• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روایت لا اوتی بمن یفضلنی علی ابی‌بکر و عمر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: روايت «لا اوتی بمن يفضلنی علي ابی‌بكر و عمر الاّ جلدته حدّ المفتری»، اميرالمؤمنین (علیه‌السلام).

پرسش: آيا روايت «لا اوتی بمن يفضلنی علي ابی‌بكر و عمر الاّ جلدته حدّ المفتری» از قول اميرمؤمنان (علیه‌السلام) صحت دارد؟

پاسخ: یکی از شبهاتی که اهل‌ سنت مطرح کرده، روایت: «لا اوتی بمن یفضلنی علی ابی‌بکر و عمر الاّ جلدته حدّ المفتری» از قول امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در کتاب‌های اهل‌ سنت است، از جمله کتاب «فضائل الصحابه» احمد بن حنبل به‌عنوان مویّدی در مشروعیّت خلافت ابوبکر، به این مفهوم که امیرالمومنین، علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السلام) فرموده‌اند: «کسی نزد من قائل به افضلیّت من بر ابوبکر و عمر نشد، مگر این‌که حد افترا بر او جاری نمودم» اشاره دارد. در ادامه پاسخ‌هایی به این شبهه می‌دهیم.



احمد بن حنبل در کتاب فضائل الصحابه این روایت را این‌ چنین نقل کرده است:
حدثنا عبدالله، قال: حدثنی هدیة بن عبد الوهاب، قال: ثنا احمد ابن ادریس، قال: ثنا محمد بن طلحة، عن ابی عبیدة بن الحکم، عن الحکم بن جحل، قال: سمعت علیا یقول: لا یفضلنی احد علی ابی بکر وعمر الا جلدته حد المفتری؛ حکم بن جحل می‌گوید: از علی (علیه‌السّلام) شنیدم که می‌گفت: هیچ‌کسی نزد من قائل به فضیلت من بر ابوبکر و عمر نشد؛ مگر آن که حد افترا بر او جاری نمودم.

آن‌گاه پس از ذکر سلسله سند آورده است: وهو من زیادات عبدالله بن احمد.
این روایت از ساخته‌های عبدالله بن احمد است.
محقق کتاب فوق «فضائل الصحابه» در حاشیه آن گفته است: اسناده ضعیف لاجل ابی عبیدة بن الحکم و محمد بن طلحة لم یتبین لی من هو؟
سند این روایت به خاطر ابی‌عبدالله بن احمد ضعیف است و برای من مشخص نشد محمد بن طلحه چه کسی است؟
عقیلی در کتاب الضعفا بعد از نقل این روایت، در رابطه با محمد بن طلحه که در سند قرار گرفته، می‌نویسد:
وضعّفه یحیی، وروی عن عبداللّه بن احمد قال سمعت یحیی بن معین یقول: کان یقال: ثلاثة یتقی حدیثهم، محمد بن طلحة وایوب بن عتبة وفلیح. یحیی، محمد بن طلحه را از ضعفا شمرده است و از عبدالله بن احمد روایت شده است که همواره می‌گفت: سه نفرند که باید از حدیثشان پرهیز شود، محمد بن طلحة و ایوب بن عتبه و فلیح بن سلیمان.


بسیاری از صحابه و تابعین قائل به افضلیت حضرت علی (علیه‌السلام) بودند: ترمذی متوفّای ۲۷۹ هـ با اسناد خود از عایشه روایت کرده است:
روی الترمذی، باسناده عن جمیع بن عمیر قال: دخلت مع عمّتی علی عائشة فسالت: ایّ الناس کان احبّ الی رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلّم؟ قالت: فاطمة، فقیل: من الرجال؟ قالت: زوجها ... ؛ جمیع بن عمیر می‌گوید: همراه عمه‌ام، عایشه را ملاقات نمودم و از او سؤال کردم: محبوب‌ترین اشخاص در نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چه کسی است؟ عایشه در پاسخ گفت: محبوب‌ترین زن‌ها در نزد او فاطمه [سلام‌الله‌علیها] و از مردان شوهرش [حضرت] علی [علیه‌السّلام].

ترمذی بعد از نقل حدیث می‌گوید: هذا حدیث حسن غریب؛ این حدیثی است حسن و عجیب.

