• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دنیاطلبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پرسش: از نظر اسلام، کدام دنیاطلبی ممنوع است؟



پاسخ:
درسخنان معصومین(علیه السلام) به روایاتی برمی خوریم که مشتمل بر هر دو جنبه ی مربوط به دنیاست؛ یعنی از آن جهت که پست، ناچیز و مذموم است و از جهت این که مورد ستایش و ممدوح بوده و باید از امکانات موجود در آن به شایستگی استفاده شود. به چند نمونه از این روایات اشاره می نماییم:

۱.۱ - پیامبر اکرم

پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) خطاب به اباذر غفاری فرمود:
یا اباذر، الدنیا ملعونة ملعون ما فیها الا من ابتغی به وجه الله...؛ای اباذر، دنیا و آنچه در آن است، بی ارزش و از رحمت الهی به دور است، مگر مقداری که موجب رضایت خداوند متعال گردد.

۱.۲ - حضرت علی

حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
الدنیا دار ممر لا دار مقر والناس فیها رجلان: رجل باع نفسه و اوبقها؟ و رجل ابتاع نفسه فاعتقها؛ دنیا خانه ای است که انسان از آن عبور می کند، نه محل استقرار دایم و همیشگی؛ مردم در دنیا دو گروه هستند؛ گروهی خودشان را به دنیا فروخته و به عذاب الهی گرفتار می نمایند و گروهی دیگر، خود را خریده و از قید دنیا آزاد می سازند.

۱.۳ - امام هادی(علیه السلام)

از دهمین پیشوای معصوم، امام هادی(علیه السلام) روایت است که فرمود:
الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون؛دنیا چون بازاری است که گروهی در آن فایده می برند و دسته ای زیان می بینند.
با توجّه به این روایات، نتیجه می گیریم که بالاترین سرمایه ی انسان برای تکامل مادّی و معنوی، عمر و حیات و امکانات موجود در این دنیا می باشد که به دو صورت می تواند از آن استفاده نماید، گاهی هدف و توجه انسان به مال، ثروت، مقام و خوشی ها و لذات زودگذر همین دنیاست و برای رسیدن به آنها تلاش می نماید و هدفی جز اشباع غرایز حیوانی و امیال نفسانی ندارد و در دریای کبر، غرور، خودپسندی، جهالت و نادانی غوطه ور است که همان دنیاطلبی مذموم و مورد سرزنش است.


شهید مطهری درباره ی بی ارزش بودن دنیا می نویسد:
بی ارزش بودن دنیا از نظر دین، به معنای بی ارزشی مقایسه ای است؛ یعنی، دنیا ارزش ندارد که شما به خاطر آن، اصول اخلاقی و اجتماعی، انسانیت و بزرگواری را از دست بدهید و به دروغ، ظلم، خیانت، پیمان شکنی و تضییع حقوق دیگران مبتلا گردید. بنابراین، تفسیر صحیح این است که دین چنان به اصول، حقوق، عقیده، ایمان و اخلاق اهمیّت می دهد که می گوید برای این ها از دنیا و آنچه در آن است باید گذشت. دین با منطق عالی خود، ارزش دنیا را از آنچه هست و همه می فهمند پایین نیاورده، بلکه ارزش معنویت، تقوی، فضیلت و حقوق اجتماعی را که مردم کم تر به آن پی می برند معرفی نموده و بالا برده است. پس بی ارزشی دنیا، بی ارزشی مقایسه ای است که منافاتی با محترم بودن حقوق دنیایی ندارد، بلکه عین احترام به حقوق است و مقررات حقوقی محکم اسلام، شاهدی بر این مطلب است.


اسلام به هر دو جنبه ی مادّی و معنوی و به عبارت دیگر، هم به جسم و هم به روح انسان توجّه دارد و معتقد است که هر دو بُعد باید با هم رشد کنند و اگر جامعه ای فقط از جهت معنوی رشد کند و از جهت مادّی، در سطح پایینی باشد، از نظر اسلام مطلوب نیست؛ شاهد این مدّعا، اتصاف جامعه ی ایده آل اسلامیِ بعد از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به کثرت برکات و نعمت های الهی است. پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) در این باره فرمود:
امت من در زمان حضرت مهدی(علیه السلام) از چنان نعمتی برخوردار می گردد که در هیچ زمانی مانند آن نبوده است؛ آسمان، برکات خود را نازل و زمین، معادن و منابع خود را ظاهر و خارج می سازد.
چنین جامعه ای از نظر مادّی کمبودی ندارد و هر چه که در استعداد زمین و انسان باشد بازدهی دارد و چنین وضعیّتی، نشانه ی توسعه است؛ زیرا بدون آن نمی توان به چنین رشدی دست یافت. از طرف دیگر، اگر جامعه در بعد مادّی رشد نماید و در بعد معنوی متوقف بماند، باعث سقوط انسانیّت می شود؛ بنابراین، وضعیت ایده آل این است که بُعد مادّی در خدمت بُعد معنوی قرار گیرد.
[۶] غلامرضا مصباحی، مجله ی معرفت، «میزگرد دین و توسعه»، تابستان ۷۳، شماره ی ۹.



