• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خضر در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حضرت خضر علیه‌السلام، قرآن، روایات.

پرسش: ما درباره داستان‌های پیامبران در انجیل با مشکل روبه‌رو هستیم؟ آیا قرآن و روایات اسلامی درباره حضرت خضر مطلبی دارند؟

پاسخ: در قرآن مجید صریحاً نامی از خضر برده نشده؛ بلکه به‌عنوان: "عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً"ـ که بیانگر مقام عبودیت و علم و دانش خاص او است ـ و به‌عنوان معلم موسی بن عمران، از او یاد شده است. در روایات متعددی این مرد عالم به نام "خضر" معرفی شده است. او یک دانشمند الاهی بود، و مشمول رحمت خاص پروردگار، و مأمور به باطن و نظام تکوینی جهان، و آگاه از پاره‌ای از اسرار، و از یک جهت معلم موسی بن عمران، هرچند موسی در پاره‌ای از جهات بر او مقدم بوده است.

فهرست مندرجات

۱ - حضرت خضر
۲ - ویژگی‌های خضر
۳ - علت ملقب شدن حضرت به خضر
۴ - نام حضرت
۵ - حضرت خضر در قرآن کریم
       ۵.۱ - روایتی از امام صادق
۶ - طول عمر خضر
۷ - مراجعه بر برخی کتاب‌های حدیثی
       ۷.۱ - اوصاف خضر از دیدگاه امام رضا
              ۷.۱.۱ - رتق و فتق امور امام زمان
۸ - خضر در آینه قرآن
       ۸.۱ - سوراخ کردن کشتی
       ۸.۲ - اعتراض موسی
              ۸.۲.۱ - نکته
       ۸.۳ - آشکار شدن شکاف کشتی
       ۸.۴ - سخن خضر به موسی
       ۸.۵ - عذرخواهی موسی
       ۸.۶ - قتل کودک
       ۸.۷ - اعتراض مجدد موسی
       ۸.۸ - ناتوانی موسی بر صبر
       ۸.۹ - عذر خواهی مجدد
       ۸.۱۰ - علت درخواست غذا
       ۸.۱۱ - تعمیر دیوار در حال سقوط
       ۸.۱۲ - اعتراض سوم موسی
       ۸.۱۳ - جدایی خضر از موسی
              ۸.۱۳.۱ - روایتی از ابوالفتح رازی
       ۸.۱۴ - تصمیم به بازگو کردن اسرار حوادث
۹ - اسرار درونی این حوادث
       ۹.۱ - بیان راز حادثه اول
       ۹.۲ - بیان راز حادثه دوم
              ۹.۲.۱ - استناد به یک روایت
       ۹.۳ - بیان راز حادثه سوم
       ۹.۴ - اطاعت از فرمان الهی
۱۰ - افسانه‌های ساختگی‌
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع


در قرآن مجید صریحاً نامی از حضرت خضر ـ علیه‌السلام ـ برده نشده، بلکه از او به‌عنوان: "عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً" ـ که بیانگر مقام عبودیت و علم و دانش خاص اوست ـ یاد شده است. در روایات متعددی این مرد عالم به نام" خضر" معرفی شده است.


او یک دانشمند الاهی بود، و مشمول رحمت خاص پروردگار، و مأمور به باطن و نظام تکوینی جهان، و آگاه از پاره‌ای از اسرار، و از یک جهت معلم موسی بن عمران، هرچند موسی در پاره‌ای از جهات بر او مقدم بوده است.


از پاره‌ای از روایات و ظاهر بعضی تعبیرات آیات قرآن استفاده می‌شود که او دارای مقام نبوت، و از پیامبران مرسل بود که خداوند او را به‌سوی قومش مبعوث ساخت، تا ایشان را به یکتاپرستی و اقرار به انبیا و رسل و کتب آسمانی دعوت نماید. معجزه‌اش این بود که هرگاه اراده می‌فرمود به اذن الاهی چوبی خشک یا زمین بی‌سبزه‌ای سرسبز شود، این امر بلافاصله به تحقق می‌پیوست و از این جهت وی را خضر علیه‌السلام گفتند و خضر لقب اوست.


نام اصلیش تالیا بن ملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است.