ذهبی می‌گوید: لیس تفضیل علی برفض ولا هو ببدعة، بل قد ذهب الیه خلق من الصحابة والتابعین؛ افضل دانستن (حضرت) علی (علیه‌السّلام) نه رفض است و نه بدعت، بلکه گروهی از صحابه و تابعین بر این عقیده هستند.

ابن عبدالبر از علماء بزرگ اهل‌سنت در کتاب الاستیعاب که از معتبرترین کتاب‌های رجالی است نقل کرده: وروی عن سلمان، و ابی ذر، و المقداد، وخباب، وجابر، وابی سعید الخدری، وزید بن ارقم: انّ علی بن ابی طالب - رضی الله عنه - اوّل من اسلم، وفضله هؤلاء علی غیره.
از سلمان و ابوذر و مقداد و خباب و جابر و ابوسعید خدری و زید بن ارقم روایت شده است که: علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) اولین کسی بود که اسلام آورد و آن گروه (صحابه‌ای که اسمشان در بالا آمد) او (حضرت علی (علیه‌السّلام)) را بر دیگران افضل و برتر می‌دانستند.

ابن حزم در کتابش «الفصل» می‌گوید:
اختلف المسلمون فی من هو افضل الناس بعد الانبیاء، فذهب بعض اهل السنة وبعض المعتزلة وبعض المرجئة وجمیع الشیعة: الی ان افضل الامة بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم: علی بن ابی طالب –رضی‌الله‌عنه-. وقد روینا هذا القول نصا عن بعض الصحابة - رضی الله عنهم - وعن جماعة من التابعین والفقهاء. در این‌که بعد از انبیا بهترین مردم چه کسی است بین مسلمین اختلاف‌نظر وجود دارد، بعضی از معتزله و بعضی از مرجئه و تمام شیعیان بر این اعتقادند که افضل امّت بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (حضرت) علی (علیه‌السّلام) می‌باشد. و ما این روایت را به‌ عنوان نص از بعضی صحابه و گروهی از تابعین و فقها نقل نمودیم.

ابن جوزی در مناقب احمد از قول پسر احمد بن حنبل این‌چنین نقل کرده:
عبدالله بن احمد بن حنبل یقول: حدثت ابی بحدیث سفینه فقلت. . ما تقول فی التفضیل؟ قال: فی الخلافة ابو بکر وعمر وعثمان، فقلت: فعلیّ؟ قال: علیّ من اهل بیت لا یقاس بهم احد؛ عبدالله فرزند احمد بن حنبل می‌گوید: برای پدرم حدیث «سفینه» را نقل کردم و از او سئوال کردم: نظرت راجع به فضیلت اصحاب بعد از پیامبر چیست؟ او گفت: در رابطه با خلافت در مرحله اول، فضیلت با ابوبکر و بعد از او با عمر و بعد با عثمان است؛ گفتم: پس [حضرت] علی [علیه‌السّلام] چه می‌شود؟ گفت: [حضرت] علی [علیه‌السّلام] که از اهل‌بیت محسوب شده و هیچ‌کس را تاب مقایسه با آنها (اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)) نیست.


محدثان اهل‌ سنت از قول ابوبکر نقل کرده‌اند که گفته است:
ولّیتکم وَ لَستُ بخیرکم.
[۱۷] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات، ج۳، ص۱۸۲.
[۲۰] زیلعی، جمال‌الدین، تخریج الاحادیث والآثار، ط. دار ابن خزیمة الریاض.
رهبری شما را پذیرفتم؛ در حالی که بهترین شما نبودم.

و در روایت دیگری گفته است: اقیلونی و لست بخیرکم. من را رها کنید (به سراغ شخص بهتر از من بروید) که من بهترین افراد، بین شما نیستم.

و اگر بگویند که ابوبکر این سخن را از روی تواضع گفته است، باید گفت: در جایی که از چنین سخنی موجبات اشتباه و سردرگمی افراد را باعث شود، دیگر تواضع معنی ندارد.


