• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دلایل مدعیان تحریف قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: تحریف قرآن، قرآن.

پرسش: دلایل مدّعیان تحریف قرآن با پاسخ آنها به اختصار چیست؟



با تأمل در ادله قائلان به تحریف، می‌توان آنها را به دو بخش عقلی و نقلی تقسیم نمود:
محدث نوری، دوازده وجه برای استدلال بر دعوی تحریف، ارائه می‌کند که سه دلیل آن را می‌توان به اصطلاح عقلی شمرد. این ادلّه عبارت‌اند از: تشابه رخدادهای امم، ضرورت تصریح به نام اهل بیت در قرآن به‌سان سایر کتب آسمانی، و وجود اختلاف قرائات در قرآن. اکنون این ادلّه را بررسی می‌کنیم:

۱.۱ - تشابه رخدادهای امم

محدّث نوری می‌گوید: «بی تردید، عهدین (تورات و انجیل) دچار تغییر و تحریف شده‌اند. آیات متعددی از قرآن، روایات متواتر و اجماع مسلمانان، دلیل این مدّعایند. افزون بر آن، تامل در عهدین برای اثبات تحریف آنها کافی است.
[۱] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۳۵ - ۹۵.
از سوی دیگر بر اساس روایات پر شماری، همه حوادث پیش آمده برای یهودیان و مسیحیان و از جمله تحریف کتب آسمانی، برای مسلمانان نیز محقق می‌شود. بنا بر این، ضرورت تشابه رخدادهای حال با گذشته، مستلزم تحقق تحریف در قرآن است».
[۲] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۹۵.


۱.۱.۱ - نقد دلیل

استدلال به تشابه رخدادهای امم، به گونه‌های مختلف نقد شده است که برخی از نقدها ناظر به ناتمام بودن صغرا هستند و برخی از آنها کبرای قیاس را مخدوش می‌دانند.
شکی نیست که بسیاری از رخدادهای امّت‌های گذشته مانند کشتن پیامبران، در میان امّت اسلامی رخ نداده است. بنا بر این نمی‌توان مفاد روایات را تطابق کامل حوادث دانست؛ بلکه باید گفت که تطابق اجمالی کفایت می‌کند. تحریف نیز بر تحریف معنوی حمل می‌شود.
به نظر می‌رسد که مفاد روایات نبوی در خصوص تکرار حوادث اُمَم پیشین در مقام بیان این نکته است که آدمیان هویّتی واحد دارند و امیال طبیعی و خواست‌های فطری آنان با گذشت زمان و مکان و آمدوشد امّت‌ها تغییر نمی‌کنند. این مطلب، دست کم در دو آیه آمده است: آن جا که قرآن تاکید می‌کند که بر اساس تشابه جان‌ها (روح‌ها) در میان امّت اسلامی کسانی یافت شدند که از پیامبر خواستند تا خداوند با آنان سخن بگوید و نشانه‌ای بر نبوت او ارائه کند:
«وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ لَوْلَا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ اَوْ تَاْتِینَآ ءَایَةٌ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَبَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْاَیَتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛ آنان که نمی‌دانند، گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید، یا همچنین آیه‌ای برای ما نمی‌آید؟ آنان که پیش‌تر بودند، همانند گفته اینها را گفته بودند. دل‌هایشان شبیه هم است. ما آیات را برای گروهی که یقین دارند، بیان کردیم.»
و بر اساس همین تشابه در جان‌هاست که در سوره توبه تاکید می‌کند منافقانِ امّت اسلامی به‌سان منافقان امّت‌های پیشین، در پی تمتّعات دنیوی و فرو رفتن در لذّات باطل‌اند:
«کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُواْ اَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً وَ اَکْثَرَ اَمْوَلًا وَ اَوْلَدًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلَقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُم بِخَلَقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خَاضُواْ اُوْلَئکَ حَبِطَتْ اَعْمَلُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ وَ اُوْلَئکَ هُمُ الْخَسِرُونَ؛ حال شما منافقان همانند کسانی است که پیش‌تر از شما بودند: آنان از شما توانمندتر و ثروتمندتر و پراولادتر بودند. آنان با داشته‌های خود بهره‌مند شدند، شما نیز از داشته‌هایتان بهره‌مند شده‌اید. همچنان که کسانی که پیش از شما بودند از داشته‌هایشان بهره‌مند بودند. شما در باطل فرو رفتید، همان‌گونه که آنان در باطل فرو رفتند. آنان اعمالشان در دنیا و آخرت به هدر رفت، و آنان همان زیان کاران‌اند.»
بر این اساس، می‌توان از این روایت استفاده کرد که پدیده تحریف در کتاب آسمانی در میان امّت اسلام نیز به‌سان امّت‌های پیشین راه خواهد یافت؛ یعنی در میان این امت نیز کسانی یافت خواهند شد که برای به کرسی نشاندن خواست‌ها و امیال شیطانی خود، به تحریف سخن خداوند در قرآن روی می‌آورند. اگر آنان می‌توانستند، قرآن را تحریف لفظی نیز می‌کردند؛ اما از آن جا که خداوند از آن مانع شده است، تنها کاری که از آنان در باره قرآن بر آمد، تحریف معنوی قرآن بوده است و با فرض پذیرش دلالت روایت مورد ادعا بر تحقق همه رخدادهای امم پیشین در باره امّت اسلامی، به استناد ادله پیراستگی قرآن از تحریف، باز هم راهیافت تحریف لفظی به قرآن، از این قاعده مستثنا خواهد بود.

