• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

درمان بی ادبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: بی ادبی، آداب اسلامی، اخلاق، پرگویی، کم عقلی.

پرسش: راه درمان بی ادبی چیست؟

پاسخ:




آیا برای درمان بی ادبی و پرگویی که ناشی از کم عقلی و سبک مغزی است، راهی وجود دارد یا این که بهتر بگویم آیا راهی برای درمان کم عقلی و بی عقلی هست؟ اگر راهی وجود دارد یا منبع و کتابی در این مورد هست لطفاً برای من بفرستید.


ادب، یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است، هم برای فرزندان و هم برای اولیا و مربیان آنان ارزش آفرین است. ادب در هر کس و هر کجا باشد، هاله ای از محبت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می‌آورد و انسان با ادب را عزیز و دوست داشتنی می‌کند. آراستگی هر چیزی به چیزی است و شرافت نسب و اعتبار خانوادگی نیز به ادب است. امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «لا شَرَفَ مَعَ سُوءِ الأدبِ؛ با بی ادبی، هیچ شرافتی نیست». «حُسْنُ الأدبِ یَسْتُرُ قبیحَ النَّسَبَ؛ کسی که بی اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت می‌یابد. ادب، حتی نسب و تبار نامناسب را هم می‌پوشاند.»
وقتی سخن از "ادب" به میان می‌آید، نوعی رفتار خاصّ و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بی گانه) در نظر می‌آید. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می‌گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و... مربوط می‌شود. هر کس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است.
بی ادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال کردن حدّ و حریم در برخوردها است. امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «اَفْضَلُ الأدبِ اَنْ یَقِفَ الإنسانُ علی حَدِّهِ و لا یَتَعدّی قَدْرَهُ؛ برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود.»
ادب، هنری آموختنی است. می‌توان گفت: ادب، تربیت شایسته است، خواه مربی، پدر و مادر باشد، یا استاد و یا حتی خود انسان. مهم این است که انسان نکته‌های دقیق تربیتی را دریافت کرده و به آنها عمل نماید. آنان که قله های بلند ادب را فتح کرده اند این راه مسیر را طی کرده‌اند.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «ادّبنی ابی بثلاثٍ... قال لی:یا بُنیَّ! مَنْ یَصْحَبْ صاحبَ السوءِ لا یسلِمْ و مَن لا یقیّدْ الفاظَهُ یَنْدَم و مَن یَدْخُلْ مداخِلَ السّوءِ یُتَّهمْ؛ پدرم مرا به سه نکته ادب کرد... فرمود: هر کس با رفیق بد همنشینی کند، سالم نمی‌ماند و هر کس که مراقب و مقید به گفتارش نباشد پشیمان می‌گردد و هر کس به جاهای بد، رفت و آمد کند، متهم می‌شود.»
در کلمات معصومین در مواردی به "خود را ادب کردن و مربی خود بودن" تأکید شده است. کسی به این موهبت دست می‌یابد که از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیّتی تیز و بصیر برخوردار باشد. به فرموده حضرت امیر (علیه‌السلام): «کفاک اَدبا لِنَفْسِکَ اِجتنابُ ما تَکْرَهُهُ مِنْ غیرِکَ؛ در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند می‌بینی از آن پرهیز کنی.»
آنچه در این حدیث مطرح است، یک اصل کلی در آداب معاشرت با دیگران است. در حقیقت منظور امام این است که آنچه را در باره خود نمی‌پسندی، در باره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می‌داری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در کار دیگران زشت می‌شماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از کارهای ناپسند دیگران انتقاد می‌کنی، همان کارها و صفات در تو نباشد.

