• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلفا در جنگ خندق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: جنگ خندق، خلفا، عمرو بن عبدود.
‌پرسش: آیا در منابع اهل سنت بر فرار خلفای سه‌گانه در جنگ خندق از برابر عمرو بن عبدود اشاره شده است؟
پاسخ: به نقل مشهور مورخان، غزوه خندق یا احزاب در ماه شوال سال پنجم هجری، به وقوع پیوست.



آتش افروزان اصلی نبرد احزاب، یهودیان مدینه بودند که با تحریک مشرکان، آنان را به هم‌پیمانی با یهود و فراهم آوردن سپاه از تمام قبایل و حمله به مدینه با یاری یهودیان ترغیب کردند و چنین شد که سپاهی بزرگ متشکل از ده هزار نفر از تمام مخالفان حکومت نوپای پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ گرد آمد و روانه مدینه شد و از‌این‌رو این نبرد عنوان احزاب به خود گرفت.


پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ در چگونگی رویارویی با دشمن با یارانش به رایزنی پرداخت و به پیشنهاد سلمان در ورودی مدینه خندقی حفر شد و خود رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ در این امر مشارکت نمود.


سپاه دشمن که با غرور و تکبر تمام به‌سوی مدینه می‌تاخت، پشت خندق زمین‌گیر شد و حدود یک ماه ماند و به‌لحاظ تداراکاتی، سخت در تنگنا قرار گرفت.
[۱] محمد بن عمر واقدی، المغازی، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، صفحات ۳۲۹، ۳۵۳ و ۳۵۴.
[۴] سیره ابن هشام، انتشارات ایران، ۱۳۶۳، صفحات ۲۲۵ ـ ۲۳۳.
[۵] محمدی ری شهری، دانشنامه امیرالمؤمنین ترجمه عبدالهادی مسعودی، ج ۱، صفحات ۷ ـ ۱۹۵.
[۶] جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، مرکز مطبوعات دارالتبلیغ اسلامی، ج ۲، ص ۵۴۴.




روزی عمرو بن عبدود با تنی چند از شجاعان پرآوازه دشمن از خندق گذشتند و در مقابل سپاه اسلام قرار گرفته و مبارز طلبیدند، این درخواست بارها تکرار شد. آوازه عمرو همه را ترسانده بود. نفس‌ها در سینه حبس بود و کسی به فریادهای مغرورانه عمرو پاسخ نمی‌داد.


پیامبر خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ فرمود: «فردی به پا خیزد و شر او را کم کند.»، جز از علی ـ علیه‌السلام ـ پاسخی برنمی‌آمد.
[۷] ابوبکر احمد بن الحسین بن علی بیهقی، سنن الکبری، ج ۹، ص ۲۲۳.
[۸] دارالمعرفه بیروت، محمد بن عمر واقدی، المغازی، ترجمه مهدوی دامغانی، صفحات ۳۲۹ ـ ۳۵۴.
و چون مولا در برابر عمرو قرار گرفت، پیامبر خدا آن جمله جاودانه را فرمود که: همه ایمان در برابر همه شرک، ایستاده است.
[۹] دیلمی، ارشاد القلوب، مؤسسه اعلمی بیروت، ص ۲۴۴.



امام علی ـ علیه‌السلام ـ با حمله‌ای برق‌آسا و پس از نبردی سخت، عمرو را از پای درآورد و فریاد الله‌ اکبر در صحنه نبرد پیچید و همراهان عمرو پا به فرار گذاشتند و سپاه احزاب با همه شکوه خیالی از هم پاشید.


حادثه قتل عمرو بن عبدود، چنان مهم و سرنوشت‌ساز بود که پیامبر خدا فرمود: مبارزه علی بن ابی‌طالب با عمرو بن عبدود در جنگ خندق، از همه اعمال امتم تا روز قیامت برتر است، و در روایت دیگری فرمود: بی‌گمان، ضربت علی به عمرو در جنگ خندق با عبادت انس و جن برابری می‌کند.





۸.۱ - ۱. روایتی از السنن الکبری

السنن الکبری ‌به نقل از ابن اسحاق چنین آورده است: عمرو بن عبدود، در جنگ خندق بیرون آمد و فریاد برآورد: چه کسی به مبارزه در می‌آید؟ علی ـ علیه‌السلام ـ درحالی‌که غرق در آهن و فولاد بود، برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! من هماورد اویم، سپس پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ فرمود: «او عمرو است. بنشین!» عمرو ندا داد، آیا مردی نیست؟ و به سرزنش آنان پرداخت و گفت: کجاست آن بهشتی که می‌پندارید که کشتگان شما به آن وارد می‌شوند؟ آیا مردی به پیکار من درنمی‌آید؟ پس علی ـ علیه‌السلام ـ برخاست و گفت، ای پیامبر خدا، من! فرمود: «بنشین!» سپس عمرو با رسوم ندا داد و شعری خواند. علی ـ علیه‌السلام ـ برخاست و گفت: ای پیامبر خدا، من! فرمود: او «عمرو است»، علی ـ علیه‌السلام ـ گفت: حتی اگر عمرو باشد. پس پیامبر اسلام به او اجازه داد و علی ـ علیه‌السلام ـ به‌سوی او رفت و..»
[۱۲] ابوبکر احمد بن حسین بن علی بیهقی، السنن الکبری، دارالمعرفه، بیروت، ج ۹، ص ۲۲۳.