۱.۲ - ضرورت تصریح نام اهل بیت در قرآن

دومین دلیلی که به عنوان دلیل عقلی از لابه لای استدلال‌های برخی اخباریان بر می‌آید، این است که خداوند برای تکریم جایگاه اهل بیت (علیه‌السّلام)، نام آنان را در کتب آسمانی پیشین برده است. با این حال، چگونه ممکن است در قرآن (که بر سایر کتب، برتری دارد) به نام آنان تصریح نکرده باشد؟
[۶] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۸۳ - ۲۰۹.
[۷] معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۱۴.

اشکال اساسی این استدلال، تمام نبودن صغرای آن است؛ یعنی هیچ دلیل روشنی برای اثبات این مدّعا نیست که نام اهل بیت (علیه‌السّلام) به صراحت، در کتب آسمانی پیشین برده شده است.
[۸] شعرانی، ابو الحسن، تحریف ناپذیری قرآن، ص۲۱۱ - ۲۱۶.
ثانیاً بر فرض یاد شدن نام اهل بیت (علیه‌السّلام) در کتاب‌های آسمانی پیشین، نمی‌توان به لزوم ذکر آن در قرآن حکم کرد؛ زیرا این ذکر نام، قرآن را با خطر کنار گذاشته شدن، رو به رو می‌ساخت، در حالی که آن کتاب‌ها با این خطر، رو به رو نبوده‌اند.

۱.۳ - وجود اختلاف قرائات در قرآن

به باور محدّث نوری (اخباری برجسته قرن چهاردهم)، اختلاف، به الفاظ و هیئت کلمات قرآن، راه یافته و بخشی از قرائات موجود، با وحی منطبق نیست. این مطلب، با استفاده از قاعده «عدم قول به تفصیل»، دلیل بر راهیافت تحریف در قرآن است؛ زیرا در میان مدّعیان تحریف در همه آیات و منکرانی که مطلق راهیافت تحریف را مردود دانسته‌اند، قول به تفصیل، وجود ندارد.
[۹] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۰۹ - ۲۳۳.
[۱۰] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۸۰.
[۱۱] معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۲۰.
این استدلال را بر اساس شکل اوّل قیاس اقترانی، بدین صورت می‌توان ترسیم کرد:
در مصحف کنونی، قرائات مخالف با وحیِ نازل شده وجود دارد (صغرا). اختلاف قرائات و وجود قرائات مخالف با وحی، به معنای راهیافت تحریف به قرآن است (کبرا). پس تحریف، به مصحف کنونی راه یافته است (نتیجه).

۱.۱.۱ - نقد دلیل

استناد به وجود اختلاف قرائات در مصحف کنونی، برای اثبات مدّعای راهیافت تحریف به قرآن بر اساس قیاس پیش گفته، مخدوش است؛ زیرا: صغرای مورد ادعا یعنی «راهیافت قرائات مخالف با وحی نازل شده در مصحف کنونی»، ناتمام است؛ زیرا ما معتقدیم که قرائت مصحف کنونی منسوب به پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) است. به عبارت دیگر، ما معتقدیم قرآنِ فرود آمده بر پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) یک قرائت بیشتر نداشته و آن، همین قرائت متداولی است که از طریق حفص از عاصم از امیر مومنان (علیه‌السّلام) از پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) نقل شده و بر اساس تواتر و نسل به نسل، میان مسلمانان رایج بوده و اکنون در اختیار ما قرار گرفته است، چنان که سخن امام باقر (علیه‌السّلام) مؤیّد همین مدّعاست، آن جا که فرمودند:
«اِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الاخْتِلَافَ یَجِی‌ءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ؛ قرآن، یکی است و از جانب خدای یگانه فرود آمده، ولی اختلاف از جانب راویان پیدا شده است.»
باری، کتابی که به عنوان ریسمان الهی برای رفع اختلاف آمده و عدم راهیافت اختلاف به آیات آن، از جمله ادلّه اعجاز آن بر شمرده شده است، چگونه خود می‌تواند قرائت‌های مختلف را برتابد، بویژه با نظر به این که اختلاف قرائت، بسا مایه برداشت‌ها و تفاسیری گوناگون و گاه متناقض هم باشد.
آنچه در باره اختلاف قرائت‌ها در دوران پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) گزارش شده یا بر اساس روایت «اُنزِلَ القُرآنُ عَلی سَبعَةِ احرُفٍ»
[۱۶] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۱۰۰.
ادّعا شده، با فرض پذیرش صحت آنها، بر اختلاف لهجه‌ها قابل حمل است که امری کاملاً طبیعی است. بر اساس این نگرش، اختلاف ایجاد شده بر سر قرائت قرآن، از نظر ما، پدیده‌ای نامبارک است که عواملی چند (نظیر: کاستی‌های خطّ عربی در دوران نگارش قرآن و اجتهادهای قرّاء)، آن را پدید آورده‌اند؛ اما با اراده تخلف ناپذیر الهی مبنی بر حفظ قرآن از هرگونه آسیب، این پدیده نتوانست به قرائت توده مسلمانان (که همین قرائت و نگارش متداول بین مردم است)، کم‌ترین آسیبی برساند.


مدّعیان تحریف روایاتی را به‌عنوان شاهد بیان می‌کنند:

۲.۱ - روایات اهل سنت

محدّث نوری معتقد است که: «روایات تحریف، در منابع اهل سنّت نیز راه یافته‌اند و مدّعای آنان بر نسخ تلاوت برخی آیات ادّعایی، معنایی جز تحریف ندارد». در باره وجود این دست از روایات در منابع اهل سنّت نمی‌توان تردید کرد. برخی قرآن پژوهان، ۲۴ مورد از این‌گونه روایات را بررسی کرده‌اند که همه آنها به صحابه منتهی می‌شوند، چنان که مدّعای حذف چهار آیه رجم، رغبت، جهاد و فراش، از جانب خلیفه دوم مطرح شده است. ادّعای وجود آیه رضعات از سوی عایشه، کاسته شدن دو آیه از سوره بینه و بزرگ‌تر بودن سوره احزاب از سوره بقره، حذف دو دعای خلع و حفد از قرآن توسّط اُبَیّ بن کعب، حذف سوره‌ای در حدّ سوره برائت توسط ابو موسی اشعری و برابر شمرده شدن حجم اوّلیه سوره برائت با سوره بقره توسط مالک بن انس، ادعا شده‌اند.
[۱۸] معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۱۵۹ - ۱۸۷.
[۱۹] عسکری، سید مرتضی، القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج۱، ص۹۵ - ۱۳۹.

