• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلود نفس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: خلود نفس، خلود روح.

پرسش: معنای خلود نفس و روح و تفسیر آن چیست؟

پاسخ: ز مجموع آیات و روایت و نظایر آن معلوم می‌شود که روح آدمی پس از مرگ باقی و زنده است و زمانی که ثابت شد روح باقی و جسم فانی است، تصدیق می‌شود که روح غیر از جسم است و انسان تنها جسد نیست؛ چنان‌که عنوان «من»، «تو»، «ما»، «شما» و «ایشان» در مورد جسد استعمال نمی‌شود و منحصر به آدم زنده و روحِ موجود در بدنِ اوست؛ ولی پس از جدایی از بدن گفته می‌شود، این جسد اوست نه خود او و چون روح دیده نمی‌شود، نمی‌گویند این روح اوست؛ زیرا روح او در همان خود اوست، نهایت این‌که در حال تجرد و استقلال و نادیدنی است و در خواب به‌خوبی به همان صورت زندگانی در دنیا و حالت حلول در جسم مشاهده می‌شود؛ پس عنوان حیات جاوید و هستی و وجود دائم از خواص روح است و جسد جز ماده‌ای قابل فنا چیز دیگری نیست؛ بنابراین نام آدمی بر جسد او اطلاق نمی‌شود.



بقای روح از کهن‌ترین موضوعاتی است که در فرهنگ و معارف بشری وجود داشته است و شناخت آن رابطه تنگاتنگی با مسأله مرگ و حیات و تأثیر سازنده‌ای در اخلاق و عمل دارد.


روح از نظر لغت به معنی «نفس» و «دویدن» است. بعضی تصریح کرده‌اند که روح و ریح (باد) هر دو از یک معنی مشتق شده است، و اگر روح انسان که گوهر مستقل مجردی است، به این نام نامیده شده به خاطر آن است که از نظر تحریک و حیات‌آفرینی و ناپیدا بودن همچون نفس و باد است.


موارد استعمال روح در قرآن بسیار مُتَنوع است:

۳.۱ - روح مقدس

به معنی روح مقدسی که پیامبران را در انجام رسالتشان تقویت نموده است.

۳.۲ - نیروی معنوی

نیروی معنوی الهی که مؤمنان را تقویت می‌کند.

۳.۳ - فرشته مخصوص وحی

« فرشته مخصوص وحی» آمده و با عنوان «امین» توصیف شده است.

۳.۴ - فرشته‌ای از فرشتگان

گاه به معنی فرشته بزرگی از فرشتگان خاص خدا یا مخلوقی برتر از فرشتگان است.

۳.۵ - وحی آسمانی

گاه به معنی قرآن یا وحی آسمانی است.

۳.۶ - روح انسانی

به معنی روح انسانی آمده است.


اکنون مفهوم جاودانگی و خلود را بیان می‌کنیم:

۴.۱ - خلود

کلمه خلود در اصل به معنای مصونیت از فساد و تباهی و ثبات بر حالت اولیه، بدون عروض هیچ‌گونه فرسودگی و تغییر می‌باشد.

۴.۲ - خالد

و نیز به هر چیز آسیب‌ناپذیر که فرسودگی و دگرگونی و تباهی در آن راه پیدا نکند و یا خیلی دیر عارض شود، کلمه خالد اطلاق می‌گردد.

۴.۳ - مخلد

لذا به کسی که پیری دیر به سراغش می‌آید، مخلد گفته می‌شود.

۴.۴ - خالدین

نیز در قرآن مجید اهل بهشت به‌عنوان «خالدین» توصیف شده‌اند؛ زیرا کهولت و پیری و مرض هیچ‌گونه آسیب در آن راه نداشته و همیشه به حالت جوانی ثابت هستند و هرگز مرگ و نیستی به سراغ آنان نخواهد آمد.

۴.۴.۱ - دیدگاه زمخشری

زمخشری صاحب تفسیر کشاف که از ادبای معروف زبان عرب است در ذیل آیه ۲۵ بقره می‌گوید: «الخلد الثبات الدائم و ابقاء اللازم الذی لاینقطع به»، «خُلد» ثبات و بقای همیشگی است که هرگز فنایی در آن راه ندارد. در قرآن کریم کلمه «خلد» شش بار و «خلود»‌ یک بار ذکر شده است.
[۹] شریعتی، محمدباقر، معاد در نگاه وحی و فلسفه، تهران، دانشگاه تهران، چ ۲، ۱۳۶۳، ص ۳۱۶.



