.
هادی عباسی که در سن ۲۵ سالگی به حکومت رسید،
در حالی که مخالف سرسخت و دشمن
اهل بیت (علیهالسّلام) و حاکم شرور بود. چنان که شرارت از سر و رویش میبارید. زندگیاش سراسر
غرور و
تکبر و ناپختگی و بیتجربگی جوانی بود. دورۀ حکومت او از دورانهای سخت اهل بیت (علیهالسّلام) و شیعیان بود.
مسعودی مورخ مشهور در کتاب «
مروج الذهب» دربارۀ هادی عباسی میگوید: «.... قسی القلب، بد اخلاق و زشت خوی بود».
شروع قیامها و نهضتها به رهبری
بنی هاشم و علویها در زمان خلافت هادی عباسی بود.
واقعه فخ به رهبری
حسین بن علی یکی از قیامهای معروف آن دوره است.
این نهضت مورد تایید
امام کاظم (علیهالسّلام) بود به گونهای که امام (علیهالسّلام) رهبری این
قیام (حسین بن علی) را به
شهادت بشارت داد و او را سفارش به تقویت،
مقاوت و
صبر کرد. آن حضرت به وی چنین فرمود: «تو کشته میشوی، خوب جنگ کن؛ زیرا قوم و لشکری که در مقابل تو است، از فاسقانند...».
و این موضع امام (علیهالسّلام)، قیام فخ را در ردیف سالمترین قیامهای
علویان بر ضد
عباسیان قرار میدهد.
هارون الرشید
که در
ثروت اندوزی،
اسراف، داشتن
حرم سرا، زنان آواز خوان و رقاص معروف بود.
نسبت به
ائمه و
سادات بنی هاشم نهایت خصومت و دشمنی را روا میداشت و در از بین بردن آنها تلاش میکرد.
زندانی نمودن موسی بن جعفر (علیهالسّلام) بارها و بارها و شهادت آن حضرت در زندان به دست
سندی بن شاهک نمونهای از این دشمنی هاست.
با آن که هارون مشهور به زورگویی، جباریت، قساوت قلب و دشمنی، به ویژه با علویها بود، در عین حال در تاریخ شاهدیم که امام کاظم (علیهالسّلام) هیچ اهمیتی برای هارون قایل نبود و هیچ ترس و هراسی از وی نداشت و در مقابل هارون در نهایت
عزت و
شجاعت میایستاد و در راستای مسئولیتش کوچکترین عقب نشینی و ضعفی از خود نشان نمیداد. تاریخ شاهد این مدعاست. در این جا به نمونههایی از این برخورد امام (علیهالسّلام) در مقابل هارون الرشید میپردازیم:
خطیب بغدادی در کتاب تاریخ خود نقل میکند که: هارون الرشید به
حج و به زیارت
مرقد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)آمد. عدهای از
قریش و سران قبایل و نیز موسی بن جعفر (علیهالسّلام) با وی همراه بودند. چون هارون به مزار پیامبر رسید گفت: سلام بر توای رسول خدا! ای پسر عمویم! وی میخواست با این عبارت به اطرافیان فخر بفروشد. در این هنگام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) به قبر پیامبر نزدیک شد و گفت: «سلام بر توای پدر»! چهره رشید دگرگون شد و گفت: ای ابو الحسن! افتخار حقیقی همین است.
ترسیم حد و مرز «
فدک» از جانب امام کاظم (علیهالسّلام):
زمخشری میگوید: «کان الرشید یقول لموسی الکاظم بن جعفر: یا ابا الحسن خذ فدک حتی اردها علیک، فیابی، حتی الح علیه فقال: لا آخذها الا بحدودها، قال: و ما حدودها؟ قال: یا امیرالمؤمنین ان حددتها لم تردها، قال: بحق جدک الا فعلت، قال: اما الحد الاول فعدن، فتغیر وجه الرشید و قال: هیه، قال: و الحد الثانی سمرقند، فاربد وجهه، قال: و الحد الثالث افریقیة، فاسود وجهه و قال: هیه، قال: و الرابع سیف البحر مما یلی الخزر و ارمینیة، قال الرشید: فلم یبق لنا شیء فتحول فی مجلسی؛ قال موسی: قد اعلمتک انی ان حددتها لم تردها فعند ذلک عزم علی قتله؛ هارون الرشید به امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) عرض کرد: یا اباالحسن! حد و مرز فدک را مشخص کن تا آن را به شما برگردانم. حضرت از این کار ابا کرد، تا این که هارون اصرار ورزید، آن گاه امام (علیهالسّلام) فرمود: «من حد و مرز واقعی آن را مشخص میکنم. اگر این کار را بکنم تو آن را برنمیگردانی! » هارون گفت: مگر حدود آن کجاست! به حق جدت مشخص کن. پس امام (علیهالسّلام) فرمود: «مرز اولش تا
عدن است». در این هنگام رنگ هارون تغییر کرد، گفت: ادامه بده فرمود: «مرز دومش
سمرقند است»، با شنیدن این حرف چهرهاش تاریک شد. امام (علیهالسّلام) فرمود: «مرز سومش آفریقاست»، رنگش سیاه شد، گفت: ادامه بده. امام فرمود: «مرز چهارمش تا خزر و ارمنستان است». این جا بود که هارون گفت: بفرما جای من بنشین! بنابراین، چیزی برای ما باقی نمیماند! امام (علیهالسّلام) فرمود: «به تو گفتم اگر حد فدک را مشخص کنم، تو آن را به ما باز پس نمیدهی. از این جا بود که هارون تصمیم به قتل حضرت گرفت».