در پاسخ این گزارش‌های تاریخی باید گفت که در هیچ یک از این گزارش‌ها نیامده است که پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) در باره حذف آیاتی از قرآن در دوران رسالت یا پس از آن، اظهار نظر کرده باشد؛ بلکه منشأ همه آنها دعاوی برخی از صحابه است و از طریق راویانی نقل شده‌اند که بر اساس مبانی رجالی شیعه، فاقد اعتبارند. البته علاوه بر این که این اخبار فاقد حجّیتِ وجدانی است، حجّیت تعبّدی و اعتبار آنها نیز مشروط به عدم مخالفت با قرآن است، حال آن که این روایات، فاقد این شرط هستند. افزون بر این، گذشته از بی اعتباری سندی، این اخبار، به سهولت، قابل حمل بر خلط حدیث قدسی یعنی وحی‌های غیر قرآنی نازل شده بر پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) با وحی قرآنی از سوی برخی صحابیان‌اند؛
[۲۰] علامه عسکری، مرتضی، علوم حدیث، ش ۲۰، ص۹۶، گفتگو با آیة اللَّه سید مرتضی عسکری.
یعنی آیات مورد ادّعا، دیدگاهی شاذ در میان توده صحابه تلقّی می‌شدند، به‌گونه‌ای که نه در مصحف اصلی (که اساس سایر مصاحف بود) یافت می‌شدند و نه در نسخه‌هایی که در اختیار صحابیان بود. از این رو، با همه نفوذ و اقتداری که این افراد در صحابه داشتند، نمی‌توانستند سخن خود را جا بیندازند. آیا با چنین نقل‌هایی می‌توان چنان مدّعای سنگینی را در باره قرآن (یعنی بزرگ‌ترین سند اسلام) اثبات نمود؟
گذشته از پاسخ‌های مبنایی ما، اهل سنّت نیز بنا بر مبانی رجالی و حدیث شناختی خویش باید به این دست روایات، پاسخ گویند.

۲.۲ - روایات اهل بیت

محدّث نوری از روایات اهل بیت (علیه‌السّلام) به عنوان دلیلی دیگر بر راهیافت تحریف در قرآن یاد کرده و مجموع این روایات را
[۲۱] معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۳۹.
به دو دسته عام و خاص تقسیم کرده است.
[۲۲] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۳۴.
[۲۳] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۵۰.
[۲۴] معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۳۹ - ۲۴۰.
[۲۵] کعبی، علی مرتضی، سلامة القرآن من التحریف، ص۱۱۶ - ۱۱۷.
مقصود او از روایات عام آنهاست که به طور غیر صریح به مدّعا ناظرند و در برابر، منظور او از روایات خاص، آنهاست که به طور صریح و روشن بر تحریف قرآن دلالت دارند.

۱.۱.۱ - نقد دلیل

باید دانست عموم روایات مورد استناد محدّث نوری، از جهت سندی یا دلالی و یا از هر دو جهت، مخدوش‌اند. اشکال سندی آنها عدم اعتبار شماری از منابع مورد استناد و ضعف یا جعل شماری از روایات مورد استناد است. اشکال دلالی نیز، عدم دلالت روایات بر ادعای تحریف است که به بررسی آنها می‌پردازیم. و اینک توضیح این سخن:

۲.۲.۲ - اشکال سندی

محدّث نوری در کتاب خویش حجم نسبتاً وسیعی از روایات را برای تقویت و تأیید شبهه تحریف، ارائه نمود؛ لیکن بسا یک روایت به‌گونه‌های متعدّدی نقل شده است: گاه به صورت مسند و گاه مرسل، از یک یا چند مصدر، با عباراتی هم‌گون یا نقل به معنا، با تقطیع یا بدون آن، و با تکرار در مناسبت‌ها و باب‌های متعدّد.
[۲۶] بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن، ج۱، ص۶۵.
وانگهی عمده این روایات، از مصادر نامعتبر و فاقد طریق مورد اعتماد، نقل شده‌اند یا دارای ضعف سندی هستند و رجالیان، راویان و مؤلّفان آن کتاب‌ها را ضعیف، غالی،
[۲۷] احمدی، محمدحسن، «بررسی نقش غالیان در روایات تحریف قرآن»، ص۱۱۸، پایان‌نامه کارشناسی علوم قرآن و حدیث.
(از مجموع بیش از هزار روایتی که موهم تحریف‌اند، تعدادی نزدیک به دو سوم (۶۱۳ روایت) از طریق غالیان نقل شده است.) متهم و مجهول شمرده‌اند، مانند احمد بن محمد سیاری، ابراهیم بن اسحاق نهاوندی، حسین بن حمدان خصیبی (حضینی)، محمد بن علی ابو سُمَینه کوفی، محمد بن سلیمان دیلمی و حسن بن علی بن ابی حمزه. تنها شماری‌ اندک از این روایات، به لحاظ سند، معتبرند که آنها نیز یا مشکل دلالی دارند و یا قابل تأویل هستند
[۲۹] عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۲۲۲ - ۲۲۳.
[۳۰] عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۸۴۷.
[۳۱] خویی، ابوالقاسم، البیان (علامه بلاغی)، ص‌۲۲۹.
[۳۲] مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۱۱ - ۳۱۸ مدخل «تحرف‌ناپذیری قرآن».
[۳۳] کعبی، علی مرتضی، سلامة القرآن من التحریف، ص‌۱۱۹ - ۱۲۵.
و در آنها نیز (چنان که خواهیم گفت) معنای تحریف لفظی قصد نشده و مراد از تحریف، تحریف معنوی و نقصان در تفسیر و بیان آیات قرآن و اختلاف قرائات است که ارتباطی با تحریف لفظی ندارد.
[۳۴] عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۲۲۲ - ۲۲۳.
[۳۵] عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۸۴۷.
در صورتی هم که نتوان تأویلی درست برای آنها یافت، ناگزیر به دلیل تعارض با ادلّه سلامت قرآن از تحریف، ساقط می‌شوند.
[۳۷] مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۱۱ - ۳۱۸ مدخل «تحریف‌ناپذیری قرآن».
[۳۸] کعبی، علی مرتضی، سلامة القرآن من التحریف، ص۱۱۹ - ۱۲۵.