۸.۲ - ۲. روایتی از مستدرک صحیحین

مستدرک صحیحین از ابن اسحاق روایت کرده است که عمروبن عبدود در جنگ بدر نیز شرکت کرده بود و جراحت برداشت و به همین جهت در جنگ احد شرکت نکرد و در جنگ خندق برای انتقام به میدان آمد و رجز‌خوانی کرد که کیست با من هماوردی کند؟ علی ـ علیه‌السلام ـ برخاست؛ در‌حالی‌که جز دیدگانش سراپایش غرق سلاح بود، عرضه داشت: یا رسول‌الله! اجازه بده من به میدانش بروم، فرمود: آخر او عمرو بن عبدود است بنشین! عمرو دوباره صدا زد، در میان شما مردی نیست. رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ علی ـ علیه‌السلام ـ را اجازه داد تا آنجا که می‌گوید: علی ـ علیه‌السلام ـ پس از نبرد به طرف رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ رفت؛ در‌حالی‌که رویش می‌درخشید. عمر بن خطاب پرسید: چرا زره او را برنداشتی؟ زره او در عرب نظیری نداشت.
[۱۳] ابوعبدالله محمد بن عبدالله نیشابوی، مستدرک صحیحین، بیروت، ۱۳۹۸ ق، صفحات ۳۲ ـ ۳۳.
[۱۴] شبلنجی، نورالابصار، مصر، ص ۷۷۹، ۱۳۳۲.
[۱۵] موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، علی ـ علیه‌السلام ـ در کتب اهل سنت، انتشارات محمدی،‌ تهران، ۱۳۶۱، صص ۹ ـ ۲۷۸.


۸.۳ - ۳. روایتی از واقدی

در کتاب المغازی محمد بن عمر واقدی چنین آورده است: «عکرمة بن ابی‌جهل»، «نوفل بن عبدا...»، «ضرار بن خطاب» و «هبیرة بن ابی‌وهب» و «عمرو بن عبدود» از خندق عبور کردند، در این موقع عمروبن عبدود شروع به مبارزطلبی کرد و رجز می‌خواند، علی ـ علیه‌السلام ـ برخاست و خطاب به رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ گفت: من با او مبارزه خواهم کرد و تا سه مرتبه این امر تکرار شد و به‌واسطه شجاعت و اهمیت عمرو گویی بر سر مسلمانان مرغ نشسته و همگی سکوت کرده بودند. پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ شمشیر خود را به علی ـ علیه‌السلام ـ لطف فرمود، به دست خود عمامه بر سرش پیچید و دعا فرمود: پروردگارا! او را بر دشمن یاری فرمای؛ علی ـ علیه‌السلام ـ به نبرد عمرو رفت و پس از رد‌و‌بدل شدن سخنانی، عمرو گفت: برگرد که تو تازه جوانی و من می‌خواهم با دو سالخورده قریش که ابوبکر و عمرند، بستیزم؛ علی ـ علیه‌السلام ـ فرمود: به هر حال من تو را به مبارزه دعوت می‌کنم.»
[۱۶] محمد بن عمر واقدی، المغازی، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، صفحات ۳۲۹، ۳۵۳ و ۳۵۴.



با بررسی منابع متعدد اهل سنت به اين نتيجه می‌رسيم كه خلفا در غزوه خندق حضور داشتند، ولی جرأت مبارزه با عمرو بن عبدود را نداشتند؛ از‌اين‌رو به رجزخوانی‌های عمرو بن عبدود پاسخی ندادند و مانند ديگر مسلمانان از ترس در سکوت فرورفته بودند. در حقيقت نه‌تنها فرار كردند، بلكه خلیفه دوم از شجاعت عبدود سخنرانی نموده و روحيه مسلمانان را تخريب می‌نمود.


۱. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، صفحات ۳۲۹، ۳۵۳ و ۳۵۴.
۲. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۶۵ ۵۶۶.    
۳. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۷۲.    
۴. سیره ابن هشام، انتشارات ایران، ۱۳۶۳، صفحات ۲۲۵ ـ ۲۳۳.
۵. محمدی ری شهری، دانشنامه امیرالمؤمنین ترجمه عبدالهادی مسعودی، ج ۱، صفحات ۷ ـ ۱۹۵.
۶. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، مرکز مطبوعات دارالتبلیغ اسلامی، ج ۲، ص ۵۴۴.
۷. ابوبکر احمد بن الحسین بن علی بیهقی، سنن الکبری، ج ۹، ص ۲۲۳.
۸. دارالمعرفه بیروت، محمد بن عمر واقدی، المغازی، ترجمه مهدوی دامغانی، صفحات ۳۲۹ ـ ۳۵۴.
۹. دیلمی، ارشاد القلوب، مؤسسه اعلمی بیروت، ص ۲۴۴.
۱۰. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، نشر اساطیر، تهران، ۱۳۷۵، ج ۳، صفحات ۵ ۱۰۷۴.    
۱۱. ابوبکر بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، چاپ بیروت، ج ۱۳، ص ۱۹.    
۱۲. ابوبکر احمد بن حسین بن علی بیهقی، السنن الکبری، دارالمعرفه، بیروت، ج ۹، ص ۲۲۳.
۱۳. ابوعبدالله محمد بن عبدالله نیشابوی، مستدرک صحیحین، بیروت، ۱۳۹۸ ق، صفحات ۳۲ ـ ۳۳.
۱۴. شبلنجی، نورالابصار، مصر، ص ۷۷۹، ۱۳۳۲.
۱۵. موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، علی ـ علیه‌السلام ـ در کتب اهل سنت، انتشارات محمدی،‌ تهران، ۱۳۶۱، صص ۹ ـ ۲۷۸.
۱۶. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، صفحات ۳۲۹، ۳۵۳ و ۳۵۴.



سایت اندیشه قم    







جعبه ابزار