نقل کردهاند روزی
هارون الرشید از امام کاظم (علیهالسّلام) پرسید: چگونه شما میگویید فرزندان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)هستید، در حالی که فرزندان علی (علیهالسّلام) هستید. همانا مرد از طرف پدر منسوب به جد میشود، نه از طرف مادر. امام (علیهالسّلام) در جواب، این آیه مبارکه را قرائت فرمود: «... و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم! و (همچنین) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را همه از صالحان بودند».
در حالی که برای حضرت عیسی (علیهالسّلام) پدری نیست، همانا وی از طرف مادر به انبیا منتسب شد. این گونه ما ملحق به فرزندان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میشویم از طرف مادرمان
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها). همچنین خدای متعال فرمود: «هر گاه بعد از
علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آن گاه
مباهله کنیم و
لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)هنگام مباهله با نصاری هیچ کس را دعوت نکرد، مگر
علی،
فاطمه و
حسن و
حسین (علیهالسّلام) پس حسنین فرزندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)هستند.
درباره گستره علم امام کاظم (علیهالسّلام) در علوم مختلف و فضایل اخلاقی و معنوی آن حضرت، روایات فراوانی وجود دارد. چگونه آن حضرت جامع علوم مختلف و دارای کمالات و فضایل اخلاقی و معنوی نباشد، در حالی که در خانه
نبوت، معدن رسالت و مهبط ملائکه پرورش یافته است.
در این جا به سه نمونه از روایات اشاره میکنیم:
ابوحنیفه میگوید: در زمان
امام صادق (علیهالسّلام) به
حج رفته بودم، زمانی که وارد
مدینه شدم، به منزل آن حضرت رفتم. در دهلیز (دم در) به انتظار نشستم تا حضرت اجازۀ ورود دهد، در این هنگام پسر بچهای از منزل خارج شد، از او پرسیدم دستشویی کجاست؟ گفت صبر کن، سپس به دیوار تکیه داد و نشست و گفت: «بپرهیز از این که در کنار جوی آب، زیر درختان میوه، حیاط مساجد، در مسیر راهها، ادرار و قضای حاجت کنی. برو پشت دیوار، از پشت به
قبله و رو به قبله نشستن بپرهیز...» . ابوحنیفه میگوید: از شنیدن این سخنان از این بچه به تعجب آمدم، از او پرسیدم نامت چیست؟ گفت: من موسی بن جعفر (علیهالسّلام) هستم. از او پرسیدم: ای جوان! گناه و معصیت چیست؟ در پاسخ گفت: «برای
گناه و معصیت سه حالت تصور میشود:
۱. این که گناه از طرف
خداوند باشد، نه از جانب بنده، در این صورت، سزاوار نیست که خداوند بنده را عذاب کند به چیزی که مرتکب نشده است.
۲. این که گناه از طرف خدا و بنده مشترکا باشد، در این صورت، هم سزاوار نیست که شریک قوی نسبت به شریک ضعیف ظلم کند.
۳. این که گناه از سوی بنده باشد که درست این است. در این صورت، اگر خداوند بر بنده ببخشاید، نشانه ی جود و کرم اوست و اگر
عقاب کند، به سبب گناه عبد و نافرمانی بنده است».
ابو حنیفه میگوید: پس گفتم: «آنها فرزندان و (دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و
تقوا و
فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند
علما در فنون مختلف علم و دانش از آن حضرت فراوان حدیث نقل کردهاند که متون دینی ما مملو از این علوم است.
ابوالفرج اصفهانی میگوید: یحیی بن حسن برایم نقل کرد: موسی بن جعفر (علیهالسّلام) این گونه بود که اگر به آن حضرت خبر میرسید که مردی با آن حضرت خوب نیست و پشت سرش بد گویی میکند، برایش کیسهای پر از
دینار میفرستاد و کیسه اش بین دویست تا سیصد دینار در آن وجود داشت، این کار حضرت
ضرب المثل شده بود.