حیات دائمی و بقای روح در اسلام امری مسلّم تلقی شده و در قرآن کریم به صورت‌های گوناگون درباره آن تذکر داده شده است:

۵.۱ - بهشت و جهنم برزخی

لازمه جاودانگی روح انسان این است که قبل از برپایی قیامت و استقرار انسان‌ها در جایگاه ابدی خویش، یعنی بهشت یا جهنم، عالم دیگری پس از دنیا و قبل از قیامت وجود داشته باشد که از آن «به عالم برزخ» تعبیر می‌شود. در قرآن کریم علاوه بر بهشت و جهنم موعود به وجود عالم برزخ، بهشت و جهنم برزخی تصریح شده است.

۵.۱.۱ - بهشت برزخی

قرآن کریم در مورد بهشت برزخی چنین می‌گوید: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ»؛ به شخص مؤمنی که از دنیا می‌رود گفته می‌شود، وارد بهشت شو، روح مؤمن با شادمانی زاید الوصفی می‌گوید: ای کاش دوستان و بستگان من می‌دانستند که خداوند مرا آمرزید و در جرگه محترمان قرار داد.

۵.۱.۲ - سرنوشت کفار

در مورد سرنوشت کفار نیز چنین می‌فرماید: «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ» صبح و شام کافران را به آتش عرضه می‌دارند و روزی که قیامت بر پا شود، آل‌فرعون به شدیدترین عذاب‌ها مبتلا می‌شوند.

پیداست که عذاب نخستین در عالم برزخ به‌صورت موقت انجام می‌گیرد و شامگاه و بامداد شرایط کنونی وجود پیدا می‌کند؛ اما اکثریت مردم که از مؤمن خالص و نه کافر شکل یافته‌اند، چیزی نمی‌فهمند؛ همان‌گونه که در دنیا ناآگاه بودند، موقعی که مبعوث می‌شوند، می‌گویند گویا یک روز یا چند ساعت در برزخ بودیم: «إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ یَوْماً »

آری کسی که در دنیا کور و نادان باشد، در قیامت نیز ناآگاه است. مضافاً به این‌که جمله «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ» در آیه شریفه «خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ» قرینه مناسبی بر ابدیت مفهوم «خالِدِینَ فِیها» می‌باشد که این استثنا در واقع نفی خلود از بهشت و دوزخ بر برزخیه است و جمله «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» نشانه این است که خلود در عذاب و نعمت‌های برزخی، مفهومی موقت دارد، نه معنای همیشگی و این خلود، نسبی است نه مطلق؛ یعنی تا آسمان و زمین برپاست خلود در بهشت و جهنم نیز برقرار است.
[۱۴] شریعتی سبزواری، محمدباقر، معاد در نگاه وحی و فلسفه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ، ۱۳۶۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸.



اما درباره خلود در بهشت و جهنم موعود که پس از برپایی قیامت محقق خواهد شد، آیات فراوانی در قرآن وجود دارد. قرآن مجید همواره این حقیقت را یادآور می‌شود و به انسان‌ها بشارت می‌دهد که الطاف بی‌کران الهی در بهشت جاودانی و همیشگی است، شاد بمانید و شاد زندگی کنید، و از آن بهره‌گیری نمایید. در آیه ۳۵ سوره رعد می‌خوانیم: «أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها»؛ میوه‌های آن همیشگی و سایه‌هایش جاودانی است.

کافران اعم از منکران مبدأ و معاد یا مشرکان، تکذیب‌کنندگان آیات الهی، دشمنان خدا و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و [[|مرتدان]] در آیات مختلف به‌عنوان کسانی که در دوزخ جاودانه می‌مانند، ذکر شده‌اند؛ به‌عنوان نمونه به یک آیه اشاره می‌شود: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ »؛ کسانی که کافر شدند؛ هرگز اموال و اولادشان آنها را از خدا بی‌نیاز نمی‌کند، آنها اصحاب آتش‌اند و جاودانه در آن خواهند ماند». آیات مربوط به این بحث بیش از آن است که در این مختصر بگنجد.
[۱۷] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی‌طالب، چ ۴، ۱۳۷۴، ج ۶.



افزون بر تصریح آیات قرآن درباره جاودانگی و خلود روح، این موضوع در روایات نیز به‌طور روشن بیان شده است.