در قرآن کریم درباره حضرت خضر به‌جز داستان رفتن موسی به مجمع‌البحرین ‌چیزی نیامده و از جوامع اوصافش چیزی ذکر نگردیده، مگر همین که فرموده: پس برخوردند به بنده‌ای از بندگان ما که ما به وی رحمتی از خود داده و از ناحیه خود به وی ‌علمی آموختیم.

۵.۱ - روایتی از امام صادق

از قول امام صادق علیه‌السلام نقل کرده‌اند که فرمود: "... اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه برای رسالتش طولانی گردانید و نه به جهت کتابی که بدو نازل کند و یا این‌که به‌وسیله او و شریعتش، شریعت پیامبران پیش از خود را نسخ کند و نه به جهت امامتی که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتی که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خدای جهان‌آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمر گرامی قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را در دوران غیبت او بسیار طولانی سازد و می‌دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد و اشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش (خضر) را طولانی ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم ـ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ـ بدان تشبیه گردد و بدین وسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد.


بدون تردید او زنده است و اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش می‌گذرد.
[۶] یوم الخلاص، ص ۱۵۷.



زندگی حضرت خضر و رفتنش به بحر ظلمات و خوردنش از آب حیات، از جمله مسائلی است که در کتب تاریخی و حدیثی به تفصیل از آن بحث شده است، و شما می‌توانید به کتب مبسوط حدیثی مراجعه فرمایید.
شرکت حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم و در مراسم سوگواری رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ هنگام رحلت آن حضرت و در سوگ حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ هنگام شهادت آن حضرت در کتاب‌های حدیثی مشروحاً آمده است.

۷.۱ - اوصاف خضر از دیدگاه امام رضا

امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: حضرت خضر از آب حیات خورد، باو زنده است و تا دمیده شدن صور از دنیا نمی‌رود، او پیش ما می‌آید و بر ما سلام می‌کند، ما صدایش را می‌شنویم و خودش را نمی‌بینیم،
[۹] البته روایاتی وجود دارد دلالت می کند که ائمه ـ علیهم‌السلام ـ حضرت خضر را می‌دیدند.

او در مراسم حج شرکت می‌کند و همه مناسک را انجام می‌دهد، در روز عرفه در سرزمین عرفات می‌ایستد و برای دعای مؤمنان آمین می‌گوید. خداوند به‌وسیله او در زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت می‌کند و به‌وسیله او وحشتش را تبدیل به انس می‌کند.

۷.۱.۱ - رتق و فتق امور امام زمان

از این حدیث استفاده می‌شود که حضرت خضر ـ علیه‌السلام ـ جزو سی نفری است که همواره در محضر حضرت بقیة الله ـ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ـ هستند و به فرمان آن حضرت رتق و فتق امور را در دست دارند.




۸.۱ - سوراخ کردن کشتی

موسی به اتفاق این مرد عالم الاهی
[۱۶] در این مبحث هر جا از "مرد عالم الهی" یا "مرد عالم" سخن به میان آمد، منظور حضرت خضر است.
به راه افتاد تا این که سوار بر کشتی شدند، آن مرد عالم کشتی را سوراخ کرد!.

۸.۲ - اعتراض موسی

از آن‌جا که موسی از یک‌سو پیامبر بزرگ الاهی بود و باید حافظ جان و مال مردم باشد، و امر به معروف و نهی از منکر کند، و از سوی دیگر وجدان انسانی او اجازه نمی‌داد در برابر چنین کاری سکوت اختیار کند، زبان به اعتراض گشود و گفت: آیا کشتی را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟ راستی چه کار بدی انجام دادی!.

۸.۲.۱ - نکته

بدون شک مرد عالم هدفش غرق سرنشینان کشتی نبود؛ ولی از آنجا که نتیجه این عمل چیزی جز غرق کردن به نظر نمی‌رسید، موسی آن را با" لام غایت" که برای بیان هدف می‌باشد بازگو می‌کند.

۸.۳ - آشکار شدن شکاف کشتی

در بعضی روایات می‌خوانیم که اهل کشتی به‌زودی متوجه خطر شدند و شکاف موجود را موقتاً با وسیله‌ای پر کردند؛ ولی دیگر آن کشتی یک کشتی سالم نبود.