همو میگوید: یکی از نوههای خیلفه دوم هنگامی که موسی بن جعفر (علیهالسّلام) را میدید، شروع میکرد به دشنام دادن
حضرت علی (علیهالسّلام) و بدرفتاری با
موسی بن جعفر (علیهالسّلام)، بعضی از شیعیانش به حضرت گفتند اجازه بده تا او را بکشیم، امام (علیهالسّلام) فرمود: نه؛ روزی حضرت در حالی که بر مرکب سوار بود، وارد مزرعه این شخص شد، آن شخص صدا زد، زراعت و محصول مرا از بین بردی! حضرت به او اعتنایی نکرد، همچنان میرفت تا این که به نزدیک او رسید، پیاده شد، در کنارش نشست و شروع کرد با او به صحبت و شوخی کردن و گفت: غرامت محصولت چقدر است؟ آن مرد گفت: صد
درهم، امام فرمود: چقدر سود آن میشود؟ گفت: نمیدانم، حضرت (علیهالسّلام) فرمود: من پرسیدم چقدر حدس میزنی؟ گفت: صد درهم دیگر، امام (علیهالسّلام) سیصد درهم به او داد. پس آن شخص از جا برخاست و سر حضرت را بوسید. از این به بعد هر وقت امام وارد مسجد میشد، آن مرد از جایش بلند میشد، بر حضرت
سلام میداد و میگفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته». امام (علیهالسّلام) به شیعیانش که خواهان کشتن آن شخص بودند، فرمود: کدام یک از این دو کار بهتر بود، آن که شما میخواستید، یا این کاری که من انجام دادم؟!
امام کاظم (علیهالسّلام) در انجام عبادات مستحبی و نافله شب به گونهای بود که
نافله شب را به
نماز صبح متصل میکرد. پس از نماز صبح تعقیباتش تا طلوع صبح به درازا میکشید، در حال
سجده و دعا بود تا نزدیک طلوع خورشید.
آن حضرت فراوان این دعا را میخواند: «اللهم انی اسالک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»؛ بار خدایا! آسودگی و راحتی به هنگام مرگ و عفو و گذشت به هنگام حساب را از تو درخواست میکنم.
یکی از دعاهایش این بود: «عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک»؛ گناه بندهات بزرگ است، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد.
از ترس خداوند چنان گریه میکرد که ریش مبارکش از اشک خیس میشد.
امام کاظم (علیهالسّلام) در انجام صله رحم سرآمد بود. شبها از فقرای
مدینه سرکشی میکرد، برای آنان
پول،
نان و
خرما میبرد، در حالی که مردم متوجه حضرتش نمیشدند و نمیدانستند این پول و غذا از طرف موسی بن جعفر است.
بنا بر روایتی؛ امام موسی کاظم (علیهالسّلام)، در چهار عمره؛ مسافت
مدینه تا
مکه را برای انجام مناسک پیاده پیمودند:
علی بن جعفر گفت: «با برادرم موسی بن جعفر (علیهالسّلام) در چهار عمره به مکه مشرف شدیم. با خانوادهاش یک مرتبه در بیست و شش روز راه را پیمودیم، مرتبه دوم بیست و پنج روز و سومین مرتبه بیست و چهار روز و در مرتبه دیگر به بیست و یک روز راه را طی کردیم».
همان گونه که در ابتدای این نوشتار بیان شد، دربارۀ زندگی امام کاظم (علیهالسّلام)، فرزندان و... نیاز به تدوین چندین جلد کتاب است، ولی در این جا فقط اسامی پسران و دختران آن حضرت را بیان میکنیم و بیش از این را حواله میدهیم به کتابهای انساب.
بنابر مشهور؛ حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) سی و هفت فرزند از دختر و پسر داشتند؛ حضرت رضا (علیهالسّلام)، ابراهیم، عباس و قاسم هر کدام مادرهای جداگانهای داشتند.
احمد، محمد، حمزه مادرشانام ولد بودند.
اسماعیل، جعفر، هارون، و حسن هم مادرشانام ولد بودند.
عبدالله، اسحاق، عبید الله، زید، حسن، فضل، سلیمان هر یک از مادری بودند.
فاطمه کبری، فاطمه صغری، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغری، کلثم، ام جعفر، لبانه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عائشه، ام سلمه، میمونه، ام کلثوم، این افراد هم هر کدام از مادری بودند.
بعضی دیگر از مورخان، اسامی دیگری را به این اسامی اضافه کردهاند که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر میکنیم.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «زندگی امام کاظم و فرزندانش»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۲۵.