• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رفتار معصومان با اهل‌کتاب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: اهل کتاب، اهل‌بیت، حضرت محمد.

پرسش: خیلی‌ها خیال می‌کنند که توهین به اهل‌کتاب روا است. لطفا نمونه‌هایی از رفتار مهربانانه و عادلانه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهل‌بیت او را با اهل کتاب ذکر کنید؟



یک یهودی از رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند دینار طلب داشت و آنها را مطالبه کرد. حضرت فرمود: ‌ای مرد یهودی! فعلًا چیزی ندارم که بدهم. او گفت: ‌ای محمّد! رهایت نمی‌کنم تا طلبم را بپردازی. رسول خدا فرمود: پس، من هم با تو می‌نشینم. حضرت در کنار او آن‌قدر نشست که در همان‌جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را خواند.
اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن مرد را تهدید می‌کردند. پیامبر به آنان فرمود: با او چه می‌کنید؟! عرض کردند: ‌ای رسول خدا! یک یهودی شما را نگه دارد؟! فرمود: پروردگارم مرا مبعوث نکرده تا به ذمی و غیر ذمی ستم کنم.
چون روز شد مرد یهودی اسلام آورد و دانست نشانه‌هایی که از او در تورات آمده درست است.


منافقان کسانی بودند که در ظاهر مسلمان شده بودند اما در واقع چنین نبود. اینان ضربه‌های سختی به اسلام می‌زدند. از روایتی استفاده می‌شود که تا پیش از نزول آیه قرآن در مورد نهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نماز بر جنازه آنها، آن حضرت بر بدن آنان نیز نماز میت می‌خواند.
خداوند در سوره توبه آیه هشتاد به پیامبر فرمود: اگر هفتاد مرتبه برای منافقان استغفار کنی هرگز خداوند گناهان آنها را نمی‌بخشد.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: اگر می‌دانستم با بیش از هفتاد مرتبه استغفار برای منافقان، گناهشان بخشیده می‌شود، این کار را می‌کردم.
[۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۲۰۶.

وقتی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواهان دعا برای منافقان بود، به طریق اولی دعاگوی اهل‌کتاب بوده است.


در زمان حکومت امام علی (علیه‌السّلام) آن حضرت فردی مسیحی‌ را در بازار دید که زرهی را می‌فروخت. امام به او گفت: این، زره من است و میان من و تو، قاضی مسلمانان داوری کند.
نزد شریح قاضی رفتند که خود حضرت او را برای قضاوت نصب کرده بود.
علی گفت: این، زره من است که مدّتی است گم شده.
شریح گفت: ‌ای مسیحی! تو چه می‌گویی؟
مسیحی گفت: من امیر مؤمنان را تکذیب نمی‌کنم؛ اما زره، زره من است.
شریح [به علی (علیه‌السّلام)‌] گفت: طبق رای من، زره از دست او خارج نمی‌شود. آیا بیّنه (دلیل) داری؟
علی گفت: شریح درست می‌گوید.
نصرانی گفت: امّا من گواهی می‌دهم که این احکامِ پیامبران است که امیرمؤمنان نزد قاضی خود می‌آید و قاضی او علیه‌ او داوری می‌کند.‌ ای امیر مؤمنان! سوگند به خدا، این زره توست. من در پیِ سپاه، به دنبال تو بودم که از شترت افتاد و من آن را برداشتم. شهادت می‌دهم که خدایی جز «اللّه» نیست و «محمّد»، رسول خداست.
علی گفت: حال‌که اسلام آوردی زره از آنِ تو. سپس اسبی گران‌بها نیز به او بخشید.


روزی امیر ‌مؤمنان با مردی ذمّی، [به‌طور اتفاقی و ناشناس‌] همراه بود. آن مرد پرسید: ‌ای بنده خدا! کجا می‌روی؟
امام (علیه‌السّلام) فرمود: مقصد من، کوفه است.
هنگامی که [به دو راهی رسیدند و] مرد راهش را کج کرد، امیر مؤمنان نیز با او راهش را کج کرد. مرد گفت: مگر نگفتی به‌ کوفه می‌روی؟
امیر مؤمنان به او فرمود: این از کمالِ همراهی است که شخص به هنگام جدا شدن از همراه خود، چند قدمی او را بدرقه کند. پیامبر ما به ما چنین دستوری داده است.
کافر ذمی گفت: لابد هر کس از ایشان تبعیت کرده، به خاطر همین اعمال بزرگوارانه‌اش بوده است. پس من تو را گواه می‌گیرم که بر دین تو هستم.
آن مرد با امیر مؤمنان بازگشت و هنگامی که امام را شناخت، اسلام آورد.


امام علی (علیه‌السّلام) هنگام سخنرانی از حاضران خواست تا از هرچه می‌خواهند بپرسند و ادعا کرد که جواب هرپرسشی که پایین‌تر از عرش باشد، می‌داند.
در این هنگام، مردی که کتابی بر گردن داشت و ظاهراً یهودی بود، با صدای بلند گفت: ‌ای آن که ادّعای چیزی دارد که نمی‌داند، و چیزی را که نمی‌فهمد به گردن می‌گیرد! به سؤالهایم جواب بده.
یاران امام از هر طرف به او یورش بردند و قصد جانش را کردند اما حضرت آنان را از این کار باز داشت و فرمود: او را واگذارید و درباره‌اش شتاب مکنید. با سَبُک‌سری، حجّت‌های خداوند، برپا نمی‌شود و برهان‌های خداوند، آشکار نمی‌گردد.
آن‌گاه به آن مرد فرمود: هر گونه می‌خواهی و آنچه در دل داری بپرس.
آن شخص سوال‌هایش را پرسید و حضرت به یک یک آنها جواب داد و پس از آن، مسلمان شد.


۱. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۶، ح۵.    
۲. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۲۰۶.
۴. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۱۰، ص۲۳۰، ح۲۰۴۶۵.    
۵. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴.    
۶. متقی هندی، علی بن حسام، کنز‌العمّال، ج۷، ص۲۴، ح۱۷۷۸۹.    
۷. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۷۲۲.    
۸. مجلسی، محمد‌باقر، بحار‌الانوار، ج۱۰۴، ص۲۹۰.    
۹. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۴۱، ص۵۶، ح۶.    
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۷۰، ح۵.    
۱۱. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ج۱، ص۱۰.    
۱۲. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۵۷، ح۴.    
۱۳. حلی، حسن بن سلیمان، المحتضر، ص۸۸.    
۱۴. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۶۱.    
۱۵. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۳۱، ح۱۸۳.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «رفتار معصومان (علیه‌السّلام) با اهل کتاب» تاریخ بازیابی۱۳۹۸/۱۱/۲۹.    






جعبه ابزار