۲.۱ - شناخت مصادیق ادب و بی ادبی

یکی از راه‌های رسیدن به ادب و دوری از بی ادبی شناخت موارد و مصادیق ادب و بی ادبی است. گر چه هر یک از ادب و بی ادبی نشانه هایی دارد، اما شناخت دقیق و کامل ادب جز با توجه به نمودهای بی ادبی میسر نمی‌گردد. این نمودها و نشانه‌ها و علایم، هم در گفتار نمایان است، هم در رفتار و برخورد. آن که زشت گفتار و بد زبان است، به تعبیر حضرت علی (علیه‌السلام) از ادب بی بهره است.«لااَدَبَ لِسَّئیِ النُّطْقِ» همچنین عاقلانه زیستن و متانت در گفتار و وقار در رفتار، نشانه ادب است.
درمقابل؛ بی خردی، گفتار زشت، بددهانی، تندخویی، زشت گویی، دشنام و توهین، سبک سری و خیره سری، لجاجت و عناد و... بی ادبی است. اگر کنترل دوستی ها و معاشرت‌ها ادب است، بی‌ادبی یعنی رفت و آمد با افراد ناباب، بی‌دقتی در گزینش دوستان و بی‌تعهدی در مجالست‌ها و رفاقت‌ها. کسی که در برخورد با افراد، حاضر نیست از آنان با عظمت و تکریم یاد کند و مدام به استهزای دیگران و غیبت آنان مشغول است، آن که یاوه دیگران را با یاوه و دشنامشان را با دشنامی زشت‌تر پاسخ می‌دهد، آن که در مجالس و محافل و صف‌ها، رعایت حق دیگران و نظم و مقررات و سکوت و نوبت را نمی‌کند، آن که حاضر نیست به حرف دیگران گوش دهد، کسی که در گفت و گو و بحث، داد می‌زند، گلو پاره می‌کند و جانب انصاف و حق را مراعات نمی‌کند، آن که... اینها همه نشانه‌هایی از فقدانِ ادب است.
از آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن، خلال کردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و... نشان ادب است. بی‌ادبی، بی‌اعتنایی به حقوق و شخصیت و حرمت انسان‌ها است. اگر کسی هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بی‌فکند، یا به طرز مشمئز کننده‌ای غذا بخورد، یا به جای تقدیم دو دستیِ نامه و وسیله و ابزار، آن را پرت کند یا حتی یک دستی بدهد، یا هنگام مطالعه شما، سر و صدا کند، یا هنگام خلوت، سرزده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگیرد، اینها نمونه‌هایی از مراعات نکردن ادب اجتماعی است.
جالب این است که اسلام برای همه این موارد، دستورالعمل دارد. «تربیت اسلامی» و اخلاق مکتبی، همه دستورها و «باید» و «نباید»هایش، «ادب آموزی» است. کسی که پای بند تعالیم دین نباشد، از حوزه ادب به وادی بی ادبی پای نهاده است.

۲.۲ - ادب در سیره معصومین

یکی از راه‌های آشنایی با آداب اسلام و تربیت شدن به آن، آشنایی با سیره و روش زندگی پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه (علیه‌السلام) و توجه به نکاتی است که آنان رعایت می‌کردند.
رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که اسوه ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیکو است، خود را ادب کرده پروردگار دانسته و می‌فرماید: «اَدَّبَنی رَبّی فَاَحْسَنَ تأدیبی؛ پروردگارم مرا ادب کرد و نیکو ادب کرد!»
«سیره پیامبر»، یک کتابِ ادب آموزی است. رفتار پیامبر، نمونه عالی اخلاقی و معاشرت والا است. به چند نمونه از ادبِ برخورد پیامبر با دیگران اشاره می‌کنیم:
«رسول خدا با هر کس روبه رو می‌شد، سلام می‌داد، هم به کوچک، هم بزرگ.»
هیچ گاه پای خود را پیش کسی دراز نمی‌کرد. هنگام نگاه، به صورت کسی خیره نمی‌شد، با چشم و ابرو به کسی اشاره نمی‌کرد، هنگام نشستن، تکیه نمی‌داد.
وقتی با مردم دست می‌داد و مصافحه می‌کرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی‌کشید، تا طرف مقابل دست خود را بکشد. هیچ خوراکی را مذمّت نمی‌کرد. به هیچ کس دشنام و ناسزا نمی‌گفت و سخن ناراحت کننده ای بر زبان نمی‌آورد و بدی را با بدی پاسخ نمی‌گفت. زیر انداز خود را به عنوان اکرام، زیر پای کسی که خدمتش می‌رسید پهن می‌کرد. از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد. هدیه افراد را (هر چند اندک و ناچیز) قبول می‌کرد. بیشتر اوقات، رو به قبله می‌نشست. زانوهایش را پیش اشخاص، باز نمی‌کرد و بیرون نمی‌آورد. بر تندخویی غریبه‌ها در سؤال و درخواست و سخن صبر می‌کرد. هیچ کس را ملامت و سرزنش نمی‌کرد و در پی کشف اسرار دیگران نبود.
خنده‌هایش تبسم بود و هرگز قهقهه سر نمی‌داد. بسیار شرمگین و باحیا بود. سخن کسی را قطع نمی‌کرد. از جلوی خودش غذا می‌خورد. کار افراد را به هر شکلی راه می‌انداخت و... بسیاری از فضایل برجسته دیگر که همه حاکی از روحی بلند و اخلاقی والا و ادبی متعالی بود.