۸.۴ - سخن خضر به موسی

در این هنگام مرد عالم الاهی (حضرت خضر) با متانت خاص خود نظری به موسی افکند و گفت: "نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی"؟!.

۸.۵ - عذرخواهی موسی

موسی که از عجله و شتاب‌زدگی خود که طبعاً به خاطر اهمیت حادثه بود، پشیمان گشت و بیاد تعهد خود افتاد، در مقام عذرخواهی برآمده، رو به استاد کرد و چنین گفت: "مرا در برابر فراموش‌کاری که داشتم، مؤاخذه مکن و بر من به‌خاطر این کار سخت مگیر"؛ یعنی اشتباهی بود و هر چه بود گذشت، تو با بزرگواری خود صرف نظر فرما.

۸.۶ - قتل کودک

سفر دریایی آنها تمام شد از کشتی پیاده شدند، "و به راه خود ادامه دادند، در اثناء راه به کودکی رسیدند؛ ولی آن مرد عالم بی‌مقدمه اقدام به قتل آن کودک کرد"!.

۸.۷ - اعتراض مجدد موسی

در این‌جا بار دیگر موسی گفت: " آیا انسان بی‌گناه و پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟!". "به‌راستی که چه کار منکر و زشتی انجام دادی".

۸.۸ - ناتوانی موسی بر صبر

باز آن عالم بزرگوار با همان خون‌سردی مخصوص به خود، جمله سابق را تکرار کرد و گفت: "به تو گفتم تو هرگز توانایی نداری با من صبر کنی".

۸.۹ - عذر خواهی مجدد

موسی ـ علیه‌السلام ـ به یاد پیمان خود افتاد، توجهی توأم با شرمساری؛ چراکه دو بار پیمان خود را ـ هرچند از روی فراموشی ـ شکسته بود، و کم‌کم احساس می‌کرد که گفته استاد ممکن است راست باشد و کارهای او برای موسی در آغاز غیر قابل تحمل است؛ لذا بار دیگر زبان به عذرخواهی گشود و چنین گفت:
این بار نیز از من صرف نظر کن، و فراموشی مرا نادیده بگیر، اما "اگر بعد از این از تو تقاضای توضیحی در کارهایت کردم (و بر تو ایراد گرفتم)، دیگر با من مصاحبت نکن؛ چراکه تو از ناحیه من دیگر معذور خواهی بود".

۸.۱۰ - علت درخواست غذا

بعد از این گفت‌وگو و تعهد مجدد، :موسی با استاد به راه افتاد، تا به قریه‌ای رسیدند و از اهالی آن قریه غذا خواستند؛ ولی آنها از میهمان کردن این دو مسافر خودداری کردند". بدون شک موسی و خضر از کسانی نبودند که بخواهند سربار مردم آن دیار شوند، معلوم می‌شود زاد و توشه و خرج سفر خود را در اثناء راه از دست داده یا تمام کرده بودند و به همین دلیل مایل بودند میهمان اهالی آن محل باشند (این احتمال نیز وجود دارد که مرد عالم عمداً چنین پیشنهادی به آنها کرد تا درس جدیدی به موسی بیاموزد).

۸.۱۱ - تعمیر دیوار در حال سقوط

سپس قرآن اضافه می‌کند: "با این حال آنها در آن آبادی دیواری یافتند که می‌خواست فرود آید، آن مرد عالم دست به کار شد تا آن را برپا دارد" و مانع ویرانیش شود.

۸.۱۲ - اعتراض سوم موسی

موسی که قاعدتاً در آن موقع خسته و کوفته و گرسنه بود، و از همه مهم‌تر احساس می‌کرد شخصیت والای او و استادش به خاطر عمل بی‌رویه اهل آبادی سخت جریحه‌دار شده، و از سوی دیگر مشاهده کرد که خضر در برابر این بی‌حرمتی به تعمیر دیواری که در حال سقوط است پرداخته؛ مثل این‌که می‌خواهد مزد کار بد آنها را به آنها بدهد، و فکر می‌کرد حداقل خوب بود استاد این کار را در برابر اجرتی انجام می‌داد تا وسیله غذایی فراهم گردد.
لذا تعهد خود را بار دیگر به‌کلی فراموش کرد، و زبان به اعتراض گشود اما اعتراضی ملایم‌تر و خفیف‌تر از گذشته، و " گفت می‌خواستی در مقابل این کار اجرتی بگیری"!.

