خدا دوستی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خودسازی،
محبّت خداوند.
پرسش: آثار خدا دوستی چیست؟
محبّت خداوند سبحان، رمز موفّقیت در زندگی، کیمیای خودسازی و سازندگی و راهِ رسیدن به همه آمال و آرزوهاست،
همانگونه که در
دعای عرفه آمده است:
«ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ و مَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ؟ لَقَد خابَ مَن رَضِیَ دونَکَ بَدَلاً؛
چه چیز یافت آنکه تو را گم کرد؟ و چه چیز گم کرد آن که تو را یافت؟ بیگمان، نومید شد هرکه به جز تو رضا داد!»
با عنایت به برخی آیات و احادیث، برجستهترین و جامعترین آثار و برکات محبّت خدا را در دو اثر، میتوان خلاصه کرد:
عشق و محبّت به
خداوند متعال از یک سو ریشه در
معرفت شهودی دارد و از سوی دیگر، مقدمهای است برای وصول به شناخت بیشترِ صفات و کمالاتِ حضرت حق (عزوجل).
از آنجا که کمالات خداوند متعال، بینهایت است، محبّت او نیرویی است که همواره انسان را از برکات بالاترین درجات
توحید، برخوردار میسازد. به فرموده برخی از
اهل معرفت:
اگر در توحید مستغرق باشی، هر لحظه از عنایتهای خاصّ حق تعالی بهرهمند میشوی که در لحظه قبل، برخوردار نبودهای و عنایتهای حق، هر دم تازگی خواهد داشت.
فلسفه خلقت انسان، جانشینی و خلافت خداست، همانطور که خداوند سبحان میفرماید:
«وَ اِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَـئکَةِ اِنِّی جَاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلِیفَةً؛
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در
زمین جانشینی خواهم گذاشت.»
خلیفه خدا باید بتواند کار او را انجام دهد و در این باره گفته شده:
«العُبودِیَّةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّةُ؛
بندگی، حقیقتی است که خمیر مایه آن، ربوبیت است.»
و در
حدیث قدسی آمده است:
عَبدی! اطِعنِی حَتّی اجعَلَکَ مِثلی؛
بندهام! پیرویام کن تا تو را چون خود سازم.»
و نیز روایت شده است:
«انَّ اللّه تَعالی یَقولُ فی بَعضِ کُتُبِهِ: یَا ابنَ آدَمَ! انَا حَیٌّ لا اموتُ. اطِعنی فِیما امَرتُکَ حَتّی اجعَلَکَ حَیّا لا تَموتَ. یَابنَ آدَمَ! انَا اقُولُ لِلشَّیءِ: کُن، فَیَکونُ، اَطِعنی فیما امَرتُکَ اجعَلکَ تَقولُ لِلشَّیءِ: کُن، فَیَکُونُ؛
خداوند متعال در یکی از کتابهای آسمانی فرموده: «ای آدمیزاد! من زنده نامیرا هستم. در آنچه فرمانت میدهم، پیرویام کن تا تو را زنده جاودان سازم. ای آدمیزاد! من به هر چیزی بگویم «باش»، به وجود میآید. در آنچه دستورت میدهم، پیرویام کن تا تو را به گونهای قرار دهم که به هر چیزی بگویی «باش»، به وجود آید.»
آنچه میتواند انسان را به مقام خلافت خدا برساند، محبّت اوست. در این باره، یکی از اهل معرفت، سخنی بدین مضمون دارد:
همانگونه که وقتی آتش در
آهن نفوذ کند، آهن، کار آتش را انجام میدهد، همچنین اگر محبّت خدا در دلی نفوذ کند، آفریده میتواند (به اذن خدا) کار خدایی انجام دهد.
همانگونه که در احادیث «
قرب نوافل» (که
شیعه و
اهل سنت، آن را نقل کردهاند) آمده است، انسان بر اثر «
نوافل (مستحبات)» که زمینههای جلب محبّت خدا هستند، گام به گام به او نزدیک میشود تا شایستگی پیدا میکند و مورد محبّت آفریدگار خود قرار میگیرد. در این هنگام، علاقه خدا نسبت به بنده، با او کاری میکند که خداوند (عزّوجلّ) چشم، گوش، زبان، دست، پا و قلب او میگردد.
به عبارت دیگر، انسان در خدا ذوب میشود و به مقام «
فناء فی اللّه» میرسد، و در این حال، دیگر از خود، ارادهای ندارد. چشمش آن را میبیند که خدا میخواهد؛ زبانش آن را میگوید که او دوست دارد؛ همچنین سایر اعضا و جوارح او بر مبنای خواست خدا عمل میکنند و مهمتر آنکه ذهن و خِردش آنگونه میاندیشد و درک میکند که خداوند متعال، اراده فرموده است.
انسان در این موقعیت، صبغه «
خلیفه خدا» را میگیرد؛ «
مَثَل خدا» میشود و آنچه بخواهد انجام دهد، با درخواست از خدا و به اذن او امکانپذیر است.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «خدا دوستی» تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۲۰.