۲.۳ - معاشرت با باادبان

علاوه بر معصومین (علیهم السلام) که بهترین الگو در اخلاق و ادب هستند، رفتار نیک دیگران، بر انسان تأثیر مثبت می‌گذارد. نشست و برخاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوی و رفتارمان را به زینت «ادب»، می‌آراید. و ناپسندی‌های اخلاقی مردم نیز تأثیر سوء می‌گذارد. اما هنر انسان‌های فرزانه و هوشمند آن است که از رفتارهای ناپسند دیگران هم عبرت و درس می‌آموزند. این همان حکمتِ لقمانی است که " لقمان را گفتند: ادب از که می‌آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از انجام آن پرهیز کردم".
[۲۱] شیرازی ، سعدی، گلستان سعدی، باب ۲، حکایت ۲۰.
حضرت مسیح (علیه‌السلام) نیز همین روش را داشت. از او پرسیدند: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: «ما ادّبنی احدٌ رأیتُ قبحَ الجهلِ فجانبتُه؛ کسی مرا ادب نکرد. من، زشتی جهل را دیدم و از آن پرهیز کردم.» امام علی (علیه‌السلام) نیز این روش، را مورد تأیید قرار داده و فرمود: «اِذا رَأیتَ فی غَیْرِکَ خُلْقا ذَمیما فَتَجَنَّبْ مِنْ نَفْسِک اَمثالَهُ؛ هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد.»
آری همچنان که باید کم حرفی را از افراد پرحرف و بیهوده‌گو الهام گرفت. بزرگواری و کرامت نفس را هم باید از زشتیِ کارِ تنگ نظران و خسیس طبعان فرا گرفت. اگر از زشتی های دیگران، آموختیم که به خوبی ها روی آوریم، «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است.

۲.۴ - جهت مطالعه بیشتر

برای آگاهی بیشتر از اخلاق و آداب اسلامی به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
۱. معراج السعادة، ملا احمد نراقی.
۲. قلب سلیم، شهید سید عبدالحسین دستغیب.
۴. گناهان کبیره، شهید سید عبدالحسین دستغیب.
۵. اخلاق الاهی، مجتبی تهرانی.
۶. مراحل اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی.
۷. نقطه های آغازین در اخلاق عملی، محمد رضا مهدوی کنی.
۸. به سوی خود سازی، محمد تقی مصباح یزدی.
۹. اخلاق و راه سعادت، بانو مجتهده امین.
۱۰. گناه شناسی، محسن قرائتی، انتشارات پیام آزادی، تهران.
۱۱. سایت حوزه نت، دانشنامه، اخلاق.
و از بین کتاب های اخلاقی به زبان عربی می‌توان به کتاب های زیر اشاره کرد:
۱. اخلاق شبٌر، سید عبدالله شبر.
۲. محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ملامحسن فیض کاشانی.


۱. آمدی، عبد الواحد، غررالحکم، ج۱، ص۹۷.    
۲. آمدی، عبد الواحد، غررالحکم، ج۱، ص۳۴۳.    
۳. آمدی، عبد الواحد، غررالحکم، ج۱، ص۲۰۸.    
۴. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۶۱.    .
۵. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۱، ص۷۲.    
۶. آمدی، عبد الواحد، غررالحکم، ج۱، ص۷۷۳.    
۷. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۱، ص۵۸.    
۸. طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، ص۱۱۸.    
۹. طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، ص۱۳۳.    
۱۰. طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، ص۱۳۳.    
۱۱. طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، ص۱۲۸.    
۱۲. طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، ص۱۲۰.    
۱۳. طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، ص۱۳۴.    
۱۴. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۷.    
۱۵. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۷.    
۱۶. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۰.    
۱۷. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۷.    
۱۸. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۵.    
۱۹. طباطبائی، محمد حسین، سنن النبی، ص۱۳۴.    
۲۰. اقتباس از سایت حوزه نت.    
۲۱. شیرازی ، سعدی، گلستان سعدی، باب ۲، حکایت ۲۰.
۲۲. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۲۶    .
۲۳. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۱، ص۵۴،     .



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «درمان بی ادبی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۷/۲۶.    



جعبه ابزار