۲.۲.۳ - اشکال محتوایی

بررسی متنی روایات مورد ادعای محدّث نوری نشان می‌دهد که این روایات نمی‌توانند به صراحت، مدعای او مبنی بر راهیافت تحریف در قرآن را ثابت کنند. با دسته‌بندی این روایات، بهتر می‌توان به ضعف دلالی آنها پی برد:

۲.۳ - روایات تفسیری

شماری از روایات مورد استناد محدّث نوری،
[۳۹] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۷۵.
روایاتی‌اند که به عنوان تفسیر آیات، به فزونی‌هایی در لابه لای آیات ناظرند؛ نظیر روایتِ:
«(یَاَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) الی مُحَمَّدٍ وَ اَهلِ بَیتِهِ (ارْجِعِی اِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً) بِالَولاَیةِ (مَّرْضِیَّةً) بِالثَّوابِ (فَادْخُلِی فِی عِبَدِی) یَعنی مُحَمَّداً وَ اَهلِ بَیتِهِ (وَ ادْخُلِی جَنَّتِی)؛ ‌ای نفس آرام گرفته - به محمد و خاندانش - به سوی پروردگارت برگرد، خشنود - به ولایت - و مورد خشنودی خداوند - به ثواب - و داخل در بندگان من شو - یعنی محمد و خاندانش - و وارد بهشت من شو.»
چنان که پیداست فقراتی که در لابه لای آیات آمده به تفسیر یا تطبیق آیات ناظرند و مقصود آن نیست که این فقرات جزو قرآن نازل شده بوده و آن‌گاه از آن حذف شده‌اند؛ چنان‌که کلمه «یعنی» در پایان نقل مختصر شده این روایت در تفسیر القمّی، گواه مدّعاست؛ (واخُلی جنّتی، یعنی الحسین بن علی (علیه‌السّلام)) درست مانند روایتی که در آن توصیه شده که پس از قرائت سوره توحید «کَذلِکَ اللَّهُ رَبّی» بگویید.
[۴۳] طباطبایی بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعة، ج۵، ص۱۱.
[۴۴] طباطبایی بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعة، ج۵، ص۲۱.
[۴۵] طباطبایی بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعة، ج۵، ص۱۱۴.
پیداست که این روایت ناظر به آداب تلاوت قرآن است.

۲.۴ - روایات ناظر به قرائات خاص

در شماری از روایات،
[۴۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۸۳.
قرائاتی به ائمه نسبت داده شده که با قرائت متواتر و متداول میان مسلمانان مخالف است؛ نظیر روایت «یحَکُمُ بِهِ ذو عَدلٍ مِنکُم» که فقره (ذَوا عدلٍ) در قرائت متعارف آیه ۹۵ مائده را «ذو عدل» دانسته است که بر اساس این قرائت، برای اثبات مطلب، گواهی یک عادل کافی است.
[۵۱] شعرانی، ابو الحسن، تحریف‌ناپذیری قرآن، ص۲۴۶.
این قرائات چنان‌که شماری از صاحب‌نظران نیز اذعان کرده‌اند به دلیل ضعف سند و دلالت، فاقد حجیت‌اند
[۵۲] معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۵۶.
[۵۴] معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۵۲ - ۲۵۳.
و نمی‌توان به آنها عمل کرد.
برخی قرآن پژوهان بیان کرده‌اند که صحّت حدیث غدیر با همه روایاتی که قائل به تحریف و حذف نام امام علی (علیه‌السّلام) از قرآن‌اند، معارض است؛ زیرا اگر نام و امامت علی (علیه‌السّلام) در قرآن آمده بود، نیازی نبود تا پیامبر آن اجتماع عظیم را با آن ویژگی‌ها فراهم آورد و خلافت علی (علیه‌السّلام) را اعلام کند. شایان یادآوری است که واقعه غدیر در حجّةالوداع رخ داد؛ زمانی که تقریباً همه قرآن نازل شده بود و خداوند تأکیدی فراوان و شدیدالحن داشت تا پیامبر موضوع خلافت خود را اعلان کند و وعده داد که او را از گزند مردمان نگاه می‌دارد؛ همچنین بنا بر روایتی صحیح، امام صادق (علیه‌السّلام) موضوع ذکر نشدن نام اهل بیت را در قرآن به نماز تشبیه کرده که موضوع نماز در قرآن آمده است، ولی کیفیت و کمّیت آن را پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) بیان کرده است. این روایت نیز با روایات دال بر تحریف معارض است.