ابن ابی‌الحدید معتزلی نقل می‌کند: و قال عثمان لعلی (علیه‌السّلام) انّک ان تربّصت بی فقد تربّصت بمن هو خیر منّی ومنک، قال: ومن هو خیر منّی؟ قال: ابوبکر وعمر. فقال: کذبت، انا خیر منک و منهما، عبدت اللّه قبلکم وعبدته بعدکم. عثمان به (حضرت) علی (علیه‌السّلام) عرض نمود: اگر تو انتظار مرا می‌کشیدی من نیز انتظار کسی بهتر از تو را می‌کشیدم؟ حضرت فرمود: و چه کسی بهتر از من؟ عثمان گفت: ابوبکر و عمر.
حضرت فرمود: دروغ گفتی، من از تو و از هر آن دو نفر (ابوبکر و عمر) بهترم چرا که من خدا را قبل و بعد از شماها عبادت نموده‌ام.


اگر چنانچه این روایت صحیح است چرا حضرت امیر (علیه‌السّلام) در حق کسی این حکم را جاری نفرموده؟ و حال آنکه تمام اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام) و بسیاری از صحابه و تابعین قائل به افضلیت آن حضرت بر ابوبکر و عمر بودند.
و اولین کسی که افضلیت علی را بر دیگران مطرح کرد پیامبر گرامی بود و در صورت صحت حدیث یادشده (نستجیر بالله) چنین حکمی باید بر رسول خدا جاری می‌شد.


اگر این حدیث، صحیح می‌بود، لازم بود که (نستجیر بالله) بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین حکمی جاری می‌شد؛ چراکه آن حضرت همیشه و در همه مواقع حضرت علی (علیه‌السّلام) را بر دیگران ترجیح می‌داد مثل آنچه که در واقعه مباهله اتفاق افتاد:

در صحیح مسلم و بسیاری از کتاب‌های معتبر اهل‌ سنت آمده است:
و لمّا نزلت هذه الآیة: «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ» دعا رسول اللّه ص علیّاً و فاطمة وحسناً وحسیناً فقال: اللهمّ هؤلاء اهلی؛ و چون این آیه نازل شد «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و گفت: خدایا! این‌ها اهل من هستند.
[۴۸] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۲۳، ح۳۲.
[۴۹] ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابة، باب فضائل علی، مسند احمد، ج۱، ص۱۸۵.
[۵۰] ترمذی، علی بن حسن، صحیح ترمذی، ج۵، ص۵۹۶.

زمخشری در ذیل این آیه آورده است: وفیه دلیل لا شئ اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء (علیهم‌السّلام)؛ و در این آیه قوی‌ترین دلیل بر افضلیّت اصحاب کساء است و دلیلی قوی‌تر از این وجود ندارد.
و بسیاری از موارد دیگر که ذکر آن به طول می‌انجامد، همچون:
الف. عقد اخوت بین خود و حضرت.
ب. بستن تمام درهای منتهی به مسجد النبی مگر درب خانه امیرالمومنین (علیه‌السّلام).
ج. تشخیص او به‌عنوان هم‌کفو دخترش حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در حالی که بسیاری از بزرگان صحابه از خواستگاران او بودند.
د. تعیین او به عنوان خلیفه و جانشین خود.
و. حضرت بارها فرموده بودند: هر که علی را دوست بدارد، خدا و رسول او را دوست داشته و خدا و رسول نیز او را دوست می‌دارند.
ز. علی (علیه‌السّلام) را نسبت به خود به منزله هارون نسبت به موسی قرار داده بودند.
ح. سلم با او را سلم با خود و حرب با او را حرب با خود قرار داده بودند.