مطلب مهمّی که در اینجا باید مورد توجّه قرار گیرد این است که جهان مادّی برای انسان جذّابیت ها و فریبندگی های زیادی دارد و بشر، به طور فطری و غریزی، به ثروت و سایر مظاهر این دنیا علاقه دارد و اگر در صدد اصلاح و تربیت خود بر نیاید، این دنیا را هدف دانسته، و با افزون طلبی و سودجویی مفرط، از مقامات و ارزش هایی که خدای متعال برای یک انسان وارسته در نظر گرفته است باز می ماند؛ لذا همواره باید میان طلب دنیایی که وظیفه و تکلیف اوست و تلاش و کوششی که دنیا پرستی محسوب، و موجب بدبختی دنیا و آخرت او می گردد، تفاوت قائل باشد و برای آن شاخص و معیار و حد و مرزی بشناسد، تا مبادا مصداق آیه ی شریفه ی «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»زیان کارترین مردم، کسانی هستند که عمر خود را در زندگی دنیا تباه می سازند و چنین می پندارند که نیکوکارند.. قرار گیرد.
مردی به امام صادق(علیه السلام) گفت:
به خدا سوگند ما برای دنیا تلاش می کنیم و دوست داریم به آن برسیم. امام(علیه السلام) از او سؤال کرد: دوست داری آنچه را که به دست آوردی در چه راهی استفاده کنی؟ آن مرد جواب داد: جهت اداره ی خود و خانواده ام و صله رحم و انفاق در راه خدا و سفر حج و عمره استفاده می نمایم. امام(علیه السلام) فرمود: چنین روشی، طلب دنیا نیست، بلکه طلب آخرت است.
پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) می فرماید:
لیس من حب الدنیا طلبُ ما یصلحک؛طلب آنچه در راه اصلاح (دین و دنیای) تو باشد، دوستی دنیا محسوب نمی گردد.
بنابراین، هر تلاش و کوششی که از نظر مادّی و معنوی، به مصلحت فرد باشد و او را از بندگی خدای متعال، به متابعت از هواهای نفسانی و شهوات حیوانی نکشاند و با انگیزه ی الهی و به قصد انجام وظایف فردی و اجتماعی انجام گیرد، دوستی دنیا، که سرچشمه ی تمام خطاهاست، محسوب نمی گردد.


از نظر اسلام، معیار سعادت انسان در دنیا و آخرت، متابعت از احکام الهی، همراه با به کارگیری قوه ی تفکر و تعقّل، و عامل هلاکتِ او متابعت از هواهای نفسانی است و آن اموری از دنیا که به دین انسان لطمه می زند، باعث از دست رفتن دنیا و آخرت انسان می گردد، همان طور که حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
اگر دین خود را تابع دنیای خود قرار دهی، هر دو را نابود کرده ای و در آخرت از زیانکاران خواهی بود، ولی اگر امور دنیایت را بر طبق مقررات دینی تنظیم نمایی، هر دو را به دست آورده، در آخرت از ستمکاران نخواهی بود.
[۱۰] میزان الحکمة، ج۳، ص ۳۲۹.

از طرف دیگر، سستی و کاهلی در امور دنیوی، که موجب سربار شدن شخص بر دیگران می شود، مورد نکوهش است، چنان که لقمان حکیم در نصایح خود به فرزندش می گوید:
فرزندم به گونه ای در امور دنیا، وارد نشو که به آخرت تو ضرر برساند و دنیا را چنان رها مساز که سربار مردم باشی.


۱. بحارالانوار، ج۷۴، ص۸۰.    
۲. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۳۲۹.    
۳. بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۶.    
۴. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص۹۲.    
۵. بحارالانوار، ج۵۱، ص۸۳.    
۶. غلامرضا مصباحی، مجله ی معرفت، «میزگرد دین و توسعه»، تابستان ۷۳، شماره ی ۹.
۷. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۴.    
۸. اصول کافی، ج۵، ص۷۲.    
۹. میزان الحکمة، ج۲، ص۸۹۶.    
۱۰. میزان الحکمة، ج۳، ص ۳۲۹.
۱۱. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۲۴.    



اندیشه قم.    






جعبه ابزار