۲.۵ - روایات ناظر به تحریف معنوی

در برخی از روایات، لفظ تحریف آمده و مقصود از آن تحریف معنوی و تفسیر به رای است، نه تحریف لفظی؛ نظیر روایت امام صادق (علیه‌السّلام) که فرمود:
« اَللَّهُمَّ العَنِ الّذینَ کَذَّبوا رُسُلَکَ وَ هَدَموا کَعبَتَکَ وَ حَرَّفوا کِتابَکَ؛
[۶۰] شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص۱۷۴.
خداوندا، کسانی که پیامبرانت را تکذیب، کعبه‌ات را ویران و کتابت را تحریف کرده‌اند، لعنت کن.»
پیداست که مقصود از تحریف در این روایت، تحریف معنوی است، نه تحریف لفظی؛ زیرا اگر مقصود، تحریف لفظی و ظاهری بود، می‌بایست مقصود از تکذیب پیامبران، یا ویران کردن کعبه، تکذیب و ویران کردن ظاهری کعبه باشد، در حالی که تکذیب در امّت اسلامی جز به معنای معنوی آن تحقق نیافته، و کسی کعبه را ویران نکرده است؛ بلکه آن را از معنا و هوّیت واقعی‌اش عاری ساخته‌اند، چنان‌که در روایات دیگر بدان تصریح شده است. گواه مدعا، روایتی دیگر از امام باقر (علیه‌السّلام) خطاب به سعد الخیر است که در آن آمده است:
«وَ کانَ مِن نَبذِهِمُ الکِتابَ اَن اَقاموا حُرُوفَه وَ حرَّفوا حُدودَهُ؛ آنان حروف و الفاظ قرآن را پاس داشتند، اما حدود آن را تحریف کردند.»بررسی روایات نشان می‌دهد هیچ یک از آنها به طور صریح بر رهیافت تحریف در قرآن دلالت ندارند.


چنان‌که بیان کردیم از میان ادله دوازده‌گانه محدّث نوری، پنج دلیل را می‌توان ادله تاریخی مورد ادعای او برشمرد که عبارت‌اند از: شیوه گردآوری قرآن؛ وجود مصحف امام علی (علیه‌السلام)؛ وجود مصحف عبد اللَّه بن مسعود
[۶۴] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ۱۳۵ - ۱۴۳.
؛ وجود مصحف ابی بن کعب؛
[۶۵] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۴۴ - ۱۴۸.
حذف آیات به دستور عثمان.
در تحلیل این پنج دلیل می‌توان آنها را به سه دلیل اصلی بازگرداند که عبارت‌اند از: تدوین قرآن در دوران خلفا؛ وجود مصحف امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)؛
[۶۶] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۲۰ - ۱۲۴.
وجود مصاحف صحابه. اکنون به بررسی این سه دلیل می‌پردازیم:

۳.۱ - تدوین قرآن در دوران خلفا

چنان‌که در آغاز این نگاشته اشاره شد، ابهام در تاریخ جمع و تدوین قرآن، از زمینه‌های شکل‌گیری شبهه تحریف است. بر این اساس، محدّث نوری در زمان نگارش کتابش بر این باور بود که چون قرآن در دوران خلفا و بدون نظارت معصوم جمع و تدوین شده، از دو جهت کاستی در آن راه یافته است: نخست آنکه شیوه گردآوری آیات قرآن با مراجعه به آنچه افراد بر روی ابزارهای ساده نگاشته بودند یا با تکیه به محفوظات آنان، زمینه طبیعی از دست رفتن بخشی از آیات را فراهم می‌سازد.
افزون بر این، شواهد تاریخی نشان می‌دهند که عثمان برخی از آیاتی که با حکومت او در چالش بود، یا اشاره و صراحتی به ولایت حضرت امیر (علیه‌السّلام) داشته از قرآن حذف کرده و مانع کتابت آنها شده است،
[۶۷] معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۱۰ - ۲۱۳.
بنا بر این، از نظر محدّث نوری پذیرش راهیافت تحریف از نوع کاستی در قرآن، اجتناب ناپذیر است.
این استدلال را می‌توان بدین صورت ترسیم کرد: قرآن در زمان عثمان بدون نظارت معصوم جمع و تدوین شد (صغرا)؛ جمع قرآن بدون نظارت معصوم زمینه راهیافت کاستی از روی خطا یا عمد را فراهم می‌سازد (کبرا)؛ پس در قرآن، تحریف از نوع کاستی راه یافته است (نتیجه).