۸.۱۳ - جدایی خضر از موسی

این‌جا بود که آن مرد عالم، آخرین سخن را به موسی گفت؛ زیرا از مجموع حوادث گذشته یقین کرد که موسی، تاب تحمل در برابر اعمال او را ندارد؛ "فرمود: اینک وقت جدایی من و تو است! اما به‌زودی سر آنچه را که نتوانستی بر آن صبر کنی، برای تو بازگو می‌کنم".
جدا شدن از چنین رهبری سخت دردناک است، اما واقعیت تلخی بود که به هر حال موسی باید آن را پذیرا شود

۸.۱۳.۱ - روایتی از ابوالفتح رازی

مفسر معروف ابوالفتوح رازی می‌گوید: در خبری است که از موسی پرسیدند از مشکلات دوران زندگیت از همه سخت‌تر را بگو، گفت: سختی‌های بسیاری دیدم (اشاره به ناراحتی‌های دوران فرعون، و گرفتاری‌های طاقت‌فرسای دوران حکومت بنی‌اسرائیل) ولی هیچ‌یک همانند گفتار خضر که خبر از فراق و جدایی داد، بر قلب من اثر نکرد"!
[۱۷] تفسیر ابو الفتوح رازی ذیل آیه مورد بحث.


۸.۱۴ - تصمیم به بازگو کردن اسرار حوادث

بعد از آنکه فراق و جدایی موسی و خضر مسلم شد، لازم بود این استاد الهی اسرار کارهای خود را که موسی تاب تحمل آن را نداشت بازگو کند، و در واقع بهره موسی از مصاحبت او فهم راز این سه حادثه عجیب بود که می‌توانست کلیدی باشد برای مسائل بسیار، و پاسخی برای پرسش‌های گوناگون.




۹.۱ - بیان راز حادثه اول

نخست از داستان کشتی شروع کرد و گفت: " اما کشتی به گروهی مستمند تعلق داشت که با آن در دریا کار می‌کردند، من خواستم آن را معیوب کنم؛ زیرا می‌دانستم در پشت سر آنها پادشاهی ستمگر است که هر کشتی سالمی را از روی غصب می‌گیرد".
و به این ترتیب در پشت چهره ظاهری زننده سوراخ کردن کشتی، هدف مهمی که همان نجات آن از چنگال یک پادشاه غاصب بوده است، وجود داشته؛ چراکه او هرگز کشتی‌های آسیب‌دیده را مناسب کار خود نمی‌دید و از آن چشم می‌پوشید، خلاصه این کار در مسیر حفظ منافع گروهی مستمند بود و باید انجام می‌شد.

۹.۲ - بیان راز حادثه دوم

سپس به بیان راز حادثه دوم یعنی قتل نوجوان پرداخته چنین می‌گوید:
" اما آن نوجوان پدر و مادرش با ایمان بودند، و ما نخواستیم که این نوجوان، پدر و مادر خود را از راه ایمان بیرون ببرد و به طغیان و کفر وادارد".
آن مرد عالم، اقدام به کشتن این نوجوان کرد و حادثه ناگواری را که در آینده برای یک پدر و مادر با ایمان در فرض حیات او رخ می‌داد، دلیل آن گرفت.

۹.۲.۱ - استناد به یک روایت

در چندین حدیث که در منابع مختلف اسلامی آمده است، می‌خوانیم:
" خداوند به‌جای آن پسر، دختری به آنها داد که هفتاد پیامبر از نسل او به وجود آمدند"!

۹.۳ - بیان راز حادثه سوم

در آخرین آیه مورد بحث، مرد عالم پرده از روی راز سومین کار خود یعنی تعمیر دیوار برمی‌دارد و چنین می‌گوید: "اما دیوار متعلق به دو نوجوان یتیم در شهر بود، و زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت و پدر آنها مرد صالحی بود". "پروردگار تو می‌خواست آنها به سر حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج کنند". "این رحمتی بود از ناحیه پروردگار تو". و من مأمور بودم به خاطر نیکوکاری پدر و مادر این دو یتیم آن دیوار را بسازم، مبادا سقوط کند و گنج ظاهر شود و به خطر بیفتد.