۷.۱ - روایتی از امام صادق

در روایتی نقل شده است که از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند: کسی که می‌میرد روحش به کجا می‌رود؟ امام فرمود: هرکس که بمیرد و در کفر خالص باشد، روانش به بدن دیگری (همانند بدن مادی) انتقال پیدا می‌کند و به‌گونه نسبی و موقت گرفتار عذاب روحی و جسمی می‌شود و آن‌گاه که قیامت فرا رسد، خداوند مردگان را از قبرها بر‌می‌انگیزاند و کالبدشان را مثل اول می‌سازد و روحشان را به جسدشان باز می‌گردند و سپس محشورشان می‌نماید تا به جزای واقعی اعمالشان نائل آیند و روح مؤمن نیز از کالبدش پرواز کرده و به جسم مثالی تعلق می‌گیرد و در باغی از باغ‌ها ساکن و بهره‌مند می‌شود تا رستاخیز آغاز گردد.
[۱۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۶، ص ۲۹۳.



از مجموع آیات و روایت و نظایر آن معلوم می‌شود که روح آدمی پس از مرگ باقی و زنده است و زمانی که ثابت شد روح باقی و جسم فانی است، تصدیق می‌شود که روح غیر از جسم است و انسان تنها جسد نیست؛ چنان‌که عنوان «من»، «تو»، «ما»، «شما» و «ایشان» در مورد جسد استعمال نمی‌شود و منحصر به آدم زنده و روحِ موجود در بدنِ اوست؛ ولی پس از جدایی از بدن گفته می‌شود، این جسد اوست نه خود او و چون روح دیده نمی‌شود، نمی‌گویند این روح اوست؛ زیرا روح او در همان خود اوست، نهایت این‌که در حال تجرد و استقلال و نادیدنی است و در خواب به‌خوبی به همان صورت زندگانی در دنیا و حالت حلول در جسم مشاهده می‌شود؛ پس عنوان حیات جاوید و هستی و وجود دائم از خواص روح است و جسد جز ماده‌ای قابل فنا چیز دیگری نیست؛ بنابراین نام آدمی بر جسد او اطلاق نمی‌شود.
[۲۰] زمردیان، احمد، حقیقت روح، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ ۵، ۱۳۷۶، ص ۹۶.




۱. جعفر سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، قم، مؤسسه امام صادق علیه‌السلام، چ ۲.
۲. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ ۲، ۱۳۶۱، ج ۱۲.
۳. جعفر سبحانی، تفسیر موضوعی، منشور جاوید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴، ج ۴.
۴. حبیب‌الله طاهری، سیری در جهان پس از مرگ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ ۲، ۱۳۷۶.


۱. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، چ ۲، ۶۱، ج ۱۲، ص ۲۵۰، تهران، دارالکتب الاسلامیة.    
۲. بقره (۲)، آیه ۲۵۳.    
۳. مجادله (۵۸)، آیه ۲۲.    
۴. شعراء (۲۶)، آیه ۱۹۳.    
۵. قدر (۹۷)، آیه ۴.    
۶. شوری (۴۲)، آیه ۵۲.    
۷. سجده (۳۲)، آیه ۹.    
۸. راغب اصفهانی، محمد بن حسن، مفردات الفاظ قرآن، ص ۲۹۱، تحقیق عرفان داودی، بیروت، الدار الکاتب، چ ۱، ۱۴۱۲ ه ق.    
۹. شریعتی، محمدباقر، معاد در نگاه وحی و فلسفه، تهران، دانشگاه تهران، چ ۲، ۱۳۶۳، ص ۳۱۶.
۱۰. یس (۳۶)، آیه ۲۶ و ۲۷.    
۱۱. غافر (۴۰)، آیه ۴۶.    
۱۲. طه (۲۰)، آیه ۱۰۴.    
۱۳. هود (۱۱)، آیه ۱۰۷.    
۱۴. شریعتی سبزواری، محمدباقر، معاد در نگاه وحی و فلسفه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ، ۱۳۶۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸.
۱۵. رعد (۱۳)، آیه ۳۵.    
۱۶. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۱۶.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی‌طالب، چ ۴، ۱۳۷۴، ج ۶.
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۶، ص ۲۹۳.
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۹۳، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق.    
۲۰. زمردیان، احمد، حقیقت روح، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ ۵، ۱۳۷۶، ص ۹۶.




سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خلود نفس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۳.    



جعبه ابزار