۱.۱.۱ - نقد دلیل

صغرا و کبرای قیاس، هر دو مردود است؛ زیرا ادعای جمع و تدوین قرآن در زمان عثمان و بدون نظارت وصیّ پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) از اساس مردود است؛ چرا که قرآن در زمان پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) کتابت و دست‌کم به صورت صحف یعنی مجموعه‌های پراکنده تدوین شد و مرحله جمع و تدوین در زمان ابوبکر و مرحله توحید مصاحف در دوره عثمان نیز با نظارت تقریری امام علی (علیه‌السّلام) همراه بود. توضیح این که به گفته سیوطی و دیگر مورّخان و پژوهشیان قرآنی، همه قرآن در زمان پیامبر خدا نوشته شده، ولی در یک جا گردآوری نشده بود. قرآن پژوهان و دانشمندان شیعه در این باره بسیار نوشته و ادلّه موضوع را آورده‌اند.
[۶۹] سید مرتضی، علی بن حسین، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۶۴ - ۳۶۵.
[۷۰] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مثالب النواصب، ص۴۷۱، (نسخه خطی سپه‌سالار).
[۷۱] شرف الدین موسوی، عبد الحسین، اجوبة مسائل جاراللَّه، ص۲۵.
[۷۲] عاملی، جعفر مرتضی، حقائق‌هامة حول القرآن الکریم، ص‌۲۰ - ۵۰.
کار عثمان، عبارت بود از الغای قرائت‌هایی که از پیامبر خدا (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) اخذ نشده بود، یکدست کردن مصحف و نیز اکتفا به متن آیات با حذف تأویل و تفسیر متن قرآن، بدون آن که موجب تحریف در الفاظ آیات شود.
[۷۵] مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۱۰.
همین کار را نیز نمی‌توان بیرون از نظارت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) پنداشت؛ زیرا هر چند امام علی (علیه‌السّلام) ریاست گروه گردآوری و یکدست سازی را بر عهده نداشت، اما شاهد و ناظر ماجرا بود و هیچ اعتراضی از ایشان ثبت نشده است. امامانِ اهل بیت نیز همگی به قرآن موجود، پایبند و حجّیت آن را پذیرفته بودند (از جمله، امام حسین (علیه‌السلام)، وقتی در نزد ایشان سخن از تصرّف عثمان در کلمات و آیات و سوره‌ها به میان آمد، بر آشفت و آن را انکار کرد. این گزارش را ابن شهرآشوب، از کتاب التحریش، چنین نقل کرده است، «قیلَ للحسین بن علی (علیه‌السلام)، انّ نعثلاً زاد فی القرآن و نقص منه باباً و...، فقال الحسین، «انا مؤمن لا نقصت کما لا زیدت» فاستحیا)
[۷۶] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مثالب النواصب، ص۲۶۵.
و آن را در سخنان و احتجاجات و ادعیه و نمازهای خویش عیناً استفاده می‌کردند. بنا بر این، نظارت تقریری امامان معصوم (علیه‌السّلام) را نمی‌توان انکار کرد.
به فرض قبول صغرا، کبرای قیاس نادرست است؛ زیرا نمی‌توان ثابت کرد هر متنی که بدون نظارت معصوم گردآوری شده، حتما تحریف شده است. اهتمام و حساسیت فوق العاده مسلمانان به قرآن، وجود شمار بسیاری حافظ قرآن و صحیفه‌هایی در سراسر ممالک اسلامی که قرآن در آنها مکتوب بود از عواملی‌اند که راه را بر هرگونه افزایش، کاهش و تغییر در قرآن می‌بندند.
[۷۷] مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۲۹.


۳.۲ - وجود مصحف امیر مؤمنان

مقصود از مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) قرآنی است که آن حضرت بنا به دستور پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) بلافاصله پس از رحلت ایشان فراهم ساخت و پس از آن که هنگام ارائه مورد بی‌مهری قرار گرفت، برای همیشه از دیده‌ها پنهان ماند و به عنوان میراث علمی امامان (علیه‌السّلام) دست به دست گشت و طبق برخی روایات، اکنون در دست امام زمان (علیه‌السّلام) است.
محدّث نوری معتقد است وجود مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) نشانه‌ای از راهیافت تحریف در مصحف کنونی است؛ زیرا اگر آن مصحف بر مصحف کنونی فزونی نداشت، وجهی برای عدم پذیرش آن از سوی صحابه به نظر نمی‌رسید.

۱.۱.۱ - نقد دلیل

با توجه به شواهد مختلف تاریخی و روایی که در منابع فریقین آمده‌اند، در باره وجود مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) نمی‌توان تردیدی روا داشت؛ به عنوان نمونه، ابن ندیم، وراق سده چهارم، نقل می‌کند که علی (علیه‌السّلام) هنگام وفات پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) با دیدن شومی مردم سوگند یاد کرد که هرگز ردایش را بر دوش نخواهد گذاشت، مگر آن که قرآن را گردآوری کند؛ آن‌گاه در خانه نشست و قرآن را گرد آورد.
[۸۳] ابن ندیم، محمد ابن اسحاق، الفهرست، ص۳۰.
[۸۴] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‌۲۸، ص‌۲۶۶.

محمد بن سیرین به نقل از عکرمه می‌گوید: در آغاز خلافت ابوبکر، علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در خانه نشست و قرآن را گرد آورد. از این جهت ادعای برخی از صاحب نظران معاصر که وجود این مصحف را امری موهوم می‌دانند، مردود است و بنا بر مدارک فریقین، وجود این مصحف قطعی است؛
[۸۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۳۳.
[۸۸] شیخ مفید، محمد بن محمد، الاعتقادات، ص۹۳.
[۹۰] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص‌۱۶.
[۹۱] الأصفهاني، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۷.
اما باید توجه داشت که اثبات راهیافت تحریف از نوع کاستی، به استناد وجود مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) منوط به آن است که این مصحف در اختیار ما باشد و ما از رهگذر مقایسه به این نتیجه رهنمون شویم و یا از راه‌های دیگر، علم به وجود تفاوت میان آن مصحف و قرآن موجود برای ما پدیدار گردد.
وانگهی صاحب نظرانی که در باره این مصحف اظهار نظر کرده‌اند بر این نکته پای فشرده‌اند که تفاوت مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) با مصاحف کنونی عمدتاً از دو جهت است:
نخست: در مصحف امام، افزون بر متن آیات، تفسیر، تأویل، اسباب نزول و هر آنچه ناظر به تفسیر و تبیین قرآن است، منعکس شده‌اند.
دوم: در آن مصحف، سور قرآن بر اساس نزول تنظیم شده‌اند. بنا بر این، ساختار و چیدمان سوره‌ها در مصحف امام، با چیدمان آنها در مصاحف کنونی متفاوت است. به عنوان نمونه، ابن جزی کلبی می‌گوید: قرآن در دوران پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) در صحیفه‌ها و در سینه مردم ثبت شده بود؛ اما پس از رحلت پیامبر، علی بن ابی طالب آن را بر اساس ترتیب نزول گرد آورد و اگر این مصحف یافت شود در آن دانش فراوان است.
[۹۴] ابن جزی الکلبی، محمد بن احمد، التسهیل فی علوم التنزیل، ج۱، ص۴.
[۹۵] معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۲۶.