۹.۴ - اطاعت از فرمان الهی

در پایان برای رفع هر‌گونه شک و شبهه از موسی، و برای این‌که به یقین بداند همه این کارها بر طبق نقشه و مأموریت خاصی بوده است، اضافه کرد: "و من این کار را به دستور خودم انجام ندادم"؛ بلکه فرمان خدا و دستور پروردگار بود.
آری" این بود سرّ کارهایی که توانایی شکیبایی در برابر آنها را نداشتی".


سرگذشت موسی و خضر، اساس و پایه‌اش همان است که در قرآن آمده؛ اما متأسفانه در اطراف آن، افسانه‌های زیادی ساخته و پرداخته‌اند که گاهی افزودن آنها به این سرگذشت، چهره خرافی به آن می‌دهد! باید دانست که این تنها داستانی نیست که به این سرنوشت گرفتار شده، داستان‌های واقعی دیگر نیز از این موضوع بر کنار نمانده است.
برای درک واقعیت باید معیار را آیات قرآن قرار داد، و حتی احادیث را در صورتی می‌توان پذیرفت که موافق آن باشد، اگر حدیثی برخلاف آن بود، مسلماً قابل قبول نیست.
برای مطالعه و آگاهی بیشتر از داستان حضرت خضر به آدرس زیر مراجعه کنید:
۱. مجمع البیان، جلد ششم، ذیل آیات ۶۵ ـ ۸۱.
۲. نورالثقلین، جلد سوم، ذیل آیات مورد بحث.
۳. المیزان، جلد ۱۳ ذیل آیات مورد بحث.
۴. در المنثور و کتب دیگر ذیل آیات مورد بحث.


۱. کهف (۱۸)،‌آیه ۶۵ ۸۲.    
۲. سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۱۳، ص ۴۸۸.    
۳. سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۱۳، ص ۴۸۸.    
۴. علامه مجلسی، بحا رالانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۲.    
۵. شیخ طوسی، کمال الدین، ج ۳، ص ۳۵۷.    
۶. یوم الخلاص، ص ۱۵۷.
۷. علامه مجلسی، بحا رالانوار، ج ۱۲، ص ۱۷۲ ۲۱۵.    
۸. علامه مجلسی، بحا رالانوار، ج ۱۳، ص ۲۷۸ ۳۲۲.    
۹. البته روایاتی وجود دارد دلالت می کند که ائمه ـ علیهم‌السلام ـ حضرت خضر را می‌دیدند.
۱۰. شیخ طوسی، کمال الدین، ج ۱، ص ۳۹۱؛ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله جَاءَ الْخَضِرُ فَوَقَفَ عَلَی بَابِ الْبَیْتِ وَ فِیهِ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهم‌السلام    
۱۱. علامه مجلسی، بحا رالانوار، ج ۱۳، ص ۲۹۹؛ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله جَاءَ الْخَضِرُ فَوَقَفَ عَلَی بَابِ الْبَیْتِ وَ فِیهِ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهم‌السلام.    
۱۲. شیخ طوسی، کمال الدین، ج ۱، ص ۳۹۱.    
۱۳. علامه مجلسی، بحا رالانوار، ج ۱۳، ص ۲۹۹    
۱۴. علامه مجلسی، بحا رالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۸.    
۱۵. غیبة نعمانی، ص ۱۸۸.    
۱۶. در این مبحث هر جا از "مرد عالم الهی" یا "مرد عالم" سخن به میان آمد، منظور حضرت خضر است.
۱۷. تفسیر ابو الفتوح رازی ذیل آیه مورد بحث.
۱۸. شیخ حویزی، نور الثقلین، ج ۳، ص ۲۸۶ و ۲۸۷.    
۱۹. کهف (۱۸)،‌آیه ۶۵ ۸۲.    
۲۰. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ‌۱۲، ص ۴۸۶ به بعد به بعد.    
۲۱. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۱۳، ص ۴۷۴، ذیل آیات مورد بحث.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تاریخ انبیاء | حضرت خضر | قصص قرآنی




جعبه ابزار