۱. ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابة، ج۱، ص۸۳، رقم ۴۹، بتحقیق د. وصی اللّه محمد عباس. ط. مؤسسة الرسالة - بیروت.    
۲. ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابة، ج۱، ص۲۹۴، رقم ۳۸۷، بتحقیق د. وصی اللّه محمد عباس. ط. مؤسسة الرسالة - بیروت.    
۳. عقیلی، محمد بن عمرو، ضعفاء، ج۱ ص۱۰۸.    
۴. عقیلی، محمد بن عمرو، ضعفاء، ج۴، ص۸۵.    
۵. مزی، یوسف بن عبد الرحمن، تهذیب الکمال، ج۲۵، ص۴۲۰.    
۶. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ۳۵۳.    
۷. ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۳، ص۳۶۵.    
۸. ابن‌ابی‌حاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲۹۲.    
۹. ابن عدی جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل، ج۷، ص۴۷۵.    
۱۰. ترمذی، علی بن حسن، سنن الترمذی، ج۵، ص۷۰۱.    
۱۱. حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک، ج۳، ص۱۷۱.    
۱۲. ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبدالله‌، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۹۷.    
۱۳. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۴۵۷.    
۱۴. ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبدالله‌، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۰.    
۱۵. ابن حزم، علی‌ بن ‌احمد، الفصل فی الملل و النحل، ج۴، ص۹۰.    
۱۶. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، مناقب الامام احمد، ص۲۱۹.    
۱۷. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات، ج۳، ص۱۸۲.
۱۸. ابن قتیبه دینوری، عبدالله‌ بن‌ مسلم‌، تاویل مختلف الحدیث، ص۱۰۹، ط. دار الجیل - بیروت بتحقیق محمد زهری النجار.    
۱۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۳۰۴.    
۲۰. زیلعی، جمال‌الدین، تخریج الاحادیث والآثار، ط. دار ابن خزیمة الریاض.
۲۱. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر القرطبی، ج۳، ص۲۶۲.    
۲۲. خطابی، احمد بن محمد، غریب الحدیث، ج۲، ص۳۵، المتوفی ۳۸۸ ط. جامعة‌ام القری بتحقیق عبد الکریم العزباوی.    
۲۳. ابن قتیبه دینوری، عبدالله‌ بن‌ مسلم‌، الامامة و السیاسة، ص۲۲.    
۲۴. ابن عبد ربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، ص۱۵۰.    
۲۵. جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، ص۵۲.    
۲۶. اسکافی، ابوجعفر، المعیار و الموازنة، ص۳۹.    
۲۷. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن‌ هبةالله‌، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۹.    
۲۸. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن‌ هبةالله‌، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۶.    
۲۹. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۵، ص۶۳۶.    
۳۰. ابن کثیر، اسماعیل‌ بن‌ عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۶۹.    
۳۱. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۸۳.    
۳۲. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، سیرة ابن هشام، ج۲، ص۶۶۱.    
۳۳. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۵۷.    
۳۴. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن‌ هبةالله‌، شرح نهج البلاغه، ج۱ ص۱۶۹.    
۳۵. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر القرطبی، ج۱، ص۲۷۲.    
۳۶. سرخسی، محمد بن احمد، السیر الکبیر، ج۱، ص۳۶.    
۳۷. ابن قتیبه دینوری، عبدالله‌ بن‌ مسلم‌، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۳۱.    
۳۸. اسکافی، ابوجعفر، المعیار و الموازنة، ص۳۹.    
۳۹. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۸، ص۲۶۷.    
۴۰. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۵، ص۶۳۱.    
۴۱. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن‌ هبةالله‌، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۵.    
۴۲. طبرسی، احمد بن علی، احتجاج طبرسی، ج۱ ص۱۵۷.    
۴۳. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب، ج۱، ص۲۸۹.    
۴۴. طبری، محمد بن جریر، المسترشد، ص۲۲۷.    
۴۵. شیخ مفید، محمد بن محمد، الفصول المختارة، ص۲۶۱.    
۴۶. آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.    
۴۷. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۱، ح۲۴۰۴.    
۴۸. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۲۳، ح۳۲.
۴۹. ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابة، باب فضائل علی، مسند احمد، ج۱، ص۱۸۵.
۵۰. ترمذی، علی بن حسن، صحیح ترمذی، ج۵، ص۵۹۶.
۵۱. حاکم نیشابوری، محمد بن عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۵۱.    
۵۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن‌ علی‌، فتح الباری، ج۷، ص۷۴.    
۵۳. طبری، محمد بن جریر، تفسیر الطبری، ج۱۹، ص۱۰۴.    
۵۴. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۴.    
۵۵. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳.    
۵۶. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۳۷۰.    




مؤسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت «لا اوتی بمن یفضلنی علی ابی‌بکر و عمر الاّ جلدته حدّ المفتری» از قول امیرمؤمنان (علیه‌السلام) صحت دارد؟».    







جعبه ابزار