این عبارت تصریح دارد که قرآن در دوران پیامبر در دو مرحله ثبت و ضبط شده بود:
۱. در سینه‌ها و حافظه‌ها؛
۲. با کتابت قرآن.
ابن جزّی تصریح می‌کند که آنچه در مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) راه یافته ترتیب نزول آیات بوده است. شاید مقصود سخن او که گفت: «اگر این مصحف یافت شود در آن دانش فراوان است»، اشاره به اطلاعاتی است که آن مصحف از رهگذر چیدمان آیات و سور و نیز شرح و تبیین آن حضرت می‌تواند در اختیار ما بگذارد.
به هر روی، وجود مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) به هیچ وجه به معنای راهیافت تحریف در قرآن کنونی نیست؛ زیرا مصحف امام به دو انگیزه فراهم آمد:
۱. مهم‌ترین هدف امام که در حقیقت بیانگر اساسی‌ترین ویژگی این مصحف است، گردآوری همه روایات و سخنان پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) در زمینه تفسیر، تاویل، سبب و شأن نزول آیات بوده است. حضرت امیر می‌خواست قرآنی که در دست مسلمانان قرار می‌گیرد در برگیرنده تفسیر و تبیینی باشد که از سوی دریافت کننده آن یعنی پیامبر بیان شده است؛ زیرا خود امام اعلام کرد که پیامبر، تفسیر و تأویل و همه آموزه‌های مرتبط با قرآن، اعم از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص و... را به او آموخت.
۲. قرآن در دوران پیامبر (صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله) به صورت صحف یعنی کتابچه‌های پراکنده و نیز در سینه‌ها حفظ و ثبت شده بود و آنچه بدان نیاز داشت، گردآوری به صورت یکپارچه و در یک مصحف بود؛ کاری که امام در مصحف خود انجام داد.
با این توضیح، می‌توان مصحف حضرت را «قرآن مفسَّر» نامید. بنا بر این، تدوین چنین مصحفی به معنای پذیرش تحریف در قرآن کنونی نیست.

۳.۳ - وجود مصاحف صحابه

آخرین دلیلی که از لا به لای ادله محدّث نوری به عنوان یک دلیل مستقل تاریخی قابل استخراج است، وجود مصاحف صحابه است. محدّث نوری معتقد است با توجه به تفاوت‌هایی که در‌باره این مصاحف در مقایسه با مصحف کنونی گزارش شده‌اند، می‌توان نتیجه گرفت که در مصحف کنونی تحریف راه یافته است.
[۹۸] نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۳۰ - ۱۴۳.


۱.۱.۱ - نقد دلیل

همان‌گونه که در‌باره مصحف حضرت امیر (علیه‌السّلام) بیان کردیم، چنین استدلالی منوط به آن است که مصاحف مورد ادعا در اختیار ما باشد و ما بتوانیم میان آنها و قرآن موجود مقایسه کنیم و تنها به استناد گزارش‌های تاریخی که آنها نیز ملازمت میان وجود این مصاحف با راهیافت تحریف در قرآن را ثابت نمی‌کنند، نمی‌توان مدعی راهیافت تحریف به کاستی در قرآن شد.
از توصیف‌های مصاحف صحابه در منابع تاریخی و روایی می‌توان استفاده کرد که تفاوت مصحف ابن مسعود و مصحف ابی بن کعب با مصحف کنونی، در اضافات تفسیری و تبدیل برخی از کلمات دشوار (غریب) قرآن به کلمه‌ای دیگر جهت شرح و توضیح آنها بوده و به نزاهت قرآن از تحریف آسیبی نمی‌رساند. البته بنا بر منابع اهل سنت، مصحف ابن مسعود، اختلافاتی افزون بر این با قرآن موجود داشته است؛ مثلاً مُعَوَّذَتین را از سور قرآنی به شمار نیاورده است. اما علاوه بر این که سند و اعتبار این گزارش‌ها جای درنگ دارد، روشن است که وقتی میان یک مصحف از یک سو و دیگر مصاحف و قرآن موجود از سویی دیگر اختلافی در می‌گیرد، به حکم عقل نمی‌توان جانب مصحف واحد را گرفت و اساساً قرآن موجود، با تواتر ثابت است، در حالی که چنان مصحفی، بر خبر واحد استوار است. دیگر آن که مصحف ابن مسعود، با ادلّه قطعیِ پیراستگی قرآن از تحریف، معارض است. افزون بر این بعید نیست که نسبت چنین تفاوت‌هایی به ابن مسعود و مصحف او، با انگیزه جانب‌داری از عثمان و توجیه نوع تعاملاتی باشد که وی در حقّ ابن مسعود روا داشته بود.


۱. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۳۵ - ۹۵.
۲. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۹۵.
۳. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۲۱.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.    
۵. توبه/سوره۹، آیه۶۹.    
۶. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۸۳ - ۲۰۹.
۷. معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۱۴.
۸. شعرانی، ابو الحسن، تحریف ناپذیری قرآن، ص۲۱۱ - ۲۱۶.
۹. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۰۹ - ۲۳۳.
۱۰. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۸۰.
۱۱. معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۲۰.
۱۲. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۶.    
۱۳. خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۵.    
۱۴. انصاری، مرتضی، فرائد الاُصول، ج۱، ص۱۵۷.    
۱۵. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۱ ص۲۰۶.    
۱۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۱۰۰.
۱۷. معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۲، ص۸۱ - ۹۸.    
۱۸. معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۱۵۹ - ۱۸۷.
۱۹. عسکری، سید مرتضی، القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج۱، ص۹۵ - ۱۳۹.
۲۰. علامه عسکری، مرتضی، علوم حدیث، ش ۲۰، ص۹۶، گفتگو با آیة اللَّه سید مرتضی عسکری.
۲۱. معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۳۹.
۲۲. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۳۴.
۲۳. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۵۰.
۲۴. معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۳۹ - ۲۴۰.
۲۵. کعبی، علی مرتضی، سلامة القرآن من التحریف، ص۱۱۶ - ۱۱۷.
۲۶. بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن، ج۱، ص۶۵.
۲۷. احمدی، محمدحسن، «بررسی نقش غالیان در روایات تحریف قرآن»، ص۱۱۸، پایان‌نامه کارشناسی علوم قرآن و حدیث.
۲۸. بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن، ص۲۶.    
۲۹. عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۲۲۲ - ۲۲۳.
۳۰. عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۸۴۷.
۳۱. خویی، ابوالقاسم، البیان (علامه بلاغی)، ص‌۲۲۹.
۳۲. مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۱۱ - ۳۱۸ مدخل «تحرف‌ناپذیری قرآن».
۳۳. کعبی، علی مرتضی، سلامة القرآن من التحریف، ص‌۱۱۹ - ۱۲۵.
۳۴. عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۲۲۲ - ۲۲۳.
۳۵. عسکری، سید مرتضی، القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص۸۴۷.
۳۶. خویی، ابوالقاسم، البیان (علامه بلاغی)، ص‌۲۲۹.    
۳۷. مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۱۱ - ۳۱۸ مدخل «تحریف‌ناپذیری قرآن».
۳۸. کعبی، علی مرتضی، سلامة القرآن من التحریف، ص۱۱۹ - ۱۲۵.
۳۹. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۲۷۵.
۴۰. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‌۲، ص۴۲۲.    
۴۱. فیض کاشانی، محمد محسن، تفسیر الصافی، ج۵، ص۳۲۸.    
۴۲. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمّی، ج۲، ص۴۲۲.    
۴۳. طباطبایی بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعة، ج۵، ص۱۱.
۴۴. طباطبایی بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعة، ج۵، ص۲۱.
۴۵. طباطبایی بروجردی، حسین، جامع احادیث الشیعة، ج۵، ص۱۱۴.
۴۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۸۳.    
۴۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۸۳.
۴۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۰۵.    
۴۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۵۰.    
۵۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۰۵.    
۵۱. شعرانی، ابو الحسن، تحریف‌ناپذیری قرآن، ص۲۴۶.
۵۲. معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۵۶.
۵۳. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۱۵۱ - ۱۶۶.    
۵۴. معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۵۲ - ۲۵۳.
۵۵. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۳۱.    
۵۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۶.    
۵۷. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۳۱.    
۵۸. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۲۶ - ۲۲۸.    
۵۹. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۹۷.    
۶۰. شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص۱۷۴.
۶۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۸، ص۱۵۰.    
۶۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۵۳.    
۶۳. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۲۹.    
۶۴. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ۱۳۵ - ۱۴۳.
۶۵. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۴۴ - ۱۴۸.
۶۶. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۲۰ - ۱۲۴.
۶۷. معرفت، محمد‌هادی، صیانة القرآن من التحریف، ص۲۱۰ - ۲۱۳.
۶۸. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۶۰.    
۶۹. سید مرتضی، علی بن حسین، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۶۴ - ۳۶۵.
۷۰. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مثالب النواصب، ص۴۷۱، (نسخه خطی سپه‌سالار).
۷۱. شرف الدین موسوی، عبد الحسین، اجوبة مسائل جاراللَّه، ص۲۵.
۷۲. عاملی، جعفر مرتضی، حقائق‌هامة حول القرآن الکریم، ص‌۲۰ - ۵۰.
۷۳. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۳۹ - ۲۵۷.    
۷۴. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۵۷ - ۲۵۸.    
۷۵. مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۱۰.
۷۶. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مثالب النواصب، ص۲۶۵.
۷۷. مجمع فرهنگ و معارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۳۲۹.
۷۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۸.    
۷۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۱، ص۲۰۵.    
۸۰. مازندرانی، صالح، شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۲۳۶.    
۸۱. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص‌۲۲۲.    
۸۲. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۲۳.    
۸۳. ابن ندیم، محمد ابن اسحاق، الفهرست، ص۳۰.
۸۴. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‌۲۸، ص‌۲۶۶.
۸۵. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۶۱.    
۸۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۳۳.
۸۷. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج۲، ص۳۰۷ - ۳۰۸.    
۸۸. شیخ مفید، محمد بن محمد، الاعتقادات، ص۹۳.
۸۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸.    
۹۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص‌۱۶.
۹۱. الأصفهاني، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۷.
۹۲. معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۸ - ۲۹۶.    
۹۳. خویی، ابوالقاسم، البیان، ص۲۲۲ - ۲۲۴.    
۹۴. ابن جزی الکلبی، محمد بن احمد، التسهیل فی علوم التنزیل، ج۱، ص۴.
۹۵. معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۲۶.
۹۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج۱، ص۱۴.    
۹۷. فیض کاشانی، محمد محسن، تفسیر الصافی، ج۱، ص۱۹.    
۹۸. نوری، حسین، فصل الخطاب فی تحریف الکتاب، ص۱۳۰ - ۱۴۳.



سایت‌ حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «دلایل مدعیان تحریف قرآن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۱۷.    



جعبه ابزار